القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 3 months ago
القناة الرسمية لشبكة ملازمنا كل مايحتاجه الطالب.
((ملاحظة : لايوجد لدينا اي حساب تواصل على تلكرام ولا نقوم بنشر اعلانات في القناة))
Last updated 1 day, 5 hours ago
سلام همراهان عزیز دوستان عزیزم حق اشتراک دی ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید 6037 6974 9743 0766 حسین اکبرلو بانک صادرات پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم ?
سلام همراهان عزیز
دوستان عزیزم حق اشتراک دی ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید
6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات
پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم ?
ادامه ...
دوباره 79 سال هیچ معنایی در زندگی زمین نداشـت. سپس 79 را ضرب در 28,800 کردم و به عددی کمی کم تر از دو و نیم میلیون سـال رسیدم. با ضرب 2,5000,00 در 30000 برای اختصار، بـه عـدد یـازده
رقمی 75,000,000,000 رسیدم. این رقم باید طول عمـر زنـدگی زمین باشد. تا این جا این اعداد منطقـا مـمـكـن بـه نظر می رسیدند؛ دو و نیم میلیون سال برای زندگی ارگانیک و هفتاد و پسر میلیارد سال برای زمین.
از خود پرسیدم "اما در این صورت کیوان هایی پستار از انسان وجود دارند. بیایید سعی کنیم ببینیم آن ها به رابطه ای با این دارند. "
تصمیم گرفتم دو کیهان سمت چپ (روی شکل) کیهان کوچک را در نظر بگیرم، و به کمک آن ها اول سلول های نسبتا بزرگ میکروسکوپی و سپس کوچک ترین سلول های (مجاز)، کمابیش تقسیم ناپذیر را درک کنم. نمی توان گفت که علم این تقسیم بندی سلول ها به دو مقوله را بی چون و چرا پذیرفته است. اما اگر به ابعاد درونی "دنیـای خـرد" فکر کنیم، در آن صورت می توان پذیرفت که این دنیا از دو دنیا تشکیل می شود که به همان اندازه از هم متمایز هستند که جهان انسان ها با جهـان نـسبتاً بزرگ موجودات و سلول های میکروسکوپی. به این ترتیب، جدول هفت به دست آمد:
مسئله داشت جالب می شد. بیست و چهار ساعت، دوره زندگی سلول را می ساخت. و هر چند دوره زندگی سلول های منفرد به هیچ وجه صد در صد مشخص نیست، بسیاری از پژوهشگران بـه ایـن امـر مـسلم رسیده اند که برای سلولی تخصصی شده نظیر سلول ارگانیسم انسان، به نظر می رسد که دوره زندگیش دقیقاً 24 ساعت باشـد. نفـس سـلول
سه ثانیه است. این چیزی به من نمی گفت. اما سه ثانیه از زندگی سلول کوچک چیز های زیادی به من می گفت، از همه مهم تر این که نشان می داد چرا به سختی می توان این سلول ها را دید، هر چند از روی اندازه شـان باید برای یک میکروسکوپ خوب، قابل رؤیت باشند.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 566 و 567 و 568
کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...
يكبار وقتی یادداشت هایی را مرور می کردم که سال پیش از آن نوشته بودم، روی کیهان ها درنگ کردم. قبلا نوشتم که کیهان هـا بـه ویـژه بـرای من از این رو جالب بودند که کاملا با "جدول ابعاد کتاب مدل تازه عـالم من هم خوانی داشتند. همچنین به این مسئله اشاره کرده بودم که چگونه هنگام مطرح شدن درکهای متفاوت از "کیهان کوچک" و "سه کیهان" Tritocosmos، ما همه دچار مشکل شدیم. امـا حـالا دیگر انسان را "کیهان کوچک" می فهیمدیم و زندگی ارگانیک روی زمین را سه کیهان و در آخرین گفت و گو، گورجیف در سکوت آن را تایید کرد. حرف های گورجیف در باره متفاوت بودن زمان در کیهان های متفاوت برایم بسیار معمـا آمیز بود. و سعی کردم آن چه را که "پ" در باره "خـواب و بیداری" و در باره "نفس زندگی ارگانیک" گفته بود، به خاطر بیاورم. تا مدت ها اصلا نمی توانستم چیزی از آن بفهمم. سپس حرف های گورجیف را به یاد آوردم که می گفت: "زمان، نفس است."
از خود پرسیدم:
"سه ثانیه، انسان در حالت به هنجار حدود بیست نفس کامل در دقیقه می کشد، که شامل دم و بازدم می شود. در نتیجه یک نفس کامـل حـدود سه ثانیه طول می کشد.
"چرا "خواب و بیداری" نفس زندگی ارگانیک است؟ خـواب و بیداری چیستند؟
برای انسان و تمامی موجودات زنده قابل قیاس با او که در شرایطی مشابه انسان زندگی می کنند، حتی برای گیاهان، این مدت بیست و چهار ساعت است. علاوه بر آن، خواب و بیداری نفساند، همان طور کـه بـرای نمونه گیاهان وقتی خواب هستند، یعنی شب ها، نفس بیرون می دهند و وقتی بیدارند، یعنی روز ها، نفس می کشند؛ درست به همین نحـو بـرای پستانداران و انسان، میزان جذب اکسیژن و دی اکسید کربن در شب و روز، موقع خواب و بیداری فرق می کند.
با چنین استدلالی دوره های نفس خواب و بیداری را به شکل زیر نظـم بخشیدم:
به قاعده ای ساده، "قاعده سه" رسیدم. با تقسیم 24 ساعت به سه ثانیه، عدد 28800 را به دست آوردم. با تقسیم 28800(روز ها و شب ها) به 365، با کسری بسیار کوچک به 79 سال رسیدم. این عدد برایم جالب بود. با ادامه همان استدلال، هفتاد و نـه سـال، زمـان خـواب و بیداری زندگی ارگانیک را می ساخت. این با هیچ چیز که می توانستم در زندگی ارگانیک پیدا کنم، هم خوانی نداشت، اما نمایان گر طول عمر انسان بود. از خود پرسیدم: "آیا نمی شود این توازی را جلو تر برد؟" اعدادی را که به دست آورده بودم، به صورت زیر تنظیم کردم:
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 565 و 566
کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...
روشن بود که گورجیف مسکو را پیش از انقلاب ترک کرده و هنوز در باره حوادثی که در باره اش حرف زده بود، چیزی نمی دانست. نوشته بود که رهسپار الكساندروپول است و از من خواسـته بـود کـه کـار گروه ها را تا زمان ورودش که قول داده بود پیش از عیـد پـاک باشـد ادامه دهم.
این کارت پستال مرا با مشکلی جدی روبرو کرد. فکر می کردم مانـدن در روسیه بیفایده و احمقانه است. در عـيـن حـال نمی خواستم بـدون موافقت گورجیف یا درست تر بگویم بدون او روسیه را ترک کنم. و او به قفقاز رفته بود و کارت پستالش که در فوریه یعنی قبل از انقلاب نوشته شده بود، نمی توانست ربطی به اوضاع روز داشته باشد. در آخر تصمیم گرفتم منتظر بمانم، هر چند می دیدم که آنچه امروز ممكـن بود، می توانست فردا نا ممکن شود.
عید پاک فرا رسید هیچ خبری از گورجیف نبود. یک هفته پس از عیـد پاک تلگرامی از او رسید که در آن گفته بود که در ماه مه می آید.
نخستین "حکومت موقت" سقوط کرد. خارج رفتن دشوار تر شـده بـود. گروه ها به کار ادامه می دادند و همه منتظر گورجیف بودیم.
گفت وگوها یمان اغلب به شکل ها باز می گشت، به ویژه هرگاه لازم بود با افراد جدیدی که به گروه می آمدند، صحبت می کردیم. تمـام مـدت بـه نظرم می رسید شکل هایی که گورجیف به ما داده بود، حرف های ناگفته زیادی داشت و اغلب فکر می کردم که شاید به تدریج با مطالعه عمیق تر "شكل ها" معنا و اهمیت درونی آن ها برایمان آشکار شود.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 563 و 564
کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...
به گمانم حدود یک هفته پس از انقلاب بود کـه مـن اعـضای اصلی گروه مان را در محله دکتر اس. جمـع کردم و نظرات خود را در باره اوضاع با آنها در میان گذاشتم. گفتم که به نظر مـن هـیـچ دلیلـی وجـود نداشت که ما در روسیه بمانیم و باید بـه خـارج می رفتیم؛ احتمالا به زودی آن دوره کوتاه نسبتا آرام پایان می یافت و همه چیز دوباره شروع به ازهم گسستن و فروپاشی می کرد. کمکی از دسـت مـا سـاخته نبود و کار روی خودمان هم ناممکن میشد.
نمی توانم بگویم که نظر من زیاد مورد تایید قرار گرفت. بیش تر آن ها سنگینی اوضاع را درک نمی کردند و به نظر آن ها می رسید که ممکن بود همه چیز دوباره آرام و به هنجار شود. دیگران در چنگال این توهم رایج بودند که همه چیز خیر است. از دید آنان حرف های من گزافه گویانه به نظر می رسید؛ به هر حال، آن ها نیازی به شتاب نمی دیدند. از دید عـده ای دیگر، سختی اصلی این بود که ما از گورجیف بی خبر بودیم و مدت ها بود هیچ خبری از او نشنیده بودیم. از زمان انقلاب فقط یک نامـه از مسکو رسیده بود و از روی آن می دانستیم گورجیف رفته است و هیچ کس نمی دانست کجا است. سرانجام تصمیم گرفتیم صبر کنیم. در آن زمان، دو گروه در مجمـوع چـهـل نـفـری و چند گروه جداگانه داشتیم که هر از گاه دور هم جمع می شدند.
به زودی پس از جلسه ای در خانه دکتر اس، کارت پستالی از گورجیـف دریافت کردم که یک ماه قبل از آن در قطاری از مسکو به قفقاز نوشته شده بود که به دلیل بی نظمی های شایع، در پست خانه مانده بود.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 563
کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...
من هیچ حسی نسبت به رژیم پادشاهی نداشتم، فقط نمی خواستم خـود را مانند بقیه گول بزنم.
همیشه به شخص امپراطور نيكولاس دوم علاقه داشتم، به نظـر مـن، از بسیاری جهات انسان فوق العاده ای بود؛ اما کاملا بدفهمیده می شد و خودش هم خودش را نمی فهمید. این که حـق بـا مـن بـود از پایـان کـتـاب خاطراتش که توسط بولشویک ها به چاپ رسید، و به زمـانی اشـاره داشت که همه او را رسوا و رها کرده بودند، ثابـت مـی شـود؛ نیرویی استثنایی از خود نشان داده بود، حتی عظمت فکری.
اما به هر حال، موضوع هیچ ربطی به او به عنوان یک فرد نداشت، بلکه به اصل وحدت قدرت مربوط می شد و مسئولیت نسبت بـه ایـن قـدرتی که او در خودش بازنمایی می کرد. درست است که این اصل را بخـش قابل توجهی از روشن فکران روسیه قبول نداشتند. و بـرای مـردم واژهٔ "تزار" مدت ها بود که معنا و اهمیت خود را از دست داده بود. امـا ایـن واژه هنوز اهمیت زیادی برای ارتش و برای ماشین بوروکراسی داشت که هر چند بسیار ناقص بود، اما کار می کرد و همه چیز را اداره می نمود. "تزار" بخش مرکزی و ضروری این ماشین بود. خلـع يـد از "تزار" در چنین لحظه ای حتما کل ماشین را نابود می کرد. و ما چیز دیگری نداشتیم. ثابت شد شعار معروف "همکاری همگانی" بـرای خلـق چیزی که این همه قربانی برایش داده شده بود، همان طور که انتظار می رفت، بلوف بود. خلق چیزی، روی "آن چه در حرکت اسـت" نـامـمكن است. حوادث با سرعتی نفس گیر اتفاق می افتادند. ارتش چند روز بعد از هم گسست. جنگ در واقع پیشتر تمام شده بود. امـا حکومت جدید دوست نداشت این واقعیت را به رسمیت بشناسد.
دروغی تازه شروع شده بود. اما از همه شگفت آورتر این بود که مردم می توانستند چیزی برای خوشحالی پیدا کنند. من از سربازانی که از سربازخانه ها یا از قطار هایی که آن ها را به سلاخ خانه می بردند، فرار می کردند، صحبت نمی کنم. اما از روشن فکران تعجب می کردم، روشن فکرانی که بلافاصله از "وطن پرست" به "انقلابی" و "سوسیالیست" تبدیل شدند. حتی نوووورميا Novoe Vremya، ناگهان روزنامه سوسیالیست ها شـد. منشویک معروف مقاله ای در باره آزادی در آن نوشت، امـا ظـاهـرا خـودش هـم نتوانست آن را قورت دهد و منصرف شد.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 561 و 562 و 563
کانال گرجیف
@Gordjief
القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 3 months ago
القناة الرسمية لشبكة ملازمنا كل مايحتاجه الطالب.
((ملاحظة : لايوجد لدينا اي حساب تواصل على تلكرام ولا نقوم بنشر اعلانات في القناة))
Last updated 1 day, 5 hours ago