رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»
News & media website
تازهترین اخبار ایران و جهان
ارتباط با ما :
@pezhvakads
اینستاگرام ?
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
Last updated 2 months ago
( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads
𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot
Last updated 1 month ago
من تابعیت لبنانی دارم و تابعیت ایرانی خود را نیز حفظ کردهام. پدرم یکی از مراجع بزرگ شیعیان جهان بود و به طبیعت کار خود، در حوزه علمیه قم سکونت داشت. من آنجا متولد شدم و زبان اولم زبان فارسی است، با وجود آنکه زبان گفتوگو در خانه ما در قم و همچنین زبان درسهای…
Telegram
سروستان
گَهی پِیدا گَهی پِنهان https://twitter.com/Amirsalar\_\_?s=09
Imam-Sadr
گزارشي از وضعيت شيعيان لبنان
سخنراني امام موسی صدر در حسينيه عمادزاده اصفهان كه ۵ اسفند ۱۳۵۰، در غروب روز عرفه و شب عید قربان به زبان فارسی ایراد شده است.
ولی آن چیزی که وظیفه وجدانی آدمه، آن را باید انجام داد. بچه هیچوقت از بابا و ننهش خوشش نمیاد. برای اینکه این کار رو نکن و اون کار رو نکنه. این دلش میخواد این کارو بکنه. همین اواخر به شاه گفتم: آقا، الان در این حالت آشرشته برای شما سم مهلکه، شما بشرید. اگر من بگم:« شما از آش رشته خوشتان میاد؟» میگید آره، باریکالله این آدم خوبیه. حالا بگم:«نه، برای شما بده.» خوشتان نمیاد. یک مریض هم آنچه خوشش نمیادو باید بخوره، برای اینکه توسط طبیب معالجه بشه. بنابراین انسان اونی که در جهت میلش صحبت میکنه، اونو میپسنده. اونی که علیهش میگه، ولو به مصلحتش باشه، قبول نمیکنه. همه همینجورند.
Telegram
سروستان
گَهی پِیدا گَهی پِنهان https://twitter.com/Amirsalar\_\_?s=09
علی امینی: الان صبح تا شب صحبت از نجات ایرانه [...] واقعا آدم به آن معنایی که تجربه سیاسی و شم سیاسی داشته باشه، نیست. البته تکنیسین خیلی خوب داریم، مهندس خیلی خوب داریم، دکتر خیلی خوب داریم، ولی سیاستمدار به آن معنی واقعی کلمه نیست.
تکنوکراتها آمدند، وزیر شدند وزیری که تسلیم بشه و بهش هرچه بکنند، تصدیق بکند. بنابراین الان وقتی شما نگاه بکنید، هرچی نگاه میکنید واقعاً آدمی که انسان بتونه بیاره بذاره و این شم سیاسی داشته باشه و بدونه که این مبارزه که داریم میکنیم، این هزارجور خطر داره، وجود نداره.
بنده تاریخدان نیستم، اما تاریخ برای مرد سیاسی، اساس مطلبه. اینکه دیگران چه کردند چه به سرشان آمد، شما نکنید. یا بدونید که در سیاست اجر و پاداشی نیست. شما کار خود را برای مردم بکنید، انتظار پاداش هم نداشته باشید. همهجای دنیا میگویند.
وقتی عراق زد حلبچه را با بمباران شیمیایی ویران کرد، این سازمانهای سیاسی هیچ عکس العملی نشان ندادند. نه بیانیه ای نه اعلامیه ای، هیچ. چون خرجشان را عراق می داد و اینها برای حفظ موقعیتشان، اصلاً نمی توانستند اعتراض کنند.
مثلاً دوبار که عراق مناطق کومله را بمباران شیمیایی کرد،[کومله]نتوانست موضع گیری کند،گفت:«ما ازاینها کمک مالی می گیریم،نمی توانیم مستقیما اعتراض کنیم.»عراق می گفت:«خلبانها اشتباه کرده اند.»آنها هم باید می پذیرفتند که اشتباه شده است.بقیه گروهها که اصلاً به روی خودشان نمی آوردند.
تنها گروهی که از عراق امکانات مالی نمی گرفت، سازمان آزادی کار بود و سازمان تک نفره رزمندگان، بقیه همه امکانات می گرفتند، ولی اعلام نمی کردند. گفتم:« اگر فردا مردم از شما پرسیدند از عراق پول می گرفتید، چه می گویید؟» گفت: ما از تضاد استفاده می کنیم.
گفتم این حرف ها کهنه شده، این جور که من می بینم، ما اینجا شده ایم سخنگوی عراق، همه اش فقط ایران را محکوم می کنیم، در صورتی که همه مان میدانیم عراق هم دارد گُه کاری می کند.
خیلی ها خسته می شدند، می گذاشتند می رفتند. یک عده که کُرد بودند، می رفتند خودشان را تحویل دولت ایران می دادند، توبه می کردند، امان نامه می گرفتند. بعضی ها می رفتند برای عراق کار می کردند. دیگر چشم اندازی نبود. حرکتی نبود. اعتراضی نبود.
پایگاهی که بین مردم نداشتند. نشریه که داخل ایران نمی رفت. بنابراین عملا کاری صورت نمی گرفت که امیدوار کننده باشد. بعد، وقتی می دیدی، مردم دسته دسته می روند اروپا و یکی نمی آید به تو بپیوندد، کم کم دوزاریت می افتاد که از مرحله پرتی.
آنها هم که توی ایران بودند، لابد فکر می کردند آقا این همه آدم اعدام شده اند، ولی نتیجه ای نداده است و امیدشان را از دست می دادند. تازه همه آدمها که انقلابی حرفه ای نیستند، طرف دوست دارد مخالف حکومت کار کند، ولی وقتی کارش نتیجه ندهد، ول می کند می رود دنبال زندگیش.
حالا اگر کمیته مرکزی فلان سازمان، واقعیت را می گفت، می بایست دکانش را تعطیل می کرد می رفت دنبال کارش. این است که فقط می گذراندند.
اوضاع بدتر از آن بود که بتوانی فکرش را بکنی. مثلاً خود من با آن موضعی که از قبل داشتم که مثلاً نه شوروی را قبول داشتم نه آمریکا را، اینجا هم نمی توانستم شرطه عراقی را قبول کنم.
مثلاً من می دیدم همدان بمباران شده است، ولی من توی عراقم. بعد رادیو گروه ها را که می گرفتم، می دیدم همه حمله ها علیه ج ا است. خب من حقیقت را می دیدم، می دیدم هر دو طرف جا..ند اما به دلیل اینکه عراق خرجمان را می دهد، ناچاریم او را ندیده بگیریم.
بعد، می دیدم، اگر یک روزی بروم ایران، به همشهری هایم چه بگویم؟ تازه مجاهدین بدتر از اینها بودند. مجاهدین اصلاً شده بود بلندگوی عراق. وقتی مسعود رجوی می رفت ماکت موشک الحسین هدیه می داد به صدام، مگر معنای عملش جز این بود؟
بعد هم توجیه مسعود رجوی این بود که من چون یک دولت هستم، مسئله ام با سازمانهای سیاسی متفاوت است. خب، دولتها می توانند علی رغم اختلافاتشان، مناسبات دیپلماتیک هم داشته باشند. مجاهدین تو کرکوک اصلاً از رادیو خود دولت عراق استفاده می کرد.
هر وقت به هواپیما نیاز داشت، در اختیارش می گذاشتند. دولتهای مرتجع منطقه، دوبی و ابوظبی بهش کمک می کردند، ولی سازمانهای دیگر این شرایط را نداشتند.
ما یکی دوبار رادیو را منتقل کردیم به سلیمانیه. حالا نزدیک سه سال بود که من اینجا بودم. بعد مسئله صلح ایران و عراق پیش آمد. عراق سازمانها را جمع کرده بود که ما داریم صلح می کنیم، شما هم نمی توانید مثل قبل کار کنید. گفته بود دیگر اسلحه نمی دهم.
ولی این امکان را می دهم که از کشور خارج شوید یا اینکه توی بغداد دفتری داشته باشید. خلاصه شروع کردند افراد را از کشور خارج کردن. یک روز آمدند به من گفتند:«میتونی پاسپورت جور کنی؟» گفتم: آره.
با بچه های خارج تماس گرفتم، دو تا پاس گیر آوردم. اصلاً از سر و وضع پاسپورت معلوم بود جعلی است. اما برای دولت مهم نبود. مهم این بود که پاسپورت دستت باشد که خروجت قانونی جلوه کند.
آمدیم بغداد. دو سه شب توی یک هتل ماندیم، بعد برای اولین بار توی زندگیم سوار هواپیما، آن هم هواپیمای عراقی شدم و برای اولین بار وارد یک فرودگاه شدم: فرودگاه فرانکفورت.
دختری به نام فریبا عمومی در بندمان بود که مهربان و متین بود. گمان می کنم که دانشجوی رشته داروسازی یا پزشکی بود یک هفته قبل از اینکه اسم توابها را از بلندگو اعلام کنند، او را به بازجویی بردند و دیگر تا ۶ ماه بعد از او خبری نبود کم کم توی بند پیچید که توابهای…
Telegram
سروستان
گَهی پِیدا گَهی پِنهان https://twitter.com/Amirsalar\_\_?s=09
از سوی دیگر، نهادهای سرکوبگر رژیم نیز سیاست یگانه ای در برخورد با این تاکتیک نداشتند. در حالی که سپاه پاسداران نسبت به سودمندی این تاکتیک تردید نشان می داد، دادستانی انقلاب و اسد الله لاجوردی و دارودسته اش، بر سودمندی این تاکتیک پافشاری می کردند. گرچه شمار…
Telegram
سروستان
گَهی پِیدا گَهی پِنهان https://twitter.com/Amirsalar\_\_?s=09
گفته می شد به طور مرتب عده ای از توابان اعدام می شوند. اینها آن دسته از توابانی بودند که مسئولیت های سازمانی یا حزبی کوچک و بزرگ داشتند و به دلایل متفاوت لو رفته بودند. توابینی که سر موضع بودند و نقش بازی می کردند، و یا افرادی که می خواستند با انجام این حرکات، نجات پیدا کنند؛ به نحو بی رحمانه ای مزاحم اوقات زندانیان دیگر بودند.
"توبه تاکتیکی"، از نماز خواندن مصلحتی گرفته تا همکاریهای اطلاعاتی، روشی بود که پس از ۳۰ خرداد ۶۰ و موج اعدام های بی رویه ای که پیامد آن بود، به طور سیستماتیک از سوی مجاهدین به کار بسته شد.
در این رهگذر، برخی هواداران نیروهای چپ نیز از این تاکتیک استفاده کردند. اما این کار بر اساس رهنمود سازمانها و گروه های چپ صورت نمی گرفت. هر چند که آنها هیچ رهنمود و یا موضعی در این باره چه در تایید و چه در رد آن، ارائه نداده بودند.
یکی از اولین کسانی که به طور تاکتیکی تواب شدند، مجاهدینی بودند که بعدها به " تشکیلات بندی" معروف شدند. اینان در تظاهرات ۳۰ خرداد ۶۰ و آغاز فاز نظامی حرکت مجاهدین، دستگیر و به آپارتمانهای داخل اوین منتقل شدند.
این افراد از آنجا که معتقد بودند مجاهدین به زودی قدرت را به قبضه خود در می آورند و جمهوری اسلامی را سرنگون می سازند، با روحیه ای بسیار تهاجمی و از موضع قدرت با زندانبانان روبرو شدند. تا جایی که حتی از دادن نام و مشخصات خود به بازجو سر باز زدند.
مسئولین زندان که در برخورد با این افراد درمانده بودند و نمی دانستند چگونه با آنها رفتار کنند، پس از مدتی، این گروه را از آپارتمانهای اوین به قزل حصار فرستادند. آنها اما به مجردی که در قزل حصار مستقر شدند، دست به ساختن یک شبکه تشکیلاتی در داخل بند زدند.
شبکه تشکیلاتی با همان ویژگی های تشکیلات بیرون از زندان مجاهدین. با همان سلسله مراتب تشکیلاتی و کم و بیش همان هسته ها و زیر هسته ها. از هسته جمع آوری کمک مالی گرفته تا هسته تدارک شورش در نقطه صفر بود. خطِ این تشکیلات هم از طریق نفوذی های مجاهدین در دادستانی انقلاب می رسید.
تشکیلات بند مجاهدین هنوز پا نگرفته بود که کل ماجرا لو رفت و باعث شد که زندانبانان نسبت به مجاهدین تغییر رویه دهند و با آنها تندتر و خشن تر رفتار کنند. پس از افزایش فشار و گسترش اعدام ها، برخی از "تشکیلات بندی ها" تصمیم گرفتند که به طور مصلحتی و تاکتیکی توبه کنند و به درجات گوناگون با مأمورین زندان راه بیایند و همکاری کنند.
از پذیرش تمام و کمال مقررات گرفته تا خبرچینی و انواع و اقسام خوش رقصی. انتشار نشریه "منافق" محصول مشترک همین همکاری زندانی و زندانبان بود که در داخل زندان تهیه و تنظیم و چاپ می شد.
اگر هدفِ گردانندگان زندان از انتشار "منافق"، تضعیف و تختطئه رهبران و خط مشی مجاهدین و در هم شکستن و به سازش کشیدن هواداران بود، هدف تواب تاکتیکی ها این بود که با استفاده از این وسیله، گامی به سمت هدفشان بردارند. دلشان به این خوش بود که بدین ترتیب می توانند گوشه ای از نقطه نظرات رهبری سازمانشان را به میان هواداران در بند ببرند و به آنها رهنمود دهند که فقط قسمتهایی را بخوانید که در داخل گیومه قرار دارد و مستقیماً حرفهای سازمان است.
مسئولین زندان پس از اینکه به هدفهایشان دست یافتند و توانستند فکر تواب شدن را ولو به صورت تاکتیکی به میان هواداران مجاهدین ببرند و به این ترتیب نظم و مقررات دلخواهشان را در زندان برقرار کنند، قدر قدرتیشان را تثبیت نمایند، فضای رعب و وحشت را بیش از پیش سازند، این فکر را جا بیاندازند که مقاومت در برابرشان غیر ممکن و بی فایده است و راهی جز تسلیم و کرنش نیست؛ نشریه منافق را تعطیل کردند و در پی آن شماری از تواب تاکتیکی های مجاهدین اعدام شدند.
شماری دیگر نیز با محکوم شدن به حبس های دراز مدت و دادن تعهد همکاری همه جانبه به تواب های واقعی تبدیل شدند. شماری هم که هنوز نسبت به ماهیتشان اطمینان خاطر نبود و رژیم می پنداشت که تاکتیکی تواب شده اند را به همکاری های گسترده تر وادار کردند.
اینان در معیت پاسدارها به محله، مدرسه و دانشگاه می رفتند و عمدتاً چپی ها را شناسایی می کردند و به چنگ حکومت می انداختند. همین ها بودند که بعدها ترفیع گرفتند و به مسئولین بند زندان مبدل شدند و برای جلب اعتماد بیشتر دادستانی، به هر کاری دست زدند. از گزارش نویسی های مغرضانه گرفته تا شرکت در جوخه اعدام!
توبه ی تاکتیکی گرچه از اواسط سال ۱۳۶۱ برای گردانندگان زندان های جمهوری اسلامی کاملاً لو رفته بود، اما چند سالی طول کشید تا کاملاً از دور خارج شود. رهبری مجاهدین حتی پس از دیدن نتیجه تواب تاکتیکی های سالهای ۶۰ و ۶۱، حاضر به تقبیح این تاکتیک نشد و حاضر بود که اعضایش به هر قیمت از زندان های جمهوری اسلامی جان سالم به در برند و به صفوف سازمانشان بپیوندند.
اما به کار بردن لفظ «خود مختاری» یک غلط فاحش بوده و به لحاظ مناسبات بين المللی نيز یک اشتباه بسیار بزرگی به شمار می رود. در سند فوق الذكر مجلس خبرگان ضمن پیشنهادها از علامه مفتی زاده چنین نقل کرده است: «خود مختاری به آن صورت که چپی ها هم خیلی سنگش را به سینه…
Telegram
سروستان
دکتر پرویز ورجاوند: طرح شعارهایی چون حفظ حقوق «ملیتهای» مختلف در ایران و لزوم دادن «حق خود مختاری» به ملتها و «خلق» های : کُرد، عرب، بلوچ ، ترکمن و غیره، شعارهای حساب شده ای است که به منظور ایجاد تشنج و دامن زدن به درگیریها از طرف گروهی كوچک عنوان گردید.…
رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»
News & media website
تازهترین اخبار ایران و جهان
ارتباط با ما :
@pezhvakads
اینستاگرام ?
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
Last updated 2 months ago
( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads
𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot
Last updated 1 month ago