✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
♥️♥️
آلنوش طریان
مادرِ نجومِ ایران (۱)
آلنوش طریان
زادهء ۱۸ آبان ۱۳۰۰
درگذشته ۱۵ اسفند ۱۳۸۹
تحصیلات:کارشناسیِ فیزیک از دانشگاه تهران
دکتریِ فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه
فیزیکدانِ ایرانی بنیانگذارِ نخستین رصدخانهء فیزیکِ خورشید که به «مادر نجوم» و «بانویِ اختر فیزیک ایران» ملقب شدهاست.
زندگی:
آلنوش طریان در یک خانوادهء ارمنی در تهران متولد شد.
پدرِ آلنوش، آرتو طریان در جلفایِ اصفهان و مادرش، وارتو طریان در تهران زاده شد.
پدرِ آلنوش، آرتو طریان دانشآموختهء بازیگری و نمایش از مسکو و پایهگذارِ دومین مرکزِ آموزشی هنرهای دراماتیک و تئاتر در ایران بود. او پارههایی از شاهنامه را به زبانِ ارمنی بازگردانی کرده بود. و مادرش در رشتهء ادبیات و هنرِ سخنوری در کشورِ سوئیس تحصیل کرده بود و نخستین زنِ ایرانیِ ارمنی بود که شعرهایِ فارسی را دکلمه کرد.
آلنوش اما راهِ پدر و مادرش را در هنر پی نگرفت و به دنبالِ فیزیک رفت. او در خاطراتش گفتهاست:
«من به پدرم گفتم میخواهم کاری کنم که از عهدهء هرکسی بر نیاید. از بچگی دیده و شنیده بودم که چطور مردم مثلاً میگویند: دخترها نمیتوانند ریاضی بخوانند یا فلان کار را انجام دهند و این همیشه باعثِ آزردگیِ من میشد و من میخواستم ثابت کنم که دختر یا پسر بودن فرقی ندارد و اگر انسان استعداد و پشتکارِ کافی داشته باشد، از عهدهء هر کاری بر میآید و ثابت هم کردم.»
آلنوش طریان در شش سالگی واردِ مدرسهء ارمنیانِ تهران شد و نه سال در آنجا تحصیل کرد. سپس، برای تکمیلِ تحصیلاتِ دورهٔ متوسطه، به مدت دو سال نیز در مدرسهٔ انوشیروان دادگر تحصیل کرد. وی در این مورد میگوید:
«در آن زمان، در مدارسِ ارمنیان تنها تا کلاسِ نهم تدریس میشد و من، پس از اتمامِ دورهء نه ساله در مدرسهء ارمنیان، برایِ تکمیلِ تحصیلات به مدت دو سال به مدرسهء انوشیروان دادگر، که متعلق به زرتشتیان بود، رفتم. دلیل انتخابِ این مدرسه هم نزدیک بودن آن مدرسه به منزلِ ما بود».
ادامهء تحصیل در دانشگاه تهران
خانم طریان در سال ۱۳۲۶ مدرکِ لیسانسِ خود را در رشتهء فیزیک از دانشکدهء علومِ دانشگاهِ تهران گرفت و سپس به عنوانِ مسئول آزمایشگاههایِ فیزیک در همان دانشگاه مشغولِ فعالیت شد.
وی به زبانهای فارسی، ارمنی و فرانسوی تسلط داشته و با زبانهایِ ترکی و انگلیسی آشنایی داشت.
متأسفانه در آن زمان اساتیدِ دانشگاه تهران مخالفِ تحصیلِ خانمها در مقاطعِ بالاتر بودند. همین مسئله سبب شد تا آلنوش بورسیهء دولتی برای تحصیل در دوره فوقلیسانس و دکتری در خارج از کشور را از دست بدهد. از طرفی نتوانست از استادش دکترمحمود حسابی برای تحصیل در خارج کمک بگیرد. به همین علت در تابستان ۱۳۲۸ به تشویقِ پدر و با هزینهء شخصی خود برای ادامهء تحصیل به بخشِ فیزیکِ اتمسفرِ دانشگاهِ پاریس رفت.
وی در موردِ خاطراتِ دورانِ تحصیلش در دانشگاه پاریس چنین میگوید:
«یکی از بهترین خاطراتِ من در طی تحصیل در فرانسه آشنایی کوتاه مدت من با ایرن کوری، دخترِ ماری کوری، دانشمند معروف بود. ماری کوری از دورانِ بچگی همواره بزرگترین الگوی من در زندگی بودهاست. کار کردن در آزمایشگاه، کنارِ دخترِ وی، حتی برای مدتی کوتاه، افتخارِ بسیار بزرگی برای من محسوب میشد»
خانم طریان دانشنامهء دکترای دولتی خود را از دانشکده علوم دانشگاه سوربن فرانسه در سال ۱۳۳۵ (۱۹۵۶) اخذ کرد.
او بعد از فارغالتحصیلی در رشتهء دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن پاریس، پیشنهادِ کرسیِ استادی دانشگاهِ سوربن را رد کرد و برای خدمت به کشور به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران با سمتِ دانشیار فیزیک رشتهء ترمودینامیک در گروهِ فیزیک مشغول به کار و تدریس شد و در سال ۱۳۴۳ در همین دانشگاه به عنوان اولین استادِ زن در مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران به درجه استادی رسید.
منبع: ویکی پدیا
و چند سایتِ دیگر
ادامه دارد ...
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
♥️♥️
هیچوقت بابتِ عشق هایی که نثارِ دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای برایِ عشقِ شما ارزش قائل نبوده اند، افسوس نخورید.
شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید
و چه چیزی زیباتر از عشق؟
هر رنجِ دوست داشتن صیقلی ست بر روح!
و با هر دوست داشتنی،
روح تان زلال تر می شود! ...
... گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمیشوند،گاهی نیز آدمهایی را می یابیم که با ما همراه میشوند و جور در نمی آیند.
گاهی ما آدمهایی را دوست داریم که دوستمان ندارند، همانگونه که آدمهایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند و ما دوستشان نداریم.
برخی ما را سرِ کار می گذارند، برخی بیش از اندازه قطعهء گمشده دارند و چنان تهی اند که تمامِ روحِ ما نیز کفافِ پُر کردنِ یک حفرهء خالیِ درونِ آنان را ندارد.
برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیم.
گاهی اویی را که دوست میداری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی و تو قطعهء گمشدهء او نیستی، تو قدرتِ تملکِ او را نداری و گاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، بی نیاز از قطعه های گم شده. او به تو میآموزد و تو را ترک می کند اما آغازِ راه برایت دشوار است.
این آغاز، این زایش، برایت سخت دردناک است، کامل شدن دردناک است، اما گریزی نیست و توآهسته بلند می شوی و راه می افتی و می روی و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و میآموزی که از جاده هایِ ناشناس نهراسی، از مقصدِ بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی ...
قطعهء گمشده
شل سیلورستاین
نقل از سایت هایِ گیتی پلاس
لینکدین و چند سایتِ دیگر
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
♥️♥️
از غم خبری نبود
اگر عشق نبود
"قیصر امین پور"
اجرا: علیرضا فرید(۱۴۶)
💕💕
از غم خبری نبود
اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود
اگر عشق نبود؟
بی رنگ تر از
نقطهء موهومی بود
این دایره ی کبود
اگر عشق نبود
از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود
اگر عشق نبود؟
در سینهء هر سنگ
دلی در تپش است
از این همه دل چه سود
اگر عشق نبود؟
بی عشق دلم
جز گرهی کور چه بود ؟
دل چشم نمی گشود
اگر عشق نبود
از دست تو
در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود
اگر عشق نبود ؟
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
🌧🌧
در این سرما و باران یار خوشتر
نگار اندر کنار و عشق در سر
نگار اندر کنار و چون نگاری
لطیف و خوب و چُست و تازه و تر
در این سرما به کویِ او گریزیم
که مانندش نزاید کس زِ مادر
در این برف آن لبانِ او ببوسیم
که دل را تازه دارد برف و شکر
مرا طاقت نماند از دست رفتم
مرا بردند و آوردند دیگر
خیالِ او چو ناگه در دل آید
دل از جا میرود الله اکبر
مولانا، دیوان شمس
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
🌧🌧
چقدر لذت بخش است، دیدنِ دستِ نوازشگرِ باران که شهرها و روستاهایِ غمزده ی ایران زمین را می نوازد...
چقدر دوست دارم گوشه گوشهء این خاک را...
با هر قوم و هر آئین...
و چقدر دوست دارم همیشه سبز باشد و آباد باشد و شاد ...
باران که می بارد گویی که دارد، پلشتی ها را از تنِ سرزمینمان می شوید...
انگار که دارد پاک می کند، ناپاکی ها را...
ویدئوها و عکس هایی را که از بارشِ باران، از دور و نزدیکِ این سرزمین می بینم، از غربی ترین مرزهایِ این خاک تا شمالی ترین مرزهای این کهن بوم، شور و حالی عجیب در من می انگیزد!
چه لذت بخش است دیدن دستِ نوازشگرِ باران بر این خاکِ پر ماجرا...
و بارانی که بر هر نقطه از این سرزمین از کوه و دشت و شهر و صحرا می بارد...
بخشی از نوشتهء احسان مرادی،
مدیرِ کانالِ آب و هوای ایرانی
نقل از همین کانال
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
🌧🌧
بارون
با صدای بهنام بانی
ترانه سرا کارن موسوی
آهنگساز حامد برادران
💕💕
راه افتادیم، زیر بارون
از این خیابون
به اون خیابون
اینقدر با هم
خوشبختیم که
خیلی ها میخوان
باشن به جامون
دست هات واسم
مثل چتره
عطر موهات
خوشبوترین عطرِ
تو میخندی،
عاشق میشم
بارون هم میزنه قطره قطره
بارون
هر موقع که میباره
دلم جور دیگه دوستت داره
حالم به تو بستگی داره
روزهای خوبُ یادم میاره
کی غیر از تو باشه نزدیکم
صدام کنه با اسم کوچیکم
کنارت یه آدم دیگه ام
فقط تو میفهمی
که چی میگم
عاشقت شدم،
عاشقت شدم
عاشقت شدم
عاشقت شدم
عشقم
چشم هات زیبا ترینه
عشقت به دل میشینه
آخه دل کارش همینه
عشقم
صد تا آدم یکی شن
شبیه تو نمیشن،
شبیه تو نمیشن
بارون هر موقع که میباره
دلم جور دیگه دوستت داره
حالم به تو بستگی داره
روزهای خوب رو یادم میاره
کی غیر از تو باشه نزدیکم
صدام کنه با اسم کوچیکم
کنارت یه آدم دیگه ام
فقط تو میفهمی
که چی میگم
عاشقت شدم
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
♥️♥️
اسمش سعید بود.
تو مدرسه بهش میگفتن سعیده ! تارهایِ صوتیش مشکل داشت. میگفت از وقتی بدنیا اومده همینطوره. از پنج تا بچهای که حاصلِ ازدواج دختر عمو پسر عمو بودن، فقط سعید این مشکل رو داشت. صداش هیچ شباهتی به یه پسر شونزده ساله نداشت. صدای نازکِ دخترونه تو یه دبیرستان پسرونه... این یعنی فاجعه...!!
زیاد دکتر رفته بود ولی تهِ تهش رسیده بودن که همین صدا بهتر از بی صداییه.
تو یه کلاسِ چهل نفره سعید تنها بود. صبح تا ظهر فقط مسخرهش میکردن. معلم! ناظم! مدیر! باور کنید بدتر از بچهها...
با سؤالهای مسخره مجبورش میکردن حرف بزنه و بعد مثل بیمارهای روانی میخندیدن...
یه روز اومد بهم گفت «تو بهترین رفیقمی.»
با تعجب بهش گفتم من که اصلاً باهات حرف نمیزنم. حتی سلام علیک هم نداریم.
خندید و گفت «خب برای همین بهترین رفیقمی. چون کاری باهام نداری.»
از اون روز سعید شد رفیقم. اگه چهار تا تیکه بهش مینداختن، پنج تا پسشون میدادم. اوضاع برای سعید بهتر شده بود تا اینکه فهمیدم باباش گفته بود لازم نیست دیگه به این دبیرستان بری.
از مدرسه رفت و بیخبری شروع شد. چند سال بعد تو محل دیدمش. ازش پرسیدم همه چی خوبه؟
گفت «آره... فقط خیلی تنهام»
گفتم کسی تو زندگیت نیست؟
موبایلش رو در آورد و گفت «چرا هست ولی فقط تو گوشی... به قرار نمی رسه. چون برسه تموم میشه»!
وقتی ازش جدا شدم، از تهِ دلم آرزو کردم یکی بیاد تو زندگیش که کنارش بمونه. امروز بعد از ده سال سعید رو دیدم. خیلی عوض شده بود.تو شیرینی فروشی داشت کیک سفارش میداد.
انقدر با اعتماد به نفس حرف میزد که دوست داشتم یه دنیا واسش دست بزنن.
بعد از حال و احوال ازش پرسیدم همه چی خوبه؟
گفت « آره ... تا حالا هیچ وقت اینقدر خوب نبوده». بعد حلقهی تو دستش رو نشونم داد و گفت «دیگه برام مهم نیست که بقیه دربارهام چی میگن». از شیرینی فروشی که اومدیم بیرون گفت «همین جا وایسا الان میام. میخوام زهره رو ببینی».
چشمام پر از اشک شده بود و قلبم داشت میخندید.
رفت طرفِ ماشین و چند دقیقهی بعد با خانمش اومد. دست تو دست با لبهای پر از خنده...
سعید کنارِ زهره خوشحال بود. کنار دختری که با زبون اشاره حرف میزد!
با احترام
تقدیم به رنج کشیدههای بی گناه...
برای عشقهایی که قضاوت دیگران براشون اهمیت نداره!
نقل از کانال حسین حائریان،
سایت های مادران، ویرگول
و ...
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
🟢 🟢
مولانا در مثنوی می فرماید :
ای بزرگواران، بدانید که جهان به مانندِ درختی است و انسان ها چون میوه های آن درخت است.
میوهها هر چه خام ترو نارستر باشند؛ شاخهها را سخت تر و محکم تر میگیرند و هر چه شیرین تر و رسیده تر باشند به تعبیرِ مولانا لب گزان تر باشند، شاخه ها را سست تر می گیرند.
انسانها نیز هر چه آگاه تر باشند، زودتر به بلوغ می رسند و درگیرِ مسائلِ جزئی نیستند ، فراتر می روند و از تعصبات و تنگ نظریها رهاتر می شوند.
انسانِ بالغ و رشدیافته از نظرِ مولانا حقیقت را فقط نزدِ خود نمی داند بنابر این بر سرِ مسائل و اثباتِ حقانیتِ خود ،جدال نمی کند.
پنجرهء وجودِ چنین شخصی به سویِ جهان بازاست، همچون جنین نیست که فقط محیط بطنِ مادر را ببیند و خون بخورد.
از دیدِ مولانا وقتی انسان از مرحلهء جنینی و تعصب بیرون می آید جهان برای او باز می شود و از خون خواری به شیرخواری می رسد و بعد وقتی گسترهء روحی او فراخ تر می شود آنگاه است که حتی نیازی به شیرخواری هم ندارد و قوت و غذایِ او لقمه هایِ نور می شود:
این جهان همچون درختست ای کِرام
ما بَرو چون میوههایِ نیم خام
سخت گیرد خامها مر شاخ را
زانکِ در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان
سست گیرد شاخها را بعد از آن
چون از آن اقبال شیرین شد دهان
سرد شد بر آدمی مُلکِ جهان
سختگیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خونآشامی است
#زهرا_غریبیان_لواسانی
نقل از سایت ایشان
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
🟢 🟢
این جهان همچون درختست ای کِرام
ما بَرو چون میوههایِ نیم خام
سخت گیرد خامها مر شاخ را
زانکِ در خامی نشاید کاخ را
سختگیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خونآشامی است
مولانا
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
🟢 🟢
یکی خوب کردارِ خوش خوی بود
که بدسیرتان را نکو گوی بود
به خوابش کسی دید چون در گذشت
که باری حکایت کن از سرگذشت
دهانی به خنده چو گل باز کرد
چو بلبل به صوتی خوش آغاز کرد
که بر من نکردند سختی بسی
که من سخت نگرفتمی با کسی
سعدی، بوستان،
بابِ چهارم در تواضع،
@Alirezafarid95
پیک دوستی ...❤️❤️
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94