هر چقدرم فرار کنی، اونچه که درونته رو نمی‌تونی جا بذاری. اون باهاته، باید باهاش راه بیای، صلح کنی و به نتیجه برسی.

امشب با یه گربه دوست شدم؛ گوشیمم همراهم نبود ازش فیلم بگیرم. خیلی قشنگ بود. اسمشم گذاشتم “مین یو”. ولی کاش میتونستم با خودم بیارمش خونه.

دیشب توی خوابم داشتم کلی مواد غذایی می‌گرفتم که غذای کره‌ای درست کنم؛ حتی ناخودآگاهم هم مدام گشنه‌ست و ‌توی فکر غذاست.

ولی تلگرام بسته بشه من یکی کلا از مجازی محو میشم. چیشد یهو اخه.

ولنسی به نرمی زمزمه کرد: ”اگر مرگی در کار نبود، چه کسی می‌توانست زندگی را تحمل کند؟“

- قصر آبی / ال.ام.مونتگمری?

بەیانی زوو بە کاتی بازاڕی سەوزی و میوە ??