✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی💙"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• 🎧🖤📀🔐••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
داشتم دستور پایِ سیب امروز رو توو دفترچه مینوشتم فاطمه ( تختِ بغلی ) گفت بذار منم یک عکس بگیرم ازش. بعد چند دقیقه گفت: یک چیزی رو ننوشتیها، آخرش با آبی باید بنویسی یک پیمانه گریه. گفتم: تو کجا وایساده بودی دختر؟ اون یواشکی بود. بینِ تخم مرغ شکوندنها جاش دادم. تأثیری نداره. اون یکی فاطمه گیسِ موهاش رو از پشت میگیره و میگه: یواشکی یعنی اگر دیدی هم به رویِ خودت نیار، رد شو. کی یاد میگیری آخه. میخنده با آبی توو دفتر مشغولِ نوشتن میشه، میگه: این رسپیِ توئه یواشکی، بیصدا، بلندش رو کار ندارم. باید بنویسی، چون مالِ توئه. باید با رسپیِ بقیه اندازه یک قاشق دارچین یا یک پیمانه گریه فرق کنه دیگه. اینجوری شبیه توئه.
آذر گیسهایِ بهم ریخته داشت، که میخواست زرد بشه ولی سبز بودن رو بیشتر دوست داشت. کلِ مسیر چشمها رو بسته بودم ولی بوی یاس میاومد. — برای آذر — چون ده روز آخرش رو بوسیدم و گذاشتم کنار. خیر پیش آذر خانوم.
این هم جواب آخر، خیلی خوش گذشت عزیز های دلم. خیلی یکدفعه خودم رو بین خاطرات فیلمهای کودکی پیدا کردم و اینطور بودم که: خدایِ من، چقدر رنگهایِ پر نور. انگار اون روزها آخر طاقچه گم شده بود. به لطفِ شما؟ پیداش کردم. وقتی این چالش به ذهنم رسید، داشتم کتاب بر جادههایِ آبی سرخ رو از آقای ابراهیمی رو میخوندم. میشه یکسالِ پیش :))) دوست داشتم با کلمههایِ همون کتاب بیام پیشتون ولی نسخهٔ چاپیش رو نداشتم و سهمِ ما شد برگهای بارون خوردهٔ کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم. خلاصه که همین، بوس میذارم رویِ چشم هاتون.
کانال پرایوتته؟ لینکش و میدی
عجب.
انقدر بامزه سر رویِ بالشت گذاشته و یک قسمت از موهاش از زیر پتویِ سبز افتاده بیرون. نمیدونم چطوری صداش بزنم. همهچیز بیشتر شبیه قصههایِ اون کتاب قرمزهٔ ته کتابخونهست. خورشید داشت میومد بالا، چشمهامون کنارِ آلبالوها گیلاس هم میچید ولی میخندید و روشن بود میگفت: من پروانهٔ سفید رو خیلی دوست دارم، همیشه فکر میکنم از طرفِ راویِ قصه توو آسمونها اومده. و ما پنجتا پروانهٔ سفید دیدیم که از کنارمون رد میشدن و گردِ لبخند توو دستها موند و بیشتر یادم انداخت زیر این رؤیا رو صاحبِ آسمون و لبخند امضاء زده بود. باید بذارم بیشتر بخوابی، من که کنار رؤیا سر روی بالشت گذاشتم، تو داری چه رؤیایی میبینی عزیزم.
قطار رو حتی بیشتر دوست دارم، کِش اومدن زمان، پنجره، شب، تخت و بالشتهایِ نرم. تا سرِ ذوقم و چمدونِ نارنجی باهام راه میاد خطهایِ ریل ما رو هم بدید.
واقعاً هواپیما رو به اتوبوس ترجیح میدید؟ پس جاده و لذتِ مسیر رو چیکار میکنید. آهنگ گوش دادن، تویِ راه، کتاب خوندن، چرت زدن، از بیرون پنجره رو نگاه انداختن. ریز جزئیاتی که فقط این مستطیلهایِ چرخان از پسش برمیاد.
حوصله رختها رو از رویِ بند برداشته ولی میگم امیدوارم شما که میتونید کاسههایِ بزرگ ته کمد رو بدون حساب کردن قاشقهاتون حلیم بخورید، قدر نعمت بدونید و همنشینیِ شکر و دارچین رو هم کنارش فراموش نکنید. فعلاً تحمل جهان از عهدهٔ من خارج مونده. دم رفتنی چراغها رو هم پشت سر خاموش کنید.
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی💙"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• 🎧🖤📀🔐••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94