نجیب مایل هروی

Description
به دیده ورانِ ایران، آریانا و تاجیکستان،
که در پیِ بهم آوردن پارسی پیاله ی سه پاره اند،
که به ناروا، با زخمِ زمستانیها
"از هم گریختیم
وان نازنین پیاله ی دلخواه را، دریغ
بر خاک ریختیم".
ن.م.ه
لطفا لینک کانال را فوروارد نمایید.
We recommend to visit

Contact Us: @HVBook

Last updated 1 month, 1 week ago

❌️پخش اول کتاب ها و جزوات کنکوری و نهایی❌️
.
.
‌.
.
‌تبلیغات (پیام به جز تبلیغات = بلاک)
@Tomir_H

Last updated 1 month, 1 week ago

?? ? ??

WE LOVE HELICOPTERS!!!

Last updated 9 months, 3 weeks ago

2 weeks, 5 days ago

هو

«زن صیغه ای جمهوری اسلامی»؟
درود بر استاد فرزانه جناب آقای دکتر نصرالله پورجوادی.
شوی تبلیغاتی علی دهباشی (بوق تبلیغاتی مقامات و دلال پولکی مافیای فرهنگی و ناشران) با همکاری دکتر شفیعی کدکنی ( بزرگ ریاست مافیای فرهنگی کشور ایران) بردگان قدرت و ثروت. چه کسی برای دانشگاه تهران به ویژه دانشکده ادبیات دلسوزی می کند؟
حتی شجاعت دکتر پورجوادی را هم نداری که حداقل اعتراض و گله شفاهی کنی. ای مرگ بر ترس و زبونی. ای مرگ بر فرصت طلبی و عافیت جویی. البته باید به عرض رساند که اگر اهل قلم و فرهنگ به صیغهٔ حجت الاسلام شفیعی کدکنی در نیایند و کاسه لیس ایشان و اوباش فرهنگی وابستهٔ او نشوند نه ردی از کتاب هایشان می یابی و نه نشانی از خودشان.
🔴🔴 آیا می دانستید در اوایل دههٔ نود، عذر استاد نجیب مایل هروی را بعد از یک ترم تدریس از دانشگاه شهید بهشتی تهران خواستند؟؟!!

پی نوشت: مقالهٔ جفای سالیان نوشته کوتاه و دردناک دکتر پورجوادی بارگذاری می شود.
👇👇👇

با احترام
بنیاد فرهنگی مایل هروی

3 weeks, 1 day ago

هو جهت روشنگری مردم شریف و فرهنگ‌دوست ایران و پاسخ به آقای محقق داماد. از آنجا که سه دهه مافیای فرهنگی و سران باندهای فرهنگی عامل اصلی مشکلات مایل را آستان قدس رضوی بیان می کردند و نمونه اش ظلم کلان آن نهاد زیر نظر آقای خامنه ای بر مایل است، عده ای مدعی شدند…

3 weeks, 1 day ago

هو «در خصوص روشنگری مردم فرهنگ‌دوست ایران و پاسخ به آقای محقق داماد»: تفسیر تاج التراجم فی تفسیر قرآن للاعاجم از ابوالمظفر اسفراینی، مجموعا پنج جلدی می باشد. استاد دو جلد آنرا چاپ کردند و قرار بود که جلد سوم را هم چاپ کنند که در فاصله این دو چاپ، آیت…

3 months ago

?رمان ناتمام
?مستند رادیویی در باره‌ی زندگی و آثار نویسنده و پژوهشگر برجسته‌ی افغانستانی استاد اعظم رهنورد زریاب
? امروز ۲۱ آذر سالگرد درگذشت استاد #اعظم_رهنورد_زریاب است. کسی که در قرن اخیر یکی از ستونهای استوار زبان و ادب فارسی در افغانستان بود و با خلق آثاری برجسته در حوزه داستان و با تاثیرگذاری در صیانت از زبان فارسی در افغانستان نقشی کم‌نظیر داشت.
از جمله آثار استاد می‌توان به رمان گلنار و آیینه، چارگرد قلا گشتم، درویش پنجم، سکه‌ای که سلیمان یافت، شورشی که آدمی‌زادگکان و جان‌ورکان برپا کردند، هذیان‌های دور غربت و ... می‌توان اشاره کرد.
?با تشکر از نویسنده‌ی توانا و شاگرد شایسته‌ی استاد، #منوچهر_فرادیس که صدای گرم ایشان روایت‌گر اصلی زندگی استاد زریاب در این مستند رادیویی است.
و سپاس از ارجمندان استاد یامان حکمت، سهراب سیرت، فاضل سانچارکی و دوستان دیگر.

?تهیه‌کننده: #زینب_بیات

#صیانت_زبان_فارسی
#داستان

@zaynabbayat

3 months, 1 week ago

آقای اکبر ایرانی بگذار دهان ما در این طرف دنیا بسته بماند، بوی گندتان جهان را بر داشته.
آقای خامنه ای؛با‌ توجه به این که بنیاد زیر نظر شما کتاب نقد و‌تصحیح متون را سی سال چاپ‌نکرد و این حضرات این مطلب را بهانه ساخته اند سکوت شما جایز نیست، صدای ظلم را نمی شنوید ؟

با احترام: فقیر سید طارق مایل هروی (برادر استاد)
۱۵ آذر ۱۴۰۳

بنیاد فرهنگی مایل هروی

3 months, 1 week ago

هو

به نام رهبر به کام اکبر
مقایسه بفرمایید پیام آقای استاد مجید جلیسه را که به پیام فوق که متعلق به اکبر ایرانی است ریپلای شده است. تفاوت است بین کسی که نان را به عزت می خورد و‌ کسی که نان را به نرخ روز.این پیام اکبر خان ایرانی که برای ادمین کانال های علمی فرستاده بود، دروغ محض است! یادش رفته است که در دهه هفتاد به منزل مایل می آمد و سر سفره مایل نان می خورد و برای میراث‌ مکتوب که تازه کار را شروع کرده بود ساعت ها از مایل مشورت می گرفت (حداقل ماهی دو بار)اگر کتاب نسخه شناخت را در همین صفحه بررسی کنید متوجه می شوید هدف اکبر ایرانی چه بوده است؟ آیا آقای خامنه ای مطلع هستند عشاقی چون مدیر میراث مکتوب دارند؟ کسی که سه صفحه نامه تنظیم کرد تا استاد مایل را به بیت رهبری ببرد برای امضای التزام به ولایت فقیه؟ آیا ایشان مطلع هستند مدیر اسبق بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی (آخوند الهی خراسانی) چندین جلسه ملاقات در میراث مکتوب با استاد مایل داشته اند به اصطلاح با وساطت اکبر ایرانی برای کتاب نقد و تصحیح متون(اولین تألیف در باب مراحل نسخه شناسی در ایران که فقط طی ۳۰ سال یک بار چاپ شد و جایزه جهانی کتاب سال را دریافت کرد و دیگر چاپ نشد!؟)علتش چه بود؟ الهی خراسانی به استاد مایل گفته بود که هر چه آقای ایرانی بگوید همان درست است. زمانی که مایل تن نداد برای حضور در دفتر ایشان (ساعت ده صبح)با شرایط اکبر خان ایرانی، اکبر خان میراث مکتوب شروع کرد به گفتن جمله:مایل توهم دارد و بدبین است. آیا آقای خامنه ای مطلع هستند بعد از این اکبر ایرانی به مایل پیشنهاد داد که برای حل شدن مشکل اقامتی اش و دیگر مشکلات حداقل مقدمه ای بر یکی از کتاب های آقای حداد عادل بنویسد یا یک مقاله دفاعی؟ آیا می دانستید مایل ۲۰ سال مشاوره علمی به اکبر ایرانی داد چه در زمانی که مایل ساکن در مشهد بود و چه زمان سکونت مایل در تهران؟ هفت سال آقای مایل در تهران برای میراث مکتوب کارکرد (در منزل روزی ۷ ساعت تمام)ولی این آویز آقای حداد عادل فقط یک سال بیمه برای مایل رد کرد و هم اکنون آقای مایل به اندازه ده سال بیمه دریافت می کنند (یعنی ماهیانه ۳ میلیون تومان )آن هم از ۴ سال پیش تازه بیمه شده اند. به روح رسول خدا سوگند که بیش از بیست جلد از کتاب های منتشر شده میراث مکتوب به مشورت علمی آقای مایل چاپ شده است. آقای ایرانی !مایل توهم دارد چون دستبوسی و چاپلوسی بلد نبود؟جالب است این اکبر آقا دو بار به فرزند مایل گفته است پدرت لیاقت نداشت وگرنه بهترین ها برایش میسر بود.(مشاجره لفظی در بیمارستان پیامبران تهران).بله آقای ایرانی خدا پدر و مادر فرزند نجف جناب موسوی بجنوردی مدیر دایرة المعارف را بیامرزد که حداقل بعد از اینکه مایل تن به خواسته وی نداد و برای دیدار با افتتاح کننده دایرة المعارف یعنی شیخ اصلاحات (خاتمی) نرفت دیگر مقالات آقای مایل را چاپ نکرد ولی لااقل این گونه بی شرف هم نبود. اکبر خان از دو جلد کتاب تاج التراجم (۴ و ۵) و ۴۸۰ صفحه دست نوشته آقای مایل در باب فن تصحیح متون را که در سال ۱۳۸۸ قرار بود تایپ کنی و برای نوشتن مقدمه و بازنگری به آقای مایل برگردانی چه خبر؟ آیا ایراداتی که مایل در همین صفحه بر این کتاب نسخه شناخت وارد کرده است نشانه کپی برداری با اندکی تغییر نبوده است ؟مایل به خاطر غربتش سکوت کرد و‌ نتوانست شکایت کند. آقای خامنه ای نیاز به دشمن خارجی ندارد، شماها برای یک لقمه نان و پست و مقام همه کار می کنید، حتی ...
و‌ در آخر جالب است بدانید اوایل سال ۱۴۰۳ اکبر خان ایرانی نویسنده کتاب نسخه شناخت که قبلا ظاهرا کارمند ایران خودرو‌ بوده است را به عنوان نخبه به عضویت فرهنگستان زبان فارسی آقای حداد معرفی کرد. بالا بروید و پایین بیائید نخستین کار تصحیح متون و نسخه شناسی از نجیب مایل هروی است .این تف سر بالاست که بر روی خود پرتاب کردید،جایزه جهانی کتاب سال دهید و بعد این گونه کنید.نام مایل زنده خواهد ماند چون نام ایران بزرگ فرهنگی زنده است .نقد و تصحیح متون و کتاب آرایی در تمدن اسلامی و تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی هر سه تألیف استاد مایل تا ابد مرجع متفکرین بزرگ‌ و شایسته و علاقه مندان ایران فرهنگی خواهد ماند.از تو مدیر شارلاتان توقعی نیست که با غریبی چون مایل که چهل روز در سال را برای ماندنش بایستی با هر کس و نا کسی سر و‌کله میزد اینگونه ظلم کنی.آن زمان که شاعرتان در آرامگاه فردوسی به مایل می گوید تصحیح متون مهم نیست بلکه منافع ملی مهم است(اشاره به دیدار آقایان شفیعی و مایل که در این کانال بارگذاری شده است) همه چیز بر ما آشکار گشت.هر که جای مایل بود تا کنون به خاطر چهل سال ظلم‌ و تبعیض بارها به زندگی خود پایان می بخشید.وضعیت این شب و روزهای برادرم‌ نجیب نتیجه پنج دهه زندگی در حکومتی است که رهبرش به نوعی سخن می گوید و عواملش نوعی دیگر رفتار می کنند.

5 months, 3 weeks ago

هو
این بزرگوار جناب عبدالحمیدطالبی است، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی با تجربه های گوناگون که می توانید جستجو بفرمائید. بعد از ملاقات تولیت آقای مروی و استاد مایل در (منزل استاد، تا دندان مسلح) به ناچار مجبور بودم چند جلسه ای با او به خاطر مشخص شدن سالها زحمات آقای مایل در محل کارش ملاقات کنم. تولیت که ماشالله بزن و در رو تشریف داشت که در مطلب بالا هم توضیحاتی دادم. یک بار وقتی دیدم این آقای طالبی نه عرفان می داند و نه تصحیح متون به دیدار تولیت رفتم. خیلی پاس کاری کردند تا بالاخره به پشت درب ملاقات رسیدم (نشان به آنکه نوبت من بعد از عده ای از قاریان قرآن بود که با کت شلوار آبی روشن به دیدار تولیت آمده بودند) ولی متاسفانه مانع شدند و‌ گفتند هماهنگ نشده بروید به فلان بخش. رفتم به فلان بخش گفتند تولیت فرموده اند اقای نجیب می خواهند بیایند مانعی ندارد ولی شما نه. البته من را تا پشت درب اتاق فرزند اقای مروی هم هدایت کردند که نمی دانم درست بود و یا اصلا ایشان پسری داشت یا نه؟ دوباره مجبور شدم با این آقای طالبی دیدار کنم ولی چیزی که فهمیدم کینه بدی از من به دل داشتند البته عقده ای هم تشریف دارند. به والله اگر به خاطر روشن شدن مسائل استاد مایل نبود من برای اینان تره هم‌ خورد نمی کردم.از آقای طالبی از همان اول خوشم نیامد چون انرژی منفی او نسبت به خودم را متوجه شدم. سوال کردم تا ببینم چقدر با زحمات مایل آشنا است؟ متوجه شدم نقد و تصحیح متون و کتاب آرایی که بماند، حتی نورالمشرقین مایل را هم بلد نیست بخواند. چندین بار کارمان به بحث کشید هر چند من برایش در روز اول دسته گلی بردم ولی اینان .... بماند در یکی از دیدارها که ایشان گفت شأن استاد مایل در فضای مجازی نیست، گفتم به چه دلیل؟ بحث بالا گرفت همان شاگرد استاد را تلفنی خواستند و آمد و ایشان یعنی آقای هاشمی لرزان آمد. من و ایشان را به بهانه ی جلسه به بیرون راهنمایی کرد. آقای هاشمی دوستانه گفت با اینها بحث نکن اینها برخورد بدی خواهند کرد. راست می گفت این پرده داران حرم رضوی فقط نجابت و صبر و سکوت استاد مایل را دیده بودند ولی باید برای یک بار هم‌ که شده جلوی اینان یکی محکم می ایستاد. حالا نکته جالب این است که ایشان به من گفت شنیده ام استاد مایل توهم دارد. گفتم بله توهم دارد! چون می دانستم ریشه این حرف از میراث مکتوب است و اکبر ناایرانی از دوستان وی است. البته همان طور که مستحضر هستید اینها همه شان دست شان در یک کاسه است. مشتی نان به نرخ روز خور مدعی. ولی جالبی کار اینجاست که این طالبی به منزل استاد آمد و‌ چند روز مانده به عید غدیر خم به همراهش گفت قرار است استاد مایل در این عید به دیدار تولیت تشریف بیاورند. استاد برایش چشم غره رفت و‌ گفتند چایت را بخور و برو. حالا شما بگویید توهم که دارد؟ استاد مایل که سادات است و باید به دیدار یک عام برود !؟و یا رفیقش اکبر ایرانی که ساعت ده صبح در دهه نود می خواست مایل را به بیت رهبری برای دستبوسی ببرد؟؟حالا بگویید مایل توهم دارد و فرزندش تهمت می زند. همه می دانند آستان قدس چه ظلمی به استاد مایل کرد. چه از تو‌ که فرزند مایل را بازجویی کردی و چه نوچه های شفیعی کدکنی در بنیاد پژوهش های اسلامی که در قالب فیلم در این کانال موجود است. آقای طالبی کفش استاد مایل را هم برایتان نمی آوریم، فعلا نسخه الکترونیکی نقد و‌ تصحیح متون را مطالعه کن و حالش را ببرید تا بدانید تازه شروع ماجراست. اعضای عضو کانال چه عکاس آستان قدس و چه بقیه اشان فوروارد و اسکرین شات یادتون نشه. توهم شمایان دارید که یک چهره بین المللی زبان و ادبیات فارسی را سی سال پنهان نگه داشتید با ظلم و ریا و نیرنگ. به زودی با پیر دهر به گپ می نشینیم .

با احترام
بنیاد فرهنگی مایل هروی

5 months, 4 weeks ago

هو
جناب آقای سیدعباس صالح شریعتی، با درود و تبریک فراوان .آقای وزیر فرهنگ و ارشاد آیا مطلع هستید چهل سال مافیای فرهنگی چه بر سر اهالی فرهنگ که سرشان به کار خودشان بود و به باندهای فرهنگی نپیوستند آورده اند؟ با نجیب مایل هروی چه کردند؟ آیا حضرتعالی می دانید در دیداری که بین فرزند استاد مایل و آقای حدادعادل قبل از سفر ایشان به هند که توسط آقای یاحقی هماهنگ شده بود و آقای سرور مولایی از این دیدار نیز مطلع بودند چه گذشت؟ آقای حدادعادلی که سر سوزنی از زحمات استاد مایل را برای ایران فرهنگی متحمل نشده است و با تحقیر باعث شد که فرزند آقای نجیب برای رساندن صدای مظلومیت پدر تن به آتش بزند. تکلیف آقای شفیعی کدکنی نیز روشن است: اگر با ایشان بسته بودیم کار به اینجا نمی کشید(از سخنان گهربار ایشان در آرامگاه فردوسی)
مردانگی کنید و بگویید بنیاد فرهنگی مایل هروی آثار استاد را بدون مجوز چاپ می کند و نسخه ی الکترونیکی نقد و تصحیح متون را به رایگان در اختیار همگان قرار می دهد که برخی خیال نکنند که فرزند استاد مایل با چراغ سبز بعضی ها دست به این مهم زده است.
در ساعات آینده به صورت شفاف از آیت الله خامنه ای درباره وضعیت سالها ظلم و جفا به استاد مایل سوالاتی مطرح خواهیم کرد.

با احترام
بنیاد فرهنگی مایل هروی

۲۷شهریور ۱۴۰۳

6 months ago

رشته ادبیات فارسی و اصولا عوالم شعر و ادب پولساز نیست و اهل آن عمدتا مانند مخلص هشتشان گرو نهشان است و در جیبشان شپش سه قاب بازی می‌کند و از همینجاست که اگر کسی از اهل این رشته یک شغل دولتی داشته باشد ترجیح می‌دهد مهر سکوت بر لب بزند و آب باریکه خود را در چاله چوله سیاست به خطر نیندازند و با حربه "ما مانند علامه قزوینی وظیفه پژوهش داریم نه سیاست" از مهلکه بگریزد.

ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری
تا ز ما مشتی گداکس را به مردم نشمری

با این همه، همه ادبا یک سان نیستند و در سال‌های پیش چهره‌های مشهور ادبیات فارسی معاصر گاهی درگیر نوعی از اشکال سیاست شده اند. صد البته گروهی مانند "مهدی محقق" و "محمد رضا شفیعی کدکنی" یا "عبدالحسین زرین کوب" و "ایرج افشار" در هر دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی مخالفت آشکارا با سیستم نکردند و ترجیح دادند به پژوهش بپردازند و بیشتر در قالب کار صنفی شاعر و نویسنده یا ادیب بمانند. برای نمونه شفیعی کدکنی در جلسات کانون نویسندگان شرکت می‌کرد و رفیق گرمابه و گلستان چپ‌های تندی چون "اخوان ثالث" و "اسماعیل خویی" بود اما هرگز درخواست برای عضویت رسمی در کانون را نپذیرفت. این دسته عمدتا بیشتر موافق مشرب حکومت‌ها عمل می‌کردند و کم و بیش از جانب سیاست دولتی تائید هم می‌شدند و می‌توانستند از مواهب حکومت از استادی دانشگاه تا نشر کتاب  و... بهره‌مند شوند، هرچند زرین کوب به واسطه برخی آثار دوره جوانی پس از انقلاب کمی هم مغضوب شد. گروهی دیگر ترجیح دادند مستقیم وارد خدمات دولتی شوند که از آن جمله‌اند امثال بهار و تقی زاده و فروغی و قاسم غنی و علی دشتی و محمدجعفرمحجوب و خانلری و علی معلم دامغانی و محمد علی بهمنی و.... که وکیل و وزیر و سفیر و رئیس شدند. عده‌ای بیشتر اما به ویژه پس از دهه سی شکل منتقد حکومت را به خود گرفتند که چهره مشهور آن‌ها "جلال آل احمد" است. تعدادی از این دسته چون "سعید سلطانپور" یا "سعیدی سیرجانی" جانشان را بر سر این راه نهادند و عده‌ای دیگر چون "به آذین" و "فرج سرکوهی" طعم حبس و زندان را چشیدند. البته بودند افراد بدشانسی چون "احمد تفضلی" که سیاسی نبودند، ولی جانشان در همان تحقیقات ادبی گرفته شد. بنابر این در دامگه حادثه سیاست افتادن همیشه تابع فعالیت های سیاسی نبود. به باور من جز تقی زاده و فروغی و تاحدی قاسم غنی بیشتر این افراد اطلاعات سیاسی چندان عمیقی هم نداشتند اگر چه ممکن بود ادیب یا شاعر و نویسنده خوبی باشند ولی هرگز به اصطلاح رجل سیاسی نبودند. سطح درک این افراد در مجموع مثلا از میراث روس‌ها در حد همان فرمالیسم روسی شفیعی کدکنی بود و حتی می‌توان گفت این افراد اثر قابل توجهی هم در جامعه بجا نگذاشتند. بدون آنکه بخواهم همه را به یک چوب برانم معتقدم  کسانی که به اکت سیاسی چپ گرایش داشتند و_ نه توده ای ها که عامل شوروی بودند_ فعالیت سیاسی را به عنوان عملی انترسان در جهت جلوه دادن تیپ روشنفکری و پیداکردن نوچه و طرفدار انجام می‌دادند. این حالت در اشخاصی چون احمد شاملو یا غلامحسین ساعدی،  مهدی اخوان ثالث و حتی صادق هدایت که چندان چپ نبود بیشتر هویداست. روشن است که نویسندگان چپ گراها هم با یکدیگر نساختند و خلیل ملکی وار از هم جدا شدند. هیئت مدیره کنگره نویسندگان متشکل از افرادی چون اسماعیل خویی، احمد شاملو و باقر پرهام در سال ۵۸ حکم به اخراج رفقای توده‌ای چون به آذین، ابتهاج و تنکابنی دادند و آنها هم شورای نویسندگان و هنرمندان ایران را بنیان نهادند، اما دیگر هیچ کدام از این تشکیلات پشمی به کلاهش نبود و حکومت جدید برای ساکت کردن مخالفان قلمی عمدتا چپ و توده‌ای علاقه‌ای به روش‌های پیشین چون مصاحبه اجباری اسماعیل خویی و احسان نراقی نداشت ولی این حرفها را هنوز بعضی نفهمیده بودند وخاطرات کانون نویسندگان جلال آل احمد برایشان زنده بود. می‌گویند در تابستان ۱۳۴۶ شاه و فرح تصمیم گرفتند نخستین کنگره شاعران و نویسندگان ایران در حضور اعلیحضرتین! برگزار شود! جلال آل حمد و داریوش آشوری بیانیه‌ای تنظیم کردند و ضمن تحریم کنگره آن را فرمایشی خواندند و در مجموع ۱۷ نفر آن را امضا کردند. با این بیانیه دربار کنگره خود را لغو کرد و حسابی به جلال و رفقا جسارت بخشید. ظاهرا جلال بعد از این واقعه گفته بود:
"رئیس!(همان کلمه ای که مسعود فراستی هم در خود جلال پنداری زیاد می گوید)ما فکر نمی‌کردیم کلاهمان انقدر پشم داشته باشد"! شاید اگر جلال هم کمتر اهل دود و شراب بود و کمی بیشتر عمر می‌کرد، بعدا مانند بقیه رفقا متوجه می‌شد که موفقیت آنها حاصل چیز دیگری بود و گرنه شاعر و نویسنده آن هم از این نوعش در مقابل اهل سیاست و قدرت توان مقابله ندارند.

من و سه شاعر و شش درزی و چهار دبیر
اسیر و خوار بماندیم در کف دو سوار
دبیر و درزی و شاعر چگونه جنگ کنند؟
اگر چه چارده باشند وگر چهار هزار

محمّدامین احمدپور
@savadvabayaz | سواد و بیاض

Telegram

سواد و بیاض

8 months, 3 weeks ago

علی مولا، علی مولا، علی دم دم...

۰ استاد نصرت فاتح علی خان

@Qalandariyyah | قلندریه

We recommend to visit

Contact Us: @HVBook

Last updated 1 month, 1 week ago

❌️پخش اول کتاب ها و جزوات کنکوری و نهایی❌️
.
.
‌.
.
‌تبلیغات (پیام به جز تبلیغات = بلاک)
@Tomir_H

Last updated 1 month, 1 week ago

?? ? ??

WE LOVE HELICOPTERS!!!

Last updated 9 months, 3 weeks ago