✔️ابن عربی در باب جفر و خطبة البیان امیرالمؤمنین علیهالسلام مینویسد:
"میم" سلیم رومی است در اصل - در جفر امیرالمؤمنین علیهالسلام - موصوف به دین است و صاحب تمکین، من این رموز را به این اشاره از استخراج اسرار جفری و گنجهای حرفی، و امثال آن از تحریص و حرص بر پنهان داشتن اسرار کونی - مانند حرص بر پنهان داشتن اسرار الهی - بیان میدارم و اگر به تصریح گفته شود از حکمت بودن خارج میشود، لذا تصریح درخور و شایستهی آن نیست.
بدان که تمام اینها را امام علی علیه السلام در "خطبة البیان" که بر منبر جامع کوفه در حال استغراقش بیان داشته ذکر کرده است و او در حال تجلد بود و زبانش اسرار را ترجمه میکرد چنانکه آن علیهالسلام فرمود:
لقد حزت علم الاولین و انی
ضنین بعلم الاولین کتوم
و انی یقوم علی کل قیم
و انی حدیث حادث و قدیم
پس او علیهالسلام به اعلام الهی دانست و بدانچه خداوند بر زبانش جاری فرمود خبر داد، سپس از کاملان از اصحابش آن را از وی فرا گرفتند و آنچه را که خداوند توان بر آن امر داده بودشان تفسیر کردند تا آنکه به ما رسید و خداوند ما را بر رموز و اشارات وی آگاه ساخت و از ایشان علیهالسلام فهمیدیم که مرادش پنهان داشتن است، لذا قدم در جای قدم ایشان نهاده و در پی ایشان گام برداشتیم و امرش را امتثال نمودیم، بنابراین آنها را پس و پیش کردیم و تصریح و کنایه و اشاره و معما ساختیم و آنرا برای خود و برای هرکس که پس از ما میآید و راه ما پیماید و از ما تا غایتِ غایت و دوره نهایت فرامیگیرد، قاعدهای قرار دادیم، پس هرکس که این اسرار را خواهان است باید از آرزوهایش بیرون شده و پیش از فراگیری صدقاتی بدهد و هرکس هم از آنچه میگوییم و دانیم فاصله دارد، به اسلام ظاهریاش چنگ زند و آنچه را علاقه ندارد ترک کند که : من حسن اسلام المرء ترکه ما لا یعنیه.
"ی" گفته میشود جفری است و آن "غ" هجری است، زيرا ما بین دو تاریخ ده سال فاصله است و رازش اینکه: امیرالمؤمنین علیهالسلام جفر را جز پس از رحلت پیامبر اکرم صلوات الله علیه وآله ظاهر و آشکار نساخت و سبب آن در این امر بیان الهی است که: "وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ"
یعنی: و خدا بر آن نیست که آنان را در حالی که تو در میان آنان به سر می بری، عذاب کند و تا ایشان طلب آمرزش می کنند، خدا عذاب کننده آنان نخواهد بود. ....
•••••••
🔴عجیب اینکه خطبة البیانی که بیشتر علمای ظاهری شیعه از آن بیخبر و یا منکرش هستند را پذیرفته و با احاطه و ایمان به آن خطبهی بینظیر، اسرار پنهانی را از آن استخراج میکرده. (خطبة البیانی که در اختیار وی و فرزندخوانده اش صدرالدین قونوی بوده هم اکنون نیز در قونیه موجود است.)
🔴از بین چند صد تالیف ابن عربی که تا هشتصد جلد شمارش شده، صدرالدین قونوی ربیب و خلیفه و صاحب سرّش بر تعداد انگشت شماری از آنها شرح و حاشیه زده که متن فوق یکی از آنهاست که شاید در مطالب آتی گوشه ای از آنرا ذکر نمائیم.
🔴تقریبا عین مطالب فوق از ابن عربی را میتوانید در برخی کتب باطنی منتسب به اهل بیت عليهمالسلام که از اهل ظاهر مخفی نگه داشته شدهاند ببینید‼️
✔️معرفی کتاب "کشتی فیلسوفان"
دیکتاتورها و حکومتهای توتالیتر، قبرستان اندیشه و فلسفه هستند
در سال ۱۹۲۲ ولادیمیر لنین فهرستی از تعداد زیادی از روشنفکران روسیه که آنها را عناصری نامطلوب دانسته بود تهیه کرد. این روشنفکران، که بیشترشان روزنامهنگار و دانشمند و فیلسوف و چهرههای دانشگاهی بودند، مخالف لنین و اقدامات و افکار او بودند و درنتیجه باید از شوروی اخراج میشدند. وظیفۀ نظارت بر این اخراج را ژوزف استالین، که خودش بعدها به نماد تصفیههایی مخوف و خونین بدل شد، برعهده داشت. تبعیدیان را، سوار بر دو کشتی، از سنت پترزبورگ روانۀ کشورهای مختلف اروپایی کردند؛ دو کشتیای که در کتاب «کشتی فیلسوفان» با آن و مسافرانش همراه میشویم تا شرح پر از رنج و محنت این تبعید را بخوانیم و دریابیم که تبعیدیها که بودند و چرا و چگونه تبعید شدند و چه بر آنها رفت و چگونه به زندگی در تبعید ادامه دادند.
کتاب «کشتی فیلسوفان» روایتی تاریخی است که براساس نشریات، نامهها و خاطرات تبعیدیان فراهم آمده است. در این کتاب ماجرای اخراج روشنفکرانی را میخوانیم که، همراه با خانوادههایشان، برای همیشه به شهرهای برلین و پراگ و پاریس تبعید شدند. لزلی چمبرلین در کتاب «کشتی فیلسوفان» شم روزنامهنگاری و ادبی خود را به هم میآمیزد و گزارشی از یک لحظۀ تلخ و مخوف تاریخی بهدست میدهد که هم مستند است و هم جذابیتهای یک اثر داستانی را دارد.
در کشتیای که در کتاب «کشتی فیلسوفان» حامل تبعیدیهاست هم فیلسوف و دانشمند حضور دارد و هم مترجم و مورخ و معلم و منتقد ادبی و روزنامهنگار و... . این کشتی جمعی از ذهنهای درخشان روسیۀ نیمۀ اول قرن بیستم را در خود حمل میکند.
کتاب «کشتی فیلسوفان» برگی از تاریخ توتالیتاریسم و استبداد است؛ برگی از تاریخ تلخ مقابلۀ استبداد و توتالیتاریسم با دگراندیشی و دگراندیشان. این کتاب عمدتا از اولین روشنفکرانی سخن میگوید که با توتالیتاریسم شوروی مخالفت کردند و تاوان سختی را بابت این مخالفت پرداختند.
چمبرلین در کتاب «کشتی فیلسوفان» بخشی از تاریخ حذف و سرکوب را روایت میکند که در تاریخ کمتر از آن یاد شده و زیاد برجسته نشده است. او در این کتاب تبعیدیان را از زمان تبعید تا زندگی جدید پس از تبعیدشان همراهی میکند و زمینهای از شرایطی بهدست میدهد که منجر به تبعید آنها شد.
در کتاب «کشتی فیلسوفان» همچنین از چندوچون تبعیدهایی که موضوع این کتاب است و چگونگی قانونیشدن این تبعیدها توسط حکومت شوروی سخن رفته است و نیز از مفهوم این تبعیدها در شرایط تاریخی روسیه و تاریخ اندیشه.
✔️چرخش از نوس به سوی فرونِسیس
🔘از همه عزیزانی که فلسفه میخوانند خواهش میکنم دست از این متافیزیک بی در و پیکر و بی فایده بردارند. والله عمری را صرف بررسی وحدت شخصی و تشکیکی و نظریه تباین خدا و مخلوقات کردن دردی را نه از ما درمان میکند؛ نه از دوستانمان و خانوادهمان و نه از جامعهمان. اثبات و انکار معاد جسمانی و روحانی و تناسخ و رجعت و کارما نیز تفاوتی در سعادت و شقاوت ما ندارد. اگر پس از مرگ هستیم و تاوان اعمال خویش را میبینیم؛ هیچ تفاوتی ندارد به چه نحوی و با چه کیفیتی هستیم.
عمری را صرف مسئله شرّ کردن؛ اندکی از شرور این جهان نمیکاهد. باور به حدوث یا قدم جهان یا اصالت وجود و ماهیت تاثیری در سعادت فردی و جمعی ما ندارد. بررسی تئوریهای «علم الهی» ما را «عالم» نمیکند. تفکیک علم پیشینی و پسینی نه علم پیشینی برای ما تولید میکند و نه علم پسینی. غور در اسما و صفات الهی ما را متخلق به اسما و صفات الهی نمیکند.
گمشده ما و جامعه ما «حکمت عملی» است. ۱۰۰۰ سال است به «حکمت به اصطلاح نظری» پرداختیم و از حکمت عملی غافل ماندیم. ما از جامعه خویش بریده به کنجی خزیدهایم و سرگرم بازی های فکری خویش شدهایم. ما نیاز به یک تغییر بنیادین در شیوه زیست فلسفیمان داریم. باید از مفهوم پردازیها دست برداریم و اندکی به «زندگی» باز گردیم.
اگر قبول داریم که دنیا مزرعه آخرت است؛ دست از مفهومپردازی اخروی برداریم و به دنیا بپردازیم. ارسطو گفت کار فیلسوف «تبیین» است. «تبیین» از محسوسات آغاز میشود نه از جبروت و لاهوت و ملکوت و هپروت. خود ما و جامعه ما امروز بیش از پیش نیازمند «تبیین» است. از دل «تبیین» است که راهکار به دست میآید.
♦️فلسفه، جاده کوهستانی رفیعی است… جادهای خلوت که هر چه بیشتر به سمت بالا صعود میکنیم، خلوتتر میگردد. هر کسی که این مسیر را دنبال میکند باید بدون بیم و هراس هر چیزی را پشت سر رها کرده و با اطمینان خاطر راه خود را از میان برف زمستان باز کند… او به زودی جهان را زیر پای خود میبیند، سواحل شنی و باتلاقها از دید وی ناپدید میشوند، نقاط ناهموار آن هموار میگردد، اصوات ناموزون دیگر به گوشش نمیرسد، و کروی بودن آن برایش نمایان میگردد. او همواره در هوای پاک و سرد کوهستان باقی میماند و میتواند وقتی سرتاسر زمین در مردگی و ظلمت شب محصور است، خورشید را نظاره کند ...
📚درمان شوپنهاور ص ۲۴۴
🎥 فیلم تاریخی «هریت»
✔️بردگی اختیاری، بزرگترین عامل بدبختی جوامع بشری!
🔘در زمانی که برده داری در آمریکا قانونی و رایج بود، زن سیاهپوستی بهنام «هریت تابمن»، که خود یک برده فراری بود، به همراه جمع دیگری از انسانهای شریف و سفید پوست آمریکایی گروهی مخفی را راهاندازی کردند، به نام «خط نجات» یا سازمان «راه آهن زیرزمینی»
«خط نجات»، بردگان سیاه را از روی مزارع بردهداران، فراری داده و مخفیانه بسوی کانادا و ایالات شمالی میبرد که در آنجا بردهداری نبود. عملیات نجات بردگان بسیار پیچیده و خطرناک بود و در هر مرحله ای اگر لو میرفت، هریت و یارانش همگی دستگیر و تیرباران میشدند.
سالها بعد که بردگی در آمریکا ملغی شد و بردگان آزاد شدند، از هریت تابمن پرسیدند:
«سخت ترین مرحلهی کار و عملیات شما برای نجات بردگان چه بود؟»
هریت عمیقاً به فکر فرو رفت و با اندوه گفت:
« قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی و باید آزاد باشی»
♦️در عصر امروز شاهد نوع جدیدی از بردهداری هستیم، آنهم بردگی اذهان به دست رسانهها و تبلیغات و ...
یکی از کارکردهای فلسفه، رهایی از هر نوع تعصب بیجا و بردگی ذهن است.