معنی صمیمیت برای من یعنی همین که بعد از یک هفته بی‌خبری، بدون مقدمه برام می‌نویسی «خسته‌م». همین که می‌شه یه وقت‌های مدیدی، ارتباطمون فقط محدود به آهنگ‌هایی می‌شه که برای هم می‌فرستیم؛ بدون هیچ حرف پس و پیشی. چون می‌دونیم جفتمون بی‌حوصله و خالی‌ایم برای هر حرفی. همین که همه‌چی فراتر از یه سلام خوبی چه خبر تشریفاتیه. می‌دونی چی می‌گم؟ این برای من یعنی صمیمیت. این‌که مجبور نیستیم خودمون رو در چارچوب‌های تحمیلی رابطه بگنجونیم. این‌که همین‌طوری حالمون خوبه. چون می‌دونیم تهش همیشه و همیشه باز هم این رابطه همه‌ی اون چیزیه که از رفاقت می‌خوایم. ته همه‌ی این کم حرف زدن‌ها، دیر دیدن‌ها، شلوغی‌ها.

آدم از کسانی که دوست‌شان دارد، توقع (بجا یا نابجا) دارد. توقع‌های برآورده نشده، موجب گلایه می‌شود. اما از جایی به بعد، از یکی کمتر و کمتر گلایه می‌کنی. تا روزی می‌رسد که گلایه‌ها تمام می‌شود. بعد می‌بینی از او توقعی هم نداری. آن روز می‌فهمی که آن فرد را از دست داده‌ای. تمام.
ابراهیم سلطانی

من همیشه دلم برای همه چیز تنگه. ولی هیچ وقت نمی‌فهمه کسی. منِ جزئی نگر دلم برای تموم اون چیزی که بقیه تو خودشون یا فضای اطراف‌شون نمی‌بینن تنگ می‌شه. حتی وقتی که تو همون لحظه و همونجا داره اتفاق می‌افته. "حال ترین اکنون ممکن".
توی لیست اهداف امسال که چقدر با بقیه سال‌ها فرق داشت، شماره یازده، یک خط از همین دلتنگی‌های کوچکه.
"سرتو زیاد بالا بگیر، آسمون و زیاد نگاه کن، تو لحظه‌ای که زندگی می‌کنی به چشم اون پرنده‌ی تو اسمون تو یه جسم متحرک کوچیکی.
برای اون پرنده مهم نیست تو سرتا پا سیاه پوشیدی. ولی قطعا اگه رنگی بپوشی تو متن زیر پاش بیشتر به چشم میای. وقتی به اون پرنده نگاه می‌کنی، از نگاهت می‌فهمه تو یه نقطه‌ی رنگی خوشحالی‌ای. درست تو همون لحظه‌ای که باز دلتنگ یه چیز کوچیک شدی."

I’m also here.

X (formerly Twitter)

مُحا (@moha22mhh) / X

We’ll be alright, it’s just a thousand cuts.

We’ll be alright, it’s just a thousand cuts.

The person I needed the most taught me I don't need anybody.

اگه کسی می‌دونه بگه لطفا:’))))