.
تا جايى كه يادم مى‌آيد
تو را در گوشه‌هاى مختلف خانه پنهان كرده بودم
تو را شبيه عكس در آلبوم
تو را شبيه لباس‌هايت در كمد
و تو را شبيه اجاق در آشپزخانه
پنهان كرده بودم

تو را پنهان كرده بودم
ميان بازوهايم
تو را پنهان كرده بودم
ميان بازوهايم
تو را پنهان كرده بودم
ميان بازوهايم

و با اشك سوال مى‌كردم
چرا جنازه‌ات در اتاق
غرق شده است؟

#نیما_معماریان
@Noghreomahtab

🎧 @Noghreomahtab

.
شب به تماشای تو نشسته بود
با موهایی
به بلندای اندوه
که خواب را
مو به مو
گره می‌زد به رویا …
تو بی‌صدا گریه می‌کردی
و من
خیره به انبوه کلماتی
که در چشمانت، شعله می‌کشید
ذره ذره
آب می‌شدم
شب ، تیره‌تر می‌شد
و سکوت ، دریای پر تلاطمی
که فریادم را می‌بلعید
بغضم را می‌بلعید
خواب‌هایم را می‌بلعید
تو را می‌بلعید
شب را می بلعید …
و هنوز شب بود
و شب
به تماشای تو نشسته بود ….

#فاطمه_حقیقی
#خواب‌های_مسموم
@Noghreomahtab

@Noghreomahtab

شانه‌های تو
بوی مزرعه‌ی قهوه می‌دهد؛
تمام بی‌خوابی‌های من تقصیر توست
ای تلخ دوست داشتنی…

#نسرین_بهجتی
@Noghreomahtab

.
درختی دیوانه‌ام
که برای اجاق زمستانت اگر هیزم بخواهی،
ریشه‌هایم را بیرون می‌آورم از خاک
و به‌سمت آتش قدم برمی‌دارم

#لیلا_کردبچه
@Noghreomahtab

@Noghreomahtab

.
این صبح‌های خاکستری
که طعم اندوه را
بر دهان باد می‌گذارند
و ‌کبودترین تکه‌های آسمان را
بر بال نازک چلچله‌ها
بی‌قرار آمدنت
بی‌تقویم و آینه مانده‌اند ...

چیزی نمانده تا
همین صبح‌ها
همین پرندگان
همین درختان اندوه نشسته بر سینه‌ام
این کوه خسته از تنهایی را
از پای در ‌آورند ...

#فاطمه_حقیقی
#طعم_گس_باران
@Noghreomahtab