پشتیبانی و خرید:
@activevpnv2raybot
@activevpn_admin
پیج اینستاگرام:
https://instagram.com/activevpn_v2ray?igshid=OGQ5ZDc2ODk2ZA%3D%3D&utm_source=qr
Last updated 3 months ago
Last updated 1 year, 4 months ago
چنل های جذاب مونببه?
لیست بزرگ ترین و بهترین چنل های کیپاپ❥
لیدر شونو ?
@SonHyunWoo
فیک ورلد ?
@EternallFantasY
ام سی جوهان?
@JooheonyDailyLove
سوییت ترین دیلی آیام ?
@Kyunfolder
سرباز مینهیوک ❤️****
@MinHyuk_LoVers
مونببه منستااکس فیک اینجاست?**
@MonstaxBeMyMonbebe
بزرگترین چنل لیدر ان سی تی تیونگ?
دیلی هیونگوون کندی بوی مانستا اکس?
@chea2ii
چنل هیونگوون منستااکس ??
@hyungwon_mx
مانستااکس پیک?
@monbebe7land
ام ایکس نیوز?
@Monstax_news
و:بنظرت فرق من با یه حیوون چی بود اگه بعد از اینکه از دست کریس نجاتش دادم خودم میرفتم و باهاش میخوابیدم
یه قدم دیگه به شونو نزدیک تر شد و یقه پسر رو تو دستاش گرفت و کمی اونو به سمت خودش کشید
و :دیگه نبینم از این سوالای چرت میپرسی
گفت و به سرعت به سمت پله ها رفت و شونو رو که توی شک بود توی طبقه پایین تنها گذاشت
وقتی به اتاقش رسید سریع واردش شد و در رو پشت سرش کوبید و قفلش کرد .
پالتوی بلند مشکی رنگی که روی کت شلوارش پوشیده بود رو دراوورد و روی تخت انداخت وبعد چند از ثانیه کتش هم به پالتوش اضافه کرد.
دستشو سمت کراواتش برد و شلش کرد حالا حس میکرد نفس کشیدن براش راحت تر شده
پیراهن سفیدش رو هم بعد کراواتش در اوورد و همونجا روی زمین انداخت
به سمت سرویس بهداشتی که داخل اتاقش وجود داشت رفت و واردش شد
دستاشو روی سینک گذاشت و از داخل ایینه ی بزرگ اونجا به چهره خودش نگاه کرد
گونه هاش سرخ شده بودن و چشماش خمار.میتونست احساس کنه گوشاش داغ شدن مطمئن بود اوناهم قرمزن
قفسه ی سینش تند تند بالا و پایین میشد و میتونست ضربان سریع قلبشو توی گوشاش حس کنه
اون تحریک شده بود و همه ی اینا بخاطر اون پسر اتفاق افتاده بود.
درست زمانی که لبای گوشتیه پسرو با لباش لمس کرد متوجه یچیزی تو پایین تنش شد اما توجه نکرد
اما وقتی توی راه برگشت توی ماشین چشاشو رو هم گذاشت سریع چهره ی پسرک جلوی چشاش نقش بست بدونه اینکه متوجه شه تحریک شده بود
و حالا نمیدونست چیکار کنه آخرین باری که اینجوری تحریک شده بود رو بیاد نمیوورد
از خودارضایی خوشش نمیومد اما چاره ی دیگه ای نداشت
بدون اینکه به چیز دیگه ای فکر کنه دستای لرزونشو به سمت کمربندش برد و بازش کرد و بعد از باز کردن دکمه های شلوارش اون در اوورد و از در سرویس به داخل اتاق پرتش کرد
موهاشو از پیشونیه عرق کردش کنار زد و به سمت وان راه افتاد و شیرآب رو باز کرد دماشو تنظیم کرد و اجازه داد تا زمانی که کارشو انجام میده اون پر شه
باکسرشو در اوورد وداخل سبد لباسای کثیف انداخت و بعد از باز کردن آب زیر دوش ایستاد و دست راستشو که با دستکش پوشیده شده بود ، به دیوار تکیه داد.
آب گرمی که روی کمرش میریخت حالشو بهتر نمیکرد که هیچ ، نیازش به لمس شدن رو بیشتر از قبل میکرد.
دستشو روی عضو نیمه سفتش گذاشت و دستشو چندبار آروم بالا پایین کرد
عضوش کم کم سفت تر شد و باعث شد وونهو هیس بکشه و بلافاصله لب پایینشو گاز گرفت تا صداش بیرون نره
سرشو هم مثل دست راستش به دیوار تکیه داد و حرکت دستش رو روی عضوش سریعتر کرد
چشماش رو بست و با نقش بستن چهره زیبا ومعصوم پسر کوچکتر جلوی چشماش ناله ی کوتاهی کرد
تصور اینکه لبای گوشتیه پسرک بجای دستش روی عضوشه همه چیزو براش سخت تر میکرد
دست آزادشو مشت کرد بود و چشماشو محکم روی هم فشار میداد
اینکه تو ذهنش اون پسر رو برهنه تصور میکرد ، چیزی بود که ناخودآگاه اتفاق افتاده بود
وقتی حس کرد چیزی داره توی شکمش حرکت میکنه حرکت دستشو سریعتر کرد
و:هی...هیونگوون...ااه
و با صدا کردن اسم اون پسرک به ارگاسم رسید.
ضربان قلبش تند تر از هر وقت دیگه ای شده بود و بخاطر لرزش پاهاش نمیتونست زیاد سر پا بمونه پس سریع خودشو زیر دوش تمیز کرد و بعد از بستن دوش بلافاصله با قدم های آهسته به سمت وان رفت
شیر آب رو بست تا وان بیشتر از این پر نشه همین الانشم قرار بود وقتی وونهو واردش میشه آب از وان بیرون بریزه
وقتی که اولین قدمش رو داخل وان گذاشت آرامش عجیبی تو سرتاسر بدنش پیچید
قدم بعدیش رو سریعتر برداشت و حالا داخل آب گرم و مطلوب نشسته بود البته همونطور که حدس میزد حجم زیادی از آب داخل وان بیرون ریخت
به هر حال براش مهم نبود چون کسی که قرار بود اونجارو تمیز کنه خودش نبود
حالا که به آرامش رسیده بود ذهنش بهتر کار مکرد و حالا به جز چهره ی زیبای پسر صدای گوش نوازش رو هم میتونست به راحتی تو ذهنش بشنوه
همین باعث شد تو یه لحظه ی کوتاه تصمیمشو بگیره
اون پسر باید مال من باشه ؛ چه هیونگوون باید مال من باشه
چشماشو بست و از آرامشی که آب ولرم بهش میداد لذت برد.
| #fic ⋮ #MonstaX ‘ Name: #Gangster ‘ part: 02 ?
‘ Coup: HyungWonho
⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯
» By: Medi ⋮ Unknown - Gp Link`T.me/EternalFantasY
مرد میان سال با احتیاط توضیح داد و بعد از مطمئن شدن از اینکه هیونگوون قانع شده حرکت کرد ، هیونگوون هم دوباره پشت سرش حرکت کرد
هیونگوون که خیالش راحت شده بود لبخندی زد و بعد از تکون دادنه سرش حرکت کرد و باعث شد اون دو مرد نامحصوص نفس عمیقی بکشن
وقتی به ماشینی که لی هوسوک براش فرستاده بود رسید نمیدونست باید چه حسی داشته باشه...تعحب یا شادی؟ یه چیزی بین این دوتا
وقتی اون مرد گفت برای بردنش اومده چیزی که تصور کرده بود یه تاکسی بود که لی هوسوک براش رزرو کرده بود نه یه "رولز رویز"سفید رنگه های کلاس .
اینهمه توجه؟ اولین چیزی که به ذهنش رسید سواله "چرا" بود البته چرا های زیادی داشت اما سعی کرد تا وقتی که به خونه میرسه بهشون توجه نکنه و از ماشین رویاهاش لذت ببره
بعد اینکه راننده سوار ماشین شد و روشنش کرد ، و یکی از محافظ ها در پشتیه ماشین رو باز کرد و بعد از گفتن "بفرمایید قربان "منتظر سوار شدن هیونگوون شد
بدون معطلی سوار شد و منتظر شد اون دو نفر هم سوار شن اما بسته شدن در بهش نشون میداد اون دو نفر قرار نیست سوار شن
کمی به جلو خم شد تا بتونه صورت راننده رو ببینه ازش پرسید:اون دو نفر.... با ما نمیان؟
راننده لبخندی بخاطر سوال اون پسر مهربون زد و جواب داد: خیر قربان اونا با یه ماشین دیگه پشت سر ما میان
در جواب،هیونگوون سری تکون داد و بعد از دادنه آدرس به راننده، سرشو به پشتیه راحته صندلی تکیه داد و سعی کرد کمی بخوابه .
خسته بود و کمی سردرد داشت
اتفاقاتی که امروز افتاده بود براش زیاد بودن و اذیتش میکردن .
"ینی اگه لی هوسوک نمیومد چه بلایی سرم میومد؟"
برای بار هزارم این سوال رو از خودش پرسید و با شکل گرفتن چهره چشم بند دار اون مرد لبخندی روی لبش نشست .
با یادآوریه بوسه ای که چند ساعت پیش با لی هوسوک داشت لبخندش بزرگتر شد .
اینکه اولین بوسش توسط یه مرد غریبه دزدیده شده بود اصلا اذیتش نمیکرد اون حتی همراهیشم کرده بود .
حسی که لبای اون مرد بهش میداد رو دوست داشت و از همین الان بازم میخواست حسش کنه
شاید چون اون مرد نجاتش داده بود حس بدی در مورد اون بوسه نداشت .
نتونست به چیزای بیشتری فکر کنه ، انقد خسته بود که چشماش گرم شد و خواب بهش غلبه کرد .
........
_آقا....آقا....رسیدیم لطفا بیدار شید
مرد بلافاصله بعد از پارک کردن ماشین سعی کرد پسر رو بیدار کنه
بعد از چندین تلاش بی وقفه بالاخره موفق شد اون پسر رو از خواب نازش بیدار کنه.
به آرومی سرشو بلند کرد و با گیجی اطرافشو نگاه کرد
به خونش رسیده بودن
بعد از از اینکه از راننده تشکر کرد و از ماشین پیاده شد
با حسرت به دور شدنه ماشین مورد علاقش نگاه میکرد و هیچوقت فکرشم نمیکرد که بعد از این هر روز قراره با اون ماشین سرکار بره و برگرده .
..........
ش:چرا براش راننده و محافظ فرستادی؟
شونو همینکه وارد خونه شدن از هوسوکی که به نظر کلافه میومد پرسید
و: نمیخواستم تنها برگرده ، معلوم نبود کریس ولش میکنه یا نه
وونهو گفت و قدماشو به سمت اتاقش تند تر کرد
ش :خودت چرا باهاش نرفتی؟میدونی که میتونستی هر کاری که دلت میخواست باهاش کنی
شونو پرسید و اینبار نیشخندی به آخر جملش اضافه کرد و باعث شد وونهو با اخم به سمتش بچرخه
و :اونوقت فرق من با کریس ووی عوضی چیه؟
با خشم غرید و یه قدم به شونو نزدیک شد
| #fic ⋮ #MonstaX ‘ Name: #Gangster ‘ part: 02
‘ Coup: HyungWonho
⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯
» By: Medi ⋮ Unknown - Gp Link`T.me/EternalFantasY
مطمئن نبود میخواد باکرگیشو از دست بده ولی از یه طرف مطمئن بود نمیخواد بمیره کشتن یه خواننده که معروفم نبود برای اون آدما مثل آب خوردن بود .
کریس یه پسر فوق جذاب که ممکنه با لبخنداش دل همه رو ببره خیلی خوشتیپ و متشخص ولی عصبی و حریص.
و اما وونهو پسری زیبا و جذاب و آراسته با یه چشم بند و دستکش ستش که معلوم نیس چرا انداختتشون.
خیلی مرموز ولی مهربون البته هیونگوون اینطور فکر میکرد شایدم اینطور نبود کسی چه میدونه.
ک:میخوای یه شب خیلی جذاب و رویایی و به یاد موندنی با من داشته باشی ،یا میخوای با این پسری که حتی یه چشم و یه دستش قابل استفاده نیس یه شب حقیر داشته باشی ؟اون حتی شاید بهت پولم نده ولی من بیشتر از اون چیزی که بهش فکر کنی بهت پول میدم بیب
هیونگوون دو قدم به جفتشون نزدیک شد ،کریس خیلی از خودش مطمئن بود که هیونگوون انتخابش میکنه؛ حداقل برای پول پس فقط با یه نیشخند به هیونگوون نگاه کرد.
هیونگوون یه قدم بلند برداشت و حالا روبروی وونهو بود،بی درنگ دستشو توی دست پوشیده شده از دستکش وونهو قفل کرد
ه:نمیخوام
هیونگوون محکم گفت و باعث شد همه حتی وونهو با تعجب بهش نگاه کنن
ک:چی نمیخوای
کریس که میدونست شرطو باخته با حرص غرید و منتظر جواب موند.
ه:پول
به سمت کریس برگشت و تو چشماش زل زدو گفت و باعث شد صدای نیشخند شونو و وونهو به گوش برسه
سمت وونهو خم شد و تو گوشش زمزمه کرد
ه:ازت خیلی ممنونم آقای لی هوسوک
و در آخر بوسه ای معصومانه روی چشم بسته پسر بزرگتر گذاشت و عقبتر اومد و گونه های سرخ شدشو از وونهو پنهان کرد.
تازه فهمیده بود بیشتر از دو کلمه برای حرف زدن با یه نفر استفاده کرده بود، شاید لی هوسوک استثنا بود نه؟
قلب وونهو از معصومیت پسرک لرزید ولی بهش توجهی نکرد چون خیلی وقت بود به احساساتش توجه نمیکرد .
دستشو زیر چونه پسرک گذاشت و سرشو بالا آورد و کاری که تمام بدنش بهش دستور میداد انجام بده رو انجام داد البته که این کار فقط برای در اووردن حرص کریس بود.
لباشو رو لبای پسرک گذاشت و آروم تکونشون داد و بلافاصله جواب بوسشو گرفت ، هیونگوون هم بی هیچ چون و چرایی همراهیش کرد .
بعد گذشت دو یا سه دیقه از هم جدا شدن و پیشونیاشونو به هم چسبوندن.
ه:ممنون
هیونگوون زمزمه کرد و وونهو بهش لبخند زدو در آخر پیشونیشو بوسید.
کریس وجانی با اخم بهشون نگاه کردن.
و شونو؟ اون پسر شیطون تونسته بود نقششو عملی کنه، اون میدونست دوستش به یه نفر نیاز داره تا دوسش داشته باشه.
اون میدید چطور وونهو خودشو تو اتاقش حبس کرده بود وقتی مادرشو از دست داده بود، چون تنها تر شده بود .
اون کسیو نداشت که دلداریش بده پس به الکل و سیگار پناه برد.
شونو نمیدونست وونهو قراره از هیونگوون خوشش بیاد یا نه اون فقط امیدوار بود و حالا این اتفاقم افتاده بود.
حالا فقط میخواست مطمئن بشه که هیونگوون میتونه زخم های گذشته وونهو رو ترمیم کنه و اونو به حالت قبلی برگردونه.
........
هیونگوونی که تا اون لحظه با ترس و استرس منتظر اون پسر چشم بند دار بود تا بیاد و بگه میخواد باهش بخوابه یا برای جبران کارش براش کاری انجام بده، با شنیدن جمله"رئیس گفتن شمارو تا خونتون همراهی کنیم " تمام ترسش جاشو به تعجب داد .
اونقدری تعجب کرده بود که برای یه لحظه حتی نفس کشیدن رو فراموش کرده بود .
ینی واقعا توی دنیا کسایی وجود داشتن که بدون هیچ چشم داشتی بهش کمک کنن؟
ه: ینی واقعا رئیستون با من کاری نداره؟؟
همین که از بهت در اومد، از شخصی که راننده بنظر میومد پرسید
_خیر قربان ایشون گفتن مطمئن باشین ایشون آسیبی به شما نمیرسونن
مرد میانسال گفت و باعث شد خیال هیونگوون راحت شه
خیلی خوشحال بود و احساس با ارزش بودن میکرد
لبخند زیبایی زد و بعد از برداشتن تلفنش بدون وقت تلف کردن به همراه راننده لی هوسوک به سمت پارکینگ کلاب رفت
وقتی وارد پارکینگ شدن ، دو مرد درشت هیکل به سمتشون اومدن و باعث شدن هیونگوون کمی بترسه
"اگه اینا آدمای کریس وو باشن چی؟"
ایستاد و با ترس یه قدم به عقب برداشت، نمیخواست توی دردسر بیوفته .
دوتا مرد که این حرکت پسرک رو دیدن زود دو قدم به عقب برگشتن .
رئیسشون بهشون گوشزد کرده بود که نباید اون پسر رو بترسونن و نباید اون فرد کوچکترین صدمه ای ببینه وگر نه باید با زندگی هاشون خدا حافظی کنن .
با این وجود اون پسر ترسیده بود .
راننده با دیدن این حرکت اون دو مرد به سمت هیونگوون برگشت
_قربان، این دو نفر از امروز به بعد محافظ های شخصیه شما هستن . رئیس بخاطر سلامت شما ، و بخاطر اینکه نمیخواستن اتفاق امروز دوباره تکرار شه و کسی مزاحمتون بشه
براتون محافظ گذاشتن .... امیدوارم درک کنین
| #fic ⋮ #MonstaX ‘ Name: #Gangster ‘ part: 02
‘ Coup: HyungWonho
⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯
» By: Medi ⋮ Unknown - Gp Link`T.me/EternalFantasY
ه:نمیخوام
سعی کرد محکم تر از قبل بگه و ترس توی صداشو مخفی کنه.
ج:مگه دست توعه؟
_پس دست کیه؟
یه صدای جدید گفت و باعث شد هیونگوون از ته دل شاد شه
یه پسر درست با مشخصات پسر قبلی ولی کمی جوون تر و رنگ موی متفاوت تر و البته زیبا تر
اولین چیزی که تو همون لحظه اول توجه هیونگوون رو جلب کرد چشم بندی بود که چشم چپ پسر بزرگتر رو پوشونده بود.
جالب این بود که یه دستکش همرنگ چشم بندش دست راستشو پوشونده بود و هیونگوون خیلی میخواست معنی و دلیل اونا رو بدونه.
چشم قهوه ای نافذش در هین جدی بودن حاله ای مهربونی داشت.
ج:تو دیگه خره کی هستی
ش:لی هوسوک یا وونهو خودت به کدوم اسم میشناسیش؟
پسر کناریش با یه نیشخند جواب سوال بی ادبانه جانی رو داد و باعث شد رنگ از صورتش بپره .
شونو تقریبا به قیافه ترسیده جانی خندید و باعث شد وونهو تو دلش به داشتن همچین رفیق و دستیاری از خدا تشکر کنه.
م:آقای لی ب....ببخشید نشناختمتون...ینی من...من نمیدونستم ش...شمایین
ش:تو که اصلا تاحالا تو عمرت ایشونو از نزدیک ندیدیشون که بشناسیشون
با این حرف شونو هیونگوون ریز خندید ، تا بحال جانی رو اینهمه ترسیده ندیده بود .
خنده ی هیونگوون باعث شد جانی بهش چشم غره بره و پسرک با اینکار جانی زود ساکت شه و سرشو پایین بندازه.
و:هی تند نرو
وونهو که تمام این اتفاق هارو دیده بود اخم کرد و با همون اخم رو به جانی گفت و یه قدم جلو رفتو باعث شد اونم یه قدم عقب بره .
وونهو قدم های بلندشوبه سمت هیونگوون کج کرد و روبروش ایستاد ولی هیونگوون نترسید ، حتی خودش هم نمیدونست چرا .
و:خنده هات قشنگن همیشه بخند
همونطور که دستشو رو گونه پسرک گذاشته بود زمزمه کرد. و باعث شد هیونگوون لبخند بزنه از تعریفی که لی هوسوک ازش کرده بود خوشش میومد.
چند ثانیه تو همون حالت موندن
شونو با لبخند و بقیه با اخم به اون دوتا نگاه میکردن و درکش براشون سخت بود که چطور اون دو نفر بخصوص هیونگوون که چند دیقه پیش از شدت خشم قرمز شده بودن الان چجوری با لبخند به هم نگاه میکنن .
+اون امشب برای منه
صدایی که توی این ۱۰ دیقه از اولش هیونگوون ازش متنفر شده بود گفت و باعث شد هم هیونگوون و وونهو و هم شونو اخم کنند.
و:اون ماله هیچکس نیست
وونهو تقریبا غرید و باعث شد جانی بترسه .
+ولی من واسه امشب خریدمش
وونهو عصبی تر شده بود میخواست سر به تن اون مرد نباشه.
ج:آقای وو من حلش میکنم نگران نباشین
و:چیو میخوای حل کنی
وونهو فریاد زد حتی خودشم دلیل این کاراشو نمیدونست.
جانی که فهمید وضعیت خرابه خواست توضیح بده.
ج:آقای لی..
و:تو خفه شو
وونهوگفت و باعث شد شونو نیشخند بزنه و هیونگوون به قدرت فرشته نجاتش افتخار کنه.
و:و تو کریس فک نکن میزارم زندگیشو خراب کنی
وونهو رو به رقیب بچگیش گفت و دستشو به علامت تهدید جلوی صورتش تکون داد.
ک:من کاری به زندگیش ندارم فقط میخوام امشب بفاکش بدم نکنه این چیزیه که توام میخوای؟
جمله آخرشو با نیشخند گفت و به هیونگوون نگاه کرد
وونهو هیونگوون رو پشتش مخفی کرد و سعی کرد اونو از نگاه های کثیف کریس دور کنه.
هیونگوون از این حرکت وونهو شکه شده بود. از این که چطور با اینکه هنوز ده دقیقه هم نیست کهاونو دیده ولی داره اینجوری ازش دربرابر اونا محافظت میکنه.
و:این به تو ربطی نداره کریس
ک:اوه هوسوکا تو میخوای چجوری اینکارو انجام بدی با یه چشم نداشتت یا اون دست سوختت؟
اینارو با نیشخند گفت چون میدونست وونهو رو زخماش حساسه.
ولی اینبار وونهو نمیخواست کم بیاره نه جلوی اون کریس عوضی.
و:با این چیزی که صد درصد از مال تو بزرگتره
با یه جمله ی کوتاه روی کریسو کم کرد چون مطمئن بود کریس کوچک تر از خودشه پس از این استفاده کرد
شونو داشت ریز میخندید و دهن هیونگوون از تعجب باز مونده بود.
ز:واو به قیافش نمیخوره
زیر لب زمزمه کرد طوری که هیچکس نشنید.
ک:به هر حال اون ماله منه و من میبرمش
خم شد خواست دست هیونگوونو که پشت وونهو وایساده بگیره ولی وونهو دستشو گرفت و مانع این کار شد.
و:عا عا چطوره بذاریم خودش انتخاب کنه کیو میخواد؟
با نیشخند گفت و مستقیم تو چشای کریس ذل زد و اونم نیشخند زد و سرشو تکون داد.
وونهو میدونست که کریس عاشق رقابت کردنه پس سعی کرد از این علاقه اون مرد به نفع خودش استفاده کنه
وونهو زود رفت و کنار کریس دقیقا روبروی هیونگوون ایستاد.
ک:باشه آقای لی ببینیم این آقای محترم کیو انتخاب میکنه
روبه هیونگوون گفت و سعی کرد فریبنده ترین لبخندشو روبه هیونگوون بزنه.
هیونگوون چشماش رو وونهو و کریس میچرخید.
| #fic ⋮ #MonstaX ‘ Name: #Gangster ‘ part: 02
‘ Coup: HyungWonho
⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯
» By: Medi ⋮ Unknown - Gp Link`T.me/EternalFantasY
برم ریکشنا رو باز کنم ?
لباساش رو با لباس های قبلیش عوض کرده بود،منتظر بود جانی بیاد و حقوقشو بده. حدود ده دیقه بعد در باز شد و جانی از در سفید رنگ اتاق سرک کشید و وقتی هیونگوون رو داخل دید،وارد اتاق شد و درو پشت سرش بست. جانی مردی ۳۰ ۳۵ ساله با موهای خرمایی و چشمای زیبا بود ولی…
لباساش رو با لباس های قبلیش عوض کرده بود،منتظر بود جانی بیاد و حقوقشو بده. حدود ده دیقه بعد در باز شد و جانی از در سفید رنگ اتاق سرک کشید و وقتی هیونگوون رو داخل دید،وارد اتاق شد و درو پشت سرش بست. جانی مردی ۳۰ ۳۵ ساله با موهای خرمایی و چشمای زیبا بود ولی…
پشتیبانی و خرید:
@activevpnv2raybot
@activevpn_admin
پیج اینستاگرام:
https://instagram.com/activevpn_v2ray?igshid=OGQ5ZDc2ODk2ZA%3D%3D&utm_source=qr
Last updated 3 months ago
Last updated 1 year, 4 months ago