القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 8 months ago
Last updated 1 month, 3 weeks ago
پيش درآمد اصفهان اثر مرتضي ني داوود
شعر: فريدون مشيري
نوازنده كمانچه: ريحانه برومند
خواننده آهنگ شور عاشقانه همين شعر: عليرضا افتخاري
با يادت سرمستم اي نگار آسماني
يادم كن تا هستم اي اميد زندگاني
تا به هر ترانه
ميكشد زبانه
شور عاشقانه من
حال دل ميگويم با زبان بي زباني
آلبر کامو نویسنده فرانسوی میگوید:
زندگی در جایی که یک مشت نادان دور و برت باشند «سخت» است.
اما زندگی در جایی که قدرت در دست همان نادانان باشد «وحشتناک» است.
بدون هیچ حس خودبررگ بینی ما فرق داریم وگرنه چند هزار سال با آنهمه حمله و قتل عام ایران دوام نمی آورد.
افغان ها یک هفتهای افغانستان را تحویل طالبان دادند / اوکراینی ها سه روز اول جنگ به کشورهای اطراف پناهنده شدند / سوری ها در یک هفته نصف سوریه را تقدیم تروریست ها کردند
اما مردم خوزستان 34 روز تقریبا با دست خالی جلوی ارتش عراق که پشتوانهی شوروی و ناتو را داشت ایستادند
قانون حجاب و فراز و فرود خاورمیانه
پیشنوشت: ابتدا ویدئوی پیوست را ببینید.
از عجایب خاورمیانه همین بس که "حجاب اجباری" در دهه ۱۹۶۰ میلادی آنقدر نامعمول بود که رئیس ناصر، رهبر کاریزماتیک مصر، میتوانست در جمعی بزرگ حجاب اجباری و رهبر اخوانالمسلمین را اینطور به سخره گیرد. شک ندارم که در ایران و حتی افغانستانِ دههٔ ۱۳۴۰ نیز حتی برای افراد مذهبی، حجاب اجباری خواستهای نامعقول و ناممکن مینمود.
این البته نتیجهٔ این واقعیت است که در دوران ورود خاورمیانه به عصر جدید در همهٔ کشورها قدرتهایی سکولار حاکم بودند. هنوز چند دهه مانده بود تا اخوانالمسلمین و مجاهدین و فداییان اسلام ظهور کنند — یعنی هنوز چند دهه مانده بود تا حسنالبنا و نواب، سیدقطب و شریعتی ظهور پیدا کنند. اما شد، آنچه ناممکن پنداشته میشد...
این روزها که بحث ابلاغ و اجرای قانون حجاب و عفاف ذهن جامعه را درگیر و مضطرب کرده، یاد این گفتگوی رئیس ناصر با مرشد اخوانالمسلمین افتادم.
قانونی نوشتهاند که هر بند آن شوکهکننده است. من نمیدانم انگیزهٔ واقعیِ پشت این قانون چیست، وقتی هر نظارهگر عاقلی میفهمد این قانون شهروندان را بسیار میآزارد. نمیدانم رقیبان سیاسی میخواهند زیر پای دولت جدید را سست کنند و نارضایتی ایجاد کنند تا بازی تکراریِ ناامیدسازی که در دور دوم روحانی رخ داد تکرار شود، یا قصد نهایی این است که دولت سوپرمن ماجرا شود و با مقاومت در برابر این قانون محبوبیت بخرد — واقعیت را بخواهید برایم اهمیتی هم ندارد قضیه چیست. ما نه سر پیازِ وفاقشانیم و نه تهِ پیازِ شقاقشان.
فقط هر چه هست من به اندازهٔ یک نفری که هستم، به اندازهٔ یک صدا، به عنوان یکی از مردهای ایرانی، در طرف خواهرانم میایستم و با قانونی که حقوق آنها را محدود کند و باعث آزار و اذیتشان باشد، مخالفت میکنم. رنج و نارضایتی در ایران زنانه–مردانه نیست؛ گرچه جای سر سوزنی تردید نیست که زنان همیشه با مشکلات و معضلاتی دستبهگریبان بودهاند که در مخیله منِ مرد نمیگنجد. اما مسئلهٔ حجاب و مسئلهٔ زنان بخشی از مسئلهٔ آزادیهای فردی است که تفکیک آن به زن و مرد، تضعیف آن است. زنان را آزار ندهید. همین چند سال پیش میخواستید با جبر و اجبار دکمه را به مانتو بازگردانید، خود مانتو پرید! زنان آزار میبینند، اما به هدفشان میرسند...
مهدی تدینی
بزرگترین وظایف هر ایرانی
نصراله پورجوادي
معروفترین و انسانی ترین پندی که در فلسفه ایرانی به ما داده شده است همان «اندیشه نیک، گفتار نیک ، کردار نیک» است.
این توصیه را که دوست و دشمن مورد ستایش قرار داده اند بالاترین درس اخلاقی برای بشریت دانسته اند. علاوه بر این سه پند، که مربوط به اعمال هر کس با خودش میشود بزرگان ما سه وظیفه خطیر هم برای ما تعیین کرده اند که مربوط به اعمال و رفتار ما در جامعه و با دیگران میشود و لذا میتوان آنها را وظایف اجتماعی یا ملی نامید.
این سه وظیفه در دینکرد ششم (بند ۳۲۲) ذکر شده است.
نخستین وظیفه بزرگ ما «تبدیل دشمن به دوست» است. پس در فلسفه ایرانی وظیفه انسان در قبال دشمن یا دشمنانش این نیست که با آنان بجنگد و آنان را شکست دهد یا بکشد. و این نیست که در صدد بر آید که انواع و اقسام سلاحهای جنگی و خدای نکرده شیمیایی و غیره را بسازد تا مردم را بکشد، بلکه وظیفه او مهمتر از هرچیز ایجاد صلح و دوستی است.
وظیفه دوم «تبدیل آدمهای بد و مخرب و جنایتکار به آدمهای خوب» است. پس وظیفه ما با این قبیل اشخاص گرفتن و زدن و به زندان افکندن و از کشور و کاشانه تبعید کردن نیست بلکه با مسالمت رفتار کردن و اصلاح آنهاست. به اصطلاح دینی و قرون وسطایی ما وظیفه نداریم که با کفار بجنگیم و آنها را از بین ببریم. وظیفه ما هدایت آنهاست.
وظیفه سوم «تبدیل نادان به دانا»، یا جاهل به عالم و دانشمند و حکیم است. پس کاری که ما، بنا بر فلسفه عملی ایرانشهری باید انجام دهیم گسترش آموزش و پرورش و تأسیس مدارس و دانشگاهها و تامین معلمان و استادان و با سواد کردن بیسوادان و آموزش و پرورش نسلهای آینده برای کشور است.
این سه وظیفه «خویشکاری مهست» یعنی بزرگترین وظایف خوانده شده است و اگرچه در بیش از هزار سال پیش در کتاب دینکرد ذکر شده ولیکن امروزه هم نه تنها از اهمیت آنها کاسته نشده ، بلکه حتی مهمتر و خطیر تر از زمانهای گذشته هم شده است.
(باسوادِ حمال یا حمالِ باسواد)
علی شجاعی
من مدتی در میدان ترهبار در حجرهای حمالی می کردم.
یک روز یک آدم خیلی باسواد، از اونهایی که آرزو داشت که در کره ماه نماز جماعت بخوانیم، به حجره ما آمد و درخواست بیست عدد هندوانه داشت برای یک ولیمهای، بعدازاینکه هندوانه را باسکول کردم و در صندوق اتومبیلش گذاشتم، یک "زیر چوبی" ناقابلی به من داد و من هم به رویش نیاوردم که این مبلغ بسیار ناچیز و از وانتهای دورهگرد بسیار کمتر است.
زیرچوبی، واژهایست که بجای انعام در میدان ترهبار به کار می رود.
بعد از اینکه تسویه حساب کرد به من گفت: چطوری میتونم از میدون برم بیرون، آخه میدون تره بار به همت کرباسچی بزرگ و بی همتا اینقدر بزرگه که چند ماه طول میکشه تا آدم تمام ورود و خروجهاش رو یاد بگیره.
بهش گفتم ویز نداری؟
گفت ویز دیگه چیه؟ گفتم یک نرم افزاری که روی گوشی نسب میشه و شما رو به هرجا که میخوای میبره، گفت من از این مسخرهبازیها خوشم نمیاد، گفتم تنها کسی که در حال حاضر میتونه بهت کمک کنه، همین وسیلهست که در دانشگاه صنعتی شریف ساخته شده، گفت من خودم رئیس دانشگاه صنعتی شریف هستم، چطور خبر ندارم، گفتم تو دانشگاه صنعتی شریف خودمون که نه، تو یه دانشگاه صنعتی دیگه، چون همه دانشگاهها شریف هستند، گفتم گوشیتو بده تا برات نصب کنم، گوشی رو داد براش ویز نصب کردم لوکیشن مبدا و مقصد رو دادم و آماده حرکت شد، گفتم حالا به دستور این برنامه از میدون که خارج میشی تا درب منزل هم راهنمائیت میکنه.
از من تشکر کرد و گفت من تا به حال حمال به این باسوادی ندیده بودم.
منهم بهش گفتم منهم تا به حال باسواد به
این حمالی ندیده بودم.
شناورشدن واژه ها و رابطه آن با دموکراسی و استبداد (حکایت آیت الله ها، دکترها و مهندسها)
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
اگر به محیط زندگی مردم جامعه و رسانههای کشور انگلستان دقت کنید مُحال است کسی را که دکتر نیست در خطاب -خواه کتبا و خواه شفاها- دکتر بخوانند یا کسی را که مهندس نیست مهندس بنامند. غرض یادآوری این نکته است که در جامعه برخوردار از دموکراسی، کلمات را بهراحتی نمیتوان شناور کرد. کلمات مانند انسانها حیثیت خاص خود را دارند و کل جامعه است که میتواند در باب سرنوشت مفهومی کلمات تصمیم بگیرد.
بنابراین اگر کسی کشیش است شما در چنان جامعهای نمیتوانید بهراحتی او را اسقُف اعظم یا بالاتر خطاب کنید. هم او ناراحت میشود و هم جامعه شما را از بابت تجاوز به حدود کلمات مورد شماتت قرار خواهد داد. بر همین قیاس کلماتی از نوع استاد و دانشمند و فیلسوف و امثال آن.
اما در جامعه استبدادی مسائل برعکس جریان دارد. شما جای هر کلمه را با همسایههای آن و با مدارج بالای آن بهراحتی میتوانید عوض کنید. نه مخاطب شما از این بابت احساس شرمساری خواهد کرد و نه جامعه شما را مورد انتقاد قرار خواهد داد که این کسی را که تو مثلا فلان عنوان را به او دادهای، او دارای چنین مقامی نیست.
تجاوز در حریم کلمات در جامعه استبدادی چنان راحت انجام میشود که خیلی به آسانی میتوان کلمه پاپ را _که مفهومی منحصر به فرد و هیچگاه در تاریخ دو تا نبوده است- اندکاندک بر هر دربان و کشیشی، اطلاق کرد و این تجاوز به حدود کلمات را تا آنجا گسترش داد که در هر روستایی چندین پاپ در عرض هم وجود داشته باشند.
همانطور که در جامعه استبدادی میتوان به حقوق افراد تجاوز کرد به حدود کلمات هم میتوان تجاوز کرد و همانطور که در جامعه برخوردار از آزادی و قانون به حقوق افراد نمیتوان تجاوز کرد، به حدود کلمات هم نمیتوان تجاوز کرد. از این روی زبان قلمروی است که از مطالعه در آن میتوان به حدود رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی موجود در آن جامعه پی برد. هرقدر جوامع برخوردار از اندیشه دمکراسی باشند زبانشان از شناوریهای تند بر کنار است و هر قدر استبدادی باشند به همان میزان زبانهاشان شناور است. در شعر رودکی تجاوز به حدود کلمات بسیار اندک است، زیرا جامعه سامانی جامعهای است تا حد زیادی برخوردار از قانون و آزادی.
شناور بودن زبان هیچ ربطی به زایندگی زبان ندارد، شک نیست که زبان انگلیسی در عصر حاضر -به دلیل هزار عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی- زایندهترین زبان جهان است، ولی ممکن است به اعتبار عارضه شناوربودن با زبان فلان کشور عقبمانده نیمهمرده در زنجیر استبداد در اعماق قاره سیاه قابل مقایسه نباشد؛ یعنی زبان آن کشور از زبان انگلیسی شناورتر باشد. شناور شدن زبان اصلا شاید یکی از دلایل نازایی زبان باشد. زیرا زایایی از خواص رشد اجتماعی و فرهنگی است و شناورشدن از لوازم عقبگرد و فروماندگی است. شناورشدن نشانه فقدان اندیشههای فلسفی و عقلانی در زیربنای جامعه است و جامعهای که در آن اندیشه حکیمان و فرزانگان نقشی نداشته باشد، بهناگزیر بازیچه خودکامگان و عوامفریبان است.
القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 8 months ago
Last updated 1 month, 3 weeks ago