یطوری با افتخار تو بیو مینویسین مودی، انگار بابتش تحصیلات عالیه گذروندین ، کسخلای ادایی

باب اسفنجی سندی و گری رو هم داشت ولی وقتی پاتریک باهاش قهر میکرد یه جور خاصی تنها میشد انگار هیشکیو نداشت:))

"ســــــــالها بـــــعــد

بے هوا وقتے یادت میوفتم،فقط به این فکر میکنم که خوشبختے یا نه!؟...

شاید اسم تورو گذاشتم روی دخترم!!...

ســــــــــالها بعــــــــــد

من مردے ام که از عذاب وجدان داره میمیره!

مردے که به تو فکر میکنه اماکنار یک زن
دیگست!

مردے که به دوست داشتن هاے زن دیگه پاسخ میده اما
نه از ته دل...

ســالــــــــهــا بـــعـــــــد

وقتے همه خوابن

میرم تو آشپزخونه و یه سیگار روشن میکنم،تو اون نور کم سوے چراغ خواب
به تو فکر میکنم...

از سیگارم کام هاے عمیق میگیرم،

و به این فکر میکنم که زندگیم چجورے میشد اگه تو با من بودے؟

در حالے که دارم تو فکرت غرق میشم سیگارم رو به اتمامه

و من با عذاب و با دلی پر از غم

باید برم کنار زنے بخوابم که همیشه آرزو میکنم تو جاے اون بودے.

ســــــــــالها بــــــــــعد

این موقع تو کنار کسے هستے که دوستش دارے اما ،
من کنار كسیم که
فقط باهاش هم خونه ام...

ســالــــــــــهــا بعـــــــد

مردے هستم با موهاے سفید و چهره اے خسته ...

مردے که خیلے ها میشناسنش اما اون با هیچکس جز یاد تو آشنا نیست...

مردے که بخاطر غرورش ازتو گذشت ومابقے سالهاے عمرش باحسرت یک

لحظه دیدن تو میگذرونه..."

اما هیچوقت هیچکس نمیتونه جای تورو برام پر کن!

یه دیالوگ تو سریال Peaky Blinders، که میگه:

خیلی از آدم‌ها ها تو زندگيشون یه نقطه تاریک درد دارن که بعد از اون دیگه اون آدم سابق نشدن، از يه جايى به بعد احساسشون يخ میزنه، ديگه دردى حس نمیكنن و هيچ كس هم نمیتونه يخ احساسشون رو باز كنه، و اين خودش از هر دردى دردتره...

می‌دونید نقطه اشتراک "جنگ" و "عشق" چیه؟! این که جفت‌شون نه برنده دارن نه بازنده.