القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 3 months ago
القناة الرسمية لشبكة ملازمنا كل مايحتاجه الطالب.
((ملاحظة : لايوجد لدينا اي حساب تواصل على تلكرام ولا نقوم بنشر اعلانات في القناة))
Last updated 6 days, 21 hours ago
اشخاص پرت و منکر تکنولوژی روز مانند میرسلیم اما مدعی و کوشا در عقب نگهداشتن کشور دست انداز عمده ای در راه تحولات اند.
اگر به چنین اشخاصی تا پایان عمر حقوق ماهانه بدهند که در خانه بنشینند و در کاری دخالت نکنند زیان آن برای کشور کمتر است.
دکتر داریوش فرهود پدر علم ژنتیک ایران:
ملتی که ۴۵ سال مرگ بر این و آن فرستاده مهربان نمیشه
(باسوادِ حمال یا حمالِ باسواد)
علی شجاعی
من مدتی در میدان ترهبار در حجرهای حمالی می کردم.
یک روز یک آدم خیلی باسواد، از اونهایی که آرزو داشت که در کره ماه نماز جماعت بخوانیم، به حجره ما آمد و درخواست بیست عدد هندوانه داشت برای یک ولیمهای، بعدازاینکه هندوانه را باسکول کردم و در صندوق اتومبیلش گذاشتم، یک "زیر چوبی" ناقابلی به من داد و من هم به رویش نیاوردم که این مبلغ بسیار ناچیز و از وانتهای دورهگرد بسیار کمتر است.
زیرچوبی، واژهایست که بجای انعام در میدان ترهبار به کار می رود.
بعد از اینکه تسویه حساب کرد به من گفت: چطوری میتونم از میدون برم بیرون، آخه میدون تره بار به همت کرباسچی بزرگ و بی همتا اینقدر بزرگه که چند ماه طول میکشه تا آدم تمام ورود و خروجهاش رو یاد بگیره.
بهش گفتم ویز نداری؟
گفت ویز دیگه چیه؟ گفتم یک نرم افزاری که روی گوشی نسب میشه و شما رو به هرجا که میخوای میبره، گفت من از این مسخرهبازیها خوشم نمیاد، گفتم تنها کسی که در حال حاضر میتونه بهت کمک کنه، همین وسیلهست که در دانشگاه صنعتی شریف ساخته شده، گفت من خودم رئیس دانشگاه صنعتی شریف هستم، چطور خبر ندارم، گفتم تو دانشگاه صنعتی شریف خودمون که نه، تو یه دانشگاه صنعتی دیگه، چون همه دانشگاهها شریف هستند، گفتم گوشیتو بده تا برات نصب کنم، گوشی رو داد براش ویز نصب کردم لوکیشن مبدا و مقصد رو دادم و آماده حرکت شد، گفتم حالا به دستور این برنامه از میدون که خارج میشی تا درب منزل هم راهنمائیت میکنه.
از من تشکر کرد و گفت من تا به حال حمال به این باسوادی ندیده بودم.
منهم بهش گفتم منهم تا به حال باسواد به
این حمالی ندیده بودم.
شناورشدن واژه ها و رابطه آن با دموکراسی و استبداد (حکایت آیت الله ها، دکترها و مهندسها)
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
اگر به محیط زندگی مردم جامعه و رسانههای کشور انگلستان دقت کنید مُحال است کسی را که دکتر نیست در خطاب -خواه کتبا و خواه شفاها- دکتر بخوانند یا کسی را که مهندس نیست مهندس بنامند. غرض یادآوری این نکته است که در جامعه برخوردار از دموکراسی، کلمات را بهراحتی نمیتوان شناور کرد. کلمات مانند انسانها حیثیت خاص خود را دارند و کل جامعه است که میتواند در باب سرنوشت مفهومی کلمات تصمیم بگیرد.
بنابراین اگر کسی کشیش است شما در چنان جامعهای نمیتوانید بهراحتی او را اسقُف اعظم یا بالاتر خطاب کنید. هم او ناراحت میشود و هم جامعه شما را از بابت تجاوز به حدود کلمات مورد شماتت قرار خواهد داد. بر همین قیاس کلماتی از نوع استاد و دانشمند و فیلسوف و امثال آن.
اما در جامعه استبدادی مسائل برعکس جریان دارد. شما جای هر کلمه را با همسایههای آن و با مدارج بالای آن بهراحتی میتوانید عوض کنید. نه مخاطب شما از این بابت احساس شرمساری خواهد کرد و نه جامعه شما را مورد انتقاد قرار خواهد داد که این کسی را که تو مثلا فلان عنوان را به او دادهای، او دارای چنین مقامی نیست.
تجاوز در حریم کلمات در جامعه استبدادی چنان راحت انجام میشود که خیلی به آسانی میتوان کلمه پاپ را _که مفهومی منحصر به فرد و هیچگاه در تاریخ دو تا نبوده است- اندکاندک بر هر دربان و کشیشی، اطلاق کرد و این تجاوز به حدود کلمات را تا آنجا گسترش داد که در هر روستایی چندین پاپ در عرض هم وجود داشته باشند.
همانطور که در جامعه استبدادی میتوان به حقوق افراد تجاوز کرد به حدود کلمات هم میتوان تجاوز کرد و همانطور که در جامعه برخوردار از آزادی و قانون به حقوق افراد نمیتوان تجاوز کرد، به حدود کلمات هم نمیتوان تجاوز کرد. از این روی زبان قلمروی است که از مطالعه در آن میتوان به حدود رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی موجود در آن جامعه پی برد. هرقدر جوامع برخوردار از اندیشه دمکراسی باشند زبانشان از شناوریهای تند بر کنار است و هر قدر استبدادی باشند به همان میزان زبانهاشان شناور است. در شعر رودکی تجاوز به حدود کلمات بسیار اندک است، زیرا جامعه سامانی جامعهای است تا حد زیادی برخوردار از قانون و آزادی.
شناور بودن زبان هیچ ربطی به زایندگی زبان ندارد، شک نیست که زبان انگلیسی در عصر حاضر -به دلیل هزار عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی- زایندهترین زبان جهان است، ولی ممکن است به اعتبار عارضه شناوربودن با زبان فلان کشور عقبمانده نیمهمرده در زنجیر استبداد در اعماق قاره سیاه قابل مقایسه نباشد؛ یعنی زبان آن کشور از زبان انگلیسی شناورتر باشد. شناور شدن زبان اصلا شاید یکی از دلایل نازایی زبان باشد. زیرا زایایی از خواص رشد اجتماعی و فرهنگی است و شناورشدن از لوازم عقبگرد و فروماندگی است. شناورشدن نشانه فقدان اندیشههای فلسفی و عقلانی در زیربنای جامعه است و جامعهای که در آن اندیشه حکیمان و فرزانگان نقشی نداشته باشد، بهناگزیر بازیچه خودکامگان و عوامفریبان است.
دوگانه عدالت و امنیت
در کتاب "الجریمة" نجيب محفوظ هشت داستان کوتاه از این نویسنده بزرگ مصری و برنده نوبل ادبی میبینیم.داستان "جنایت" در این مجموعه که ساختار پیچیدهای دارد، واشکافی نمادهای جرم در یک جامعه است.نجیب محفوظ در این داستان میخواهد نشان دهد که در یک معضل اجتماعی مانند جرم و جنایت همهی افراد خواه ناخواه شریکاند،چه با کنشهای مستقیم خود و چه با سکوتشان.
در این داستان هنگام حفاری برای پیریزی یک تیمارستان با جسد مقتولی مواجه میشوند که پس از تحقیقات مشخص میشود بخش شرقی و غربی آن منطقه با وجود خصومت و رقابتی که بین آنها برقرار است اما در برابر جنایتی که علیه مقتول صورت گرفته بهصورت همدستانهای تبانی و سکوت کردهاند.
دادستان وقت که متوجه پیچیدگی و اطالهی پرونده میشود تصمیم به مداخلهی شخصی و کشف این جنایت مرموز میگیرد و با لباس مبدل در آن محله بهعنوان راننده تاکسی مشغول رفتوآمد میشود و بهتدریج از صحبتهای مسافران ساکن در منطقه متوجه جنایات متعددی میشود که همه با همدستی مأموران امنیتی علیه افراد ناشناس منطقه و چپاول اموالشان صورت میگیرد.
اما دادستان به ناگاه از بررسی سرنخهای بهدست آمده دست میشوید و تصمیم میگیرد محله را ترک کند چون ترسیده که مبادا خودش نیز قربانی جدید مأموران گردد.
در زمان ترک محله بین او و افسر پلیس منطقه که هویت راننده تاکسی یا همان دادستان برایش از اول فاش شده بود، محاورهای رخ میدهد.
دادستان به او میگوید:
این همه جنایت در این ناحیه به این دلیل است که شما به وظایف خودتون عمل نمیکنید.
افسر پلیس در پاسخ میگوید:
وظیفهی ما تأمین امنیت است نه کشف حقیقت.
دادستان میگوید: آیا با نابودی عدالت میشود امنیت را برقرار کرد؟
و افسر در پاسخ تأکید میکند نه تنها عدالت که همهی ارزشها را باید در پای امنیت قربانی کرد.
دادستان میگوید نفرین به این تفکر لعنتی تو!
افسر میگوید: آن عدالتی که تو امیدواری محقق شود باید در امکان تحققاش تردید کرد.
دادستان میگوید: اما دیر یا زود عدالت برقرار خواهد شد.
در نهایت افسر پلیس از دادستان میخواهد بدون آرمانگراییهای کاذب بیندیشد و به او بگوید در گزارش خود چه خواهد نوشت؟
دادستان اینجا جملهی طلاییاش را میگوید که: من در گزارشم مینویسم که اینجا همهی ارزشها نابود شدهاند اما امنیت برقرار است.
با همین منطق است که دوگانهی امنیت/عدالت به مهمترین پارادوکس سیاسی روز تبدیل میشود.
خر عیسی گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد
(سعدی)
ناصرالدینشاه سه بار در دوران پادشاهی خود به کشورهای اروپایی سفر کرد:
نخستین سفر در سال ۱٨٧٣ ميلادي.
دومین سفر در سال ١٨٧٨ ميلادي.
سومین سفر ١٨٨٩ ميلادي
او نخستین پادشاه قاجار بود که از نزدیک پیشرفتهای اروپائیان را میدید، با این حال بجای آن که از آن درس بگیرد و کشور را در راه پیشرفت هدایت کند، راه دیکتاتوری پیش گرفت،از او آوردهاند که گفته است:«ما جز با رعیت خود دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازه آنها هم توپ داریم!»
البته يكي از همان رعيت او را به ضرب گلوله از پاي درآورد.
ناصرالدين شاه هر سه سفر را با گرفتن وام از كشورهاي خارجي انجام داد و كشور را مقروض كرد بي آنكه دستاوردي براي كشور داشته باشد. قابل مقايسه است با رضاشاه كه حتي براي اعزام همسرش به خارج براي معالجه گفته بود كشور ارز كافي ندارد همينجا معالجه كنيد. ناصرالدين شاه پنجاه سال پادشاه بود و رضاشاه ١٦ سال اما حتي درصد كمي از زيرساخت هاي زمان رضاشاه در زمان ناصرالدين شاه ايجاد نشد كه اندك زيرساخت ها مانند دارالفنون را هم اميركبير ايجاد كرد كه به فرمان ناصرالدين شاه كشته شد.
ایران را چرا باید دوست داشت؟
دکتر تورج دریایی
امروز صبح، همکار گرامیام، دکتر حسین کمالی، مطلب دلچسبی نوشته بود که حرف بسیاری از ما دورماندگان از ایران بود. یادکرد او از محمدعلی فروغی سبب شد من نیز به سراغ نوشتهٔ این مرد بزرگ بروم و بخوانم: “ایران را چرا باید دوست داشت؟”
در قسمتی، فروغی نوشته بود: “از این گذشته از ایرانیان هرگاه فردی یا جماعتی اوضاع وطن را مساعد احوال خود ندیده و به جبر یا به اختیار به ممالک دیگر مهاجرت کردهاند، همواره نام ایرانی را به آبرومندی حفظ نموده حامل علم و صنعت و عامل آبادی و ثروت بودهاند.”
اگر فروغی امروز زنده بود، یقیناً آه میکشید از اینکه میدید اوضاع نامساعد ایران ما چگونه برای بعضیها موقعیتی فراهم کرده تا به نرخ روز نان بخورند و برای رسیدن به مال و مکنتی خرد کتابها بنویسند و فیلمها بسازند تا ثابت کنند ایران در این چند دهه ویرانهای بیش نبوده و ملاها ملک و ملت را بلازده کردهاند. شاید این افراد فکر میکنند که اگر برای دوستان فرنگیمان از مصائب و فلاکتها بگوییم، آنها با بمبهای قرن بیست و یکمی ایران را گلستان میکنند. یا شاید خیال میکننند فرنگیها دلشان برای ما جهان سومیها بسوزد و همان کاری را انجام دهند که برای عراقیها و افغانها و سوریها و مردم لیبی انجام دادند.
خیلیها طعم بمباران را چشیدهاند اما شاید تجربهٔ هرج و مرج و نا امنی را نداشتهاند. این را میتوان از دوستان همسایه که فرنگیها برایشان دمکراسی آوردهاند پرسید. شاید هم فکر میکنند که با سر دادن آه و ناله در تریبونهای فرنگی به زبانهای فرنگی، به آنها اعتنا میکنند و، مانند سیرکی که حیوانها را در آن میچرخانند، آنها را نیز در تورهای امضای کتاب در دانشگاهها و کتاب فروشیها و فستیوالهای فیلم دور میگردانند تا به جایی برسند و مطرح شوند. یعنی به حساب بدنامی کشورشان و فرهنگ و تمدن ایران زمین خودشان را از نردبام ترقی بالا بکشند.
بسیاری از ما ایرانیان، به سبب وقایع این چهار دههٔ اخیر صدمه دیدهایم. خانوادهٔ من نیز استثنا نبوده: از باختن ملک و املاک گرفته تا دستگیری و زندان اعضای خانواده و توهین و فشار و …. به یاد دارم چند سالی پس از اینکه از فرنگ به ایران برگشته بودم، در سال سوم راهنمایی، ناظم ما هر روز چند تنی از ما را به جلوی صف میآورد و با لحن تحقیرآمیزی میگفت که چرخ انقلاب ما را خرد خواهد کرد و پایانبندی حرفهای گهربارش هم تکبیر مرگ بر آمریکا بود. به ما اتهام غربزدگی میزدند و انواع فشارهای روحی را هم باید تحمل میکردیم. حال آیا رواست که من اینهمه را به انگلیسی بنویسم؟ برای چه بنویسم و برای که؟ که آخر چه شود؟
من هرگز حاضر نیستم که این داستانها را در ساز و دهل کنم و به زبان فرنگی بنویسم که ای وای بر ما چه گذشته است، مگر آنکه در این حدیث پند و اندرزی باشد که دیگران بیاموزند. اگر ما مشکلی با خودی داریم باید خودمان آن را حل کنیم. اگر طرف ما خشونت میورزد با خشونت متقابل کار حل نمیشود. بهعنوان یک تاریخدان میتوانم بگویم مشکل خاورمیانه با تکرار و تعدد خشونت حل نخواهد شد. خارجیها نیز دلشان فقط برای کشور خودشان میسوزد و منافع خودشان مهم است.
ای کسانی که در خارج نشستهاید!
اینهمه از ایران بد ننویسید و بد نگویید. اگر دائماً از ملاها شکایت دارید، دستکم انتظار نداشته باشید نام ایران بر زبان فرنگیان به تحقیر آلوده نشود و ایرانیان را غارنشین نشمارند. اگر ایران بد است، در عوض، دستی بالا بزنید و به اندازهٔ سواد و توانایی خود کمی کمک کنید که آباد شود.
اگر مثل من آموزگار هستید بنویسید و به دانشجویان کمکی کنید. اگر پزشک هستید پزشکی کنید و به بیچارگانی که پول دوا و درمان ندارند در ایران برسید. اگر مدرسه کم است مدرسه بسازید. البته میدانم که کسانی هستند که این کارها را انجام می دهند و من نیز حقیقتا به آنها احترام می گذارم.
دوستان: ایران این گونه آباد می شود!
فرصت تاریخی برای ایرانیان و اخلال در آن
حسین راهبان
ایرانیان یک فرصت و آزادی تاریخی با اینترنت به دست آورده اند. آزادی بیان موجود در فضای مجازی فرصتی بینظیر است برای ایجاد تعامل و درک متقابل حول مشترکات ملی.
در این فضا هرکس هرچه دل تنگش میخواهد میگوید و نمیتوان او را سانسور کرد. جلوی این آزادی بیان را فیلترینگ حکومتها هم نمیتواند بگیرد زیرا فیلترشکن های موجود نقش سرعت گیر را در این مسیر آزاد بازی می میکنند اما راه را نمیتوانند مسدود کنند.
از این رو شاید شگرد سازمانهای اطلاعاتی کشورها نفوذ به درون گروههایی باشد که ممکن است تفکرات آنها به همبستگی و خواست عمومی بیانجامد.
پیش از این سانسورچی ها جلوی معدود نویسندگان را میتوانستند بگیرند اما در عصری که صاحب هرگوشی همراه میتواند یک نویسنده باشد سانسور امکان پذیر نیست لذا باید با نفوذ و اخلال جلوی همبستگی را گرفت.
اخلاگران ممکن است بدترین دشنام ها را به دشمن بدهند و ژست روشنفکری و سوگیری نسبت به مردم را بگیرند تا نقششان و هدف اصلی شان که ایجاد تفرقه است پنهان بماند. بیهوده نیست که سازمان اطلاعاتی امریکا از مهندس تلگرام خواسته چیزی را به این اپلیکیشن اضافه کند که بتوان از کاربران جاسوسی کرد و این وقتی امریکاست که قانون اساسی اش متعهد به آزادی است وضع کشورهای دیگر چون چین و روسیه… مشخص است.
نقش اخلالگران که یا مزدورند یا پیرو آنها پیشگیری از همبستگی است و اینکار را با جنجال و حتی دشنام و تخریب شخصیت افراد پیش میبرند. تعدادشان زیاد نباید باشد اما روش که بکار میگیرند بین مردم نفوذ میکند و به جامعه ای با تحمل پایین و پرخاشگر و ضد همبستگی می انجامد.
در بحث ها و گفتگوها اخلاگران میتوانند تمرکز از موضوع مورد بحث را شخصی کنند.
مثلا اگر کسی منتقد حمله حماس به غیرنظامیان اسرائیلی باشد با انگ طرفداری از صهیونیسم روبرو خواهد شد یا اگر به کشتار غیرنظامیان در غزه معترض باشد با انگ طرفداری از تروریست ها مواجه میشود.
اگر منتقد تحریم و جنگ و موافق روابط آزادتر تجاری و صلح باشد با او بعنوان عامل حکومت ایران یا وسط باز برخورد میشود و مثالهایی مانند این.
در واقع اخلالگرانی از هر سو فضای گفتگو را برای ملتی که به ندرت امکان گفتگو و نقد سازنده داشته را با کناره گیری یا خودسانسوری اندیشمندان دلسوز که هدف اخلال گران است یا تنگ میکنند یا بطور کلی ناامن و صحنه انگ و دشنام و برچسب.
ایران در سال ۵۷ دچار تغییرات ژرفی شد که موجودیت آنرا تهدید میکند. نه تنها ثروت و فرهنگ این کشور را غارت و منحرف میکنند بلکه تمرکز خستگی ناپذیری روی ایجاد تنفر از یکدیگر بین ایرانیان وجود دارد تا با ایجاد نا امیدی و سرخوردگی یا به مهاجرت تشویق شوند یا همبستگی بین آنان شکل نگیرد.
سیستم مداخله گر و ضد آزادی از درون کشور با ایجاد موانع مختلف و بگیر و ببند و پلمب و جریمه و سرکوب و حتی زندان و کشتن و سیستم های خارجی هم با ایجاد انواع موانع کاری میکنندکه مردم ایران در هرکجای جهان کار و زندگی کنند جلوی امیدشان به آینده و رفع انسداد سیاسی گرفته شود.
بنابراین استفاده مفید و درست از آزادی بیان موجود با جنجال و جوسازی از خاصیت سازنده و پیش برنده و منتهی به تعامل تهی می شود.
اخلال گران در داخل و خارج از کشور همه جا هستند اما شناسایی شان آسان نیست تنها شاید در چند نشان دارای هویت مشترک باشند.
۱- بر یک جریان خاص یا شخصیت سیاسی اغلب مرده تمرکز میکنند و تفکر در مورد آینده را مختل میکنند و از همبستگی حول یک موضوع ملی با اشتراکات ملی حداکثری جلوگیری میکنند.
۲- فضای گفتگو بر پایه احترام متقابل را بهم می ریزند و با جنجال سایر باشندگان در یک گروه را خسته یا بی میل به حضور میکنند. هدف اصلی آنها پیشگیری از تعامل فکری وایجاد تنش است تا مبادا ارزش افزوده ای شکل بگیرد.
۳- ژست ظاهرشان حمایت از سرزمین و مردم است اما در باطن هر چیز ضد همان سرزمین و مردم مانند حمله نظامی را تشویق میکنند و اغلب از الفاظی چون خراب شده در مورد سرزمین و عقب مانده در مورد مردم استفاده میکنند.
اگر از آزادی بدست آمده در فضای مجازی در جهت گفتگوهای سازنده و یافتن راهکارهایی برای جبران فرصت های از دست رفته و کاهش درد و رنج مردم درست استفاده نشود ممکن است اخلاگران بتوانند انسجام تاریخی ملت ایران را هم مخدوش کنند و توسعه ایران را به تاخیر بیاندازند. هرگاه فرصتی تاریخی برای تبادل نظرات پیرامون منافع ملی پیش آمده گروهی اخلاگر کشور را به بیراهه کشانده و همبستگی را عقیم گذاشته اند و این البته به نفع بسیاری از کشورها و بلوک های سیاسی و اقتصادی و دیکتاتورهای داخلی بوده است.
القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 3 months ago
القناة الرسمية لشبكة ملازمنا كل مايحتاجه الطالب.
((ملاحظة : لايوجد لدينا اي حساب تواصل على تلكرام ولا نقوم بنشر اعلانات في القناة))
Last updated 6 days, 21 hours ago