دردِ دل‌های شبانه من

Description
مي نويسم شايد آرام گيرم.

Admin: https://t.me/Ghadyanimajid
Advertising
We recommend to visit

کانال فیلم

Last updated 11 months, 2 weeks ago

رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»

News & media website

تازه‌ترین اخبار ایران و جهان

ارتباط با ما :
@pezhvakads

اینستاگرام ?
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Last updated 2 months ago

‌( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد ) ‌

‌آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار‌ ‌‌ ‌

‌‌𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads

𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot

Last updated 1 month ago

3 months, 1 week ago

فایل صوتی اپیزود هجدهم
سفرنامه برادران امیدوار:
تراس‌های برنجی شگفت‌انگیز

@khorjin_podcast

3 months, 3 weeks ago

نت‌های کتاب با دستان تو وقتی بر پوسته سازت می‌نشیند من خوشبخت‌ترین آدم روی زمینم حتی اگر گاهی انگشتانت جای تم، بر بک بنشیند یا برعکس. من با کاستی از حسین تهرانی عاشق تمبک شدم و در خیالم سازی بود ساده. اما این سال‌ها که همراهت آمدم و کنار استاد باحوصله‌ات، جناب سلوکی آموختنت را نگریستم، دانستم هیچ سازی آن‌قدر ساده نیست و هر انگشت برای خود نوایی دارد و لذتی. هیچگاه سازی نیاموختم ولی این روزها با تمرین تمبک تو و نوای سنتور فرنیا تا آسمان می‌روم و غرق رویا می‌شوم. تو بنواز  تا نوازش بال فرشتگان بر روح و روان ما بنشیند حتی اگر گاهی جای نت‌ها جابجا شد.

کانال دردِ دل‌های شبانه من

https://t.me/majidghadyani

4 months, 3 weeks ago

فایل صوتی اپیزود هفدهم
سفرنامه برادران امیدوار:
فیلیپین خیس، جهنم سگ‌ها

@khorjin_podcast

6 months ago

بیا باهم غزلی بخوانیم از عراقی، سعدی، شاید هم حافظ. بعد سه‌تارت را بردار و کوکش کن برای نواختن ردیفی از میرزاعبدالله در گوشه مجلس‌افروز و من بروم تا گوشه خلوت تاکستان پدربزرگ؛ جایی که با طنابی بلند تابی درست کرده بودیم گره خورده بر تنه درختانی که نمی‌دانم چنار بودند، شمشاد بودند یا بلوط. بالش نرم پُر از پَر را زیرم بگذارم و تا نزدیکی‌ تکه ابرهای سفید آسمان بالا بروم و نرمی آن‌ها را روی سرانگشتانم حس کنم. ابرهای تابستان‌های ییلاق، نرم بودند و لطیف. مثل لاله گوش تو وقتی گوشواره‌های زمرد مادربزرگ را آویزان‌شان کردی. زمردهایی که تنها یادگارم بودند. تو می‌دانستی که بعد از رفتنت، بالای تاقچه، روی قرآن جلد چرمی پیدایشان کردم. همه‌چیز را بردی الا این گوشواره‌ها را. کاش آن‌ها هم همراهت بودند و من توی خیالم تاب خوردن‌شان را روی عکس‌هایت می‌دیدم و آرزوی دوباره دیدنت را محال نمی‌پنداشتم.
بیا با سال بلوا فال بگیریم و سرنوشت‌مان را گره بزنیم به جمله‌های حسینا، نوشا و قصه ببافیم. دیشب کتاب را بی‌هوا باز کردم: «گریه کرد. چه می‌دانستم راست می‌گوید و پس از عروسی من پنج سال در پشت و پسله می‌پلکد، عصرها پناه می‌برد به مِی فروشی کِی‌پور و تباه می‌شود؟ ... اما شاید نمی‌خواست یا نمی‌توانست مرا به چنگ بیاورد، خود را آزار می‌داد.» بیدار که شدم گریه کرده بودم، اما این شهر مِی فروشی ندارد. باید پنهانی نوشید. لعنت به شهری که نمی‌شود توی کافه‌هایش مِی نوشید، مست شد و زار زد.
بیا و یک‌بار دیگر، فقط یک‌بار دیگر سه‌تارت را کوک کن برای هر ردیف و گوشه‌ای که می‌خواهی، گوشواره‌های زمرد را آویزان کن تا تاب بخورند کنار سفیدی گردنت، شاید آن‌قدر مست شوم که همه‌چیز یادم برود. خواب‌هایم بی رویا شود. مِی فروشی کی‌پور فراموشم شود. دیگر غزل خواندن از سرم بیفتد و اسیر دام هیچ گوشواره‌ای نشوم. آن‌قدر بنواز که تا ابد بمانم روی تاب بلند تاکستان پدربزرگ، میان ابرهای آسمان و غوره‌های زمین تاب بخورم و تاب بخورم و بی‌تاب هیچ خاطره‌ای نشوم. سازت را کوک کن تا در گوشه‌ای امن پناه بگیرم و همان‌جا بمانم در خیال ردیفی که دیگر نمی‌شنوم.

کانال دردِ دل‌های شبانه من
https://telegram.me/majidghadyani

Telegram

دردِ دل‌های شبانه من

مي نويسم شايد آرام گيرم. Admin: https://t.me/Ghadyanimajid

بیا باهم غزلی بخوانیم از عراقی، سعدی، شاید هم حافظ. بعد سه‌تارت را بردار و کوکش کن برای نواختن ردیفی …
6 months, 1 week ago

دل‌نوشته‌ای قدیمی:

یادت هست نشسته بودی پشت آخرین میز کافه، گوشه چپ، کنار دو گلدان شمعدانی که نمی‌دانم چطور وسط آن‌همه دود سیگار و بوی قهوه، هنوز سبز بودند و توی گوشی، تند و تند تایپ می‌کردی؟ همان‌ روزی که سیگارت روی زیرسیگاری چوبی دود شد و تو تنها یک‌بار برای روشن کردنش کام گرفتی و رد رژ کالباسی‌ لبت ماند روی فیلتر سفید وینستونی که از من گرفتی. روی میز کناری نشسته بودم و میان هر جرعه از تلخی اسپرسو، یک کام می‌گرفتم تا طعم دهانم گس شود و خیالم گم شود میان سطر سطر شازده احتجابی که هیچ‌چیزش را نفهمیدم. بعد سرت را از گوشی بیرون آوردی و من پاکت سیگار را روی میزت گذاشتم و تو روبرویم نشستی و یک فنجان چای سبز سفارش دادی. لبخند زدی و من نگاهم ماند به قطره اشکی که توی چشمت جا مانده بود و دستی که نمی‌خواستی بلرزد و می‌لرزید. برایت از کسی گفتم که سال‌ها روی همین میز می‌نشست و برایش رویا می‌بافتم و میان یکی از همین رویاهایم، گم شد و رفت. روزی مثل همین روزها که هوا ابری بود و نمی‌بارید. کاش تو همه این‌ها یادت باشد تا برایم تعریف کنی. من همه‌چیز را از یاد برده‌ام. همه‌چیز را.

کانال دردِ دل‌های شبانه من

https://t.me/majidghadyani

Telegram

دردِ دل‌های شبانه من

مي نويسم شايد آرام گيرم. Admin: https://t.me/Ghadyanimajid

دل‌نوشته‌ای قدیمی:
6 months, 3 weeks ago

فایل صوتی اپیزود شانزدهم
سفرنامه برادران امیدوار:
استرالیایی‌های اصیل

@khorjin_podcast

9 months, 4 weeks ago

بیا برویم سمت کویر. جایی بعد از یزد. حوالی شهری به نام انار. تا کاروانسرای زین‌الدین. بنشینیم روی بام و تو از خوشه پروین بگویی و من باز نفهمم که این نقطه‌های نورانی کجای آسمان قرار دارند و بی‌قرار شوم. بی‌قرار آوازی که زیرلب زمزمه می‌کنی و من غرق شوم میان خیال. خیال با تو صبحانه خوردن در خانه‌ای کاهگلی. کنار حوضی زیر بادگیری خنک وسط هرم گرمای تابستان. مثل تابستان‌های چابهار. کنار دریا بزرگ شاید هم ساحل بریس. تو از غروب خورشید میان امواج دریای جنوب عکس بگیری و من از لبخندی که نشسته روی لبت با آن رژی که نمی‌فهمیدم صورتی است یا گلبهی. تو چای به و سیب سفارش بدهی و من قلیان با طعم نعنا تا نفسم از گرمای جانم بکاهد. وجودم پر از عطری خنک شود و تو بگویی بوی تلخ بیشتر دوست داری حتی تلخ‌تر از قهوه عربیکای ساحل رامسر. آخر بلوار کازینو و بعد هوای جواهرده به سرت بزند و گیر کنیم توی برف پاییزی و تا شب سرگردان شویم و آن‌قدر بخندیم که نفهمیم کی صبح شد و ماشین راهداری به دادمان رسید و آرزوی جواهرده به دلمان بماند. مثل همه این آرزوها که به دلم مانده.

کانال دردِ دل‌های شبانه من

https://t.me/majidghadyani

Telegram

دردِ دل‌های شبانه من

مي نويسم شايد آرام گيرم. Admin: https://t.me/Ghadyanimajid

بیا برویم سمت کویر. جایی بعد از یزد. حوالی شهری به نام انار. تا کاروانسرای زین‌الدین. بنشینیم روی بام و …
10 months ago

فایل صوتی اپیزود چهاردهم
سفرنامه برادران امیدوار:
دنیایی دیگر

@khorjin_podcast

10 months ago

وبلاگی بود به نام اسپاگتی. یادم هست یکبار نوشته بود: <امروز هوا بارانی است و وبلاگ‌ها پر می‌شود از نوشته> و راست گفته بود. اینجا یک ریز می‌بارد. نه از آن باران‌های معمولی. سیل می‌بارد از آسمان و دلم می‌خواهد بنشینم توی ایوان خانه و خیره شوم به مرغان دریایی که تن به باد سپرده‌اند و بالا و پایین می‌روند، بعد دستم را بگیرم روی بخار لیوان چای و همراه با موزیکی که پخش می‌شود ساری‌گلین را زیر لب زمزمه کنم و با خیالش بروم تا بلندای دوهزار. شهر شهسوار. اقامت چند روزه در خوبان‌رزگاه. چه نام زیبایی داشت این روستا. همچون طبیعتش. یا کوله پشتی‌ام را بردارم و بروم بابلسر، روی ساحل سنگی، کنار تمام خاطرات روزهای جوانی. شاید هم بروم آویدر، مرز دریاچه و جنگل. بعد آرام‌آرام چای پر رنگ را مزه‌مزه کنم و با تلخی‌اش سرک بکشم به تمام قهوه‌های بی‌شکر کافه دربند. کافه که نه، قهوه‌خانه. بعد از رفتن تو همه‌شان شده‌اند کافه وگرنه جایی بودند برای نوشیدن چای از نعلبکی و لقمه گرفتن با بربری داغ شده روی بخاری نفتی و طعم عجیب زرده‌های هم‌نخورده نیمرو با هوای سرد کوهستان. مثل نیمروهای مریم‌خاله بالای تپه، توی ایوان خانه خانی که روزگاری همه‌کاره روستا بود. روستایی که فکر کنم نامش را یاستی‌بولاغ می‌گفتند یا چیزی شبیه این. بولاغ معنی چشمه می‌داد و آن اطراف پر بود از چشمه. اطراف گردنه آوج. نرسیده به همدان. آخرین جرعه چای را هم سر می‌کشم و خاطراتم به همدان نمی‌رسد. به نمایشگاه کتاب میدان باباطاهر و دیزی‌های گنجنامه. باشد برای باران بعدی و چایی که شاید این‌بار شیرین‌تر بنوشم.

کانال دردِ دل‌های شبانه من

https://t.me/majidghadyani

Telegram

دردِ دل‌های شبانه من

مي نويسم شايد آرام گيرم. Admin: https://t.me/Ghadyanimajid

وبلاگی بود به نام اسپاگتی. یادم هست یکبار نوشته بود: &lt;امروز هوا بارانی است و وبلاگ‌ها پر می‌شود از نوشته&gt; …
10 months, 2 weeks ago

در روزهایی که مشغول نوشتن فصل‌های آخر جلد دوم رمانم هستم و نمی‌توانم آنچه در دلم می‌گذرد را بنویسم، سرک کشیدن به دل‌نوشته‌های قدیمی، کمی حالم را بهتر می‌کند:

  1. دلم بی‌خبری می‌خواهد و یک فنجان چای داغ با طعم دارچین، شاید هم هل. بنشینم روی صندلی لهستانی ایوان طبقه دوم، رو به جنگلی پر از رنگ‌های زرد و نارنجی. صدای خش‌خش برگ‌ها از گوشه سمت راست شنیده شود و از میان بخاری که بوی دارچین می‌دهد یا شاید هم هل، روباهی ببینم که برای خودش می‌چرخد و دنبال چیزی می‌گردد. از توی خانه ییلاقی صدای کمانچه کلهر بیاید و تار لطفی و بوی عطر خنکی که پاشیده شده روی نبض گردن و پنجره پر شود از سیاهی گیسوان لختی که لبخندی سرخ میانش می‌درخشد.
    دلم بی‌خبری می‌خواهد زیر بارانی توی کوچه باریکی که برسد به تماشاخانه شهر، مچاله شوم زیر چتر نارنجی کسی که خنده‌هایش از هر نمایشی دلچسب‌تر است و بدویم تا انتهای کوچه و صدای شلپ‌شلپ قدم‌های‌مان موسیقی متن زیباترین فیلم عاشقانه جهان شود. برسیم به در بسته تماشاخانه و پیرمردی که راه‌مان ندهد و همان‌طور خیس، دو فنجان قهوه بنوشیم با پای‌سیب، زیر آسمانی سرخ، کنار سیاهی سایه‌ای که از کنار چشمانی خمار، شره کرده و تا روی گونه‌هایی سرخ کش آمده.
    دلم بی‌خبری می‌خواهد. بی‌خبری محض. فرو رفته در سکوتی لایتناهی. در جهانی که خبری میانش نیست الا صدای نفس‌های گرم تو و بوی هل و صدای باران و ... .

-‐-------------------

  1. بهار بود یا پاییز؟ فرقی هم می‌کند؟ برگ‌ها زرد و نارنجی باشند و صدای خش‌خش بپیچد میان عطر خاک باران خورده یا همه‌چیز سبز باشد و بوی بهارنارنج میان صدای گنجشک‌ها، کوچه‌ها را پر کرده باشد چه تفاوتی دارند وقتی تو نباشی؟ تو نباشی تا از سوز باد پاییزی مورمورت شود و من شال‌گردن سفیدم را بیندازم روی شال آبی تو و باز تو نباشی که بین عطسه‌های مدام من در فصل گرده‌های سرگردان گل‌ها، دستمال آبی‌ات را بدهی دستم و ندانی عطر رویش چه به جانم می‌آورد. چه فرقی دارد پاییز باشد و بوی قهوه بپیچد توی پیاده‌رو روبه‌روی ساحل و صندلی‌های چوبی نم‌دار باشند و میز پشت شیشه خالی باشد و تو لاته نخواهی و قهوه ترک کافه صدف، مزه زهرمار بدهد یا بهار باشد و هوا هی ببارد و هی نبارد و بدویم تا زیر آلاچیق جنگل و آن‌قدر زل بزنیم به پیرزنی که روی زغال بلال کباب می‌کرد تا خودش دو تا شیرش را برای‌مان بیاورد و حالا هفت بهار باشد که بیایم تا همان آلاچیق و جای پیرزن، مردی هربار برایم چای آتشی بریزد و من ننوشم. بهار باشد یا پاییز، سبز باشد یا زرد، عطر هیزم سوخته باشد یا بهارنارنج، باران مدام ببارد یا گه‌گاه، تو نباشی همه‌چیزشان مثل هم است، مثل تابستان، مثل زمستان، مثل هر روز.

کانال دردِ دل‌های شبانه من
https://t.me/majidghadyani

Telegram

دردِ دل‌های شبانه من

مي نويسم شايد آرام گيرم. Admin: https://t.me/Ghadyanimajid

در روزهایی که مشغول نوشتن فصل‌های آخر جلد دوم رمانم هستم و نمی‌توانم آنچه در دلم می‌گذرد را بنویسم، سرک …
We recommend to visit

کانال فیلم

Last updated 11 months, 2 weeks ago

رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»

News & media website

تازه‌ترین اخبار ایران و جهان

ارتباط با ما :
@pezhvakads

اینستاگرام ?
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Last updated 2 months ago

‌( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد ) ‌

‌آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار‌ ‌‌ ‌

‌‌𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads

𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot

Last updated 1 month ago