? **حضور

جلسه پنجم**

? قرار گرفتن در حفاظ الهی، باعث ایجاد حس امنیت در انسان می‌شود.

? مجاورت با قلب اولیای الهی، باعث می‌شود که انسان در بهشت الهی قرار بگیرد.

? شرط اول در مجاورت، رعایت ادب و احترام به قوانین مسیر الهی است.

? سلام دادن باعث رعایت ادب و کسب فیض الهی می‌شود.

? انسان باید تمام فعالیت‌های خود را با معیار جلب محبت و ولایت اولیای الهی انجام دهد.

? انسان همواره باید در حضور قلب باشد و نفس خود را محاسبه کند.

? پس از درک حس شدید طلب در دل، انسان در سکون می‌ماند و در مقام تماشا یا ناظر قرار می‌گیرد.

? انسان برای کسب توفیق مجاورت اولیای الهی، باید سبک زندگی خود را تغییر دهد و خویشتن‌داری کند.

? انسان برای شروع هر کاری باید نیت کند و از خداوند و اولیای الهی رخصت بطلبد، برای طلب مجاورت هم انسان نیاز به نیت و اجازه گرفتن دارد.

? انسانی که به مجاورت بزرگان رسید، باید حس وصل قلبی خود را به مقام تبدیل کند.

? انسان باید بین حال وصل درونی خود و اتفاقات و تنش‌های بیرونی زندگی، تفکیک قائل شود و دل خود را برای خداوند آرام نگه دارد.

#حضور

? **حضور

جلسه چهارم**

? زائر همواره سبک سفر می‌کند و وابستگی‌ها و درگیری‌های ذهنی را از خود دور می‌کند.

? کنترل نفس و طمع، بسیاری از بارهای بیهوده را از زندگی انسان حذف می‌کند.

? انسان باید تا می‌تواند محیط زندگی خود را خلوت کند تا آرامش زندگی او حفظ شود.

? انسانی که زندگی خود را به نیت عبادت خلوت کند، برکت زیادی به زندگی او وارد می‌شود.

? تقلید کردن از رفتار و منش بزرگان، می‌تواند به انسان کمک کند تا شبیه به آن‌ها شود.

? چراغ هدایت انسان سالک، ارتباط قلبی با محبت و ولایت اولیای الهی است.

? عشق به پروردگار و اولیای الهی، نور امید را همواره در دل انسان زنده نگه می‌دارد.

? انسان واصل نیازی به دعا کردن ندارد و عشق الهی انتخاب‌هایی پر از برکت برای او رقم می‌زند.

? انسانی که اندیشه و تفکر اولیا الهی به او بخشیده شود، می‌تواند لباس اهل بیت را بر تن کند.

? انسان با حس عشق و محبت و اتصال قلب خود به قلب اولیای الهی، می‌تواند حکمت و دانش آن‌ها را درک کند.

? اکنون زمان آن فرا رسیده است که انسان تصمیم بگیرد، محبت چه کسی را در دل بپروراند.

#حضور
??
https://t.me/masnavimanaavi

??
https://t.me/masnavimanaavi

1960) دوش ، دیگر لَونِ این می داد دست / لقمۀ چندی درآمد ، ره ببست
1961) بهرِ لقمه ، گشته لقمانی گرو / وقتِ لقمان است ، ای لقمه برو
1962) از برای لقمه ای این خار خار / از کفِ لقمان برون آرید خار
1963) در کفِ او خار و ، سایه ش نیز نیست / لیکتان از حرص ، آن تمییز نیست
1964) خار دان ، آن را که خرما دیده ای / ز آنکه بس نان کور و بس نادیده ای
1965) جانِ لقمان که گلستان خداست / پایِ جانش ، بستۀ خاری چراست
1966) اُشتر آمد این وجودِ خار خوار / مصطفی زادی بر این اُشتر سوار
1967) اُشترا ، تنگِ گُلی بر پشتِ توست / کز نسیم اش در تو صد گلزار رُست
1968) میلِ تو ، سوی مغیلان است و ریگ / تا چه گُل چینی ز خارِ مُرده ریگ ؟
1969) ای بگشته زین طلب از کو به کو / چند گویی کین گلستان کو و کو ؟
1970) پیش از آن کین خارِ پا بیرون کنی / چشم تاریک است ، جولان چون کنی ؟
1971) آدمی کو می نگنجد در جهان / در سرِ خاری همی گردد نهان

بیت ۱۹۷۱

"آدمی کو می‌ نگنجد در جهان
در سر خاری همی گردد نهان"

?انسانی که قرار بود از فرط عظمت در جهان نگنجد، خلیفه و جانشین خداوند بر روی زمین شود و تمام ملائکه در برابرش سجده کنند و مایه‌ی افتخار خدا شود،
اینک در یک خار گرفتار شده است.

این خار همان غذای شتر است.
مولانا ناآگاهی و اسیر نفس بودن ِ ما را به شتر تشبیه کرده،
و لقمه‌های ناخوبی که از سر نادانی می‌خوریم را شبیه خار مي‌داند.

?می‌گوید به دنبال گلستان باش و دست از این خار بردار!
این لقمه‌ها جلوی لقمانی ِ شما را گرفته است.

در حقیقت وجود ما به خوردن خار مغیلان عادت کرده‌ و ما کور شده‌ایم و قادر به درک معنا و جهانِ معنا نيستيم.

عظمت آدمی از جهان بزرگتر است. کل عالم در مقابل وجود انسان ذره‌ای‌ست و مقام انسان از کل هستی باید بالاتر باشد؛
اما تمام عظمت او در سر خاری نهان شده و به دام افتاده است .

?چرا آدمی سلوک نمی‌کند؟
چون خار در پای اوست.
این خار همان خوراک شتر است.
لقمه‌ی بیهوده و کم ارزشی است که ما می‌خوریم و از لقمانی ِ خود وا مانده‌ایم!
گفتیم که شتر نیز استعاره از تن انسان است.

بحث این جلسه در همین جا تمام می‌شود و در جلسه‌ی بعدی پیرامون این بیت صحبت خواهیم داشت.

"مصطفی آمد که سازد همدمی
کلمینی یا حمیراء کلمی"

?این بیت درمورد موضوع حمیرا یا عایشه هست که جزو چالش برانگیز‌ترین موضوعات اسلام است و واقعا نقش "ام المومنین عایشه" در جهان اسلام برای بسیاری تبدیل به دغدغه‌ شده است.
این بحث بسیار مفصل است و الان نمی‌توانیم در مورد آن صحبت کنیم و به جلسه بعد موکول‌ می‌کنیم.

?ان‌شاءلله یکی از شبهات بزرگ جهان اسلام که امروزه بسیاری با آن درگیر هستند و بسیار مشکل‌آفرین است را بدون هیچ‌گونه مصلحت‌اندیشی و بدون هیچ جانبداری بر میز قضاوت بنشینیم و در مورد آن سخن بگوییم تا این گره از زندگی خیلی از ما باز شود.

?بزرگواران؛
مولانا صریح صحبت خود را به ما منتقل‌ کرد و وظیفه‌ی خود را انجام داد؛
پس اگر نشنویم و عمل نکنیم ما در انجام وظیفه‌ی خود اهمال کرده ایم.

?پروردگارا ترا سپاس می‌گوییم که در این شب بر سر سفره‌ی مولانا نشستیم و از تأثیر بسزای لقمه بر حکمت و دانش آگاه شدیم.

?پروردگارا بابت تمام لقمه‌های شبهه‌ ناکی که بدون نام‌ و یاد تو خوردیم توبه می کنیم ما را ببخش و بیامرز.

?پروردگارا طلب می‌کنیم که به‌ حق عظمت و حقیقت خودت، مال ما را پاک فرمایی و مدد نمایی که بتوانیم حکمت را از قلبمان بر زبان‌مان جاری کنیم.

?پروردگارا ما شترانی هستیم در جستجوی خار؛
لطفا ما را به عظمت روح و گلستان جان آشنا بفرما.

لاحول و لا‌ قوه الابالله العلی‌العظیم

در پناه نور و عشق الهی باشید.?☀️

پایان جلسه صد و دوازده

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_معنوی
#جلسه_صد_و_دوازده

بیت ۱۹۶۹

" ای بگشته زین طلب از کو‌ به‌ کو
چند گویی کاین گلستان کو و کو؟"

?ای کسی‌که در طلبی از این کو به آن کو روان شده‌ای!

این حکایت خطاب‌ به ماست که مدام از خداوند طلب هدایت داریم،
درحالی‌که یک روز مسلمان و روز دیگر کافریم.

ما هر بار به دنبال فرقه و روشی جدید هستیم.
ما حیران و سرگردانیم و خود را به این در و آن در می زنیم و به این سو آن سو می‌چرخیم که عطری از گلستانی بیابیم.

"چندگویی کاین گلستان کو و کو؟"

?برخی پرندگان مثل فاخته و جغد را مرغ "کوکو" می‌نامند .
مرغ جان ما نیز مدام آواز کوکو سر می‌دهد و در جستجوی گلستان است.

جالب است که خراسان قدیم تلفظ خاصی برای ادای حرف "کِ" داشته‌اند و مقداری آن را حلقی بیان می‌کرده‌اند که  امروز نیز برخی مردمان خراسان و هرات هنوز این تلفظ را دارند.
این تلفظ خیلی به صدای مرغ فاخته که در خراسان به آن "موسی کو تقی" می‌گویند، نزدیک است.
این مرغ نیز آواز کوکو دارد.

?پس کوکو صدای مرغی‌ست که به دنبال گلستان می‌گردد؛
و "کو به کو" گشتن نیز کار انسانی‌ست که رو به هر سمتی در جستجوی خداست.

مولانا می‌گوید اینقدر دنبال خدا نگرد!
گلستان درون خود ِ توست.
به‌ اشتباه، آدرس بیرون را به‌ تو داده‌اند.

?تو فقط باید متوجه آن نسیم درونی شوی،
و برای استشمام آن، باید لقمه‌ی پاک به دهان بگذاری.

????

بیت ۱۹۷۰
"پیش از آن کین خار پا بیرون کنی
چشم تاریک است، جولان چون کنی"
✨"پا" در ادبیات عرفانی نکته‌ی مهمی است و ریشه‌ی حرکت سالک به حساب می‌آید.
سالک کسی‌ست که دائما در سبیل یا راه خدا قدم برمی‌دارد و یک لحظه از حرکت ننشسته است.

✨دشمن سالک، خار است!
اگر خار در پای او بنشیند دیگر از حرکت باز می‌ایستد.

?خار، همان لقمه‌ی ناپاک است.

?اگر می‌خواهید در مسیر الهی رشد و حرکت داشته باشید باید به لقمه‌ها دقت کنيد.
اگر در لقمه نام خدا نباشد مشکل‌دار می‌شود و مثل خاری به پای تو فرو رفته و اجازه سلوک را از تو میگیرد.

?جولان یعنی تاخت و تاز

می‌گوید تا خار را از پای خود بیرون نکشی چشم تو نور ندارد و راه را نمی‌بینی و نمی‌توانی گامی برداری و تاخت و تازی بکنی.
چشم تو نیز به‌خاطر اینکه شبهه‌ جلوی آن را گرفته تاریک شده است.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_معنوی
#جلسه_صد_و_دوازده

?نیایش نوروزی سال 1403

? نوبهارا جان مایی، جان‌ ما را تازه کن..
باغ‌ها را بشکفان و کشت‌ها را تازه کن..

? سال جدید، سالی برای خدمت به خلق است و انسان‌ها نعمت‌های خداوند را درجهت بهبود اوضاع جهان صرف می‌کنند..

? خدمت‌گذاری‌ بی‌منت، برای ارتقاء مردم سرزمین ایران بسیار ارزشمند است..

? برای دیگران با نیت پاک دعا کنیم
دعا کردن برای دیگران باعث جاری شدن انرژی شفا در راستای گسترش نور و آگاهی برای همگان خواهد شد..

✨ما خانواده آکادمی اینلایت سال جدید را به تمامی همراهان گرانقدر تبریک عرض نموده و سالی سرشار از عشق و آگاهی و برکت برای ایران و ایرانی آرزومندیم✨

♥️در پناه نو رو عشق الهی باشید♥️

? موسیقی: انوشیروان روحانی، همایون شجریان

#نوروز

متن کامل ابیات 1878 الی 1912

1878) این همه گفتیم لیک اندر بسیچ / بی عنایاتِ خدا هیچیم هیچ

1879) بی عنایاتِ حق و خاصانِ حق / گر مَلَک باشد سیاهستش ورق

1880) ای خدا ، ای فضل تو حاجت روا / با تو یادِ هیچکس نَبوَد روا

1881) این قَدَر ارشاد ، تو بخشیده ای / تا بدین بس ، عیب ما پوشیده ای

1882) قطره ای دانش که بخشیدی ز پیش / مُتَصل گردان به دریاهای خویش

1883) قطرۀ علم است اندر جانِ من / وارهانش از هوا وز خاکِ تن

1884) پیش از آن کین خاکها خَسفَش کند / پیش از آن کین بادها نَسفَش کند

1885) گر چه چون نَسفَش کند تو قادری / کِش از ایشان واستانی ، واخری

1886) قطره ای کو در هوا شد یا بریخت / از خزینۀ قدرتِ تو کِی گریخت ؟

1887) گر درآید در عدم یا صد عدم / چون بخوانیش ، او کند از سَر ، قدم

1888) صد هزاران ضد ، ضد را می کَشَد / بازشان حکم تو بیرون می کَشَد

1889) از عدم ها سویِ هستی هر زمان / هست یا رب کاروان در کاروان

1890) خاصه هر شب جمله افکار و عقول / نیست گردد غرق در بحرِ نُغول

بیت ۱۸۹۰

"خاصه هر شب جمله افکار و عقول
نیست گردد غرق در بحر نُغول"

?توضیح این بیت را می‌گذاریم برای جلسه‌ی بعد، چون مبحث آن به سمت خواب میرود و جلسه بعدی به آن می‌پردازیم.

امشب تا بیت ۱۸۸۹ از نسخه ی قونیه تصحیح مرحوم نیکلسون خوانش شد.

?بزرگواران؛
امیدوارم که وضعیت انشاالله را درک کرده باشید.
انشالله وضعیت کامروایی بشر و وضعیت خرسندی اوست.

?ببینید ما زندگیمان پر از گره است و گره‌ها حاصل نفس است؛
در روح انسان آزاد و پر از خیر و برکت است.

?انسان در نفس انسان گرفتار هست،
چون نفس ساختار لرزانی دارد و پر از تردید است.
هرچه تردید ِ درونت بیشتر باشد پاسخ جهان هستی نیز لرزان و تردید وار خواهد بود.

?یک نفر پارچه ای را پیش خیاط برد که برایش کت بدوزد.
به خیاط گفت: نروم و بیایم بگویی برق رفت،
یا شاگردم نبود، یا وقت نکردم یا بلد نبودم…
اصلا بده به من، تو اینکاره نیستی؛

و پارچه را گرفت و رفت.

?این وضعیت فکر کردن ماست!
ما با یقین زندگی نمی‌کنیم.
کلا ذهن حالتش این‌گونه است که همیشه در تردید به سر می‌برد.

?تردیدها و دودلی‌ها انرژی ما را در جهان هستی کم می‌کند.
مثل آن مشتری نشویم که پر از عدم اعتماد و تردید و انکار و تکذیب است و خیاط بنده خدا هنوز حرفی نزده، ناراحت و عصبانی پارچه‌ را از او پس بگیریم و برویم!
این خیاط، همان جهان هستی هست و ما مثل آن آدم وسواسی هستیم که پارچه آوردیم و اجازه نمی‌دهیم خیاط حرفی بزند.
عقلمان نمی‌رسد، چون داریم در این دنیای پر از سختی و ملالت زندگی می‌کنیم.

?اما فنی که عرفان ایرانی آموزش
می‌دهد بسیار کاربردی است و آن استفاده از وضعیت انشاالله هست.
انشاالله یعنی اصلا مال من نیست و مال خداست؛
و اینطوری فکر متوقف می‌شود.

?پروردگارا!
بابت تمام تردیدهایی که در زندگی حمل کردیم و به انرژی‌ و هدایت الهی ایمان و باور نداشتیم توبه می‌کنیم مارا ببخش و بیامرز.

?پروردگارا!
بابت تمام سختی‌هایی که از تردید و دودلی‌ها در زندگی خود خلق کردیم توبه می‌کنیم ما را ببخش و بیامرز.

?پروردگارا!
بابت هدیه‌ای که در قلب ما نهادی قطره‌ای که در دلهای ما کاشتی از تو سپاسگزاریم.

?پروردگارا!
از تو طلب می‌کنیم این قطره را به اقیانوس عشق و رحمتت متصل گردان.

?پروردگارا؛
دلهای مارا غبار رویی بگردان.

?پروردگارا؛
آتش خشم را از دلهای ما بربای و قلبمان را خنک فرما.

?پروردگارا؛
پراکندگی قلب ما را به وحدت خودت برکت ببخش.

?پروردگارا؛
جریان چشمه ی آگاهی را در دلهای ما جاری فرما.

?پروردگارا؛
قطره‌ی دانش قلبی ما را به اقیانوس دانش خودت متصل گردان.

?پروردگارا؛
به مدد تو و به مدد خاصان تو، اسرار مثنوی بر ما گشوده شد،
عاجزانه طلب میکنیم به مدد تمامی نیروهای الهی‌ات دلهای ما را روشن فرمایی.

?پروردگارا؛
ما قادر به جریان انداختن عنصر آب در قلب‌هایمان نیستیم، طلب می‌کنیم خنکی آب را به دل‌های ما بچشانی و قلب ما را به اقیانوس خروشان پر از علم و آگاهی و برکت خودت متصل گردانی.

?پروردگارا؛
مدد فرما در حضور قلب به سر ببریم،
در حضور قلب زندگی کنیم،
و حیاتی طیبه وپاک را تجربه کنیم.

"این همه گفتیم لیک اندر بیسچ
بی عنایات خدا هیچیم هیچ"

در پناه نور و عشق الهی باشید.✨?

پایان جلسه صد و ششم

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_معنوی
#جلسه_صد_و_شش

شرح مثنوی برای نوجوانان و جوانان
♦️ جلسه صد و دوم
وحدت وجودی

? آدرس شعر:
مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 1806 الی 1816
? نام حکایت:
بازرگان که طوطی او را پیغام داد به طوطیان هندوستان
? نام بخش:
بیان تفسیر قول حکیم سنایی

? موسیقی پایانی: استاد محمدرضا شجریان

?
#مولانا
#شرح_مثنوی
??
https://t.me/masnavimanaavi