‌ ‌ ‌‌‌ ‌
i was thinking about everything that happened
how everything was nothing
and nothing was a whole damn thing
everyday and every night i'm overthinking
i'm overwhelmed by life
and i want to die
i need to die
and i need someone to save me
who is not here
who isn't even in this channel
always ignoring me
and then coming back with so cute
i'm overtired
overeating
overactive
overacting
overstepping
overcast
over
loser
sober
raining
lover
your lover
who will never know:)

#ناشناس_شما

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
خیلی دیر فهمیدم دارم هرروز بیشتر از قبل شبیه تو میشم.
عاشق کویر گردی بودی من دیگه شمال نرفتم.
همیشه زم زم پرتقالی میخوردی منم اعتیادم به کوکا رو کنار گذاشتم،روز آخر نزدیک ایستگاه اتوبوس گفتی دیگه نمیخوام ببینمت منم همه آینه های خونرو شکستم،سلیقه هامون کاملا یکی شده بود؛از من که فرار کردی منم خودمو ترک کردم..

#ناشناس_شما

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
Just wanted you to know that im still saving the money for your glasses even though I don’t give it to you.
I want you to buy the glasses and then give you the money.
I know that you need it right now but I can’t give it to you and it’s hard to explain the reason behind it;
I knew there was no chance for it to work out;at least i understood that you don’t need the money that i have
So I didn’t want to try to give you the money;
I know there is no point in saving it, i can spend it for myself,but I won’t do that either.
I m sure that you won’t need it in future as well because you are not even thinking in buying the glasses you are just saying that you want it so i ll be satisfied
And I can’t believe anything other than that
You told me that you are trying your best but it’s not even visible;
I don’t care about anything,i just want you to have that glasses and be able to see me
But the point is you having those glasses is much more important to me than you;it can be useless but im still trying and you don’t
Im still trying for YOU and you don’t
You just say that you won’t do anything for it because I don’t
But i did it before the time you start doing it
I know we are not the same
But at least you can TRY
At least for ME

#ناشناس_شما

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
خيلي دلتنگتم
دلتنگ خنده هات
نميدوني چقد از چشماي من زيبايي
چقد خنده هات دوست دارم
چقد نياز دارم بهت
ب آغوشت
ب محبت هات
برام مثل يه مادر بودي
خيلي دلم بوي تورو ميخاد
دلم براي موهاي خوشبو و فرفريت تنگ شده
دلم براي چال قشنگت تنگ شده
نميدوني چقد برات اشك ميريزم
چقد ميخامت
چقد پشيمونم
هميشه ميدونستم لياقتت ندارم
فكر نميكردم از دست دادنت انقد نابودم كنه
نميدوني چقد قلبم شكسته از نداشتنت
خيلي خيلي دوستت دارم
خيلي دلم ميخاد بهت بگم اينارو
خستم از روزاي بدون تو
كاش برگردم ب روزاي ك داشتمت
تو زيباترين و روياييترين بخش زندگي من باقي ميموني
خيلي ميبوسمت خيلي زياد

#ناشناس_شما

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
مدتی میشه که دیگه اثری ازت تو زندگیم دیده نمیشه،خاطرت توی قلب و مغزم هم دیگه در حال محو شدنه..
متن هایی که برات نوشته بودم و میخواستم یروز برات بفرستمشون،عکس و فیلمایی که ازت داشتم،دفتری که توش درموردت مینوشتم،هیچکدومشون دیگه نیستن.
همشون همراه هر حسی که بهت داشتم محو شدن‌.
ایندفعه فراموش کردنت مثل دفعه های قبل درد نداشت.
اینبار وقتی گفتم "فراموشش کردم" دروغ نگفتم‌.
اینبار ساعت ها فکر اینکه چرا اونجوری دورم انداختی فکرمو مشغول نکرد و روزمو به گند نکشید.
فقط یه سوال مدام توی مغزم تکرار شد،اصلا چرا دوستت داشتم؟
خیلی وقته دیگه با هر چیز کوچیکی یادت نمیفتم،راستش الان دیگه خیلی کم پیش میاد که درموردت حتی فکر کنم.
زخمی که بهم زدی مثل هر زخم دیگه ای کم کم درمان شد و ایندفعه حتی ردیم ازش نموند که مثل دفعه های قبل بخاطرش اجازه بدم برگردی به امید اینکه کمکم کنی از شرش راحت بشم،یه زخم بدتر بهم بزنی و در نهایت منو با زخم های بیشتر تنها بذاری.
دیگه حتی اگه جایی ببینمت جوری از کنارت رد میشم که انگار وجود نداری با اینکه جفتمون میدونیم یه زمانی خود قلبم بودی.
دیگه عصبانی نیستم،دیگه بغض راه گلومو نمیبنده هردفعه میای تو ذهنم،دیگه لبخند نمیزنم هردفعه یاد خاطره هامون میفتم فکر کنم وقتی میگن تو برای من مردی یعنی همین،چون تو هنوز تو این دنیا وجود داری ولی من دیگه اهمیتی نمیدم‌.

#ناشناس_شما

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
دیگه هیچ دلیلی برای دوست داشتنت باقی نمونده،یه بخشی ازم همیشه در تلاش بود که برا کارای مسخرت و احساساتت که بنظر میرسید هر لحظه در حال تغییره دلیل پیدا کنه،که توجیهت کنه تا بتونم به دوست داشتنت ادامه بدم اما الان که دارم اینو برات می‌نویسم اون تیکه از وجودم دیگه مرده،تو کسی بودی که تا سر حد مرگ زخمیش کرد و من کسی بودم که تیر خلاصو بهش زدم.
فک میکردم با بقیه فرق داری،تورو خیلی خیلی بیشتر و بهتر از چیزی می‌دیدم که واقعا هستی اما اشتباه میکردم.
در واقع تو اصلا خاص نبودی،عشقی که بهت داشتم بود که باعث میشد حتی نقصاتم به چشمم کامل و قشنگ بیان.
واقعا دیگه خستم از حسی که هر دفعه بهم دست میده بعد اینکه مثل یه احمق حرفاتو باور میکنم و به خودم اجازه میدم دوباره بهت اعتماد کنم.
دارم رهات میکنم با اینکه بهت قول دادم انجامش نمیدم،چون توهم قرار نبود همچین آدمی از آب دربیای قرار بود؟
این آخرین حرفای من به آدمیه که یه زمانی حاضر بودم جونمو براش بدم،ازت خواهش میکنم دیگه خودتو از زندگیم محو کن برو و دیگه هیچوقت برنگرد،به کلی فراموش کن اون احمقی که تورو دوست داشت،تا منم بتونم با خیال راحت هر خاطره ای که ازت دارمو فراموش کنم و به کلی پشت سر بذارم این عشق مریض ابلهانرو که بوی تعفنش کل زندگیمو برداشته.
این عمق تنفریه که تو روحم و تمام وجودم نسبت بهت ریشه کرده؛
بخاطر تموم دروغایی که میگفتی و حقیقت تلخ و زننده ای که توی رفتارت باهام بود.
بخاطر اون دفعه هایی که ولم کردیو وقتی دیدی کسی نمیتونه اندازه ی من دوست داشته باشه با بیشترین حقارت ممکن برگشتی و من با حماقت تمام دوباره و دوباره بهت دل بستم.
بخاطر تموم اون دفعه هایی که با تموم وجود میخواستم پیشت بمونم ولی راهی جز ول کردن همه چیز برام نذاشتی.
بخاطر همه دروغایی که به خودت اجازه دادی بهم بگی و از بین بردن آخرین تیکه های شکسته ای که از آدمی که قبلاً بودم برام باقی مونده بود.

#ناشناس_شما

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
I think i know you...
https://t.me/ourloveletters333/570

Telegram

⋆༺ love letters ༻⋆

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ همیشه منو تنها گذاشتی،با کلی سوال،با یه روح داغون و قلبی که نمیتونه هیچ کس دیگه ایو دوست داشته باشه.. و همیشه دوباره برگشتی بدون اینکه بگی چرا رفتی،و همیشه درست وقتی برگشتی که نیاز داشتی به یه شونه…