تبلیغات:👇
@ava_tab
آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii
آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei
Last updated 6 days, 19 hours ago
ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در تلگرام
@planagency
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیامرسانهای داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim
Last updated 2 weeks, 1 day ago
اخبار اعتراضات
برای پیام های مهم: @bashoma
Last updated 2 months, 1 week ago
✍فائزه هاشمی یادداشتی از درون زندان منتشر کرده و در باب فضای زندان و بهویژه زندانیان سیاسی نکاتی را مطرح کرده که تک تک آن ها قابل بحث، مردود یا به شدت اغراق امیز است(همانگونه که در یادداشت خود این اغراق را به دیگران نسبت داده). این یادداشت جای صدافسوس دارد اما برای کسی که تجربهی چنین فضایی را داشته، وقتی ماجرا زنندهتر و بیشرمانهتر میشود که عدهای(مثل عباس عبدی و زیدآبادی و...) نیز بلافاصله این یادداشت را تایید و تحسین میکنند! دقیقا همان وفاقیونی که هم واژهی وفاق را به لجن کشیدند و مدتهاست در غیاب کنشگران و اندیشمندان، با انحصار جدیای که در اختیار دارند هر خزعبلی را تحویل جامعه میدهند و مشغول کاشتن تخم «نفاق» به جای «وفاق» هستند و قلم انحصاری ایشان در جهت خالصسازی خوشرقصی میکند. انحصاری که سه گروه در دست دارند: ۱- اپوزیسیونِ خارج نشینِ جعلی، ۲-وفاقیون(از اصلاحطلب تا روزنهگشا و جریانهای غیراجتماعی قدرتطلب) و ۳- اصولگرایان یا همان محافظهکاران تندرو.
مدتیست فعالیت ناچیزی داشتم و مدام در برخورد با این مدعیات فقط خون دل خوردم(مثل بسیاری دیگر) که امیدوارم به کمک حضور چنین فضایی که این پخمگان ساختهاند جبران شود اما در مواجهه با این فقرهی آخر که وقاحت را به نهایت رسانده، تاب نیاوردم سکوت کنم و چند سطری ننویسم. هر انسان صادق و با شرافت و عاقلی که تجربهی فضای زندان(بهویژه سیاسی) را داشته باشد تصدیق خواهد کرد که این اراجیف در خوشبینانهترین حالت، اغراق و گزافهگویی و یک نوع تصویرسازیِ کاریکاتوری بیش نیست. تلفیقی از راست و دروغ و بزرگنمایی و کوچکنمایی و مغالطات که مجال پرداختن به تک تک آنها نیست.
باید به اصلاحطلبان گفت که شما به علت انحصار رسانه در دهههای قبلی و پیشامجازی هنوز مخاطبانی دارید که البته بیشتر ′ناظر′ نظرات شما هستند نه ′تابع′ نظرتان. در عرصه تحلیلگری و
مرجعیت فکری جامعه، شما نه ′تحلیلگر′ درستی هستید نه ′تجویزگر′ حسابی.
نه پژوهشگرانی ′ماهر′ هستید، نه تحلیلگرانی ′قاهر′. اینکه سالهاست گمانهزنیهای تهی و سطحی میکنید، حاصل انحصار رسانهای شما از پیش بوده و مخالفان فکری و دقیق شما که آزادی و تریبون لازم را ندارند، یا ناچارند توشه سفرشان به زندان آماده و زیر تیغ سانسور باشند، یا برای گذران زندگی خودسانسوری کنند. اگر اخلاق را پاس نمیدارید عقل را پاس بدارید و از این پس بیشتر تأمل کنید و اگر دیدید که پس مانده از علم و عقل و حتی عوام شدهاید، بیشتر سکوت کنید و یا راه جدی عقلانیت و اخلاق را پیش بگیرید. با این حال هرچه کنید آرام آرام در حال محو شدنید. پس برای خودتان هم که شده از این لجن متعفن فاصله بگیرید.
پ.ن: پرداختنِ جدی، مستدل و دقیق باشد برای فرصتی مناسب، چون حجم خطاهای این نیروهای سیاسی بیشتر از ان است که در چند سطر تکلیف آن را روشن و به نقد و بررسی آن پرداخت. این یادداشت صرفا یک واکنش عامیانه به این ادعای مضحک بود و بس.
•کیفیت اطلاعات: دادهها و اطلاعات یک پاندیت یا کارشناس میتواند غلط، قدیمی، ناقص(همان محدود که در گزینه قبلی اشاره شد) و گمراه کننده باشد، که همین موجب اختلاف دیدگاه او با همقطاران او شود.
•سوگیری، تعصبات و پیشداوریها:
علاوه بر اینکه یک کارشناس ممکن است از چشمانداز یک نظریه و مکتب به تحلیل بپردازد، جهانبینی، سوگیریها، تعصبات و پیشداوریهای و دگماندیشی شخصی نیز یکی از جدیترین عوامل موثر در اظهار نظر تحلیلگران است. این دیدگاهها ناشی از تجربیات شخصی، فرهنگی، آموزشی و محیطی و غیره است.
•منافع گروهی یا شخصی: منافع گروهی یا شخصی یک کارشناس در کنار گزینههای پیشین بهشدت در نظرات او دخیل است؛ منافعی مثل ثروت یا قدرت یا شهرت و غیره. این عامل و عامل پیشین بهقدری اثر گذارند که نه تنها علت بسیاری از اختلاف نظرها هستند، بلکه علت بسیاری از اتفاق نظرها نیز هستند! یعنی اگر برایتان سوال شد که طبق این عوامل و پیچیدگیهای عمیق و شدید در موضوعاتی از قبیل تحلیل سیاسی، پس چطور گاهی به شکل گروهها و دستهجات، اتفاق نظر هم دیده میشود، یکی از علتهای اصلی آن همین دو عامل اخیر است؛ منافع شخصی یا گروهی به علاوه سوگیریها و تعصبات مشابه.
•عامل پویایی
در عرصههای انسانی و اجتماعی و برای مثال سیاست و روابط بینالملل، روند تحولات سریع و دائمیست. یعنی مثلا مناسبات سیاسی یا بینالمللی یک صیرورت و تحول دائمی را طی میکنند. همه چیز به قول زیگمونت باومن(البته او درباب مدرنیته میگفت و در یادداشتی مختصر و کوتاه نظر وی را توضیح دادهام) تا اطلاع ثانوی و در حالت موقتی و ناپایدار قرار دارد.
این حالت تغییر دائمی و پویا، شما را ملزم میکند که به دنبال تغییرات بدوید و با توجه به متغیرهایی که پیشتر اشاره شد، ناچارید که مانند یک دوندهای باشید که در کنار رودخانهای میدود و نباید از یک نقطه چشم بردارد، اما اینکه دقیقا باید به کدام نقطه از رودخانه ذل بزنید، به همان عوامل پیشین برمیگردد که چه تحولاتی را بیشتر زیر نظر میگیرید و چه تحولاتی از دید شما خارج میماند و دور میشود و شما از آن عقب می مانید. به عبارت سادهتر، این تحولات و پویایی در همهی زمینههای موثر، ممکن است کارشناسان را در مواضع متفاوت قرار دهد.
نتیجهگیری
در نتیجهی این عوامل ما با پدیدهای مواجهیم که در ظاهر نام اظهارنظر کارشناسی و تحلیل دارند اما درواقع اگر با عمق این پیچیدگیها کمی آشنا باشیم خواهیم فهمید که چرا مثلا در باب واکنش نظامی ایران در روزهای اخیر هرروز و بلکه هرساعت رسانههای سراسر دنیا پر از تیترها و مثلا نظرات کارشناسان و پاندیت هایی هستند که یا در بیان رویدادها انواع و اقسام نظرات متفاوت را عرضه میکنند یا در پیشگویی خود به راحتی خطا می کنند. و فردا دوباره در چشمان ما ذل میزنند و پیشگوییهای بیاساس خود را تکرار میکنند؟ پاسخ ساده است، چون مخاطبان و حتی اغلب خود پاندیتها نیز با روششناسی آشنایی ندارند. علاوه بر این فقدان سواد رسانهایِ کافی نیز موج میزند. امری که در دوران ما بسیار ضروریست. شاید روششناسی دانشی تخصصی و دشوار باشد و نمیتوان توقع داشت که عموم افراد از آن بهرهمند باشند، اما دستکم با سواد رسانهای و یا حتی عقل عرفی نیز میتوان تشخیص داد که وقتی یک کارشناس یا رسانهای میآید و میگوید امشب ایران به فلان کشور حمله میکند، از فردا او را یک فریبکار و شیاد یا حداقل ناکارشناس بدانیم. هرچند بهعنوان یکی از بنیادیترین دانشهای لازم در دنیای کنونی که هر کسی شانس اظهارنظر در شبکههای مجازی را دارد، از نظر اخلاقی بدون شناخت «روششناسی» حق اظهارنظرات شخصی و بیاساس را ندارد.
✍ آرین رسولی
نقص روشمندی
اما علاوه بر علتهایی که گفته شد، عوامل دیگری هم در علوم انسانی و بهویژه مثلا تحلیل مسائل سیاسی و روابط بینالمللی وجود دارند که به اصطلاح ذاتی هستند و اختلافات شدید و نقصان روشمندی در این موضوعات اجتناب ناپذیر است. به عبارت دیگر ما وقتی سراغ این موضوعات میرویم با آراء و نظرات گوناگونی طرفیم که مورد اجماع قرار نمیگیرد و حتی کارشناسان دقیق را هم ناگزیر به اختلاف میکشاند. در ادامه به برخی از مهمترین علتهایی که اسباب این اختلافات را فراهم میکند اشاره میشود.
•وضعیت آشوبناک: مثلا سیاست یا روابط بینالملل شامل متغیرهای گوناگونی مانند فرهنگی، اقتصادی، تاریخی، جغرافیایی، نظامی و امنیتی، اجتماعی و روانشناختی و غیره است که همگی بر بررسی دقیق، حتی نزد کارشناسان موثرند. مثلا کسی که عامل جغرافیایی را از عامل فرهنگی یا اقتصادی پررنگتر میبیند ممکن است کلا تحلیل متفاوتی از برخی مسائل داشته باشد. برای نمونه تیم مارشال کتابی تحت عنوان «زندانیان جغرافیا» نوشته که روی اثرات جغرافیایی در تحولات سیاسی و اقتصادی و روابط بینالمللی تاکید میورزد، یا کتاب مشهور جرد دایموند تحت عنوان «اسلحه، میکروب و فولاد»که عوامل زیستمحیطی را موثرتر از عوامل دیگر میداند. بسیاری نیز عامل اقتصادی یا فرهنگی را موثرتر میبینند و هر کدام از این نگرشها افق متفاوتی پیش روی یک کارشناس میگشاید. علاوه بر این، تفاوت دیدگاهها بر روی هرکدام از این عوامل نیز سبب میشود تا نتایج احتمالا متفاوتی را استنباط کنند. مثلا دو کارشناسی که عامل اقتصادی را در روابط سیاسی موثرتر میبینند، در این گام همنظر هستند اما ممکن است نگرش آنها به سیستم اقتصادی مطلوب کاملا مغایرت داشته باشد و همین اختلاف نظر آنها را حتی از دو کارشناسی که در گام قبلی اختلاف داشتند را هم بیشتر کند.
•عامل تداخل و پیچیدگی: در عامل قبلی به عوامل متنوع و متغیرهای متکثر اشاره شد، اما تداخل هر یک از این عوامل، خود سبب نتیجهگیریهای متفاوتی میشود. یعنی ممکن است مثلا دو کارشناس در گام نخست اختلاف داشته باشند و یکی عامل اقتصادی را برجستهتر ببیند و دیگری عامل تاریخی، اما در وزندهی به دیگر عوامل و تداخل آنها با هم در نهایت درباب یک موضوع به نتیجهای مشترک یا کاملا مخالف برسند. زیرا هر کدام از این عوامل علاوه بر اینکه خودشان متغیرهای بسیار زیاد و پیچیدهای دارند، در رابطه با هم نیز دچار تداخل و پیچیدگی بیشتر نیز میشوند. مثلا فرهنگ یک جامعه و اقتصاد آن و جغرافیا و قوت و ضعفهای نظامی و دیگر عوامل همگی در هم تاثیر و تاثر متقابلی دارند، پس شانس اینکه دو کارشناس بر اساس روشی کاملا دقیق و متقن با محاسبهی تمام این متغیرها به یک نتیجه واحد برسند، بسیار نامحتمل است و اگر نتیجهگیریهای مشترکی هم میبینیم، بیش از آنکه ناشی از به کارگیری روشی دقیق باشد، ناشی از عوامل دیگریست.
•نظریات مختلف: انواع نظریهها راجع به مسائل سیاسی و امثالهم وجود دارد که چشماندازهای تحلیلگران را تغییر میدهد. برای مثال چشمانداز یک کارشناس ممکن است مبتنی بر نظریاتی در مکتب لیبرالیسم یا سوسیالیسم ، یا در روابط بینالملل، رئالیسم و نظریات دیگر باشد. هرکدام از این مکاتب، شاخ و برگهای نظری متفاوتی دارند که در تحلیل و نتیجهگیری آن کارشناس موثر است. پس باز این عامل هم میتواند منجر به اختلاف نظر شود.
•روشهای مختلف: البته بحث در اینجا خود روش است، اما در روشهای تحلیل و تحقیق نیز اتکا و وزندهی به روشهایی مثل روش کمی، کیفی، تطبیقی و تاریخی نیز نتایج متفاوتی ایجاد کند.
•دسترسی محدود به دادهها و اطلاعات:
این عامل نیاز به توضیح بیشتری ندارد زیرا در خود متن اشاره شد، اما یک نکته کلیدی در این عامل وجود دارد که اشاره نشد و آن تئوری توطئه است. درجاهای دیگری(یادداشتها و یک سخنرانی قابل دسترسی) به موضوع تئوری توطئه پرداختهام، اما بهطور اجمالی باید توجه داشته باشیم که یکی از پایههای اساسی توطئهاندیشی و توهم توطئه، همین دسترسی محدود به دادهها و اطلاعات است. از آنجایی که ذهن انسان گرایش شدیدی به الگوسازی دارد(مثلا دیدن تصویر در ابر یا دیدن مثلث در تصویری که مثلثی در کار نیست) میکوشد تا از طریق به هم چسباندن دادههای محدود، نتایجی بگیرد و سناریوی ذهنی خود را موجه جلوه دهد. در نوع حاد و شدیدتر، بسیاری از ما تشخیص میدهیم که فلان ادعا توهم توطئه است و اعتباری برای آن قائل نیستیم، اما گاهی روش تحلیلگران تفاوت ماهوی و بنیادین با روش تئوری توطئه ندارد. آنها نیز دادههای محدودی را کنار هم میگذارند و نتایجی میگیرند که به صرف آن دادههای اندک قابل اتکا و اعتنا نیست. یعنی با همان دادهها دهها سناریوی دیگر هم میتواند محتمل باشد.
👇👇👇
پوپولیسم در دوران شبکههای اجتماعی
بحث پوپولیسم جنبههای مختلفی دارد و موضوعات متنوعی را شامل میشود که در اینجا مرادمان پرداختن به آنها نبود. برای مثال رواج پوپولیسم در دوران معاصر با بروز و ظهور شبکههای اجتماعی یکی از مسائلیست که حائز اهمیت است. برای مثال برخی مثل همان یان ورنر مولر در مقالهای(که همین منتشر شده) تحت عنوان «اسطورهی شبکههای اجتماعی و پوپولیسم»[7] مینویسند:
کارشناسان نگران این هستند که تکنولوژی ممکن است دموکراسی را نابود کند. بهویژه پوپولیستها امروزه از شبکههای اجتماعی بهعنوان راهی برای ارتباط مستقیم با مردم و دور زدن محدودیتهایی استفاده کنند که احزاب سیاسی در عصر پیشااینترنت برای رفتارشان ایجاد میکردند. آنها همچنین میتوانند از اتاقهای پژواک سود ببرند، که این حس را تقویت میکند که کل مردم به طور یکسان از یک رهبر پوپولیست حمایت میکنند. اتاق پژواک(echo chamber) پدیدهایست که در دوران ما در شبکههای اجتماعی شاهد آن هستیم. به این معنا که ما طبق الگوهای متعددی که در رسانههای مجازی وجود دارد بیشتر کسانی را میبینیم که شبیه به خودمان فکر میکنند. مثلا من اگر گرایش سیاسی ایکس را دارم، بیشتر افرادی را دنبال میکنم که به این گرایش نزدیکتر هستند و این موجب میشود که تصور کنم که گرایش سیاسی ایکس در اکثریت قرار دارد. زیرا در شبکههای اجتماعی اطراف من، یک حبابی تشکیل میشود که با علائق و سلایق من سازگارتر هستند و کم کم این پندار نابهجا را در ذهن من ایجاد میکند که اکثریت مانند من میاندیشند. البته با داشتن اندکی تفکر نقاد و سواد رسانهای یا قوه تحلیل و ذهنِ گشوده میتوان از این پندار دور شد. اما به هرحال این اتاقهای پژواک کمابیش تهدیدی برای سیاست و کنش سیاسیست که در دنیای کنونی به کمک پوپولیستها نیز میآید. چون آنها همانطور که ذکر شد، خواستار ایجاد توهم مردمی خالص و همگن و یکپارچه هستند.
این یک مشت از خروارها بحث متعدد است که در باب پوپولیسم مطرح شده و میشود. بنابراین در این یادداشت تنها معرفی چکیده و اجمالی پوپولیسم از نظرگاههای مختلف و جمعبندی و تعریف نهایی آن توسط نگارنده صورت گرفت. هدف از پرداختن به این موضوع نیز اهمیت آن است، زیرا در دنیای معاصر ما، هرچه جلوتر میرویم نقش شهروندان عادی در امر سیاسی پررنگتر از گذشته است، حتی در جوامعی مانند ما، نه الزاما جوامع دموکراتیک. یعنی جامعهای که در آن امر سیاسی بغرنج و حساس میشود نقش یکایک شهروندان نیز حساس خواهد شد. قصد جملات تکراری و کلیشهای ندارم اما با هر اندیشه و نگرشی که داریم هر کنش جمعی آگاهانه که ارتباط و اتصالی به سیاست پیدا میکند، نیازمند آگاهی از مفاهیمی از این دست و دانش کافی نسبت به آنهاست. اگرنه دچار وضعیت تودهواری خواهیم شد که هر دم، هر نیرویی، هرطور که تمایل دارد ما را بهسان خمیری منعطف، به شمایل مورد نظرش درمیآورد.
✍ آرین رسولی
کلیگوییهای انعطافپذیر یکی از مغالطات و شیوههای رایج پوپولیستهاست. پوپولیستها دائم در حال مغالطه هستند اما یک شگرد آنها مغالطه ابهام و بهطور مشخصتر توسل به «کلیگوییهای انعطافپذیر» است.
یکی از مغالطات بسیار مهم در منطق کاربردی، ابهام است. اینکه سخن را آلوده به ابهام یا کلیگویی کنیم. البته ابهام و کلیگویی لزوما یکی نیست، بلکه یکی از روش های این مغالطه، که در دنیای سیاست هم رایج است کلیگویی انعطافپذیر است. در امر سیاسی ما به شدت نیازمند شفافیت و وضوح و تمایز سخن هستیم و کلیگویی آفت بزرگیست. وقتی به عرصه سیاست میرسیم و به وعدهها یا برنامههای یک نامزد یا حزب یا گروه برمیخوریم، کلیگوییهای انعطافپذیر به نوعی هرگونه خواست و مطالبهگریِ پس از پیروزی آن شخص یا گروه را ناممکن یا دشوار میسازد.
کلیگوییهای انعطافپذیر هنگامی رخ میدهد که فردِ مدعی مثلا در عرصه سیاست سه مولفه را نشان ندهد(البته مولفهی چهارمی هم هست که گاهی شرایط تحقق ندارد).
این سه مولفه از این قرار است:
۱-هدف مشخص
۲-زمان مشخص
۳-روش مشخص
یعنی ادعاهایی که یک سیاستمدار مطرح میکند باید هدف و زمان و روش مشخص داشته باشد. اینکه او دقیقا( نه با ابهام و کلیگویی) چه اهدافی را دنبال میکند؟
دقیقا در هر هدفی، از چه روش یا روشهایی قرار است استفاده کند؟
دقیقا در چه زمانی قرار است به آن اهداف برسد؟
مولفه چهارم تضمین است که البته راههایی برای آن هم وجود دارد اما به آن نمیپردازیم.
اگر در وعدههای کسی این سه مولفه نبود، یا باید او را وادار کرد که در تمام وعدههای خود این سه مولفه را روشن و شفاف سازد یا بدانیم که هیچ مطالبهای را نمیتوان بهطور دقیق و جدی از او طلب کرد چون به سادگی با استفاده از همان کلیگوییهای انعطافپذیر، پاسخ شما را با تفاسیر دلخواه خود میدهد.
برای مثال اگر یک نامزد وعده داد که:
″من سعی میکنم در مسیر رفاه حرکت کنم.″
″من میکوشم تا عدالت بیشتری محقق شود.″
″من در راه رفاه بیشتر تمام تلاشم را خواهم کرد.″
″من برای عدالت میجنگم.″
″من شما را از چنگ فساد رها میکنم.″
تمام این وعدهها کلیگوییهای انعطافپذیر هستند. یعنی هر اتفاقی که بعدها با مدیریت آن سیاستمدار رخ دهد، شما نمیتوانید ادعا کنید که به وعدهی خود عمل کرده/نکرده است. شما نمیدانید که چگونه و در چه زمانی باید مطالبهی خود را طلب کنید.
آنها با این روش هر اتفاقی که رخ دهد ادعا خواهند کرد که به وعدهی خود جامه عمل پوشاندهاند. اما اگر به فرض کسی مدعی شد که من در جهت عدالت، برنامهی الف را برای ساخت مسکن یا رایگان کردن بهداشت و درمان را در بازهی دوساله با فلان روش مشخص دارم، ادعای او قابل بررسی مشخص است.
البته یادمان باشد که یک یا چندتا از این مولفهها را ممکن است هر سیاستمداری داشته باشد یا با شدت و حدت کمتر/بیشتری از اینها برخوردار باشد، پس در اینصورت خیلیها پوپولیسم میشوند اما اگر بگوییم فقط کسانی که همهی این ویژگیها را توأمان و یکجا دارند، آن هم با شدت بیشتر، میتوان آنها را پوپولیست دانست.
برخلاف موفه و لاکلائو که نظر ویژهای در باب پوپولیسم دارند، یان ورنر مولر نگارنده کتاب "پوپولیسم چیست؟"[3] پوپولیسم را به عنوان یک تهدید جدی میداند؛ بهویژه برای دموکراسی لیبرال. او استدلال میکند که پوپولیسم همیشه به نوعی ضد پلورالیسم است و بر انحصاری بودن «ارادهی مردم» تاکید دارد که این امر میتواند به خطر افتادن اصول دموکراتیک منجر شود. مولر مینویسد:
″پوپولیستها علاوه بر نخبهستیزیشان همواره کثرتستیز هم هستند؛ پوپولیستها ادعا میکنند که آنها، و فقط خود آنها، نمایندهی مردماند. نخبگان دیگر صرفا در زمرهی نخبگان فاسد و بیاخلاق هستند.″
مولر نیز مانند نظریهپردازان پیشین تقابل نخبگان و مردم را در وادی پوپولیسم تصدیق میکند اما این را فقط شرط لازم، و نه کافی پوپولیسم میداند. از نظر وی پوپولیسم ادعای نمایندگی مردمی یکپارچه، کاملا اخلاقی و بیغش را دارند که البته هرگز در واقعیت این «مردم» وجود ندارد و آنها مردمی خیالی را به تصویر میکشند.
کاس موده(یا کاس ماد که نظراتش در کتابی به فارسی تحت عنوان پوپولیسم آمده و کتابی تحت عنوان پوپولیسم در زمانه ما دارد) نیز یکی از پیشروان پژوهش در حوزه پوپولیسم است. او هم بر این تقابل «مردم خالص» و «نخبگان فاسد» اذعان و تاکید بسیار دارد تا جایی که میتوان اساسا تعریف او از پوپولیسم را به همین تقابل تقلیل داد. او توضیح میدهد که پوپولیسم یک ایدئولوژی منعطف یا به تعبیر دیگر سیالی است که میتواند با ایدئولوژیهای مختلف ترکیب شود. او پوپولیسم را به عنوان یک تقسیمبندی اخلاقی میان این مردم خالص و نخبگان فاسد تعریف میکند.
نادیا اوربیناتی پژوهشگر پوپولیسم هم مانند سایر نظریهپردازانی که آراء آنها را مرور کردیم به ویژگی کثرتستیزی پوپولیسم اشاره میکند. اوربیناتی در کتاب "چگونه پوپولیسم دموکراسی را متحول می کند."[4] پوپولیسم را به عنوان یک شکل تحریفشده از دموکراسی میبیند که بر استثنائات و تقابلها تاکید دارد و به تضعیف نهادهای دموکراتیک منجر میشود. او نیز مانند مولر بر ویژگی کثرتستیزی پوپولیسم، به عنوان یک ویژگی نامطلوب نیز تاکید دارد و در گفتگویی با فارن افرز[5] میگوید:
مردم در تلاش هستند تا اتحاد خود را حفظ کنند، حتی برخی اوقات به همگنی میاندیشند و از اینرو علیه پلورالیسم میشورند. وقتی پلورالیسم عقاید، ایدئولوژیها، احزاب و دیدگاههای گوناگون را تحمیل میکند، به این اتحاد آسیب وارد میکند. پوپولیسم سعی میکند از این اوضاع به سود خود بهره ببرد و با نقد پلورالیسم، «یگانگی و اتحاد» را تحت عنوان منفعت همگانی مطرح کند.
یکی دیگر از ویژگیهای پوپولیسم را میتوان سادهسازیِ راهحلها دانست؛ یعنی پاسخ ساده اما کاذب، به پرسشهای که پاسخی پیچیده دارند.
به قول رالف دارندورف:
″پوپولیسم ساده است؛ دموکراسی است که پیچیده است.″
برای مثال جبههی ملی فرانسه را در نظر بگیرید که در دهههای ۱۹۷۰ و۱۹۸۰ پوسترهایی بر دیوارهای شهر نصب کرد که برآنها نوشته شده بود«دومیلیون بیکار ننیجهی دومیلیون مهاجر اضافه! یا سیاستمداران دیگری که عامل تورم و بیکاری و معضلات بزرگ و پیچیدهی اقتصادی را مهاجرت معرفی میکنند تا با نشان دادن یک راه حل ساده-خراج مهاجران- خود را منجی ملت جا بزنند.
از سوی دیگر نظریهپردازانی مانند دنیل بل، ادوارد شیلس و سیمور هم به علت و عامل گرایش به پوپولیسم پرداختهاند و هرکدام علتهایی را برشمردهاند، ازجمله : هراس، رنجش، سرخوردگی و حتی گرایش به حیاتِ سادهترِ «پیشامدرن» و غیره. برای مثال لیپسِت مدعی بود که پوپولیسم برای «انسانهای عبوس و کسانی که بهلحاظ روانی آواره و بیخانمان هستند... کسانی که در زندگی شکست خوردهاند، کسانی که در اجتماع منزوی هستند، کسانی که امنیت اقتصادی ندارند، تحصیل نکردهها، کارنابلدها و استبدادطلبان جذاب است.[6]
دیگر نظریهپردازان نیز به پوپولیسم، هم جنبهی توصیفی آن که «پوپولیسم چیست؟» و هم جنبهی علت شکلگیری آن، پرداختهاند و میتوان از مجموع آن به تعریف و تبیین خاصی از پوپولیسم رسید و مفاهیمی را بر آن افزود.
به گمان من این مؤلفههای مشترک پوپولیسم در میان نظریهپردازان را میتوان پذیرفت، ولو برخی آن را نامطلوب و برخی مطلوب بدانند؛ ایجاد اتحاد و یکپارچگی و هویت بخشیدن به یک کل واحد، ولو این کل تحت عنوان «مردم» خیالی باشد و درواقع امر تنوع و تکثر، بهویژه در دنیای مدرن همواره مانع از چنین واقعیتی شود، اما به هر حال پوپولیستها به چنین مفهومی تجسد میبخشند و حتی شده به شکلی موهوم چنین تصوری را در هواداران خویش ایجاد میکنند.
مولفهی بعدی پاسخ ساده به پرسشهای پیچیده است. اینکه برای مسائلی که نیازمند راهحلهای بسی پیچیدهاند، نسخههای ساده تجویز میکنند.
⚫️ پوپولیسم چیست؟ مردم خالص، نخبگان فاسد
✍ آرین رسولی
پوپولیسم یک اصطلاح رایج با تعاریف متنوعیست که نظریهپردازان مختلف، تعیین مرادهای متفاوتی از آن ارائه کردهاند. اما میتوان از دل این تعاریف، ویژگیهای مشترکی را برای پوپولیسم بیرون کشید. در این یادداشت میکوشم به نحوی مختصر نظریات مختلف را خیلی چکیده بیان کرده و سپس ویژگیهای مشترک پوپولیسم را از منظر خود(یعنی ریشهی پوپولیسم را با مبانی فلسفی خودم که ذکر خواهم کرد) شرح دهم.
پوپولیسم که به نوعی عوامفریبی نیز ترجمه شده، معمولا به معنای فریب دادن عوام با شعارهای توخالی بهکار میرود اما معدود اندیشمندانی مانند لاکلائو، آن را نه با بار معناییِ منفی، بلکه بهعنوان امری مطلوب بهکار بردهاند که در این صورت میتوان آن را به معنای «عوامگرایی» به کار برد که در این صورت برداشت رایج از این اصطلاح به چالش کشیده میشود.
ارنست لاکلائو
فیلسوفان و نظریهپردازان متعددی درباره پوپولیسم بحث کردهاند. یکی از برجستهترین آنها عبارت است از ارنست لاکلائو. او در کتاب "درباب عقل پوپولیستی"[1] برخلاف تلقی رایج، استدلال میکند که پوپولیسم به عنوان یک منطق سیاسی، نقش مهمی در تشکیل هویتهای سیاسی ایفا میکند. او معتقد است که پوپولیسم فرایندیست که در آن گروههای مختلف تحت یک هویت مشترک جمع میشوند و این هویت حول محور مفاهیم ساده و پرمعنی شکل میگیرد. لاکلائو معتقد است که نه تنها پوپولیسم امر مذمومی نیست بلکه برعکس پوپولیسم را باید هستهی اصلی سیاست دانست، زیرا ″عوام″ یا همان تودهی مردم در موقعیتی که پوپولیسم ایجاد میکند به میدان سیاست توجه و گشودگی نشان میدهند و اساسا کار و بار سیاستورزی نباید در مسیری به جز جلب نظر عوام و مشارکت آنها در یک هویت مشترک سیاسی قرار گیرد. هرچند لاکلائو ادعا نمیکند که پوپولیسم همواره امر مطلوبیست. او پوپولیسم را نه به عنوان یک ایدئولوژی خاص، بلکه به عنوان یک منطق سیاسی معرفی میکند که میتواند با هر ایدئولوژیای آمیخته شود.
لاکلائو استدلال میکند که پوپولیسم فرایندی است که در آن «مردم» به عنوان یک واحد همگن و یکپارچه در مقابل یک «دشمن» معرفی میشوند. او توضیح میدهد که این فرایند از طریق ساختن زنجیرهای از معانی مشترک و مطالبات مختلف اجتماعی شکل میگیرد. این زنجیره مشترک از مطالبات بهوسیلهی یک رهبر یا حرکت سیاسی به هم متصل شده و در نهایت این رهبر یا حرکت به عنوان نماینده «مردم» معرفی میشود.
لاکلائو به بررسی موارد مختلف تاریخی و اجتماعی میپردازد تا نشان دهد که چگونه پوپولیسم این امکان را دارد که در شرایط مختلف با محتوای ایدئولوژیک متفاوتی ظاهر شود. لاکلائو پوپولیسم را یک ابزار مهم در مبارزات سیاسی و اجتماعی معرفی میکند که هم میتواند برای تغییرات مترقی به کار گرفته شود و هم برای تغییرات محافظهکارانه و ارتجاعی.
شانتال موفه
شانتال موفه همسر و همکار لاکلائو(که کتاب هژمونی و استراتژی سوسیالیستی را هم با همکاری لاکلائو نوشتهاند و به فارسی نیز ترجمه شده) نیز در کتاب "در دفاع از پوپولیسم چپ″ [2] پوپولیسم را بهعنوان ابزاری برای به چالش کشیدن ساختارهای قدرت موجود مییابد و معتقد است که پوپولیسم چپ میتواند راهی برای بازگرداندن دموکراسی و ایجاد تغییرات اجتماعی باشد.
موفه در این کتاب استدلال میکند که پوپولیسم چپگرا میتواند به عنوان یک استراتژی موثر برای بازسازی دموکراسی ها و مقابله با بحرانهای ناشی از نئولیبرالیسم و جهانیشدن عمل کند.
در پوپولیسم مدنظر موفه "مردم" به عنوان یک واحد همگن، قربانیان سیاستهای نئولیبرالیسم هستند که در تقابل با "نخبگان" و نیروهای حاکم قرار میگیرند. این تقابل از نگاه موفه به ایجاد یک جنبش مردمی برای بازپسگیری قدرت و حقوق اقتصادی و اجتماعی میانجامد. در اینجا علیرغم نگاه متفاوت و حتی متضاد لاکلائو و موفه با سایر نظریهپردازان، میتوان یکی از مفاهیم مشترک بسیاری از نظریهپردازان در باب پوپولیسم را شناسایی کرد و آن «تقابل نخبگان و مردم» است.
موفه بر این باور است که پوپولیسم چپگرا میتواند به تحقق ″دموکراسی رادیکال″ کمک کند. از نگاه او دموکراسی تنها به معنای برگزاری انتخابات نیست، بلکه به معنای مشارکت فعال و مستمر مردم در تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعیست. از نظر موفه پوپولیسم چپگرا میتواند به ایجاد هویتهای جدید و متنوع کمک کند که در مقابل نیروهای تفرقهافکن نئولیبرال مقاومت کنند.
او نقدی تند بر سیاستهای نئولیبرال دارد و استدلال میکند که این سیاستها به افزایش نابرابری و کاهش حقوق اجتماعی و اقتصادی منجر شدهاند . پوپولیسم چپگرا را پاسخی درخور به این بحرانها معرفی میکند.
ادامه مقاله???
?پوپولیسم چیست؟ نخبگان فاسد مردم خالص
✍نویسنده: آرین رسولی
تبلیغات:👇
@ava_tab
آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii
آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei
Last updated 6 days, 19 hours ago
ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در تلگرام
@planagency
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیامرسانهای داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim
Last updated 2 weeks, 1 day ago
اخبار اعتراضات
برای پیام های مهم: @bashoma
Last updated 2 months, 1 week ago