- جایی برای موزیک های درخواستیِ شما
« تعدادی هم پلـىلیست براى موقعیتهاى مختلف »
` 💭 @imovedoribot ៸៸
Last updated 7 months, 3 weeks ago
Last updated 1 day, 16 hours ago
American English File 1
Last updated 8 months, 1 week ago
قومی باشند که آیتالکرسی خوانند بر سرِ رنجور و قومی باشند که آیتالکرسی باشند.
ـــ مقالات شمس، ص ۲۳۰.
ای خر، ای خر، ای سگ، ای سگ، ای تندیس! از ظاهرِ من خبر نتوانی داد. از باطنِ من چه گونه خبر دهی؟
ای خر، ای خر! نه، نه. هر اعتقاد که تو را گرم کرد، آن را نگه دار و هر اعتقاد که تو را سرد کرد، از آن دور باش!
مرد آن باشد که در ناخوشی خوش باشد، در غم شاد باشد. زیرا که داند که آن مُراد در بیمُرادی همچنان درپیچیده است. در آن بیمُرادی، اومید مُراد است و در آن مُراد، غُصّهی رسیدنِ بیمُرادی. آن روز که نوبتِ تبِ من بودی، شاد بودمی که «رسید صحّتِ فردا». و آنروز که نوبتِ صحّت بودی، در غصّه بودمی که «فردا تب خواهد بودن.»
ـــ شمس تبریزی، مقالات شمس، ویراستهی جعفر مدرس صادقی، نشر مرکز، صص ۱۵۲-۱۵۳.
دوستان اگر کسی به شمارهی ۳۴ مجلهی آدینه (اردیبهشت ۶۸) دسترسی داره به من پیام بده.
@Mahmoodi_hossein
... گاهی برای شاعر شدن باید جای ازل را با ابد عوض کنی
از دوزخ باید عبور کنی
قرار بود بعداً عبور کنی، حالا باید اول عبور کنی ـــمثل دانتهـــ
در کنار بقبقوی کفکردهی موج به جدار لولههای نفت
حفرهای هست که آن را شیطان کَنده
از حفره که پایین برویم، در حجرهها، پشت میلههای ابلیسی، شاعر ها را خواهیم دید
که نمیدانند که شاعر هستند، اما هستند، زیرا شاعر کسی است که دوزخ را تجربه کرده باشد،
حتی اگر شعری هم نگفته باشد
و دوزخ تجربی است
تو آن را تجربه کردهای، حتی اگر شعرهای چندان عالی هم نگفته باشی
گفتم که شاعرتر از شعرهای خودت هستی. و انسان باید اینطور باشد...
ـــ فرازی از "اسماعیل"، رضا براهنی.
... در واقع، این نقص در تصورات ما، در زندگی عادی درک نمیشود، و نیز ملتفت نیستیم که در عادیترین پیوستگیهای علت و معلول از آن اصل نهایی که آنها را پیوند میدهد همانقدر بیخبریم که در عادیترین پیوستگیها.
... اگر باور داریم که آتش گرم میکند یا آب تازه و شاداب میگرداند، فقط به این دلیل است که اگر طور دیگری فکر کنیم، برایمان گران تمام میشود.
... خطاها در دین خطرناکاند؛ در فلسفه فقط مضحکاند.
ـــ از "رسالهای در باب طبیعت انسان"، دیوید هیوم، ترجمهی محمود صوفیانی؛
برگرفته از کتاب "از مدرنیسم تا پستمدرنیسم"، ویراستهی لارنس کهون و عبدالکریم رشیدیان، نشر نی.
فردگرایی بهدردنخور ما (ویرایش دوم)
خورخه لوئیس بورخس
.
تو مرگ من بودی ــ پل سلان تو مرگ من بودی: تو که میتوانستم در آغوشت کِشَم هنگامی که همه از من گریزان بودند.
در یکی از ترجمههای جناب محمود مسعودی از مشیو به استفادهی جالبی از رؤیا به عنوان فعل ساده برخوردم:
«در تمساح همهچیز هم سخت نیست. ریهها اسفنجیست، و او بر کرانه میرؤیاید.»*
*: فضای اندرون، هانری مشیو، نشر سیودو حرف، برشهای دانش، ص ۳۴۲.
ترجمهٔ زندهیاد سمانه مرادیانی از این متنِ باتای که در وبلاگشان انتشار یافته:
"Formless"
یک لغتنامه زمانی حقیقت مییابد که دیگر نه معنای واژهها که کارکرد آنها را نشان دهد. بیفرم صرفاً یک صفت دارای معنایی دادهشده نیست، بل ترمیست که چیزهای در جهان را از کار میاندازد، جهانی که عموماً چنین ایجاب میکند که هر چیز دارای فرم خود باشد. آنچه این لغت آشکار میسازد دستی در هیچ معنایی ندارد و مثل عنکبوت یا کرم خاکی خود را هر جا که شده به زور جا میکند. اما تمام دلخوشی مردمان آکادمیک آن است که جهان باید شکلی (فرمی) به خود بگیرد. کل سنت فلسفه هدفی جز این ندارد: مسألهٔ آن پوشاندن کت فراک بر تن آن چیزی است که خود یک کت فراک ریاضیاتی و بسیار دقیق است. از طرف دیگر، تأیید آن که جهان هیچ القاء نمیکند و صرفاً بیفرم است، همسنگ این گفته است که جهان چیزی است شبیه یک تار عنکبوت یا تف.
- جایی برای موزیک های درخواستیِ شما
« تعدادی هم پلـىلیست براى موقعیتهاى مختلف »
` 💭 @imovedoribot ៸៸
Last updated 7 months, 3 weeks ago
Last updated 1 day, 16 hours ago
American English File 1
Last updated 8 months, 1 week ago