ولی هنوزم‌ میگم، حیفِ که صاحب خونه‌ی‌اینجا‌ بذاره گردوغبار‌ بشینه روی این خونه‌ی‌زیبا.

من وجودم سفید بود
و تو...وجودت سیاهی خالص برای من بود
حالا من عاشق شدم و سیاهی وجودت سفیدی وجود من روهم سیاه کرده.

???? ???? ?? ????
??? ????? ????? ???????
??? ???? ?? ????????
??????? ?? ??? ????? ??? ???? ???? ?? ?? ??? ?????????? ???? ?????...

با بال های شکسته سقوط کردم دیگه حتی اگه بیافتمم درد نداره.

من به عشقمون قسم خوردم
به دردی قسم خوردم که دلیلش تو بودی
و تو چیکار کردی عزیزکرده؟
گذشتن از همه چیز بدون هیچ دلیلی اینقدر اسون بود؟
خراب کردن عشقی که براش جنگیدیم اینقدر برات اسون بود؟
گفتی جنگیدی...برای چی جنگیدی؟ برای منی که داشتیم  یا منی که دیگه نداری؟
راستشو بخوای خیلی وقته معنی زندگی برای من تغییر کرده
قبلا تو دلیل زندگی بودی و الان تو همون دلیل برای زندگی نکردنی
دیگه نمیخوام ببینمت
نمیخوام بشنومت
نمیخوام حست کنم
نمیخوام دوباره با شنیدن خنده هات بین دوراهی عاشقت بودن و نبودن گیر کنم
پس فکر کنم این اخرین راه جنگیدن دوتامون با دو معنی متفاوت بود
اینجا همون جایی که جنگ تموم میشه...
ازم خواستی بمونم..خواستی برات عاشقی کنم
گفتی عاشقمی..گفتی میمونی فکر کنم این رسم دنیاست که همه چیز برعکس میشه
احتمالا بتونی حدس بزنی که دیگه منی کنارت نیست
شاید یه خداحافظی همیشگی؟

-امیل