نکنه یکی بیاد برات بهتر از من بنویسه و منو یادت بره ..

اگر بخوام از این‌ روزهام بگم؛ باید بگم که مدت زیادیه دارم با منِ غمگینم می‌جنگم و تا این‌جای بازی، ازش عقبم‌‌! خیلی هم عقبم؛ خیلی...

من پرندگان غمگین زیادی را دیدم
که هنوز پرواز می‌کنند.

مأیوس می‌بوسمت. ناتوان از کنده‌شدن از تو. ناتوان از کنده‌شدن از زمینی که تو در آن نفس می‌کشی. به اُمید دیداری زود، خیلی زود، عشق من.
- از میان نامه‌‌های آلبر کامو به ماریا کاسارس

آخ، عزیزم! دوری از او که دوست می‌داریم چقدر طاقت‌فرساست. از چهره‌ات محرومم و در این جهان چیزی از آن عزیزتر ندارم.

- از میان نامه‌‌های آلبر کامو به ماریا کاسارس

‏وَ...

عزيزِ مدت هاي طولاني ام؛
فارغ از هر چه که مرا ناراحت می كرد،
از بابت تو،
خوشحال بودم...

تو را می‌بوسم،
تو را به‌ ازای تمام سال‌های بی‌ تو می‌بوسم.
با تمام غمی که در دل دارم.

-آلبر کامو در نامه به ماریا کاسارس

تنهایی بر دوش‌ات سنگینی نمی‌کند؟

- از نامه‌ی ژرژ ساند به گوستاو فلوبر.

«آوازهای کوچکی برای ماه»

حتی اگر عصبانی می‌شد از این سکوت من، می‌دانستم که با همیم. حتی اگر عصبانی می‌شد و طغیان می‌کرد، می‌دانستم زنده است و با همیم.