روح او پاره پوره بود
روح من سوخته
اما وقتی باهم بودیم …
زخم هایمان کمی کمتر درد میکرد :؛

اوم‍‌د م‍‌س‍‌ک‍‌ن ب‍‌اش‍‌ه س‍‌ردرد ش‍‌د :)!

همه چی خوب به نظر میرسه، تا اینکه شب میشه...

سالها گذشت و آدما اومدن و رفتن...
من فراموش نکردم. هنوز یادمه،
یادمه اون احساسی ک بهت داشتمو، یادمه فکرم همیشه پیشت بود.
یادمه وقتی میخندیدی تو دلم قند آب میشد، همیشه منتظر بودم ببینم چی دلت میخواد، گرمته، سردته، گشنته، تشنته، خوابت میاد، چی میخوای واست بیارم.
هنوز غذای مورد علاقتو، خواننده مورد علاقتو، بازیگر مورد علاقتو یادمه!
هنوزم وقتی یجا بوی عطرت میاد برمیگردم! هنوز خاطره هامون یادمه، وقتایی که بازی میکردیم، فیلم می‌دیدیم، با هم غذا درست میکردیم، بیرون رفتنامون...
هنوز یادمه چجوری تو سر و کله هم میزدیم و دعوا میکردیم، یادمه همیشه ته دیگمو میخوردی ک اذیتم کنی، یادمه چجوری مراقبم بودی، هنوز اون جا کلیدیه که بهم دادی و دارم؛ همون آبیه که یه فرشته بود.
هنوز عکساتو ته گالریم دارم، هنوز شمارتو حفظم...تموم شد دیگه.فراموش نکردم ولی تموم شد.
یه روز احساسم ته کشید فهمیدم نشدنی نمیشه ول کردم رفتم دنبال زندگیم، شدم یه آدم دیگه! اما هنوزم روت حساسم، هنوز وقتی کنار یکی دیگه میبینمت، یه قطره اشک از چشام میاد پایین میرم اون آدمه رو زیر و رو میکنم ببینم چی داره که من نداشتم:))))

هنوزم چشم دیدنت با یکی دیگه رو ندارم :)))))

تقصیر خودمه.
خیلی جدی گرفتم؛ حرف‌ها رو، قول‌ها رو، آدم‌ها رو، حتی دنیا رو!

مثل برد بود باختن قلبم به تو

الان قشنگ اون رودخونه‌ای ام که شماعی زاده میگفت مرداب شده.

حال منم خوبه اینجوری
زندگی کنم تو خریت