Nothing that I wouldn't wanna tell you about, no, no, no
'Cause it's too cold
For you here
And now, so let me hold
Both your hands in the holes of my sweater
اگه دیدی یکی انگار همش داره از آدما فرار میکنه و باتری اجتماعیش زود خالی میشه، یه عصا قورت دادهی بیحوصله و تنها به نظر میرسه ولی کنار آدمای موردعلاقش رفتارش ۱۸۰ درجه عوض میشه، به معنای واقعی کلمه به همه چیز فکر میکنه، یهو خیره میشه به یه گوشه و توی فکر فرو میره جوری که انگار داره یه برنامهی مهم میریزه درحالی که فقط داره فکر میکنه این آدم کناریش چرا ساکت نمیشه، منطقی و متفاوت به قضایا نگاه میکنه و بیشتر مواقع جدیه، شک نکن هادس بوده.
میخندید و در نگاهش غمی میرقصید.
Pov : they say u smell good.
punching the ground*
sometimes i get rly disgusted w my own past like damn wtf was i thinking-
آغوشش رو باز کرد و گفت "بیا؛ بیا خونه."