نهاد شاهی، تنها منبع تاریخیِ "حقِّ طبیعی" در ایران بود.

ورای حد تقریر است، شرح آرزومندی

شما اگر در روياهایتان نهنگی مست ديديد كه در اقيانوسي موّاج و متلاطم هستی از شراب معشوق، چون گربه‌‌ای چالاك پَست و بالا می شود و می خندد و شكر پَراکنی می‌کند، زنهار که از معبِّر، تعبیر بپرسید!
او در تاریخ هستی کسی نیست جز مولانا!

«زهی كرشمه خوابی كه به ز بيداری است».

“Occam's razor”
تیغ آکام

اشیاء را بی ضرورت نباید بر جهان افزود.[١]

[1]“Entities should not be multiplied beyond necessity.”
(In Latin, Entia non sunt multiplicanda praeter necessitatem.)

« نه عقل در ایران اسلامی- اعمّ از عقلِ مشائیّون، اشراقیّون، متکلّمون، اصولیّون، متعالیون، وعرفا-هیچ سنخیتی با شکِّ عقلی دکارتی ندارد، ایمان شرعی در اسلام از سنخ ایمان وجدانیِ مسیحیّت نیست، و­ وحیِ فرشته محورعالم اسلامی نیز اشتراکی با انکشاف خداوند در عالم مسیحی ندارد.»

روشنفکری: آگاهی کاذب و ایده ئولوژی، هومن قاسمی، ص١٩۶

اندیشهٔ متجدّد، اندیشهٔ متحقّق شدهٔ زیست جهان ماست.

تتلو

نقشه‌ی پالایسترا در موقوفه‌ی لوکِئُون، محلِّ مکتب ارِسطو (از ۳۴۴ تا ۳۲۳ قبل از میلاد)، همراه با افزوده‌ها بدان تا دوره‌ی رُمی، بر اساس حفّاری‌های اکتشافی در سال ۱۹۹۶.

برگرفته از:
Lygouri-Tolia, Eutychia. “Excavating an ancient palaestra in Athens.” in Excavating classical culture; recent archaeological discoveries in Greece, edited by Maria Stamatopoulou and Marina Yeroulanou. Oxford: Beazley Archive and Archaeopress, 2002. Page 204.

#هانس_بلومنبرگ شرح می‌دهد که وقتی خدای الهیّاتی رخت از جهان بَست و وقتی که خدای نامینالیستی نقاب از رخ برکشید، در چنین شب تاریکی، انسان جدید تنها با اتکاء به «ضرورت خردورزی» که داشت توانست در این جهان بیتوته کند و سوژه انسان مدرن در این شرایط است که از هر امری دست می شوید و به استئصال می‌رسد، شکل می گیرد.

تزِ «اندیشه ناپذیری» هانس بلومنبرگ در مشروعیّت عصر مُدرن ص ۱۶۰ چنین بود:

«چیزها هرگز چنین نخواهد بود که روزی بتوانم بگوییم، اصلاً مسیحیّت در کار نبوده است.»