چرا خوندن داستان های دیستوپیایی اینقدر ترسناکه؟

تیبرژ! وقتی در برابر سلاح هایتان مقاومتی نشان نمی‌دهیم،چه آسان پیروز می‌شوید! اجازه بدهید من هم دلایل خودم را بیاروم. می‌توانید ادعا کنید آنچه سعادت پرهیزکاری می‌نامید عاری از درد، مانع و تشویش باشد؟ زندان، صلیب،عذاب و شکنجه‌ی ظالمان را چه می نامید؟ آیا شما هم مانند عرفا می‌گوید آنچه تن را شکنجه دهد سعادت روح است؟جرئت نمی‌کنید این را بگویید؛چون تناقضی است توجیه ناپذیر.

-مانون لسکو؛ آبه پره‌وو

پایان...

نشان یک آدم ناپخته این است که می‌خواهد در راه یک آرمان شرافتمندانه بمیرد و نشان آدم پخته این که می‌خواهد در راه آرمان خاضعانه زندگی کند.

ناطور دشت
جی دی سلینجر

نمی‌شه که فقط به‌خاطر این که یکی مرده آدم از دوست داشتنش دست بکشه...مخصوصا اگه اون آدم هزاربار بهتر از تک تک زنده ها باشه.

ناطور دشت
جی دی سلینجر

ینفر جوین شد،چند دقیقه بعدش هم خودش لفت داد هم ینفر دیگرو هم با خودش برد.جالبه!

ایده برای کسایی که میخوان داستان بنویسن:

برید توی پینترست،عکس های شخصیتایی که طراحی شدن رو ببینید،خلاقیتتون رو به کار بندازید و داستان خودتون رو برای اون شخصیت خلق کنید!

چون دوست دارم به زودی اثار هانا آرنت رو بخونم پس برای شروع میخوام یه اطلاعات از خود این نویسنده به دست بیارم
پس کتاب "زندگی‌نامه‌ی هانا آرنت - سامانتا رزهیل" رو شروع میکنم?