( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads
𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot
Last updated 2 months, 1 week ago
رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»
News & media website
تازهترین اخبار ایران و جهان
ارتباط با ما :
@pezhvakads
اینستاگرام 👇
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
Last updated 1 week, 2 days ago
در رابطه با عملیات انتحاری النصارالفرقان، نکته اینجاست که تلاقی اهداف مجموعه ای از دستگاه های امنیتی، در پشتیبانی از این گروهک های تروریستی نهفته است. حتی بحرین هم از قافله جا نمانده است. مستند الجزیره قطر را نگاه کنید. دستگاه امنیتی بحرین به هشام عزیزی انصارالفرقان…
حوثی های یمنی، آخرین سنگر و خطرناک ترین کارت پروژه نیروهای نیابتی هستند. مخاطب را یاد پابرهنه های #ظفار در عمان می اندازد؛ با این تفاوت که در موقعیتی فوق استراتژیک، از کمین، به گریز موشکی رسیده است. شیشه عمر آن هم در گرو ذخایر تسلیحاتی و خط تامین لجستیکی است. ایدئولوژی خالی به سلاخی ختم می شود!
سلسله صفویه در موقعی در ایران رو به رشد نهاد که دولت عثمانی در اوج قدرت بود و توسعه روز افزون قلمرو عثمانی ها در مغرب ایران و تجاوز ازبکان به خراسان، ایران را با خطر تجزیه و تقسیم آن بین ترکان عثمانی و ازبکان مواجه ساخته بود.
صفویه تحت لوای مذهب شیعه این خطر را از بین بردند و استقلال و وحدت ایران را واقعیت بخشیدند. عکس العمل اهتمام و اصرار شدید نخستین پادشاهان صفوی در تحمیل مذهب شیعه بر ایرانیان، دشمنی شدید اهل تسنن با دولت صفوی بود که بارزترین اثر آن جنگهای ایران و عثمانی است که تقریباً در تمام دوره سلطنت صفویه ادامه داشت. این ادعا را که ایرانیان از دوره صفویه به صورت ملت واحد در آمده اند، بعضی منکرند. در هر حال این مطلب را میتوان قبول کرد که اساس وحدتی که ایران مدت چهار قرن است از آن برخوردار است از دوره صفویه است و شاه عباس کبیر از بزرگترین بنیان گذاران آن می باشد.
می توان گفت که در گذشته در دنیای اسلام، «مذهب» با جنبه های مختلف خود جایگزین «ملیت» بود. البته در گذشته چنانکه گفتیم، سلسله های شیعی مذهب دیگری نیز در ایران وجود داشته است، اما سیاست قاطعی که صفویه در قبولاندن مذهب تشیع به رعایای خود به کار بردند، ایرانیان را به صورت ملت واحد شیعی مذهب در آورد. قوه محرکه سلسله صفوی بیشتر ناشی از برخورد مذاهب بود. از لحاظ نژادی هم وحدت آریایی ایران از مدتها پیش از آن، در اثر تهاجم سیل آسای اقوام ترکمن و تورانیان، دیگر محو و نابود شده بود.
در میان این عناصر خارجی، قوام و بقای ملت ایران را باید تا حدی منوط به تشخص و تثبیت مذهب شیعه با صِبغه ایرانی آن دانست و تا حدی مربوط به فشار مداومی که اقوام خارجی در شرق و غرب وارد می کردند و عکس العملی که اتباع پادشاهان ایران از خود نشان می دادند.
در بین این اقوام، استقرار ملیت و احیای اصول پادشاهی توسط اسماعیل و استظهار این اصول به مبانی مذهبی، سهم به سزایی داشت. پادشاهان صفوى مالک الرقاب دل و جان اتباع خود بودند و از برکت آن هرگز از داخل کشور مورد تهدید نبودند.
مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور در اذهان مردم دو اثر مهم داشت: از یک طرف ایرانیان را با هم متحد می ساخت و از طرف دیگر آنان را از ملل همسایه خویش که سنی مذهب بودند، دور می کرد و در پناه این اتحاد و این محیط جدایی، عواملی که ملیت و استقلال سیاسی را تشکیل می دهند، نضج گرفت.
اصرار و اهتمام شاه اسماعیل اول (و جانشینش شاه طهماسب اول صفوی) در ترویج مذهب شیعه در ایران و تحمیل آن بر مردم این کشور که در آن زمان غالباً سُنی بودند، همراه با تهدید و فشار و مقرون با تجهیز دسته های «تبرائیان» و «تولائیان» در بلاد بود ...
و سبب قتل بسیاری از مردم بیگناه گردید، از این دو، خطر عثمانی ها به مراتب بیشتر بود. زیرا دولت عثمانی در قرن شانزدهم در اوج قدرت بود و اروپای شرقی را هم تهدید می کرد. سلطان سلیم اول که داعیه خلافت و ایجاد وحدت اسلامی داشت،با حریف نیرومندی که همان دولت صفویه بود، روبرو گردید.
این امر سبب بروز جنگهای ممتد بین دولتین ایران و عثمانی گردید. عثمانی ها غالباً ازبکان و ترکمانان و سایر طوایف سنی ایران را دعوت و تحریک می کردند که در موقع هجوم لشکر عثمانی به ایران، آنها نیز در سایر حدود و ثغور به ایران هجوم آورند.
با وجود تمام هزینه ها و تبعاتش، تضاد خونین بین شیعه و سنی در ایران که توسط شاه اسماعیل #صفوی بنیان گذاشته شد، تنها حربه ناگزیر برای غرق نشدن جهان ایرانی در امپراتوری عثمانی بود و پنجره خلق هویت متمایز را باز نگه داشت. انتخاب بین ایران فرهنگی یا ایران با مرزهای پُررنگ هویتی بود. درواقع همچون امروز که از ایران فرهنگی به عنوان یک نوستالژی یاد می شود، کل مفهومی به نام ایران در پیتزای قورمه سبزی عثمانی هضم می شد. مسئله ای که مخالفین این گزاره در نظر نمی گیرند، این است که در دنیایی که #عثمانی با داعیه ی اسلامی یکه تازی می کرد اگر به فروپاشی منجر نمی شد، گلوبالیستی طور، مجالی برای نفس کشیدن هویتی در قد و قواره تمدن ایرانی نبود. بحث اصلا اشغال نظامی نیست، چون اشتراک مذهبی با عثمانی آنقدر پررنگ بود که هویت ملی رنگ می باخت و نزده می رقصیدند. کمااینکه بعدها هم صفوی متهم به تفرقه در جهان اسلام و بی دینی شد.
مسعود خلیلی: [یک روز قبل از حادثه در خواجه بهاالدین] در اتاقی که مربوط به آمر صاحب می شد، نظرم را کتابی که روی یک میز گذاشته شده بود جلب کرد. دیوان اشعار حافظ بود و در کنارش یک جلد تفسیر قرآن کریم. دیوان حافظ را باز کردیم و یکی دو غزل هم خواندیم. آمر صاحب گفتند: یک فال ببین ...
دیوان را به نیت فال گشودم. این غزل بود:
نهال دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
درخت دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
آمر صاحب به دوباره خواندن تأکید کردند و من هم خواندم. بعد گفتند به طور ساده تفسیر کنم. خودشان هم تفسیر کوتاهی کردند و من چنین تفسیر کردم که همین که ما دو تن اینجا نشسته ایم و ستاره ها از دور می درخشند و دریای جیحون مثل تیر در قلب تاریخ فرو رفته، یکی از شبهای عمر است ...
شب های دیگری خواهند آمد؛ ولی این شب بازگشتنی نیست. چنانچه نیامد. باز خواهش کردند دوباره بخوانم و چیزهای دیگری هم بخوانم. باز هم از ساقی نامه حافظ خواندم ...
باز این فال:
فریب جهان قصه روشن است
ببین تا چه زاید شب آبستن است
حجاب چهره جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده بر فکنم
شب تقریبا به آخر رسیده بود که صحبت ها پایان یافت و خداحافظی کردیم. هر چند آمر صاحب لطف کردند که با ایشان در یک اتاق باشم، اما از این که می دانستم برای آنها بهتر است که تنها باشند، با اظهار تشکر، رفتم به اتاق خود.
دشتی: علاقه مندی آمر صاحب به شعر بیشتر از آن روشن است که من بخواهم در این مورد چیزی بگویم. به ویژه به شعر حافظ که به گواهی اکثر نزدیکانش، آمرصاحب همیشه یک جلد دیوان حافظ را با خود می داشت و هر موقع فرصت می یافت، یک یا چند بیت و غزل آن را مرور می کرد ...
با این حال، حضور مسعود خلیلی که دست بالایی در دکلمه شعر دارد، غنیمت بزرگی بود در آن شب که سبب می شد آمرصاحب از غزلیات حافظ لذت بیشتری ببرد. تا ناوقت های شب این مجلس انس ادامه می یابد، شعرهای زیادی به خوانش گرفته می شود و روی بعضی از آنها بحث های کوتاه و درازی به راه می افتد ...
اما مشهورترین غزل آن شب که با حادثه فردای آن بسیار همخوانی داشته، این غزل بوده است:
حجاب چهره جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده بر فکنم
چنین قفس نه سزای من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم
دریغ و درد که غافل از کار خویشتنم
چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس
که در سراچه ترکیب، تخته بند تنم
اگر از خون دلم بوی شوق می آید
عجب مدار که همدرد نافه ختنم
طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
بیا و هستی حافظ از پیش او بردار
که با وجود تو کَس نشنود زمن که منم
کسانی که با آمر صاحب از نزدیک آشنا بودند، می دانند که ایشان از عرفان اسلامی بهره های زیادی برده بودند و بیجا نیست که در آخرین شب حیات دنیوی، لسان الغیب حافظ این چنین پیشگویی حادثه فردای آن شب را می کند.
با این که بسیاری ها آمر صاحب را از جمله بنیادگرایان به معنای منفی آن می دانند؛ حقیقت این است که آمرصاحب از مسلمانانی بود که به اعتدال به عنوان یکی از اصل های پایه دینی باور عمیق داشت. این اعتدال به هیچ روی به معنای گریز از اصول بنیادی دین نمی تواند تعبیر شود [...]
حافظ اسد:«آنها شهروندان مومنی که با هم در یک مسجد در این کشور نماز خوانده اند را می کُشند. این کاری است که اخوان المجرمون انجام می دهند. همه این جنایتهای بزرگ را با اسم اسلام انجام می دهند.»
"بعد از اینکه تلاش های اخوان المسلمین سوریه برای ورود به دایره قدرت در سوریه ناکام ماند، به مبارزه مسلحانه با دولت اسد روی آورد. این کار با عکس العمل شدید ارتش سوریه مواجه شد و در یک درگیری مسلحانه که در شهر حما روی داد، بسیاری از مسئولان و طرفداران اخوان المسلمین کشته یا دستگیر شدند. بعد از این برخورد، اخوان المسلمین تا پایان عمر حافظ اسد دیگر نتوانست تهدیدی جدی برای حکومت او ایجاد کند."
مستند سوریه پرونده یک بحران
نظام سوریه در واکنش به این حادثه، پانزده نفر از اخوان را اعدام کرد. یک سال بعد، قانونی وضع شد که بر طبق آن عضویت در اخوان جرم و مجازات آن اعدام دانسته شد. اخوان هر چند در ابتدا از اقدام الطليعة المقاتلة تبرى جستند، اما در نهایت وارد جنگ با نظام سوریه شدند که به دنبال آن نظام سوریه به شدت آنها را سرکوب کرد. این درگیری ها هفت سال به طول انجامید و باقی مانده اخوان از سوریه خارج شدند.
شاخه های مختلف اخوان در خارج، بعد از اتحاد در ۱۹۹۱، حسن هویدی را به عنوان مراقب عام اخوان در سوریه انتخاب کردند. پس از او صدرالدین البیانونی در این منصب قرار گرفت و از ۲۰۱۰ محمد خالد شفقه این منصب را بر عهده دارد.
در زمان بشار اسد، تغییر چندانی در وضعیت اخوان حاصل نشد و با شروع انقلاب در کشورهای عربی، اخوان سوریه فضا را برای فعالیت مساعد دیدند و پیشنهادهایی برای اصلاحات در نظام بشار اسد مطرح کردند اما طولی نکشید که بشار را سرکش خواندند و خواستار کنار رفتن او شدند. آنها در نهایت به جبهه معارضان سوری پیوستند.
اخوان سوریه بعد از مرحله تأسیس و فعالیت آشکار، دو مرحله دیگر را نیز پشت سر گذاشتند؛ مرحله درگیری با نظام سوریه و روی آوردن به فعالیت سری و مرحله درگیری مسلحانه با نظام در ۱۹۶۳. حزب بعث سوریه با گرایش های سوسیالیستی عربی از طریق کودتا به قدرت رسید. گرایشهای غیر اسلامی در کنار نُصَیری بودن سران حاکم بر سوریه و خشونت آنها در برخورد با مخالفان، موجب پیدایش زمینه های مخالفت و درگیری اخوان با دولت سوریه شد. به طوری که در اعتراضات اخوان در حلب در آوریل ۱۹۶۴، هفتاد نفر از اخوان کشته شدند. اعتراضات اخوان و مقابله نظام سوریه با آنها تا ۱۹۷۹ ادامه داشت. در این سال مرحله سوم فعالیت اخوان آغاز شد و گروهی از اخوان با تشکیل گروه «الطليعة المقاتلة» به درگیری مسلحانه با نظام سوریه روی آوردند. نظام سوریه به قصد سرکوب کامل اخوان، به دستگیری گسترده اعضای اخوان روی آورد. گروه الطليعة المقاتلة نيز به دانشکده نظامی حمله کرد و بعد از جمع کردن افسران در یک سالن، همه آنها را با مسلسل و نارنجک هدف قرار داد. ۳۲ کشته و ۵۷ مجروح که همه از فرقه نصیریه بودند، نتیجه این جنایت بود که به حادثه مدفعیه معروف شد.
( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads
𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot
Last updated 2 months, 1 week ago
رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»
News & media website
تازهترین اخبار ایران و جهان
ارتباط با ما :
@pezhvakads
اینستاگرام 👇
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
Last updated 1 week, 2 days ago