( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads
𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot
Last updated 2 months, 1 week ago
رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»
News & media website
تازهترین اخبار ایران و جهان
ارتباط با ما :
@pezhvakads
اینستاگرام 👇
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
Last updated 1 week, 1 day ago
نشانههای فردی که صلح درون دارد:
مصطفی سلیمانی
سازگاری شناختی: آنچه که در فرد خالص و یکرنگ خودنمایی میکند این است که تناقضی میان رفتارها و باورهای او دیده نمیشود. از این رو، فرد خالص، دچار تشویش و ناهمخوانیِ درونی نیست و در نتیجه، نیازی نمیبیند که برای رفع این تشویش و اضطراب به خودفریبی یا دیگرفریبی پناه ببرد. زمانی که رفتارهای فرد با اعتقادات درونی او انطباق نداشته باشند، دروندادهای آزاردهنده و ناراحتکننده بسیاری را تجربه میکند که او را به سمت و سوی رفع ناهمخوانی و عذاب وجدانِ ناشی از یکرنگ نبودن سوق میدهند.
اطمینان به باورها: فردی میتواند یکرنگ و یکدل باشد که نسبت به باورهایی که دارد به قطعیت و یقین رسیده باشد. زمانی که در درون فرد نسبت به یک باور تردید وجود داشته باشد، به صورت ناخودآگاه، بسیاری از اعمال او مطابق با باور ذکر شده نخواهد بود و به همین علت، زمینه برای بیاخلاصی و تنازع درونی او فراهم خواهد شد.
رضایت درونی: زمانی که یک فرد به این توانایی میرسد که بتواند مصیبتهای زندگی و رنجهای روحی و جسمی خودش را کنترل کند، احساس عمیقی مبنی بر رضایت درونی در او شکل میگیرد.
خودانگیختگی: فردی که به خلوص و یکرنگی درونی رسیده است، بر پایه ترسها و تجربیات گذشته خود زندگی نمیکند. او نسبت به آینده تفکر مثبتی دارد و با توجه به تمرکزی که بر اهداف قوی خود دارد، نوعی اعتماد به نفس و خودکارآمدی را در درون خود حس میکند و در نتیجه، تابآوری و تحمل بالایی را در مواجهه با موانع خواهد داشت. چنین فردی به راحتی قادر است به رفتارهای خودانگیخته و ابتکارآمیز دست بزند.
لذتجویی در لحظه: در حالت اخلاص و یکدلی، فرد هیچگونه کشمکش و نزاعی درون خود ندارد و اضطراب و ترسی نیز احساس نمیکند. او میتواند به صورت متمرکز لحظه را احساس کند و ارتباط عمیقی با احساسات و افکار خود و دیگران برقرار کند. لذت بردنِ بیکم و کاست از زندگی، رهاورد ثبات و یکرنگی درونی است.
پذیرش بیقضاوت: قضاوت نتیجه غیبت بخش هوشیار ذهن است. فرد خالص و یکرنگ، از این رو که توانسته بخش هشیار ذهن خودش را با بخش ناهشیار آن مرتبط کند، دچار پیشداوری و قضاوت در مورد دیگران نمیشود. او نسبت به فرد مقابل خود هیچگونه جهتگیریای ندارد و در نتیجه میتواند بدون تعصب و گمانهزنی، بر مبنای واقعیت با دیگران مواجهه داشته باشد. فرد خالص، به هیچوجه تمایلی به ارزشیابی و تعبیر و تفسیر رفتار دیگران ندارد، زیرا مایل به جنگ و ستیز و کشمکش با دیگران نیست.
فراغت: تشویش خاطر در لحظه حال، برآمده از گذشته نامطلوب و آینده مبهم است. فردی که به اخلاص و صفا و صمیمیت درونی رسیده است، از این نوع نگرانیها فارغ است.
خشنودی: این باور که جهان هستی هدفمند و هماهنگ است، سبب میشود که فرد خالص، یک همبستگی عمیق میان خود و دیگران و طبیعت احساس کند و به این ترتیب، در برخورد با رویدادهای زندگی، احساس سپاس، تقدیر و تحسین داشته باشد. تنها چنین فردی است که میتواند با لبخند و تبسم به جهان هستی نگاه کند.
سهلگیری: روحیه یک فرد با اخلاص و یکرنگ، کاملاً صمیمانه و آغشته به صفا و نشاط است. بدیهی است که این حالات، تنها با تسامح، آسانگیری و مدارا پدید میآیند و سختگیری به هیچ عنوان با آرامش همخوانی ندارد.
چگونه میتوان در محیط کار با افراد غیرقابلتحمل همکاری موثر داشت؟
شما میتوانید دوستان خود را انتخاب کنید، اما معمولا انتخاب همکاران یک امر غیرممکن است. این احتمال وجود دارد که در طول کار خود با شخصی غیرقابل تحمل همکار شوید که از او متنفر باشید، در این زمان چگونه باید با او همکاری کنید؟
این واقعیت که شما فرد دیگری را دوست ندارید، مشکل شماست نه دیگران. با این حال باید به این نکته مهم اشاره کرد که متنفر بودن با بیاعتمادی متفاوت است. تنها تا زمانی میتوانید با افراد دیگر همکاری کنید که آنها از حد خود عبور نکرده باشند یا قوانین محل کار نقض نشده باشد.
متنفر بودن اصطلاح مبهمی است و دلایل مختلفی را میتواند به همراه داشته باشد. دلایل متنفر بودن از دیگران میتواند نحوه رفتار، صحبت یا برخورد آنها نسبت به دیگران باشد. برای مثال ممکن است متوجه شوید دلیل تنفر شما از فرد دیگری، دلخوری یا حسودی باشد. بنابراین در این شرایط باید واکنشهای احساسی خود را مورد بررسی قرار دهید تا بتوانید آنها را بهتر مدیریت کنید.
برای اینکه با یکدیگر همکاری موفقیتآمیزی داشته باشید، دلایل اهمیت این همکاری را مشخص کنید. به عنوان مثال، ممکن است با همدیگر مشغول کار روی یک پروژه عالیرتبه باشید.
این موضوع به این معنا نیست که شما حتما باید دوست یکدیگر باشید. بلکه این روش به شما کمک میکند تا تنها برای تمرکز روی این کار به انجام این همکاری اقدام کنید.
داشتن یک دلیل مشترک میتواند به شما کمک کند تا کارایی موثرتری با یکدیگر داشته باشید. همچنین داشتن مکالمه با یکدیگر میتواند باعث شود فرد مقابل صفات انسانی پیدا کند و به شما کمک میکند احساسات خود را از نو تنظیم کنید.
در نهایت، در مورد هیچ کس پیش داوری نکنید. به یاد داشته باشید که دیگران برای انجام کار صحیح استخدام شدهاند. در صورت نیاز با خود روی این مسئله فکر کنید. اگر تلاش نکنید، به جایی نخواهید رسید. در نهایت ممکن است با روابط کاری کارآمد مواجه شوید.
منبع: fastcompany
ویژگی های شخصیتی افراد برونگرا و درونگرا
▫️ علاقه مند به وقایع پیرامون خود.
▫️ رو راست و معمولا پرحرف.
▫️ عقیده خود را با عقاید دیگران مقایسه می کند.
▫️ اهل عمل و پیشقدمی در کارها.
▫️ به سهولت دوستان جدیدی یافته و یا با یک گروه خود را وفق می دهد.
▫️ افکار خود را بیان می کند.
▫️ علاقه مند به افراد جدید.
▫️ تنهایی برای وی بسیار آزار دهنده می باشد.
▫️ از تعامل و ارتباط برقرار کردن با دیگران انرژی می گیرند.
▫️ خوش مشرب بوده اما زیاد احساساتی نیستند.
▫️ ریسک پذیرند، و سریع تصمیم می گیرند.
▫️ اجتماعی هستند، درک آنها آسان است، و شخصیت آنها در خلوت و حضور دیگران یکسان است.
▫️ پس از آنکه حرف خود را زدند به گفته خود می اندیشند.
▫️ علاقمند به کار گروهی هستند. نقل هر مجلس می باشند. موسیقی با صدای بلند و فعالیت های هیجان انگیز را بیشتر دوست دارند.
▫️ رنگ های روشن را بیشتر دوست دارند.
▫️ بیشتر از اعمال دیگران خشمگین می گردند تا اعمال خودشان.
▫️ اطلاعات شخصی خود را به سادگی با دیگران قسمت می کنند.
▫️ تنها از روی تجارب زندگی خود درس می گیرند و نه عبرت گرفتن از دیگران.
برونگراها ۵۷ الی ۶۰ درصد از جمعیت زمین را تشکیل می دهند.
۲.درونگراها:
▫️ علاقمند به احساسات و افکار خودشان و نیازمند به داشتن قلمرو شخصی هستند. کم حرف، ساکت و متفکرند.
▫️ دوستان زیادی ندارند. در ارتباط برقرار کردن با افراد جدید مشکل دارند.
▫️ علاقه مند به سکوت و تمرکز. از دید و بازدید های غیر منتظره و ناگهانی بیزارند.
▫️ کارایی وی در تنهایی بیشتر است. بزرگترین وحشت آنها آنست که در یک جمع شلوغ قرار بگیرند یا فردیت خود را از دست بدهند. از فعالیت های انفرادی انرژی می گیرند.
▫️در بین انبوه مردم بودن آنها را خسته می کند. معمولا کمرو هستند. درکشان مشکل است و اهل ایده و عقاید نو می باشند.
▫️ شخصیتی متمایز در خلوت خود و در حضور دیگران دارند. مشتاق و احساساتی می باشند و معمولا احساساتشان را بیان نمی کنند.
▫️ در جمع ناآشنا ساکت اما در جمع دوستان خود راحت می باشند.
▫️ تمرکزشان قوی است.
▫️ برای تصمیم گیری به زمان نیاز دارند.
▫️ پیش از حرف زدن می اندیشند.
▫️ از در میان گذاشتن اطلاعات شخصی خود با دیگران ممانعت می کنند.
▫️ مایل به رویکرد آهسته اما دقیق می باشند.
▫️ با مشاهده درس می آموزند (عبرت از دیگران) و پس از آموختن روش زندگی، زندگی خود را آغاز می کند.
درونگراها ۲۵ الی ۴۰ درصد از جمعیت را تشکیل می دهند.
هر دوی این دو نوع شخصیت کاملا طبیعی و نرمال هستند. برونگرایان به سوی جهان عینی متمایل بوده و درونگرایان به سوی جهان ذهنی و غیر عینی.
این خصوصیات هیچ ارتباطی با کمرویی درونگرایان ندارد و ممکن است آنها خیلی هم با اعتماد به نفس باشند.
من فیلسوفم اما موتورسیکلت تعمیر میکنم!
دکتر متیو بی. کرافورد، دکترای فلسفه از دانشگاه شیکاگو و تعمیرکار موتورسیکلت
نشر: گاهنامه مدیر
پولهای مچاله ته جیبم در تعمیرگاه موتورسیکلت در مقایسه با حقوقی که در شغل قبلیام می گرفتم، حس بسیار متفاوتی دارد. پس از اخذ مدرک دکتری در رشته فلسفه از دانشگاه شیکاگو، مدیر اندیشکده (اتاقفکر) واشنگتن شدم. آن روزها همیشه واقعاً خسته بودم و صادقانه بگویم نمیتوانستم هیچ دلیل منطقیای برای حقوقی که میگرفتم پیدا کنم.
این سوال همواره در ذهنم بود که اینجا چه محصول ملموس و چه خدمت مفیدی برای کسی انجام میدهم؟. این حس بیفایدگی واقعاً برایم تحقیرآمیز بود. حقوق خوبی داشتم ولی در حقیقت احساس میکردم این حقوق نوعی جبران خسارت است. سرانجام بعد از پنج ماه این کار را کنار گذاشتم تا تعمیرگاه موتورسیکلتم را باز کنم. شاید این جابهجایی به خاطر این بود که من واقعاً برای کار دفتری ساخته نشده بودم، اما آنچه بدون شک میتوانم بگویم این است که در این اتفاق هیچ چیز غیرمعمولی برایم رخ نداده است.
من قصه زندگی خودم را برایتان میگویم، نه به این خاطر که فکر میکنم زندگی خارقالعادهای داشتهام. برعکس، دلیل بازگو کردنش این است که گمان میکنم زندگیای کاملاً عادی دارم. هنگام انجام کارهای دستی، همیشه احساس میکردم این کارها، در مقایسه با مشاغلی که کارهای دانشی نام گرفتهاند واجد معنای عمیقتری از عاملیت و کاراییاند. (برداشته شده از آوانگارد)
پشت میزنشینها هر روز صبح سر کارشان میروند و روی همان صندلی همیشگی مینشینند و به مانیتور و در و دیوار اتاقشان چشم میدوزند. همه چیز یکنواخت است: رایانهشان، کاغذهایشان، و پنجرهای که به دیوار ساختمان روبهرو باز میشود. گاهی احساس میکنند جز این صحنه تکراری رابطهای با دنیای واقعی ندارند؛ آنها همان کسانی هستند که از دبیرستان به دانشگاه و سپس به این اتاقک و میز و صندلی هدایت شدهاند.
تا اینجا تفاوتی با نویسنده این کتاب و اغلب کارمندان اداری یا دانشگاهیِ دیگر ندارند. اما متیو کرافورد استاد فلسفهای است که بعد از کار اداری روزمرهاش پا به دنیای تازهای میگذارد؛ به تعمیرگاه موتورسیکلت خودش پناه میبرد و مشغول تعمیر موتورهای فرسوده میشود. او از تجربه فلسفیاش در انجام کارهای یدی حرف میزند و ما را به سفری برای کشف کار معنادار و لذتبخش می برد. (برداشته شده از ترجمان)
کتاب دکتر کرافورد نکات مهم و جالبی و بسیار متنوعی دارد اما سه آموزه کلیدی که ما میخواهیم آن را برجسته کنیم چنین است:
▪︎نگذارید جامعه برای شما تعیین تکلیف کند. در طول زمان برای ما جا افتاده است که کارهای اداری (یقه سفیدها) شرافت بیشتری دارند. در صورتی که مشاغل یدی، مانند مکانیکی، لولهکشی، و نجاری، نوعی از کار را ارائه میدهند که از نظر فکری جذاب، خلاقانه و با پاداش شخصی است، برخلاف تصور عموم که چنین کاری را پست یا بیاهمیت میداند.
▪︎کار کردن ذاتا ارزشمند است. کرافورد این ایده را به چالش میکشد که کار صرفاً وسیلهای برای رسیدن به هدف بیرونی است، مانند دریافت حقوق. او استدلال میکند که کار باید از طریق احساس عاملیت شخصی، ارتباط با نتایج ملموس کار و فرصت به کارگیری مهارت معنابخش باشد.
▪︎کار باید تعالیبخش باشد. کرافورد بر ارزش کاری تأکید میکند که به افراد امکان میدهد عمیقاً درگیر شوند، با آن ارتباط برقرار کنند، در آن غرق شوند، از آن لذت ببرند و عاملانه و فعالانه کار کنند، مسوولیت نتایج را بر عهده بگیرند و به دستاوردهای خود افتخار کنند.
معنای کتاب فیلسوفی در تعمیرگاه برای من و شما چیست؟
ما بخش مهمی از زندگیمان را صرف کار میکنیم حدودا یک سوم. بنابراین اگر کار ما فقط منجر به دریافت حقوق شود، بهگونهای که پس از آن با پولی که به دست میآوریم زندگی کنیم به عبارت دیگر ما در حال خودفروشی مدرن هستیم. چه باید کرد؟
حتیالامکان به مشاغلی بپردازیم که ارزش واقعی تولید میکنند به گونهای که علاوه بر آنکه جیب ما را پر میکنند قلب و روح ما را نیز پر کنند. در صورتی که دست ما برای پیدا کردن شغل دلخواه بسته است اما راه پیش روی ما بسته نیست:
۱. جنبههای خلاقانه به کارمان اضافه کنیم؛ مانند راننده تاکسی که کل کابین داخل تاکسی را پر کرده بود از نوشتههای الهامبخش.
۲. کاری را که دوست داریم به شغلمان اضافه کنیم مانند فروشنده لاستیک ماشینی که اطراف و درون مغازهاش را پر کرده بود از گلدانهای زیبا.
۳. در کنار کار اصلیمان ارزشهای معنادار خلق کنیم مانند آرایشگری که روانشناسی خوانده بود و همیشه پادکستهای خوب در آرایشگاه پخش میکرد و حتی گاهی هم مشاوره میداد.
این ما هستیم که به زندگی و کارمان معنا میبخشیم.
اگر سه نفر شما را اسب خطاب کردند، بروید و یک زین بخرید!
«اگر سه نفر شما را اسب خطاب کردند، بروید و یک زین بخرید!» این یک ضربالمثل مجارستانی است که دوری کلارک آن را بر سر زبانها انداخت. کلارک، نویسنده و مشاور بازاریابی استراتژیک است و البته «کارشناس برندسازی شخصی». او سالهاست که در زمینه وجهه حرفهای و برداشت دیگران، تحقیق میکند. به اعتقاد او، راز موفقیت حرفهای در عصر حاضر، متمایز بودن از دیگران و به زبان حرفهای، برندسازی شخصی است.
برند شخصی، وجهه شما در محیط حرفهای است. شما سالها تلاش کردهاید برای خودتان وجهه و اعتباری دست و پا کنید. وقتی اتاق را ترک میکنید، میدانید دیگران درباره شما چه میگویند: «او یک بازاریاب خلاق است» یا «فلانی، یک وکیل کارکشته است». اما این تنها مزیت برند شخصی نیست.
طبق نظر دوری کلارک، در دنیای شلوغ و پر همهمه امروز که رقابت در آن به شدت تنگاتنگ است، اگر کارشناس یک حوزه بخواهد از دیگران متمایز شود یا اصطلاحا «به چشم بیاید» تنها راهش این است مدیریت وجهه و برندسازی شخصی را یاد بگیرد. او میگوید: «برند شخصی شما مثل کارت ویزیتتان است.»
او طی سالهای اخیر، بارها ناچار شده به دلایل مختلفی مثل از دست دادن شغلش، برند شخصی خود را بازبینی و دوباره تعریف کند. از گزارشگر گرفته تا کارشناس کمپینهای سیاسی، استاد دانشگاه و نویسنده مستقل. همین باعث شد او به حوزه برندسازی شخصی علاقهمند شود و نهایتا دو کتاب در اینباره بنویسد.
او معتقد است که در بازار متغیر امروز، همه ما باید برندسازی شخصی را بلد باشیم و بتوانیم در صورت نیاز، آن را بازتعریف کنیم.
او با اشاره به این ضربالمثل مجارستانی «اگر سه نفر شما را اسب خطاب کردند، بروید و یک زین بخرید» تاکید میکند که اگر چند نفر، نظری یکسان درباره شما داشتند، باید لحظهای مکث کنید. شاید میان تصویر شما از خودتان و تصویر دیگران از شما، شکاف عمیقی وجود داشته باشد. پس باید همواره، نظرات دیگران نسبت به خودمان را زیر نظر داشته باشیم.
او میگوید: «بارها از خود بپرسید که من از بیرون چطور دیده میشوم؟ خودم دوست دارم از نگاه دیگران، چه شکلی دیده شوم؟ اگر بتوانید این دو را با یکدیگر همسو کنید، گام مهمی در راستای برندسازی شخصی برداشتهاید.» او میگوید: «به برندسازی شخصی به چشم یک پروژه نگاه کنید.»
برند شخصی، ضامن امنیت شغلی
امروز، اکثر افراد حرفهای میدانند داشتن یک برند شخصی چقدر ارزشمند است. به هر حال، اگر نام شما در سازمان، با یکسری نقاط قوت یا ویژگیها گره نخورده باشد، احتمالا در سازمانتان نامرئی هستید. شاید الان در این جایگاه با این مشکلی نداشته باشید اما برای پیشرفت، باید خود را به نوعی از دیگران متمایز کنید.
اگر یک برند شخصی قدرتمند داشته باشید، مردم معمولا فرصتهای جدید را به شما پیشنهاد میکنند یا دوست دارند با شما کار کنند. یک برند شخصی قدرتمند، مثل بیمهای است که به شما امنیت شغلی میدهد.
منبع: HBR
سندرم یادگیری IAKI– I Already Know It (من خودم میدانم)!
بسياري مواقع وقتي میخواهید به كسي چيزي ياد بدهيد و او را از نکتهای آگاه سازيد، قبل از اينكه شروع به صحبت كنيد گوشها و چشمهایش را میبندد؛ او در دلش میگوید: «من قبلاً هم اين را میدانستم» يا به عبارت سادهتر «خودم بلدم»!
اما معمولاً اینگونه نیست! اغلب افراد به جای داشتن اطلاعاتی عمیق درباره یک موضوع، تنها چیزهایی گذرا از آن شنیدهاند. درنتیجه دچار این توهم میشوند که آن موضوع را میدانند. این مسئله در یکی از مطالعات معروف دانشگاه کرنل توسط دانینگ و جاستین کروگر هم بررسی شده است. یکی از نتایج این مطالعه که به آن اثر دانینگ- کروگر میگویند، اینگونه استدلال میکند: افراد کماطلاع معمولاً میزان آگاهی و دانش خود را بسیار بالاتر از آنچه واقعاً هست، ارزیابی میکنند.
در ادبیات فارسی بیت معروف و آموزندهای از ابو شکور بلخی داریم که میگوید: «تا بدان جا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم». بیتی که حکیم ابوعلی سینا آن را بسیار دوست میداشت و دائماً تکرارش میکرد.
مدیران باید ضمن مقابله با سندرم IAKI در از بین بردن یکی از مهمترین موانع یادگیری سازمانی کوشا باشند. نكته ديگر اينكه بسياري مواقع شاید کلیاتی از يك موضوع را بدانيم اما در لابهلای آن نكات مهم و جديدي نهفته باشد كه قبلاً آنها را نمیدانستیم. درواقع زیاد پیش میآید که فرد، دانش عمیقی درباره یک موضوع ندارد؛ اما بهواسطه ابتلا به سندرم یادگیری IAKI کانالهای اطلاعاتی جدید را بهطور ناخواسته به روی خودش میبندد.
چه کسانی بیشتر مستعد ابتلا به سندرم IAKI هستند؟
سندرم IAKI بیشتر افرادی را تهدید میکند که بهتازگی فارغالتحصیل شدهاند یا زمان زیادی را در شبکههای اجتماعی میگذرانند. علاوه بر این، افرادِ برخوردار از اطلاعات عمومی بالا نیز با احتمال بیشتری به این سندرم یادگیری مبتلا میشوند. در سازمانها نیز معمولاً این مدیران میانی و تکنسینها هستند که بیشتر تحت تأثیر این مورد از موانع یادگیری سازمانی قرار میگیرند.
اثر لگد!
شواهد متناقض علیه مدل ذهنی ما، حتی ممکن است ما را بر اعتقادمان مصممتر کند! این قضیه را «اثر لَگَد» ( اشاره به لگد و ضربهای که به هنگام خروج گلوله از لوله تفنگ، به تیرانداز وارد میشود) مینامند.
در آزمایشی، نایان و ریفلر، مقالههایی چالشبرانگیز در روزنامهها نوشتند. این مقالات شامل نظرات آنها در مورد چهرههای سیاسی بود که اطلاعات ناصحیحی را ارائه میداد. به عنوان مثال، یک مقاله حاوی نقلِ قول رئیسجمهور وقت ایالات متحده، "جورج دبلیو بوش" بود با این مضمون که: "عراق، سلاحهایِ کشتارجمعیِ زیادی قبل از تهاجم ایالات متحده به این کشور در اختیار داشته است."
بلافاصله پس از مطالعه این مطلبِ ساختگی و اشتباه، مطلب صحیح و واقعی در اختیار افراد قرار میگرفت. مطلب واقعی این بود: "عراق هیچ سلاح کشتار جمعی قبل از حمله آمریکا، نداشته است." در یک اتفاق جالب، مخالفانِ جنگ به سرعت تصحیح مقاله را پذیرفتند، اما در مقابل، موافقان لشکرکشیِ آمریکا به عراق، به شدت با آن مخالفت کردند و جالبتر اینکه بر باور خود بیشتر پافشاری کردند.
این مساله، به تاییدگرا بودن مدل ذهنی تعبیر میشود. مفاهیم تصمیمگیری شخصی عمیق هستند: ما تمایل داریم که همان انتخابهای قبلی را، بر اساس عقیده و فرضیههای مشابه و بارها و بارها انجام دهیم.
زمانی که ما نیاز به توجیه اعتقادمان داریم، به سادگی شواهدی را پیش میکشیم که از دیدگاه ما حمایت میکند و هر چیزی را که ممکن است آن را مخدوش کند، نادیده میگیریم. در نتیجه، تعامل با کسانی که با نظرات ما مخالف هستند، مملو از اختلاف و بیاعتمادی است.
راههایی برای خوشایندکردن شنبه ها
تصور کنید ساعت ۶ یا ۷ صبح شنبه است و زنگ هشدار تلفن همراهتان به صدا درمیآید. در چنین شرایطی به چه چیزی فکر میکنید؟ احتمالا فکر بلندشدن از خواب و روبهروشدن با همه کارهایی که به شنبه موکول کردهاید، باعث اضطرابتان میشود. در چنین شرایطی، حتی ممکن است به مرخصیگرفتن هم فکر کنید اما این راهحل درست نیست. برای خوشایندکردن شنبهها باید به فکر راهحلی بهتر باشید.
جمعهشب زود بخوابید
جمعهشب زود خوابیدن و خواب کامل شبانه میتواند به شما کمک کند صبح شنبه خسته و بیحال نباشید.
جلسات سنگین و پراسترس را به صبح شنبه موکول نکنید
اگر میتوانید برنامههای صبح شنبه را طوری تنظیم کنید که بتوانید این روز را راحتتر شروع کنید. بیشتر ما در روزهای شنبه با حداکثر توان خود کار نمیکنیم. بنابراین بهتر است جلسات فشرده و پراسترس را برای اواخر روز یا روزهای دیگر هفته برنامهریزی کنیم.
روز جمعه، خود را برای شنبه آماده کنید
زمان اندکی از روز جمعه خود را صرف آمادهشدن برای شنبه کنید. اینطوری بهتر برنامهریزی میکنید. نیازی نیست که روز جمعه وقت زیادی صرف کنید. همین که ۱۰ تا ۱۵ دقیقه از بعدازظهر جمعه برای مرتبکردن وسایل و برنامهریزی وقت بگذارید هم تفاوت اوضاع شنبه صبح را کاملا احساس خواهید کرد.
به فکر درمان حرفهای اضطرابتان باشید
کمی وقت بگذارید و به این فکر کنید که چرا شنبهها برای شما بهمعنای ترس یا احساسات منفی هستند. بعضی از چیزهایی که ممکن است باعث استرس و اضطراب بیجا در محل کار شوند عبارتاند از: رئیس زورگو، محیط کار سمی، حجم کاری طاقتفرسا.
شاید با بررسی موقعیت خود در محل کار به این نتیجه برسید که در شغلتان تجدیدنظر کنید و سراغ گزینههای شغلی بهتر بروید. هیچوقت نباید احساس کنید که مجبور به تحمل موقعیتی بد هستید. اگر هم همیشه دچار استرس و اضطراب میشوید، بهتر است درباره مشکل خود با رواندرمانگری حرفهای صحبت کنید.
برنامه آخر هفته را متعادل کنید
برای اینکه روز جمعه برای استراحت وقت کافی داشته باشید، کارهایی را که معمولا به جمعه موکول میکنید، سایر روزهای هفته انجام بدهید. در طول هفته، ساعتهایی را به امور خانه یا معاشرت با دوستان اختصاص بدهید. اینگونه روز جمعه را بیشتر صرف استراحت میکنید و مجبور نیستید کارهای عقبافتاده را انجام بدهید.
جمعهها بهجای کمیت بر کیفیت تمرکز کنید
در تعطیلات آخر هفته، خود را گرفتار مشغلههای گوناگون نکنید. اگر شنبهها احساس میکنید که خسته و کلافهاید، احتمالا برنامه آخر هفته درستی نداشتهاید. برای برنامهریزی فعالیتهای آخر هفته، آنچه را برایتان اهمیت بیشتری دارد در اولویت بگذارید.
به شنبه بهعنوان شروعی دوباره نگاه کنید
بهجای اینکه با دلواپسی به شنبه نزدیک شوید،ک این روز را بهعنوان شروعی دوباره در نظر بگیرید. شنبه میتواند فرصتی برای انجامدادن کارهای جدید و شروعی دوباره باشد.
روز خود را با مدیتیشن شروع کنید
مدیتیشن راهی مؤثر برای شروع بهتر صبح شنبه است. طبق تحقیقات، مدیتیشن عملکرد مغز را بهبود میبخشد و ذهنیت شما را مثبت میکند.
به سر و وضع خود برسید
روزهای شنبه سعی کنید خوشتیپ شوید. لباسی به رنگ روشن بپوشید یا پوشیدن لباس موردعلاقهتان را امتحان کنید تا کمی شادتر شوید. به سر و وضع خود رسیدن طوری که انگار قرار است به دیدن شخص خاصی برویم، میتواند به ما احساس مثبتتر و اعتمادبهنفس بیشتری بدهد.
صبحانهای سالم بخورید
برای خود یک صبحانه سالم و مغذی آماده کنید. صبحانهای خوب که موردعلاقهتان باشد، به بهبود خلقوخو و افزایش انرژی شما در طول روز کمک میکند.
برای یک کار جالب برنامهریزی کنید
صرف ناهاری خوشمزه، ملاقات با دوستی بعد از ساعت کاری یا حتی تماشای سریال یا برنامه موردعلاقه خود قبل از خواب میتواند به شما احساس بهتری بدهد.
( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads
𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot
Last updated 2 months, 1 week ago
رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»
News & media website
تازهترین اخبار ایران و جهان
ارتباط با ما :
@pezhvakads
اینستاگرام 👇
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
Last updated 1 week, 1 day ago