-Slave! remove your helmet and tell me your name.
+My name is Maximus Desimus Meridus.
Commander of the armies of the North.
General of the Felix legion.
Loyal servant to the true emperor, Marcus Aurelius.
Father to a murdered son...husband to murdered wife.
And I will have my vengeance...in this life or the next.

-آهای برده! کلاهتو بردار و اسمتو بگو.
+اسم من ماکسیموس دسیموس مریدیِسه.
فرمانده لشکر های شمال.
ژنرال لژیون های فلیکس.
خدمتگزار وفادار امپراتور واقعی، مارکوس اورلیوس.
پدر یه پسر کشته شده...شوهر یه همسر کشته شده.
و من انتقاممو میگیرم...توو این زندگی یا بعدیش.

#Gladiator

We're in the middle of queens with a sheikh and a priest exorcising a nine years old girl.
Who doesn't think God has a sense of humor?

ما وسط محله کویینزیم، به همراه یه شیخ و یه کشیش، داریم برای یه دختر ۹ ساله جن گیری انجام میدیم.
کی فکر میکنه خدا شوخ نیست؟

#Evil

-Oh please, you inhale your food.
+I grew up with Monica, If you didn't eat fast, you didn't eat!

-اوه خواهش میکنم، تو غذاتو می‌بلعی.
+من با مانیکا بزرگ شدم، اگه سریع غذا نمیخوردم، اصلا چیزی نمیموند که بخورم!

#Friends

A long time ago, I was in Burma.My friends and I were working for the local government.
They were trying to buy the loyalty of tribe leaders by bribing them with precious stones.
But the caravans were being raided in the forest in North of Rangoon by a bandit, so we went looking for the stones.
But in 6 months, We never met anyone who traded with him.
One day I saw a child playing with a Rubi in a size of a tangerine.
The bandit, had been throwing them away.
(He stolen them) Because he thought it was good sport...Because some men aren't looking for anything logical, like money.
They can't be bought, bullied, reasoned or negotiated with.
Some men, just want to watch the world burn!

خیلی وقت پیش وقتی در برمه بودم. من و دوستام برای یه حکومت محلی کار می‌کردیم.
اونا سعی داشتن با رشوه دادن سنگ های قیمتی،وفاداری رؤسای قبیله‌ها رو بخرن.
اما یک راهزن کاروان‌هاشون رو در جنگلی در شمال رانگون غارت میکرد، برای همین ما رفتیم تا دنبال جواهرات بگردیم.
اما طی مدت ۶ ماه، هیچکس رو ندیدم با اون راهزن معامله کرده باشه.
یه روز بچه‌ای رو دیدم که با یه یاقوت که به اندازه یه نارنگی بود بازی میکرد.
اوه راهزن، جواهرات رو دور مینداخته.
(اونا رو میدزدید) چون فک میکرد سرگرمی خوبیه...چون بعضی آدم‌ها دنبال چیزای منطقی مثل پول نیستن.
نمیشه اونارو خرید، بهشون زور گفت، باهاشون منطقی حرف زد و یا مذاکره کرد.
بعضی آدما فقط میخوان سوختن دنیا رو تماشا کنن!

#TheDarknight

Joker once said:
It's better to be slapped with the truth than kissed with a lie.
Never hide your bad side to make someone stay...show your bad side and see who will stay.
You know, someday someone will break you so bad that you will become unbreakable.
Why should I apologize for the monster I became? They didn't apologize for making me this way.
Remember I'm not heartless, I just learned to use my heart less!

جوکر یه بار گفت:
بهتره که حقیقت مث یه چک محکم توو صورت بخوره تا اینکه دروغ مث یه بوسه‌ای رو لبت بشینه.
هیچوقت برای اینکه کسی رو نگهداری روی بدتو مخفی نکن...بلکه روی بدتو نشون بده و ببین با این وجود کی دورت میمونه.
میدونی، یه روزی یه نفر یجوری قلبتو میشکنه که دیگه بعد از اون نشکستنی میشی.
چرا من باید بابت هیولایی که شدم معذرت خواهی کنم؟ اونا بابت اینکه باعث شدن من اینطوری بشم هیچوقت معذرت خواهی نکردن.
یادت باشه من بدون قلب نیستم بلکه یاد گرفتم کمتر ازش استفاده کنم!

#TheDarknight