( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
??? : @mobsec_ads
??? : @sudosup_bot
Last updated 3 months, 1 week ago
تصاویری از وضعیت المان مزار شهدای نیارا - بهمن ۱۴۰۳
یارپاق کانالی
جشن خیدیر در نیارا
بعضی از جشنهای پیش از اسلام، همچنان در میان آذربایجانیها و مردم سایر نقاط کشور جایگاه خاصی دارد. بعد از اسلام این جشنها یکی از عوامل تعیین و تشخیص هویت ما بوده است. بعضی از رسمهای کهن از جمله آیین مربوط به خیدیر نبی هنوز هم تا روزگار ما دوام یافته است.
....چهار روز آخر چله بزرگ "بؤیوک چیله" و سه روز اول چله کوچک"کیچیک چیله" ـ یعنی هفتم تا سیزدهم بهمن ماه در نیارا و سایر نقاط آذربایجان به خیدیر نبی معروف است. در گذشته، روستا با برگزاری آیین ویژه حال و هوای خاصی پیدا می کرد از جمله این آیین، تهیه قاووت بود که با ترکیب و آسیاب کردن"قورقا" گندم برشته" ـ بزرک"bəzərək "نخودچی ـ عدس و ...بدست میآمد.
در گذشته مقداری از قاووت تهیه شده را در نوعی سینی بزرگ - که در نیارا به مئژمئیی معروف است، ریخته و در اتاقی خلوت میگذاشتند و عقیده بر این بود که حضرت خضر آنرا متبرک مینماید. فردای آنروز قاووت تبرک شده در بین یئددی قونشو "هفت همسایه" تقسیم میشد.
تا دهههای اخیر تهیه قاووت یا قوووت در بین اهالی فرهنگ دوست نیارا مرسوم بود و تنها آسیاب"دگیرمان"روستا روزهای پر رونقی را پشت سر میگذاشت. بنا بر احترام بر آیین پیشینیان "قبل از اسلام" در این روزها فقط قاووت آسیاب میشد و آرد کردن گندم میماند بعد از آیین خیدیر نبی. بعضی هم با ال داشی"آسیاب دستی"اقدام به تهیه قاووت می نمودند که متاسفانه با از کار افتادن تنها آسیاب روستا و خارج شدن ال داشی از چرخهی زندگی، مراسم مربوط به خیدیر رونق گذشته را از دست داد. با اینحال این مراسم هرچند کمرنگ، اکنون هم به حیات خود ادامه میدهد.
حقیر به خوبی بیاد دارد که قاووت را با شکر و یا دوشاب قاطی کرده و میخوردند "می خوردیم" که خیلی خوشمزه و مقوی بود.
در باورها هست که خیدیر نبی یا خیدیر الیاس دم گرمش را در چهار عنصر اصلی یعنی آب ـ آتش ـ خاک ـ و باد میدمد
خیدیر الیاس خیدیر الیاس
بیتدی چیچک گلدی یاز
در گذشته در ایام خیدیر معمولا برف زیادی میبارید طوری که پیران روستا نقل میکنند و شادروان بابا صفری هم در "اردبیل در گذرگاه تاریخ" اشاره کرده دالانها و تونلهایی برای عبور و مرور در زیر برف ساخته میشد و بعضی روزها چنان برف میبارید که درب خانه ها به کلی پوشیده میشد و اهالی با کمک همدیگر، در خانهها را بازگشایی میکردند و به علت انباشته شدن برف در تنگههای روستا، رفت و آمدها از طریق پشت بام صورت میگرفت و همچنین ارتباط نیارا با اردبیل تا هفتهها قطع میشد.
هر چند در زمانهای گذشته مردم در مضیقه بودند و امکانات امروزی برای گریز از سرمای طاقت فرسای زمستان نبود ولی استفاده از گرمای لذت بخش کرسی ـ نشستن دور هم و گوش دادن به صحبتهای حکیمانه پیران خردمند و نقل داستانها و اشعار فولکلوریکی و خوردن چرز، چنان شور و شوق به ادامه زندگی میداد که سختیهای زمستان را گاهی از یاد میبرد.
منابع کمکی:
- تاریخ و فرهنگ نمین ـ فرح بخش ستودی
- اردبیل در گذرگاه تاریخ ـ بابا صفری
- چند جمله کلیدی در اساطیر گاه شماری ـ آناکراسنوولسکا "ترجمه ژاله متحدین"
- آذربایجان شفاهی خالق ادبیاتی ـ پاشا افندییئو - باکی
و.....
محمد علی اوجاقی
نگاهی گذرا به ادبیات شفاهی آذربایجان
ادبیات شفاهی یا همان ادبیات فولکولوریکی آذربایجان، یکی از درخشانترین و غنیترین ادبیات خلقهاست و با تاریخ مردم بستگی نزدیک دارد. سینهی مردم آذربایجان، گنجینهی اینگونه ادبیات است. برخی آثار مکتوب برگرفته از ادبیات شفاهی است. کتاب قدیمی ددهقورقود را میتوان در این خصوص مورد مطالعه قرار داد. بنظر حقیر تقریبا تا قرن ۱۳ میلادی مردم آذربایجان، از این نوع ادبیات استفاده میکردند. در همین قرن حسن اوغلو، وزن عروض عربی را وارد ادبیات ترکی کرد. بعد از آن هر دو وزن یعنی هجا "وزن مخصوص ادبیات شفاهی" و عروض مورد استفاده قرار گرفت...
بنا بر نوشتهی دکتر جواد هیئت: ادبیات شفاهی آذربایجان از قرن ۱۶ - به بعد بسرعت تکامل یافت و از نظر مضمون و محتوا هم غنیتر و دایرهی نفوذش گستردهتر شد و ادبیات کلاسیک را نیز بشدت تحت تاثیر قرار داد. نمونههای ادبیات شفاهی از راه نقل و گفتگو از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد و عموما رنگ و بوی زمان و عصر را بخود میگیرد.
در عصر حاضر، بیشتر ادبیات شفاهی مورد توجه عموم مردم آذربایجان قرار میگیرد که توجه به منظومهی "حیدر بابایا سلام" استاد شهریار نمونهی بارز این ادعاست. شعرایی هستند که یکی از دو وزن شعری - یعنی هجا و یا عروض را در ارایهی آثار خود انتخاب میکنند. البته شعرایی هم هستند که در خلق اثر از هر دو وزن استفاده میکنند. از طریق وزن عروض، کلمات زیادی از زبانهای عربی و فارسی وارد زبان ترکی شده است و بعضا هم ساختار زبان ترکی را بههم میزند.
بخاطر عربی بودن وزن عروض، اکثر قافیههای شعر فارسی هم برگرفته از زبان عربی است.
بجهت ساختار زبانی، قافیههای مورد استفاده در شعر ترکی، متفاوت از زبان عربی و فارسی است. طوری که در بحث قافیه نمیتوان کلمات ساز و سؤز را از همدیگر جدا کرد. در شعر ترکی خصوصا در شعر فولکولوریکی این جنس از قافیهها از قبل بوده و خواهد بود. مگر اینکه دستگاه گوارشی زبان تغییر یابد که این هم بنظر حقیر از محالات است...برای کسب اطلاعات بیشتر میتوان به کتاب "سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی - مولف دکتر جواد هیئت" مراجعه نمود.
محمد علی اوجاقی
کیومرث و دئو شاهنامهده
بعضیلر باشقا قوم و ائللرین تاریخینی اؤرت باسدیر ائدیرلر و فقط اؤز ایستهدیکلری قومو اوزه چکیرلر. آنجاق بونلارین اؤز منبعلرینی آراشدیراندا باشقا نتیجه اله گلیر. بو منبعلرین بیری فردوسینین شاهنامهسیدیر، کی بو اثره چوخ افتخار ائدیرلر.
فردوسی شاهنامهده "کیومرث" آدلی بیر شاهی بئله تانیتدیریر:
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین بکوه اندرون ساخت جای
سر بخت و تختش بر آمد بکوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
از او اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نو بود و نو خورش
بو شعردن بو مفهوم آلینیر کی جهانا پادشاه اولان کیومرث "هله اوخویاق ایرانا" داغا گئدیر و اوردا ائو تیکیر و پلنگ دریسی گئییر. البته اؤز دار و دستهسی ایله.
بئله بیل کیومرثین "دئو"دن باشقا هئچ دوشمانی یوخایدی. او دئو ایله محاربه ائتمک قرارینا گلیر.
سیامک کیومرثین اوغلو دئوله جنگ ائتمهیه حاضیرلانیر.
بپوشید تن را به چرم پلنگ
که جوشن نبود نه آیین جنگ
ایندیکی سؤزله دئسهک، سیامک الی یالین دئو ایله جنگه گئدیر و معلومدور کی شکست یئیهجک و یئییر ده.
دوکتور زهتابی یازیر کی:
شاهین نه سلاحی نه جنگی پالتاری وار، اما بونلار وحشی دئوده وار. بو نئجه شاه و او نئجه دئو؟
تهمورت بؤلومونده ده گلیب کی، دئولر شاها درس وئریب و یازی پوزو اؤیرهدیرمیشلر.
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را بدانش برافروختند
بورا باخ! دئوین سوادی وار شاهین یوخ. بو نئجه شاه؟؟
نه بیلیم! بلکه ده فردوسی بعضی قوملاری دئو آدی ایله تانیتدیرماق ایستهییر. هر نه آدی ایله معرفی اولسالار دا سوادلی و تمدن صاحبیایمیشلر. بئله کی پانفارسلارین شاهینا درس وئریرمیشلر.
محمد علی اوجاقی
زبان ادبی زبان زرگری نیست
بنظر حقیر ادبیات پیچیده و سخت چندان موثر و کارساز نیست. بلکه ادبیاتی موثرتر است که بدون پیچیدگی و بزبان مردم باشد.
زبان ادبی مثل زبان زرگری نیست که فقط برای برخی قابل فهم باشد و برای عموم مردم غیرقابل فهم.
ساده نویسی را نباید با ساده اندیشی اشتباه گرفت، کسانی که فکر میکنند با ساده نویسی ارزش اثر پایین میآید، توجه داشته باشند که ساده نویسی یعنی اینکه شاعر و یا نویسنده، پیام و فکر و خیال و...خود را از طریق آسانترین و سادهترین روش ممکن به مخاطب برساند. این بزرگترین هنر یک هنرمند است. برای همین است که اینگونه آثار طرفداران بیشتری در جامعه دارد.
ولی پیچیده نویسی غیر از سر در گمی و ابهامهای بیمورد چیز خاصی نیست و نتیجهای هم ندارد.
سخن آخر اینکه اگر برای مردم مینویسیم باید خود را به مردم نزدیکتر کنیم
محمد علی اوجاقی
یامان کؤنلومه دوشموسن
اوخویور: ایلکین چرکز اوغلو
دری یا فارسی
زبانی که امروزه "فارسی" نامیده میشود، در گذشته با نام "دری" شناخته میشد. نام این زبان در کشور افغانستان دستنخورده باقی مانده است. و با نام اصیل خود یعنی "دری" شناخته میشود. زبان دری در واقع از سمت افغانستان وارد ایران امروزی شده است. قبل از اسلام در ایران امروزی چیزی بهنام زبان فارسی و یا دری وجود نداشت. ادبیات فارسی! پر است از واژهی "دری" که نشان میدهد، نام زبان "فارسی" قبلا دری بوده است. حال چرا امروزه با نام "فارسی" شناخته میشود، نیاز به تحقیق دارد.
بیتی از حافظ:
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند.
محمد علی اوجاقی
آتالار - بابالار یاخشی دئییبلر
هر گول اؤز کؤکونون اوستونده بیتَر
کؤکونه باغلی اول، باغلی اول چونکی
کؤکوندن آیریلان یوخ اولار ایتَر
شعر و سس: محمدعلی اوجاقی
( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
??? : @mobsec_ads
??? : @sudosup_bot
Last updated 3 months, 1 week ago