شباهتهای زبان فارسی و تورکی (قسمت ششم) :
من _ ضمیر اول شخص مفرد است که در تورکی هم به آن «مَن» (mən) یا «بَن» (bən) میگویند.
او _ ضمیر سوم شخص مفرد است که در تورکی به آن «اوُ» (o) یا «اوُل» (ol) میگویند.
گور _ به معنی «قَبر» است. کلمه «گوُر» (gor) در زبان تورکی نیز به «قبر» گفته میشود.
گُر _ در فارسی به معنی «شعله» است. کلمه «قوُر» (qor) در تورکی هم به معنی «شعله» یا «جرقههای ناشی از آتش» به کار میرود. با تبدیل حرف «گ» یا «ق» به حرف «خ» میتوان به کلمه «خوُر» (xor) رسید که در فارسی ، معنی «خورشید» دارد.
غُر _ به معنی «جسمی است که بر اثر ضربه ، تغییر شکل یافته باشد». یکی از معنیهای کلمه «قور» (qur) در تورکی همین است. با توجه به تبدیل حرف «ق» به «خ» ، مصدر «خوردن» در فارسی از همین ریشه است. زیرا خوردن باعث میشود شکل خوراکی (جامد) کاملاً عوض شود.
کَر _ در زبان تورکی نیز کلمه «کَر» (kər) به معنی «ناشنوا» است. «کَرچه» (kərçə) به معنی «گوش کوچک» استفاده میشود.
غوره _ به معنی «انگور نارس» به کار میرود و در تورکی به آن «قوُرا» (qora) میگویند.
خواجه _ تغییر یافته واژه «قوُجا» (qoca) در تورکی است و به معنی «پیر» یا «عقیم» به کار میرود. کلمه «کوُجا» (koca) در تورکی استانبولی به معنی «پیر» ، «شوهر» و «عظیم» استفاده میشود.
کتان _ در تورکی «کاتان» (katan) یا «قاتان» (qatan) گفته میشود. «قاتقان» (qatqan) شکل قدیمی این کلمه و از ریشه «قات» (qat) به معنی «لایه» و «طبقه» است. به کلمه مذکور در انگلیسی به کلمه مذکور «cotton» میگویند. «قاتما» (qatma) در تورکی به معنی «طناب چند رشته» استفاده میگردد.
سوزن _ مصدر «سۆزمَک» (süzmək) در تورکی به معنی «تراواندن» یا «موجب نشت شدن» به کار میرود و «سۆزَن» (süzən) اسم فاعل این مصدر است. پس وجه تسمیه «سوزن» در فارسی به علت توانایی سوزن برای ایجاد سوراخ بسیار کوچک است.
سوسن _ نام گُلی است که در تورکی به آن «سۆسَن» (süsən) میگویند. مصدر «سۆسمَک» (süsmək) به معنی «آراستن» و «زینت دادن» است. بنابراین معنی «سۆسَن» ، «آراینده» یا «تزیین کننده» میشود.
سرکه _ نوعی مایع ترش و خوردنی است که در تورکی به آن «سیرکه» (sirkə) میگویند. «سێر» (sır) یا «سیر» (sir) در تورکی بە معنی «بیحس» یا «بیحرکت» به کار میرود. وجه تسمیه «سیرکه» از بیحرکت نگه داشتن آب انگور به مدت چند هفته برای تهیه سرکه ناشی میشود. احتمالاً کلمه «سیر» فارسی (متضاد گرسنه) به علت کمحرکت بودن کسی است که گرسنگی او برطرف میشود. حتی ممکن است وجه تسمیه «سیر» (گیاه معروف) از خاصیت مسکّن بودن و آرام کردن اعصاب گرفته شده باشد.
تنها _ شکل عامیانه و قدیمی این واژه به صورت «تَهنا» (təhna) تلفظ میشود. کلمه «تَک» (tək) ، تورکی و به معنی «منفرد» است. گاهی حرف «ک» در واژههای قدیمی تورکی به «ه» تبدیل میشود. این تبدیل ، اغلب در انتهای کلمات دیده میشود. پسوند «نه» (nə) یا «نا» (na) پس از صفت ، قید میسازد.
تک + نا = تَکنا 👈 تَهنا 👈 تَنها (انفرادی)
**شباهتهای زبان فارسی و تورکی (قسمت پنجم) :
کلم** _ نوعی سبزی است که در زبان تورکی نیز به همین صورت به کار میرود. مصدر «قارماق» (qarmaq) در تورکی ، معنی «آمیختن» و «درگیر کردن» دارد. تبدیل حرف «ک» به «ق» و تبدیل «ل» به «ر» و تغییر حرف صدادار «اَ» به «آ» نشان میدهد که نام این سبزی از این مصدر گرفته شده است. زیرا برگهای «کَلَم» با هم درگیر هستند.
حرف «م» در پایان کلمههای تورکی گاهی مانند پسوند اسمساز عمل میکند ؛ از جمله در واژه «کلم».
کلّه _ در تورکی نیز «کَلله» (kəllə) گفته میشود و از مصدر «قارماق» گرفته شده و در اصل به معنی «مغز انسان یا حیوان» است. زیرا مغز دارای بافت و ظاهری به هم پیچیده است. این کلمه در گویش تورکمنی به معنی «هوش» و «خِرَد» هم به کار میرود.
کَلَک _ واژهای است از ریشه «قارماق» و در اصل به معنی کار پیچیده و غامض است ؛ اما در فارسی به معنی «حیله» و «نیرنگ» به کار میرود. معنی اخیر ، حالت خاصی از اصل معنی است. امروزه این کلمه در تورکی به معنی «سنگهای انباشته روی هم» یا «نوعی قایق مرکّب از چند تیر چوبی» هم استفاده میشود.
پسوند « َک» (ək) در پایان «کَلَک» (Kələk) ، سازنده صفت یا اسم است.
کلاف _ این کلمه نیز از مصدر «قارماق» گرفته شده و به معنی «رشته به هم پیچیده» است. در تورکی به آن «کَلَف» (Kələf) یا «کَلَپ» (Kələp) میگویند.
دَریا _ مانند کلمه «دره» از ریشه «دَرمَک» (dərmək) تورکی به معنی «گرد آوردن» گرفته شده. «دریا» در اصل «درگه» (dərgə) و به معنی «محل گردآوری» بوده است. حرف «گ» در وسط بسیاری از کلمههای تورکی به «ی» تبدیل شده است.
یار _ در تورکی نیز با همین شکل و معنی به کار میرود. این کلمه از مصدر «یارماق» (yarmaq) به معنی «نصف کردن» گرفته شده و «یار» به عنوان نیمه همراه انسان تعبیر میشود.
کلید _ در زبان تورکی به آن «کیلیت» (kilit) میگویند. مصدر «کیللَمَک» (killəmək) با «قفل کردن» مترادف است. پسوند «یت» (it) برای ساختن اسم به کار میرود.
بادام _ در زبان تورکی نیز «بادام» میگویند. با توجه به تبدیل حرف «ت» به «د» این کلمه از مصدر «باتماق» (batmaq) به معنی «ناپدید شدن» گرفته شده است. پسوند «ام» (am) پس از بن فعل ، اسم میسازد.
بادام = (خوردنی) ناپیدا
خانه _ مصدر «قوُنماق» (qonmaq) به معنی «مستقر شدن» ، «نِشَستن» و «اقامت کردن» به کار میرود. با در نظر گرفتن تبدیل حرف صدادار «آ» (a) به «اُ» (o) میتوان پی برد کلمه «خانه» از مصدر مذکور گرفته شده است. کلمه «کوُناک» (konak) در تورکی استانبولی به معنی «کاروانسرا» یا «منزل» به کار میرود و «قوُناق» (qonaq) در تورکی آذربایجانی ، معنی «مهمان» دارد. حرف «ق» ابتدای «قوُناق» به «خ» تبدیل شده و در انتهای کلمه «خانه» حذف شده است و حرف صدادار «وُ» قبل از «ن» در کلمه به صدای «آ» تبدیل گردیده است.
قوُناق 👈 خانه (محل اقامت)
شباهتهای زبان فارسی و تورکی (قسمت چهارم) :
سپر _ مصدر «سَپمَک» (səpmək) در تورکی به معنی «پاشیدن» و «پراکندن» به کار میرود. کلمه «سپر» اسم فاعل این مصدر است به معنی «پراکنده کننده». کار «سپر» جنگی در قدیم ، مقاومت در برابر ضربات تیر و نیزه و شمشیر بوده است. سپر در واقع ، نیروی حاصل از ضربه را پخش میکند.
سپند _ به نوعی گیاه و دانههای آن گفته میشود که به آن «اسپَند» یا «اِسفند» هم گفته میشود. حرف «الف» اضافه در ابتدای بعضی از کلمات فارسی وجود دارد و در گویش لُری بیشتر دیده میشود مانند «اِشنفتن» به جای «شنُفتن» (شنیدن).
«سَپَنتی» (səpənti) یا «سَپینتی» (səpinti) در تورکی از مصدر «سَپمَک» (səpmək) (به معنی «پاشیدن») ساخته میشود و به معنی «پاشیدنی» است. دانههای اسفند را از قدیم برای مقابله با چشمزخم بر آتش میپاشیدند. این دانهها پس از تماس با آتش با صدای خاصی به اطراف پراکنده میشوند. پس با توجه به تبدیل حرف «ت» به «د» ریشه نام گیاه «سپند» ، «سَپَنتی» تورکی است.
چاپیدن _ مصدر «چاپماق» (çapmaq) در تورکی به معنی «تند رفتن با چهارپایان» به کار میرود. این کلمه در اصل به معنی «یاپماق» به معنی «چسبیدن» به کار میرفته است. زیرا کسی که میخواست به سرعت با یک اسب ، راهی را بپیماید باید خود را به اسب میچسباند تا بتواند تعادل خود را حفظ کند. (مانند توضیح مصدر «تاختن»)
«چاپیدن» در فارسی به معنی «غارت کردن» به کار میرود. زیرا بسیاری از غارتها در قدیم به کمک اسب سریع انجام میشد.
قاپیدن _ مصدر «قاپماق» (qapmaq) یا «قارپماق» (qarpmaq) در تورکی به معنی «محکم گرفتن با دست» یا «ربودن» استفاده میشود. «قاپیدن» در فارسی نیز با «ربودن» ، مترادف است.
کفتار _ اگر چه در تورکی استانبولی به این جانور ، «سێرتێلان» (sırtılan) میگویند ولی این حیوان درنده در تورکی آذربایجان «کافتار» (kaftar) گفته میشود. «کافتار» یا «کاپتار» (kaptar) از مصدر «قاپماق» (qapmaq) گرفته شده و به معنی «رباینده» است.
گشتن _ یکی از افعال بیقاعده فارسی است که مضارع آن به صورت میگردم ، میگردی ، ....... صرف میشود مصدر «گَزمَک» (gəzmək) در تورکی همان معنی «گشتن» را دارد. حرف «ر» در بسیاری از کلمات پروتوتورک در تورکی امروزی به «ز» تبدیل شده است. همچنین در مصدر «گشتن» تبدیل حرف «ز» به «ش» را میتوان دید.
خارا _ همان کلمه «قارا» در تورکی است. در تورکی به «سنگ خارا» ، «قارا داش» میگویند. «قارا» به جز «سیاه» به معنی«بزرگ» و «متراکم» نیز به کار میرود.
گُم _ مصدر «کومماق» (kummaq) یا «کؤممَک» (kömmək) یا «گؤممَک» (gömmək) در تورکی به معنی «استتار کردن» یا «دفن کردن» به کار میرود و با کلمه «گُم» در فارسی ، همخانواده است.
کلمه «کُمَک» در زبان فارسی به شکل «کؤمَک» (kömək) در تورکی و به معنی «یاری» به کار میرود ؛ اما معنی اصلی «کؤمَک» (kömək) در تورکی ، تکه چوبی بوده است که در قدیم برای پیدا کردن آب در زیر زمین به کار میبردند. در فارسی به واژه مذکور ، «گُمانه» میگویند.
کلمه «کمین» در عربی به معنی «استتار» از ریشه «کؤممَک» گرفته شده است. در زبان تورکی به «کَمین» ، «کؤمۆن» (kömün) گفته میشود.
نیلوفرلره اوداخلاندیم!
#جان_کرچمبولو
#گرچگه_دوغرو
#کولتور_فلسفه
بو دونیا ظالمانهدیر عادلانه دگیلدیر! بو بیر گرچکلیکدیر. بونو بیر فرض (تثبیت اولموش، اؤنجهدن قبول ائدیلمیش) سایاراق یولا قویولمالیییک!
بو یولدا دینلر بیزیم آجیمیزی آزالتماغا چالیشیورلار آما اونلارین چابالاری دا یئترلی اولمویور! شیعهچیلیکده داها هیچ اولمویور چونکو اوندا «تانری عادلدیر» ده اورتایا قویولویور! (اهل سنت ان آزیندان بونو سیلیب اؤتورموشدور!?)
فلسفه ده باشقا بیر یاردیمجیدیر. اونون گؤروش آچیسی آما فرقلیدیر. فلسفه سنی قورتارماغا هیچ بیر سؤز وئرمیور آما بو اورتامی سنه تانیتدیرماغا چالیشیور!
باشاریلی اینسانلار، بو آجیماسیز اورتامدا بؤیویورلر، اریشیورلار (پیشیورلار) و دونیامیزا معنا وئریورلار.
اصلیندا اینسانلیغا اریشمک چوخ زوردور چونکو عاقبتی بللی اولمایان بیر یاشامدا، یاخشی اولماغی سئچیب اونون استقامتینده قالماق هر کیمسهنین ایشی دگیلدیر!
بیر باتلاغین سویوندا نیلوفر اولماق، یا دا کرتنکله اولماق سنین الیندهدیر! و ان آجیسی بو کی سونوندا ایکیسی ده هئچ بیر ایز بیراخمادان محو اولوب گئدیورلار!
شاهیمیز علی (ع) بو اورتامی، عبادتی بیزه آنلاتارکن تصویر ائتمیشدیر:
تانرییی اؤیله تاپ (عبادت قیلگیل) کی قوللارین عبادتی یا دا تاجرلرین تاپیندیغی گیبی اولماسین!
قوللار، آغالاریندان قورخوب فرمان آپارارلار و تاجرلر منفعتلریندن دولایی اینسانلارا یاخینلاشارلار. چالیشگیل کی تانرییی تاپاندا، قورخودان و یا بارینماقدان اولماسین! اونون قوتای ذاتینا سئوگیدن اولسون!
منجه بو سئوگی ده سنی بیر یئره واریندیرماز (یئتیرهمز!) مگر کی سنین اؤزون ایچین بللی ائتدیگین بیر آماجین اولا! یانی سنی دیری و آیاقدا ساخلاتاجاق اؤنملی بیر آماج! یوخسا تانری سنین تاپیندیغییا احتیاجی مگر واردیر!؟ احتیاجی اولان سنسین! تانری دگیل! و او آماج اینان کی، سنین احتیاجیندیر! تانری قاورامی (مفهوم) گیبی ده البته گؤزل اولمالیدیر!(بو آماچ-احتیاج ایکیزلیگی)
دینلر، مشتریلرینه تانرییی آماج ساندیریورلار! آما تانری، وارلیغیندان و یا یوخلوقوندان بحث ائتمهدن اؤنجه، کندی کندینه، یئتیشیلن بیر آماج دگیلدیر! یؤکسک، بزنمیش، قوتلو سانیلمیش سانال (مجازی) بیر آماجدیر. (اونا ارهنلردن کیمسه بیزه خبر گتیرمهمیشدیر!!!!. دئمک شمنیزمدن ایسلاما قدر بوتون آیینلر/دینلر، سنی تانریا یئتیریورلار آما سونرا نه اولویور هیچ بللی دگیلدیر! گرچی یاراتدیقلاری بهانه، ایشه یارییور! ارلری، ارآووتلاری، آلپلاری، آلپاووتلاری، اؤزلریندن گئچمگه و ملت/امت یولوندا جانفدا اولماغا قیشقیرتماغا باشاریلی اولویورلار!!!)
باشاریلی اینسانلار آما اؤزلرینه، بو سناریولاردان اؤرنک آلاراق، واریلان، یئتیشیلن، اؤلچولن آماجلار بللندیریب او آماجلارا وارماق ایچین باشقالارینا زیان وئرمهدن پلانلارینی یاپارلار! کیمسهدن پای اوممادان، کیمسهیه منت قویمادان! آما اومودلا دولو قوجامان بیر یورکله!
یئنی دونیاداکی ائتیک و اخلاق، بو اساسدا اوداخلانمیش گؤزوکویور!
ساوهلی شاعیر تیلیم خانین شعرینده و تورکمنلرده گؤردوگوموز یاشام بؤلومو، اونایکیلیک اساسیندادیر. ایلک اون ایکیده اینسان، اوشاقدیر. سونراکی اونایکیده گنچ (ایگید، ار، جاهیل) اولویور. اوچونجو اون ایکیده ائولنیب چالیشیور (ائولی)، دؤردونجوسونده بگ، بئشینجیسینده قوجا (خواجه) اولویور و آلتینجیسیندا آق ساقال اولویور. یئدینجیسی اؤلوم چاغی اولاراق اؤلوتلره پای اولویور (مضمونجا).
تورک تاریخینده اونایکیلیک
تورکون تاریخینده گؤرونن ان سون اون ایکیلیک سئچهنگی، علویلیکده گؤرونموشدور. شیعهچیلیکده گؤرونن دؤرد ایماملیک، سونرالار یئدی ایماملیک و ان سونوندا اون ایکی ایماملیک، بیر چوخ فاکتورلارا باغلی اولابیلر. یازیجینین اؤز نظرینه گؤره، علویلیگین اون ایکی ایماملیگی، تورک ائللرینین بو سایییی قوتسال بیلیب بیله بیله سئچدیکلریندن اورتایا چیخمیشدیر. باشلارینا اونایکی بورما قیرمیزی ساریق ساردیقلاری ایله قیزیلباش تانیلان بو تورک ائللر، ایماملارینی دا اون ایکینجی نسلده کسی وئرمیش، هیریستیانلیق اینانجلاریندان الهام آلاراق اون ایکینجی ایمامی قوتساللاشدیریب نظرلردن گیزلندیرمیشلردیر.
شیعهچیلیک، لبناندان گتیریلن عالملر ایله سونرالار شرعیاتینی ده تئوریزه ائدیب علویچیلیکدن یولونو آییرمیشدیر.
اون ایکی ساییسینین قوتسال اولدوغونا دایر باشقا بیر گرچکلیگی ده دده قورخوت دستانلاری ساییسیندا گؤروروک. بو دستانلارین اون ایکی بویدان عبارت اولدوقلاری هیچ شبههسیز، بو سایینین بوزقیرلاردان گلن تورک ائللری یانیندا قوتسال اولدوغو ایدهسینی گوجلندیریور.
تورک تاریخینده ایگیرمی دؤردلوک
اوغوزلارین ایگیرمی دؤرد ائلدن عبارت اولدوغو دا بیر قوماندانین ساغ- سول یانیندا اون ایکی ائل، اون ایکی طایفا اولدوغوندان قایناقلانیور. بو دا، دوغادان آلینان، اون ایکی ساییسینین قوتساللیغی ایله باش باشادیر. بونو پازیریک قالیسیندا دا گؤرمک اولور. تورک کورقانلاریندان بولونان پازیریک قالیسیندا، ایگیرمی دؤرد آتلی، ایگیرمی دؤرد گهییک، ایگیرمی دؤرد دؤرتگن و ایگیرمیدؤرد ییلدیز، بیزی شمنیزمده بولونان ایشیقلیق و قارانلیق دونیاسینین اونایکیلیگی، تورک دولتچیلیگینین ساغ- سول قاورامینین اون ایکیلیگی و بو اون ایکیلیگین دمیر قازیق اطرافیندا گزن اون ایکی تاخیمییلدیزین سمبللاری اولدوغونا گتیریب یئتیشدیریور.
گؤگتانری و آلپ ارنلیک
بورایا قدر گونش ییلینین اونایکی آیی، هاردان گلدیگینی کشف ائتمگه چالیشدیق. بو چالیشمادا، بوزقیرلاردا یاشایان اینسانلارین یاشاملاریندان اون ایکی ساییسینین وار اولدوغونا دایر، اینانچلاریندان، یاراتدیقلاری اینجهصنعت هؤنرلریندن، ادبیاتلاریندان، تقویملریندن و دولتچیلیکلریندن تمثیللر گتیردیک. شیمدی اونلارین یاشام طرزینده بو متریاللارا باغلی، بولونان فاکتورلاری تانیتدیرماغا چالیشاجاغیز.
تورک کولتورونده بولونان گؤگ تانری (گؤگلرده بولونان تانری)، اولسا دوپدوز، اولماسا بیر آراج ایله دوغادا گؤرونن بو گرچکلیکلرین تاثیری ایله اورتایا چیخمیشدیر. هیچ بیر بیلیمه یاراقلانمایان دوشونن بوزقیر اینسانی، احتیاجلارینی برطرف ائتمک ایچین دوغایی تانیماغا باشلامیشدیر. طبیعیدیر کی احتیاج، آراچ یاراتیر. اینسانلار ایلک اؤنجه بوزقیرلاری سونرالار دنیزلری گزمگه باشلامیشلاردیر. بوزقیر و دنیز ایکیسی ده بوجاقسیزدیر. بو بوجاقسیز آلانلاردا یول کسمک، ییلدیزلاری تانیمادان امکانسیزدیر. گزهگنلیکدن قونموش (قالیجی اسکان) حاله گلن بیر توپلومون ایلگیسی سمادان کسیلهجکدیر. منجه آسمانداکی ییلدیزلار، یولجولوقلاریندا ییلدیزلاری قوللانان توپلوملارا، قوناملاریندا یئرلهشن اینسانلارلا قیاسدا، داها آرتیق الهام قایناغی اولابیلرلر. بونون ترسینه دوشونن بیلیم اینسانلاری، احتیاجلا آراچ آراسینداکی نسبتلری هر هانگی بیر قوشقویا گؤره، گؤرمزدن گلیورلار.
بو نسبتلره گؤرهدیر کی ارلیک، آلپلیک و ارنلیک تورک کولتورونده یئرینی آچماغا باشلیور. تانرینین قوناغی(منزلگاه)، دمیرقازیق اولویور و تانرییا قونوق (مهمان) گئدن بیر آلپین روحو، گهییکله، آتلا، سمالارا باش قویویور و جسمی، تاشلارلا سیمگهلهنیب، بنگولاشیور (ابدیلشمه).
اؤلوت اولماماق ایچین ارنلیک (شهادت) آلقیشلانیور و ساواشچیلیق کولتورو، تورکلرده تثبیت اولویور.
اونایکیلیک اؤیکوسو
#جان_کرچمبولو
#کولتور_فلسفه
عؤمرومده ائشیتدیگیم ان گؤزل جمله هایدگره منسوب اولان، اوستادیم ایواز طاهاداندیر: #دیل_وارلیغین_ائویدیر!
بیر ملتین وارلیغی وصفی، قیساجا اولاراق بو جملهیه سیغینمیشدیر. تاریخیمیزی، اینجهصنعت دئنیلن هؤنریمیزی، دوشونجهمیزی، یاشامیمیزی و حتی دیلیمیزین کندینی اورتایا قویماق ایچین اؤنده گئچن ان یارارلی آراچ، دیلدیر یوخسا وارلیغیمیز، دیدرگینلیک، چینگنهلیک و سورگونلوک سورجینده قالیب هئچ بیر یئره قونمادان وارمادان، وطنسیزلیکدن اؤلهجکدیر.
دیل، ملتلرین یاراتدیغی سیمگهسل وارلیقلارین ان اؤنملیسیدیر. باشقا سیمگهسل وارلیقلاری دیل ایله تانیاجاغیز.
گلهجک سطرلرده اوخویاجاغینیز بو قیسا یازی، سیمگهسل کولتوروموزون تانیتیمیندا بیر باشلانغیچ، و یا کوچوجوک بیر آراشدیرما چالیشتاییدیر. من مادهلری بولوب بو سطرلرده بیر آرایا گتیرمیشیم. اوخوجولاریمیز بو متریاللار اساسیندا آراشدیرمالار یاپیب اؤنردیگیم گرچکلیکلرین اثباتیندا یوخسا ردینده چالیشابیلرلر. جغرافیا و فیزیک گرچکلیکلری، اوزای بیلیمی، ییلدیزلارین تانیتیمی و بوزقیرلارین تاریخی بو متریاللارین بیرلشدیرنی ساییلیرلار. بو یازی سادهجه بیر باشلانغیجدیر. ایلگیلی اولانلارین نظرلرینی گؤزلهییریک.
تورک توپلوملاریندا سیمگه
قیساجا بیر اشارت اولاراق، بوزقیرلاردا یاشایان ۲۴ اوغوز ائللری، سئچیلمیش بیر تورک توپلومو اولاراق، تامغالاری ایله بیربیریندن آیریلمیشلاردیر. دئمک هر تامغا بیر ائلی سیمگهلر. تورک کولتورو بو گیبی سیمگهلر ایله دولودور.
سما و سیمگه
تهلکهده یاشایان ایلک اینسانلارا، گئجه ایله گؤندوزن آراسیندا فرق وارمیشدیر. گئجهنین قارانلیغی، دوشونن اینسانی روحسال و فیزیکسل بیر سیغیناق بولماغا قوشقوتوب ضعیفلیگینه بیر چاره قیلماغا دوشوندورموشدور. بو آچیدان، بوزقیرلاردا یاشایان اینسانلارین دورومو باشقا یئرلرده یاشایانلارلا داها فرقلیایمیش. بوزقیرلار، آجیماسیز آپ آچیق ساوونماسیز میدانلاردیر. اورالاردا، تهلکه هر یاندان یاخینلاشابیلر.
قوزای یاریم کورهده یاشایان بوزقیر اینسانی، گئجهلرین قارانلیغیندا وحشته و دهشته غالب گلمک ایچین ایشیقلاری آختارارکن، آیی، گزهگنلری و ییلدیزلاری تانیماغا باشلامیشدیر. بو سورچده، آچیق آسمانین ایچردیگی گونبذده ایشیقدا ثابت آما سمادا ثابت اولمایان گزهگنلرین، گزیکلرینی (مسیر حرکت) کشف ائتمیشدیر. عئینی آندا، ییلدیزلارین چیراغ گیبی سیزلایان ایشیغینی آما دایما چیوی گیبی آسمانین ایچ گونبذینه توخونوب ثابت اولدوقلارینی دا آنلامیشدیر. بیربیریندن اوزاقلاشما، یاخینلاشما گؤسترمهین میلیونلارجا ییلدیزین ایچینده، بوزقیر اینسانی مجازی اولاراق بیر سیرا ییلدیزلاری بیربیرینه قوشاراق اون ایکی ائورنسل چیزگی چکیب اونلاری تاخیمییلدیز دییهرک اؤیله آدلاندیرمیشدیر:
قووا (دلو)، اوخلاق (جدی)، یایجی (قوس)، چیان (عقرب)، قپان (میزان)، باشاق (سنبله)، آسلان (اسد)، یانگئچ (سرطان)، ایکیزلر (جوزا)، بوغا (ثور)، قوچ (حمل)، بالیق (حوت).
بوتون بو تاخیمییلدیزلار سیرا ایله هرهسی اوتوز گئجه اوفوقو بزهییب یئرلرینی سیرادان گلن باشقا تاخیمییلدیزا بیراخارمیشلاردیر. بو آرادا دقت چکن تک بیر ییلدیز نه گزر ایمیش نه ده یئرینی باشقا ییلدیزا بیراخار ایمیش: دمیر قازیق (ستارهی قطبی)!
بوزقیر اینسانی بوتون ییلدیزلاری، بوتون ائورنی، بوتون کائناتی دمیر قازیق ییلدیزی چئورهسینده گزر گؤرموش، یاواش یاواش بو ییلدیزدان گئچن محوری، کایناتین محوریدیر دییه، سانمیشدیر.
ییلین اون ایکی آیا بؤلونمهسی اؤیلهسی ایله بللنمیشدیر.
بوزقیر اینسانی، بو اون ایکیلیک بؤلومو قوتسال گؤرموش اوندان الهام آلاراق بو ساییدان بول بول قوللانماغا باشلامیشدیر.
گئجهگوندوزده اون ایکیلیک
بوزقیر اینسانی، قارانلیغی و ایشیقلیغی و اونلار آراسیندا سیرا گئچرلیگینی گؤرموشدور. اون ایکی تاخیمییلدیزین سیرا ایله دگیشیکلیگینی گؤرن بو اینسان، گئجهیی، گؤندوزو ده اون ایکییه بؤلموشدور (ساعت). بو اونایکیلیکدن، سونرالار دقیقه و ثانیه ۶۰لیگی چیخمیشدیر (۱۲X۵=۶۰).
تورک تقویمینده اونایکیلیک
سیرا ایله گزیب ییللاری تمثیل ائدن اون ایکی حیوان تقویمی، سادهجه بوزقیر اینسانلاریندا گؤرونوب تورک توپلوملاری واسطهسی ایله ده گونوموزه دگین گلیب چاتمیشدیر. آراشدیریجیلار بو اون ایکی حیوانین سئچیلدیگی قونوسوندا نظرلر وئرمیشلردیر آما اون ایکی ساییسینین سئچیلدیگی قونوسوندا سوسموشلاردیر. بو سایی، هرهدن بیر اولاراق سئچیلمهمیشدیر. بو سایی بیر ییلین آیلارینی تمثیل ائدن تاخیمییلدیزلار ساییسینین قوتلو اولدوغوندان دولایی سئچیلمیشدیر.
تورک کولتورونده اون ایکیلیک
تورکلرین کولتورونده یاشام، اون ایکی ییللیک بؤلوملره بؤلونموشدور.
دوست نبیند به جز آن یک هنر
#جان_کرچمبولو
#دیل_کؤک
#دود
چنانکه قبلن در بحث از کرت و مداد و نمونههای دیگر اشاره کردهام کلمات مختوم به دال و تای بسیاری در زبان دری وجود دارند که از زبان تورکی گرفته شدهاند. به دلیل اینکه حکومتهای تورک همواره زبان دری را به عنوان زبان دیوان تشویق کردهاند، این کلمات در زبان مکتوب دری باقی ماندهاند. در مقابل، در گویشهای تورکی مولد، یا از دور زبان خارج شدهاند، یا به جای آنها کلمات دیگری از لهجههای دیگر این زبان اخذ گردیده و یا اینکه این زبان، کلمات دیگری را با ساختاری دیگر وارد میدان کرده است. با این مقدمه به سراغ کلمهی دود میرویم. دهخدا دوده را هر چیز منسوب به دود میداند. این کلمه چنانکه فرهنگ جهانگیری نیز بدان اشاره کرده در بسیاری موارد با دودمان یکی دانسته شده است و میدانیم که کلمهی اخیر از فعل توتماق تورکی گرفته شده است (همین سلسله مباحث). در دیوان لغات الترک کاشغری، توت (تُتْ، تصحیح دکتر دبیرسیاقی) به معنای زنگ و زنگاری که بر شمشیر و جز آن پدید میآید توصیف شده است. جنبهی پوشانندگی در توت تورکی و دود و دودهی دری همگی به فعل توتماق تورکی منتهی میشوند. یکی از معانی این فعل پوشاندن است. جالب است توجه شود که دخان عربی نیز شباهت ساختاری بسیاری با توتاغان/توتغان تورکی دارد. این شباهتهای شگفت انگیز ما را به این واقعیت رهنمون میسازند که این کلمات از یک ریشهی مشترک مشتق شدهاند.
دیلماجلیق ایشینده چالیشان منیم بیلگین دوستلاریمدان بیری، افغانلارلا دریندن تانیش اولدوغونا گؤره، افغانیستانین هزارهلرینی، غزنویلرین دری دیلینه چوخ آغیر دگر وئردیکلری سیاستینین بیر سونوجو اولاراق فارسلاشان ایلک تورکلردن بیلیور! منجه ده بو ایدهنین گرچک اولابیلهجگی چوخ یوکسکدیر!
نه پردهیه توخون نه تئلی اینجیت!
#آشیق_خدایی
دوغوم ۱۹۴۰ قهرمانماراش- اؤلوم ۲۰۰۱ آنکارا
#بینایللیک_بیرادبیات
#جان_کرچمبولو
دییورلار کی تورکچه شعر دیلی دگیلدیر! دوغرودور! تورکچه، دویغو دیلیدیر. دویغو دیلی اولماسایدی بوتون تورک دونیاسیندا بینلرجه آشیغیمیز اولامازدی! بو آشیقلارین بیری، اوشاقلیقدا آتاسینی الدن وئرن آشیق خداییدیر. بیر چوخلاری کیمی عسکرلیکده اوخوماق یازماغی اؤگرهنیر و دیله گتیردیکلری گؤزل شعرلر بوگون تورک موسیقیسینده تورکو آدلانان نغمهلرده چالینیور. آشاغیدا گلن بو گؤزل تورکو اونون سؤیلهدیکلریندندیر. بو نغمهیی اوخوتماق ایچین بو متنی (gönül çalamazsan aşkın sazını) یوتیوبدا آرایین.
گؤنول! چالامازسان عشقین سازینی!
نه پردهیه توخون! نه تئلی اینجیت!
اگر چکهمزسین گولون نازینی!
نه تیکانا توخون! نه گولو اینجیت!
بولبولو دینله کی گلهسین جوشا!
قارقانین نغمهسی گیدر می خوشا!
میوهسیز آغاجی ساللاما بوشا!
نه یاپراغینی تؤک نه دالی اینجیت!
بکله دوست قاپیسین صادق قول(۱) ایسن!
گؤنوللر تعمیر ائت اهل دل ایسن!
سئودا صحراسیندا مجنون دگیل ایسن!
نه لئیلایی چاغیر! نه چؤلو اینجیت!
۱- اوخویانلار قول یئرینه «دوست» قویموشلاردیر کی شعری پوزموشدور!
گاه اوتوز سنه گئچمهسی گرهکیر!
#جان_کرچمبولو
#آنی_اؤیکو (خاطره_داستانک)
دئوریمدن سونراکی بایرام چاغلاریندا، اوشاق ایکن ددهم گیلده قوناقلیغا گئتمیشدیک. قوناقلار ایچین بیر گلهنک اولاراق، ددهمین ده منقلی و بافورو وار ایدی. او گئجه، بو بساط دا جور اولموشودو. منقل بساطی، قیزیل رنگی ایله یانان، هله ده کوله دؤنمهمیش یاریمتیل گؤک، یاریمتیل آغ بویالاری یانسیتان زیل کؤمورلرین حرارتی ایله، چینی قورولاردا دملنمیش چاییسیندان دا استیل جاملاردا، بیز چوجوقلارا وئریلن چای-نابات، منیم کیمی اوشاقلارین آنیسیندان، سیلینمهیهجک بیر خاطرهدیر !
قادینلار آخشام سوفراسینی آچماغا قرار وئررکن. من، کوچوک دایزام ایله هر زمانکی گیبی، نقاشلیق ائدیردیک. رساملیغی بیراخماییب سوفرا باشینا هله ده گئتمهدن بیردن، بؤیوکلر آراسیندا بیر گرگینلیک یاشاندی. رویالارینا دالیب گلهجگی رساملیق ائدن ایکی چوجوغون یاشادیغی شیرین لحظهلرینه، گرگینلیک آزدیر توپ شنلیکلری ده ائتگی بیراخمازدی. بؤیوکلر ایله عئینی اوتاغین بیر بوجاغیندا اوزانیب، بو گرگینلیکلره محل آسمادان، قیزمیزی و یاشیل آرابالاریمیزی چاییر چمنلی یایلاقلار آراسیندا ورق اوستونده چیزدیگیمیز آندا، بیردن قولومو آتامین الینده گؤردوم. منی بیر آز آجیغ ایله یئر یوزوندن قووزاییب بیر سؤز دئمهدن قالدیردی. گیریش ایوانیندا، بؤیوک آنامین دا آتاما یالوار یاخاری، اثر ائتمهدی. اوچ اوغلانینی، آنامی قوجاغینداکی قیزی ایله بیرلیکده، اؤنونه قاتیب، ائویمیزه قایتاردی.
حق سؤز آجیدیر! باشا دوشمهسی آما، گاه اوتوز سنه سورهر!
بین اوچیوز دوقسانلاردا، کانادادان ایرانا دؤندوگومده بیر گون آتامدان، منه هر زمان بیر سورو گیبی قالان او گئجهنین گرگینلیگی نهدنینی سوردوم. آتام دریندن بیر آه چکیب ایلک اؤنجه بؤیوک آتاما (ددهمه) بیر رحمتلیک گؤندردی:
⁃ الله رحمت ائلهسین خسرو عمیمی!
سونرا دئدی:
⁃ رحمتلیک ایسکندر دایین بایرام گونلرینده ایصفاهاندان کنده گلنده، خمینی تمثالینی ده گتیریب بؤیوک اوتاقدا دووارا یاپیشتیرمیشدی. او گئجه، بیربیری دوورونده اولماگ اوچون بیزی ده قوناق ائلهمیشدیلر. خسرو عمیم او لحظهیه چان بو عکسی دوواردا گؤرمهمیشدی. سورفایی آچاندا، بیر آز یئر به یئر اولاندا، بیردن گؤزو بو عکسه دوشدی! «اولان بو گل حلوا عکسینی قازین آتین یازییا گؤزوم گؤرمهسین بیلهسینی!» دئدی. من ده ناراحت اولدوم! دئدیم کیشی! سن بیلییهی آغزیندان نمهلر چیخیی!! دئدی: «هیه! بیلییهم! بو کؤپک گلیب مملکتی نابود ائلیه! سیز حالام تئزی (تئزدیر) بونلاری بیلهیز!» من ده دئدیم: بیر مرجع تقلیده سؤگوش وئرهن آدامین ائوینده، بیر لحظه ده قالماگ جایز دگیل! سورفا باشیندان قالخدوم! سیزی قاتدوم اؤنگومه! ایواندا گالیشلریمیزی گییهنده، رحمتلیک سولطان زن عموم گلدی اؤنگوموزه! دئدی: «بالام! خسرو عمین حالی بویی! (بودور) سؤزونو دییهر! سن اورهگیه آلما بالام! دؤنون سورفا باشینا! عییبی (عییبدیر)!» جوابیندا اوججادان بئلهکی اوتاقداکیلار دا ائشیتهلر دئدیم: اسلام مرجع تقلیدینه «گل حلوا» دییهن بیری، چؤرهگی منه حرامی (حرامدیر)! خسرو عمیم ده قهییتدی دئدی: «سولطان! اؤنگلرینی توتما! قوی گئتسینلر! من اؤلی سیز دیرری! بو چؤرهگ حقینه! اگر بو گلحلوالار سورفالاریزداکی چؤرهگی سیزه داش ائلهمهدیلر! آروادلاریزی، جیندهلیگه چکمهدیلر! گلین سیچین ایشهیین منیم گوروما! قوی گئتسینلر سولطان! قوی گئتسینلر!» اولان! حق دئمیشدی رحمتلیک! اولان بیز حالوموز دگیلدی!
هپ اؤیلهایمیش! آنالار اوشاقلارینی سئور، اونلارین یانلیشلیقلارینی گؤرنده بئله، آجیتان بیر سؤز دئمزلر ایمیش. آما آتالار اؤیله دگیللر ایمیش! یئری گلدیکده، یورکلری خنجر تکین آجیتان، گؤندر گیبی سؤکن، سونگو سایاغی سانجان اولسایمیش بئله، سؤزلرینی دئیی وئریرلر ایمیش! «آتالار سؤزو» دئدیگیمیز، بونا گؤره ایمیش!
اتک یازی
گلحلوا: آزربایجاندا «گل مولا» دئنیلن کرچمبو محالیندا فریدن بؤلگهسینده، کشکوللاری و تبرزینلری ایله کؤیدن کؤیه گئدیب آرالیقلاری گزهن، خرمن اوستو کؤیلولردن باغیش ییغان یالانچی سیدلره دئنیلیردی. بونلار گاه، اؤزلرینی لاللیغا دا ووروردولار. ددهمین کالکاسی کئیماس (میرزاحسین)، خرمندهکی ارچان ایله چوخ باغیش ایستهین بیر لال گلحلوایی دیلی آچیلانا قدر دؤگموش ایدی: لامصب نزن! گندمتو پس میدم نزن! چرا دیگه میزنی!
بیزیم بؤیوکلریمیزین باخیشینی رحمتلیک شهریارین شعریندهکی بولونان بو باخیش ایله توتوشدورون:
همت ای پیر که با چنتهی خالی نرود!
گلمولا که به کشکول و تبرزین آمد!
بوالعجب کی، آتامین دا منه، اوتوز سنهدن سونرا یئتیشدیگیم بیر اؤگودو واردیر!
https://t.me/jankarchambulu/184
آی اوجه داغلر۲
#جان_کرچمبولو
#دیل_موسیقی
اوجا داغ باشیندا (جئیران یول ائیلر)۲
سو دولان چؤللری (اؤردک گؤل ائیلر)۲
آی آنه- باجی، آلتمیش آغاجی
(بیر قیز ایستیرم واللا اولمیر علاجی)۲
اوجا داغ باشیندا (جئیرانیم قاشدی واللا)۲
او قاشدی من قاشدیم (داغلاری آشدی واللا)۲
کروان یوللاندی، یوللر باغلاندی
(آنه قوی گئدیم واللا خوشگئل اوغلاندی)۲
اوجا داغ باشیندا (بیر داش اولایدیم)۲
(باجیسی قشنگه)۲ (یولداش اولایدیم واللا)۲
مئی پیالهسی، داغلر آرهسی
(بیر قیز ایستیرم واللا اولمیر چارهسی)۲
اوجا داغ باشیندا (نار یئمک اولماز)۲
(باجیسی قشنگه)۲ سؤز دئمک اولماز واللا)۲
آغاج اولایدیم، یولدا دورایدیم
(یار گئچن یولا واللا کؤلگه سالایدیم)۲
اوجا داغ باشیندا (بیر سورو قوزی)۲
هامیسی آلادیر (بیری قیرمیزی واللا)۲
آی اوججه داغلر، صفالی باغلر
(آچمین یارهمی، یار گؤرهر آغلر)۲
اوجا داغ باشیندا (بیر سبت اوزوم)۲
یار گئدن یوللارا (ائسکیناس دوزوم واللا)۲
آغاج اولایدیم، یولدا دورایدیم
(یار گئچن یولا واللا کؤلگه سالایدیم)۲
اوجا داغ باشیندا (یئر سالدیم یاتدیم)۲
خانعلی توفنگینی (دولدوردوم آتدیم واللا)۲
آی اوججه داغلر، صفالی باغلر
(من غریب اؤللم واللا کیم منه آغلر)۲
آچیقلاما
بو گؤزل ماهنییی (۱۳۹۶) ییلیندا #جان_کرچمبولو تئلئگرام آخاغیندا پایلاشمیشدیم آما بللی اولمایان نهدنلره گؤره سیلینمیشدی. بو ییل، اونو آراییب بولامادیغیمدا یئنیدن سیزینله پایلاشدیم. منجه بو ماهنی ایران مرکزی بؤلگهلریندن، هابئله ساوه و بیجار و قروهدن توت، گل همدان و مرکزی اوستانلاریندان تا لرستان و فریدن و چهارمحالدان قشقایی یوردلارینا قدر یاییلمیش بیر ماهنیدیر.
باشقا ایکیز (جفت بیت) و یا باشقا واریانتینی بیلدیگینیز تقدیرده لطفن منه ده خبر وئرین.
#دیل_وارلیغین_ائویدیر
#تورکچه_بیزیم_ملی_دیلیمیز
Telegram
Can.Kerçembulu
آی اوجه داغلر #جان\_کرچمبولو #فولکلور\_کولتور #کوچه\_کولتورو ترانهی فولكلوريك توركى "آى اوجه داغلر" ترانهاى است كه بيشتر در نقاط مركزى تا جنوب ايران در ميان توركها معمولا در عروسيها خوانده ميشود. اين ترانه، شرح موجزى است از آمال، آرزوها، عشق، حسرت و دورى،…