کانون شعر و ادب دانشگاه شریف

Description
کانون شعر و ادب دانشگاه صنعتی شریف

رایانامه: [email protected]

اینستاگرام: ksa.sharif

برای ارتباط با ما به شناسۀ زیر مراجعه کنید:
@PardisRN
We recommend to visit

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند..💕

ارتباط با ادمین کانال👇
@khodshenasivo_comment

Last updated 3 Wochen, 4 Tage her

https://snapchat.com/t/v7zPwhDw

Last updated 1 Monat her

﮼ظاهرا چشم شما میل به کشتن دارد...
شعور داشته باشید، با منبع کپی کنید

Last updated 1 Monat, 2 Wochen her

2 months ago

🟡«سفر و هجرت...»
🔗شمارهٔ چهل و چهارم نشریه ادبی بامداد

👈 در این شماره می‌خوانیم:

در جستجوی هویت از دست رفته

سفر به خویشتن

هجرت و خاطرات و مسئله‌ای به نام هویت

😀در آستانه‌ی دوردست

بررسی مفهوم هجرت در دفتر شعر هوای آفتاب

گیاهخوار (برنده‌ی نوبل ادبیات ۲۰۲۴)

تاریخ‌نگار

به همراه اشعار و دل‌نوشته‌های اعضای بامداد

#نشریه_بامداد
📢نشریهٔ کانون شعر و ادب دانشگاه صنعتی شریف
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
✈️@ksabamdad

2 months ago

🎼 دلم گرفته‌است
دلم گرفته‌است
به ایوان می‌روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده‌ی شب می‌کشم
چراغ‌های رابطه تاریک‌اند
چراغ‌های رابطه تاریک‌اند

شاعر: #فروغ_فرخزاد
با صدای: پردیس رحیمی‌نصر
تهیه و تنظیم: شهروز
@ksasharif

2 months ago

یک شب ز ماورای سیاهی‌ها
چون اختری بسوی تو می‌آیم
بر بال بادهای جهان‌پیما
شادان به جستجوی تو می‌آیم
سر تا بپا حرارت و سرمستی
چون روزهای دلکش تابستان
پر می‌کنم برای تو دامان را
از لاله‌های وحشی کوهستان
یک شب ز حلقه‌ای که بدر کوبند
در کنج سینه قلب تو می‌لرزد
چون در گشوده شد، تن من بی‌تاب
در بازوان گرم تو می‌لغزد
دیگر در آن دقایق مستی‌بخش
در چشم من گریز نخواهی دید
چون کودکان نگاه خموشم را
با شرم در ستیز نخواهی دید
یک شب چو نام من بزبان آری
می‌خوانمت به عالم رویایی
بر موج‌های یاد تو می‌رقصم
چون دختران وحشی دریایی
یک شب لبان تشنه من با شوق
در آتش لبان تو می‌سوزد
چشمان من امید نگاهش را
بر گردش نگاه تو می‌دوزد
از زهره، آن الهه افسونگر
رسم و طریق عشق می‌آموزم
یک شب چو نوری از دل تاریکی
در کلبه‌ات شراره می افروزم

آه، ای دو چشم خیره به ره مانده
آری ، منم که سوی تو می‌آیم
بر بال بادهای جهان‌پیما
شادان به جستجوی تو می‌آیم

#فروغ_فرخزاد

@ksasharif

3 months, 2 weeks ago

سوز و گداز زندگی لذت جستجوی تو
راه چو مار می‌گزد گر نروم به سوی تو

سینه گشاده جبرئیل، از بر عاشقان گذشت
تا شرری به او فتد ز آتش آرزوی تو

هم به هوای جلوه‌ای پاره کنم حجاب را
هم به نگاه نارسا پرده‌ کشم به روی تو

من به تلاش تو روم یا به تلاش خود روم
عقل و دل و نظر همه گمشدگان کوی تو

از چمن تو رسته‌ام قطرهٔ شبنمی ببخش
خاطر غنچه وا شود کم نشود ز جوی تو

#اقبال_لاهوری
#آثار_غریب

3 months, 2 weeks ago

? شعر و صدای:استاد #شمس_لنگرودی

حکایت بارانی بی‌امان است اینگونه که من دوستت دارم. ❤️

@ksasharif

3 months, 2 weeks ago

آهسته و آرام با خود حرف می‌زنم
آرام‌تر اشاره می‌کنم
اینجا
زیر زبان من
جاسوسی به خیال من دارد گوش می‌کند .

جعبه پایینی انگور را بردار
آنان همه‌جا حاضرند
در دود اگزوز اتوبوسی که عبور می کند
در جعبه‌ی شکلات
زرورق‌های قرص‌های مسکن .
آرام‌تر به خیال خود پناه ببر
آنها همه‌جا حاضرند.

اینجا
من از سکوت ممتد گربه‌ها می‌ترسم
وقتی که به دوردست‌های تهی خیره‌اند
از لرزش فواره که بالا می‌رود
و پودرشده روی لباس‌مان می‌ریزد .

آنان زیر زبان من
در جلد شناسنامه‌ها
و زیر حروف الفبا
چیپ‌های ذره‌بینی گذاشته
از گذشته‌مان عکس می‌گیرند
ماه را ذوب کرده
در کمپانی‌های طلا می‌فروشند.

ساعت چند است
باید بروم به سلولم برگردم
هوا ناظر است که کلماتی با شما ردوبدل کرده‌ام

#شمس_لنگرودی

@ksasharif

3 months, 2 weeks ago

«در گرد خیال و خیابان و تاریکی/
نئون راه می رود با طراحی از تن پروانه….»

«زنی در زیتون زار می‌گریست/ که تسلی‌اش حروف باران بود و هجای کوهستان…..»

«با پاهایم فکر می‌کنم/ با دست‌هایم اندیشه/ با پوستم می‌نگرم/ و موهایم می‌رقصد…..»
«هنوز شیر می‌چکد/ از پستان گاو/ در مغازه‌ی قصابی»
«از تصویر من در آینه بوی جیوه می‌آید»
«رفتن برق/ نداشتن باطری/ سکوت شیرین رادیو/ چه کیف می‌کنم امروز/ که بی‌طلا، بی‌نفت غروب خواهدشد/ بدون خونریزی»

#بیژن_نجدی

@ksasharif

3 months, 2 weeks ago

مرگش چنان بلند بود
که دستی به تدفین نمی‌رسید
دستش چنان عزیز
که پناهی
یا که خلوتی برای عشق
با دل
با آنگونه دل
که دردهای مشترک ما بود
اینگونه رفت
که باد
خوشه‌های گندم را در پی‌اش خواباند
در محراب چراغ و تندر و دشنه
دیواری کشیده‌اند
در راستای تاریکی
تا باران این همه چشم
باری نبیند
و نخواهد دید
مرگی چنان بلند
که دستم به تدفین نمی‌رسد.

#بیژن_نجدی

@ksasharif

3 months, 3 weeks ago

جانا دلم آمد به هوای سر زلفت
در پای تو افتاد بجای سر زلفت

جانْ تازه کند چون دم عیسی به نسیمی
بادی که بود غالیه‌سای سر زلفت

یک موی سرِ زلف تو خوش‌تر ز جهانی
ای هر دو جهان نیم‌بهای سر زلفت

آشفته و سودا زده‌شد زلف تو زین پس
بند است و دگر هیچ دوای سر زلفت

اندر جگر آتش فکند آهوی چین را
بادی که بود نافه‌گشای سر زلفت

گر زلف تو خون دل من ریخته خواهد
چشمم کند این کار برای سر زلفت

هر عهد که با زلف سیه‌کار تو بستم
بشکست زهی عهد و وفای سر زلفت

جز لطف لب روح‌فزایت نرهاند
کس ابن‌یمین را ز بلای سر زلفت

#ابن‌_یمین
#آثار_غریب

3 months, 3 weeks ago

? با توجه به تقاضا و علاقه‌ی زیاد دوستان، استاد با افزایش ظرفیت کلاس تا ۲۵ نفر موافقت کردند.

@OtagheAdabiat
@ksasharif

We recommend to visit

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند..💕

ارتباط با ادمین کانال👇
@khodshenasivo_comment

Last updated 3 Wochen, 4 Tage her

https://snapchat.com/t/v7zPwhDw

Last updated 1 Monat her

﮼ظاهرا چشم شما میل به کشتن دارد...
شعور داشته باشید، با منبع کپی کنید

Last updated 1 Monat, 2 Wochen her