✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
فراسوی علم اقتصاد:
ژرژ باتای و اقتصاد عام
در این نشست #سروش_سیدی و #امیرحسین_رشنودی در باب علم اقتصاد، اقتصاد جریان اصلی، مبانی فلسفی-الهیاتی علوم و موانع جاری بر سر راه گفتوگو میان رشتههای مختلف علوم تجربی و انسانی و تاثیر تکنیک بر امکان خلاقیت در علم از چشماندازی انتقادی به گفتوگو پرداختند.
- برای تماشای نسخۀ کامل در یوتوب کلیک کنید -
از استاد سروش سیدی:
- درسگفتار اقتصاد عام (رایگان)
- فوکو، هایدگر و تاریخ حقیقت
- اخلاق علیه اخلاقیات
#فلسفه، #ژرژ_باتای، #مارسل_موس، #اقتصاد، #تفکر، #روشنفکری، #اخلاق
Taamoq | تَعَمُّق
از جان خود گذشتیم
با خون خود نوشتیم
یا مرگ یا مصدق
در ایام نهضت ملی شدن نفت، یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین شعارهای مردم این شعار بود. این شعار، از جمله شعارهای مهم مردم در اجتماعات ۳۰تیر ۱۳۳۱ در تهران و برخی شهرستانها بود. این شعار بخشی از قصیدهای است که دکتر مظاهر مصفا آن را به دکتر محمد مصدق تقدیم کرده است.
منبع: جام جم
بگذارید این وطن دوباره وطن شود.
بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.
بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آنجا که آزاد است منزلگاهی بجوید.
(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)
بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویشداشتهاند.ــ
بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود
سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بیاعتنایی نشان دهند نه
ستمگران اسبابچینی کنند
تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.
(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)
آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را
با تاج ِ گل ِ ساختهگی ِ وطنپرستی نمیآرایند.
اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست، زندهگی آزاد است
و برابری در هوایی است که استنشاق میکنیم.
(در این «سرزمین ِ آزادهگان» برای من هرگز
نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)
بگو، تو کیستی که زیر لب در تاریکی زمزمه میکنی؟
کیستی تو که حجابت تا ستارهگان فراگستر میشود؟
سفیدپوستی بینوایم که فریبم داده به دورم افکندهاند،
سیاهپوستی هستم که داغ بردهگی بر تن دارم،
سرخپوستی هستم رانده از سرزمین خویش،
مهاجری هستم چنگ افکنده به امیدی که دل در آن بستهام
اما چیزی جز همان تمهید ِ لعنتی ِ دیرین به نصیب نبردهام
که سگ سگ را میدرد و توانا ناتوان را لگدمال میکند.
من جوانی هستم سرشار از امید و اقتدار، که گرفتار آمدهام
در زنجیرهی بیپایان ِ دیرینه سال ِ
سود، قدرت، استفاده،
قاپیدن زمین، قاپیدن زر،
قاپیدن شیوههای برآوردن نیاز،
کار ِ انسانها، مزد آنان،
و تصاحب همه چیزی به فرمان ِ آز و طمع.
من کشاورزم ــ بندهی خاک ــ
کارگرم، زر خرید ماشین.
سیاهپوستم، خدمتگزار شما همه.
من مردمم: نگران، گرسنه، شوربخت،
که با وجود آن رویا، هنوز امروز محتاج کفی نانم.
هنوز امروز درماندهام. ــ آه، ای پیشاهنگان!
من آن انسانم که هرگز نتوانسته است گامی به پیش بردارد،
بینواترین کارگری که سالهاست دست به دست میگردد.
با این همه، من همان کسم که در دنیای کُهن
در آن حال که هنوز رعیت شاهان بودیم
بنیادیترین آرزومان را در رویای خود پروردم،
رویایی با آن مایه قدرت، بدان حد جسورانه و چنان راستین
که جسارت پُرتوان آن هنوز سرود میخواند
در هر آجر و هر سنگ و در هر شیار شخمی که این وطن را
سرزمینی کرده که هم اکنون هست.
آه، من انسانی هستم که سراسر دریاهای نخستین را
به جستوجوی آنچه میخواستم خانهام باشد درنوشتم
من همان کسم که کرانههای تاریک ایرلند و
دشتهای لهستان
و جلگههای سرسبز انگلستان را پس پشت نهادم
از سواحل آفریقای سیاه برکنده شدم
و آمدم تا «سرزمین آزادهگان» را بنیان بگذارم.
آزادهگان؟
یک رویا ــ
رویایی که فرامیخواندم هنوز امّا.
آه، بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود
ــ سرزمینی که هنوز آنچه میبایست بشود نشده است
و باید بشود! ــ
سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد.
سرزمینی که از آن ِ من است.
ــ از آن ِ بینوایان، سرخپوستان، سیاهان، من،
که این وطن را وطن کردند،
که خون و عرق جبینشان، درد و ایمانشان،
در ریختهگریهای دستهاشان، و در زیر باران خیشهاشان
بار دیگر باید رویای پُرتوان ما را بازگرداند.
آری، هر ناسزایی را که به دل دارید نثار من کنید
پولاد ِ آزادی زنگار ندارد.
از آن کسان که زالووار به حیات مردم چسبیدهاند
ما میباید سرزمینمان را آمریکا را بار دیگر باز پس بستانیم.
آه، آری
آشکارا میگویم،
این وطن برای من هرگز وطن نبود،
با وصف این سوگند یاد میکنم که وطن من، خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماق جان من نهفته است.
ما مردم میباید
سرزمینمان، معادنمان، گیاهانمان، رودخانههامان،
کوهستانها و دشتهای بیپایانمان را آزاد کنیم:
همه جا را، سراسر گسترهی این ایالات سرسبز بزرگ را ــ
و بار دیگر وطن را بسازیم!
شعر : بگذار این وطن دوباره وطن شود
#لنگستن_هیوز
ترجمه : #احمد_شاملو
بگو، تو کیستی که زیر لب در تاریکی زمزمه میکنی؟
کیستی تو که حجابت تا ستارهگان فراگستر میشود؟
سفیدپوستی بینوایم که فریبم داده به دورم افکندهاند،
سیاهپوستی هستم که داغ بردهگی بر تن دارم،
سرخپوستی هستم رانده از سرزمین خویش،
مهاجری هستم چنگ افکنده به امیدی که دل در آن بستهام
اما چیزی جز همان تمهید ِ لعنتی ِ دیرین به نصیب نبردهام
که سگ سگ را میدرد و توانا ناتوان را لگدمال میکند.
من جوانی هستم سرشار از امید و اقتدار، که گرفتار آمدهام
در زنجیرهی بیپایان ِ دیرینه سال ِ
سود، قدرت، استفاده
قاپیدن زمین، قاپیدن زر
قاپیدن شیوههای برآوردن نیاز
کار ِ انسانها، مزد آنان،
و تصاحب همه چیزی به فرمان ِ آز و طمع.
من کشاورزم ــ بندهی خاک ــ
کارگرم، زر خرید ماشین.
سیاهپوستم، خدمتگزار شما همه.
من مردمم: نگران، گرسنه، شوربخت،
که با وجود آن رویا، هنوز امروز محتاج کفی نانم
هنوز امروز درماندهام. ــ آه، ای پیشاهنگان!
شعر: بگذار این وطن دوباره وطن شود
#لنگستن_هیوز
ترجمه: #احمد_شاملو
همراهان گرامی تعمق
همانگونه که میدانید، تعمق طی بیش از دو سال فعالیتش یک اصل بیشتر نداشته، و آنهم دسترسیپذیر بودنِ محتوا برای همگان بوده. از همین رو، تا به امروز، تمامی فعالیتها (اعم از تألیفات، ترجمهها و دورهها) یا رایگان بودهاند و یا بر پایۀ دهش.
اکنون تعمق قصد گسترش حوزههای فعالیتش را دارد و از همینرو، در آیندهای نه چندان دور، وبسایت تعمق تأسیس خواهد شد. البته این گسترش محدود به وبسایت نیست، چنان که در آینده قصد برگزاری نشستهای حضوری، مصاحبه، مناظره و… را خواهیم داشت.
ما برای عملیکردنِ این برنامهها، نیازمند کمک شما هستیم. میتوانید از طریق لینک مندرج در پایان این متن و همچنین از طریق پشتیبانی تلگرامی، از تعمق حمایت مالی کنید. پیشاپیش بابت حمایتهای بیدریغتان از شما قدردانی میکنیم.
لینک حمایت مالی:
https://daramet.com/Taamoq
پشتیبانی تلگرام:
@TaamoqSupport
نقدهایی بر گفتمان روانکاوی
در این نشست #نیما_اورازانی و #امیرحسین_رشنودی به گفتوگو در باب روانکاوی، خوانشهای مختلف از این رشته و انتقادات وارد به آن پرداختند.
- برای تماشای نسخۀ کامل در یوتوب کلیک کنید -
#روانکاوی، #زیگموند_فروید، #میشل_فوکو، #ژیل_دلوز، #فردریک_لوردون، #روانشناسی_اجتماعی، #فلسفه
Taamoq | تَعَمُّق
گاوآهن - ویکتور خارا
ترجمه: بابک زمانی
مشتهایم را گره میکنم
و گاوآهن را در دلِ زمین فرومیکنم
سالیان سال اینگونه عرق ریختهام
عجیب نیست که چنین فرسودهام
پروانهها دور سرم میچرخند
جیرجیرکان جیرجیر میکنند
پوستم سوخته و سوختهتر میشود
و خورشید غضبناک میتابد و میتابد بر من
قطرات عرق پیکرم را شخم میزنند
من بر زمین شخم میکشم
عرق بر من…
چه امیدی در دل دارم
هنگامی که به ستارۀ بختم میاندیشم
ستارهام میگوید:
هرگز دیر نخواهد بود
پرنده، روزی خواهد پرید…
پروانهها دور سرم میچرخند
جیرجیرکان جیرجیر میکنند
پوستم سوخته و سوختهتر میشود
و خورشید سخت بر من میتابد و میتابد
عصرگاه در مسیر بازگشت به خانه
ستارهای در دل آسمان میبینم
هرگز دیر نخواهد بود
پرنده هم روزی خواهد پرید…
به تنگیِ یک یوغ
مشتهایم مملو از امید است
از آنرو که روزی همهچیز تغییر خواهد کرد
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94