تبلیغات:?
@ava_tab
آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii
آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei
Last updated 1 month, 3 weeks ago
ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در تلگرام
@planagency
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیامرسانهای داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim
Last updated 2 weeks, 2 days ago
[This Channel is not intended to violate any condition of use. Copyright Disclaimer Under Section 107 of Copyright Act 1976, allowance is made for "fair use" for purposes such as criticism, comment, news reporting, teaching, scholarship, and research.]
Last updated 6 months, 3 weeks ago
منابع دکتری علوم سیاسی کانال مشاوره علوم سیاسی
1_بانک سوالات دکتری صفیارپور
2_اصول جامع صفیارپور
3_اندیشه جامع صفیارپور
4_تطبیقی جامع صفیارپور
5_روش پژوهش جامع صفیارپور
6_ اقتصاد سیاسی جامع صفیارپور
7_مبانی جامع صفیارپور
8_تحولات جامع صفیارپور
9_سیاست خارجی جامع صفیارپور
10_جامعه شناسی سیاسی جامع صفیارپور
✅نکته ی خیلی مهم:
با وجود کتاب های جامع هیچ نیازی به مطالعه ی منبع نیس،کتاب های جامع ما ،تمام نکات را پوشش داده است
جهت سفارش کتاب به خانم #میرفتحی مراجعه شود
👇👇👇
تماس خانم #میرفتحی جهت سفارش کتاب
👇👇
09162424339
✅کانال تخصصی مشاوره ارشد_دکتری علوم سیاسی
👇👇👇
خواب آشفته ی ترامپ برای جهان
به قلم:ابوالفضل خرم روز (پژوهشگر امنیت بین الملل)
🔺پالسهای ترامپ و جنگ با ایران!
ترامپ رسما کار خود را به عنوان ۴۷ امین رئیس جمهور آمریکا آغاز کرد. انتخاب دوباره ترامپ محصول عناد و ارادهٔ تسلیمناپذیری او در مقابل مخالفانش بود.
پس از نشستن ترامپ بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا همه به نوعی منتظرند تا ببینند که چه سیاستی در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد. سخنرانی او در مراسم تحلیف بیشتر بر اولویتهای داخلی استوار بود و اشاره خاصی به خاورمیانه -نه اسرائیل، نه ایران، نه عادیسازی روابط در منطقه میان تلآویو و کشورهای دیگر- نکرد. البته بر خلاف برخی تحلیلها عدم اشاره به این پروندهها به معنای از اولویت خارج شدن آنها نیست.
او در سخنرانی تحلیف در سال 2017 هم اشاره خاصی به آنها نکرده بود، اما هم از برجام خارج شد و هم پیمان ابراهیم را کلید زد و قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و جولان را هم به او بخشید.
فعلا ترامپ سیاست خود در قبال ایران را اعلام نکرده است؛ ولی میتوان گفت که او به دنبال جنگ نیست و در مراسم تحلیف هم بار دیگر بر این نکته تاکید کرد؛ اما در عین حال صلح را هم با معیارهای خود و از موضع قدرت میخواهد.
ممکن هم هست که تا لب پرتگاه جنگ پیش برود و تهدید نظامی هم بکند، اما بعید است که جنگی را شروع کند؛ مگر این که قبل از آن مطمئن باشد که یک طرفه خواهد بود و زیانی کلان بر آن مترتب نیست. او عملا با کمک به پایان دو جنگ لبنان و غزه این موضع را نشان داده است و به احتمال زیاد به جنگ اوکراین هم پایان خواهد داد. پایان این جنگ هم بعید است با ماراتن مذاکرات همراه باشد و چه بسا هم با اعلام توافقی غافلگیرکننده همراه شود.
در واقع ترامپ چه بسا تنها رئیس جمهور آمریکا باشد که بدون تهدید به جنگ و گزینه نظامی تصویری رعبآور از خود ساخته است. او بینالمللگرا نیست و ضد ساختارها و نهادهای بینالمللی است و باوری به کار جمعی با متحدان سنتی آمریکا ندارد و به نوعی «تک خور» است و همه چیز را برای آمریکا میخواهد.
ترامپ خاورمیانه آرامی میخواهد که در بستر آن سیاستهای خود (پیشبرد پیمان ابراهیم و....) در این منطقه و تنش تجاری با اروپا و چین و نیز اولویتهای داخلی را پیش ببرد. تا اینجای کار ترامپ بر خلاف انتظارات نتانیاهو ظاهر شده است و نمونه آن فشار او برای توقف جنگ غزه و حتی تهدید ضمنی بیبی بود. خود همین رفتار او و همچنین بازنشر اظهارات جفری ساکس اقتصاددان آمریکایی در انتقاد شدید از نتانیاهو و تکاپوی او برای وارد کردن آمریکا به جنگ با ایران میتواند حامل پالسهای مثبتی به تهران باشد.
موارد دیگری از این پالسها را نیز میتوان برشمرد؛ از جمله صدور دستور لغو حفاظت فیزیکی از جان بولتون و انتقادش از نقش او در جنگ عراق و متهم کردن او به انفجار اوضاع در خاورمیانه و نشانه دیگر هم اخراج برایان هوک که از ارکان سیاست فشار حداکثری علیه ایران بود و بر ضرورت ازسرگیری آن تاکید داشت.
همچنین انتخاب مایکل دیمینو به عنوان چهرهای مخالف جنگ و تنش نظامی با ایران به ریاست سیاستگذاری پنتاگون در خاورمیانه نیز میتواند در این راستا باشد.
این که طرف ایرانی چه مواجههای با این پیامهای ضمنی ترامپ داشته باشد چگونه آنها را تفسیر کند، مساله دیگری است؛ اما نباید صرفا هیاهوی رسانهای در مخالفت با مذاکره و … را ملاک تحلیل قرار داد.
در همین حال نیز، اقتضای شخصیت خودشیفته ترامپ ثبت اتفاقات و توافقهای تاریخی بنام خودش است و میخواهد کارهایی را انجام دهد که اسلاف او از انجام آن عاجز بودهاند.
مفروض تاکید مداوم ترامپ بر پرهیز از جنگ آن هم در خاورمیانه این است که به دنبال دیپلماسی و توافق با ایران است؛ اما چه توافقی؟ قبلا نیز گفته شد که توافقی فراتر از برجام با تمرکز بر مساله هستهای که در آن امتیازاتی بگیرد که اوباما و بایدن نتوانستند و اگر پیام پسغامها روندی جدی را کلید نزند، احتمالا بخواهد این هدف را از ابتدا با تشدید فشار حداکثری و تلاش برای قطع کامل صادرات نفت ایران دنبال کند. در کل به احتمال زیاد مذاکرات مستقیم-محرمانه یا آشکار- دیر یا زود شروع شود. در دنیای سیاست هیچ بعید نیست که در نهایت شاهد دود سفید غیرمنتظره و غافلگیرکننده در این مذاکرات باشیم.
برخلاف دیدگاههای آخرالزمانی به سیاست خاورمیانهای ترامپ بر این باورم که نه او به دنبال برهم زدن موازنههای کنونی در منطقه به شکل بنیادین است و نه فعلا ارادهای بینالمللی برای آن وجود دارد. ترامپ همه چیز را از دریچه پول و اقتصاد میبیند و صف صاحبان غولهای اقتصادی و فناوری -امثال ایلان ماسک، جف بزوس، مارک زاکر برگ، لارن سانچز و ساندار پیچای- در مراسم تحلیف او خود و تعلیق 90 روزه همه کمکهای خارجی حتی به اسرائیل انعکاسی از این واقعیت است.
#صابر_گل_عنبری
*?قطعنامه جدید در وضعیتی متفاوت!*
✍صابر_گل_عنبری
قطعنامه تروئیکای اروپایی با حمایت آمریکا درباره برنامه هستهای ایران در شورای حکام تصویب شد. تصویب قطعنامه فارغ از محتوای آن، به معنای نادیده گرفتن هشدارها و تهدیدهای مکرر تهران بود.
این قطعنامه دومین از نوع خود علیه ایران ظرف شش ماه اخیر است که با 19 رای موافق، 12 ممتنع و 3 مخالف کشور به تصویب رسید. علی رغم تحرکات گسترده دیپلماتیک ایران در دو روز اخیر، اما تغییر معناداری نسبت به قطعنامه قبلی در آرای موافق، مخالف و ممتنع رخ نداد؛ تنها با این اختلاف که قطعنامه ماه ژوئن با یک رای بیشتر (20 رای) تصویب شد و 12 رای ممتنع و 2 رای مخالف (یک رای کمتر) داشت.
قطعنامه جدید از مدیرکل آژانس میخواهد که تا نشست بعدی شورای حکام در ماه مارس آینده گزارش جامعی از وضعیت فعالیتهای هستهای ایران ارايه دهد. همچنین از ایران خواسته است که «اقدامات ضروری و فوری» برای حل و فصل مسائل اختلافی پادمانی (دو سایت) انجام دهد.
تهران نیز فورا واکنش نشان داده و رئیس سازمان انرژی ایران دستور انجام اقدامات موثر، از جمله راهاندازی مجموعه متنابهی از سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته از انواع مختلف را صادر کرد.
اما ایران در عین حال بر تداوم همکاریهای فنی و پادمانی با آژانس و آمادگی خود برای «تعامل سازنده» تاکید کرده است.
در حالی که تهدیدهای مکرر ایران به «پاسخ قاطع» در صورت صدور قطعنامه در سنگینتر شدن فضا به ویژه در داخل کشور سهیم بود، اما با اطمینان از قطعی شدن تصویب قطعنامه و پس از آن، تلاش شد از اهمیت آن کاسته شود.
هر چند محتوای قطعنامه تفاوت محتوایی چندانی با چند قطعنامه قبلی ندارد و فعلا خواستار اقدامات عملی چون ارجاع پرونده به شورای امنیت نشده است، اما تصویب آن در کنار دور تند تحریمها و مواضع اروپا را نباید واکنشی انفعالی چه در پرونده هستهای چه دیگر پروندهها مانند جنگ اوکراین پنداشت، بلکه به نظر میرسد که خروجی راهبرد جدید و حساب شده طرفهای غربی در قبال ایران است که با گامهای تصاعدی عملیاتی میشود. از این رو هم ممکن است که این روند تا فعال شدن مکانیسم ماشه تداوم یابد؛ مگر این که در میانه راه اتفاقی خارق العاده مانع آن شود.
اما در کنار آن نباید از نظر هم دور داشت که هدف دیگر تصویب قطعنامه علیه ایران میتواند به نوعی بسترسازی و آماده کردن فضای بینالملل برای اقداماتی علیه برنامه هستهای ایران نیز باشد. از این رو میتوان گفت که از هم اکنون تا دستکم در دو سال اول دولت ترامپ، تنش غرب و ایران بسیار جدیتر و شدیدتر از قبل پیش رود.
تصویب قطعنامه پس از تهدیدهای بیشتر ایران نسبت به گذشته و همین سفر گروسی به تهران بیانگر این است که مدل سنتی مدیریت و کنترل تنش چه بسا دیگر جواب نمیدهد و تاثیری در محاسبات طرف مقابل نداشته است.
گویا دریافت طرف غربی با شمول آمریکا و اروپا این است که زمانه تشدید جدی فشار بر ایران و بکارگیری اهرمهای فشار است. به همین خاطر هم بعید است که «فعلا» برای دیپلماسی و مذاکره جدی و بر اساس قواعد قبلی مذاکراتی ارادهای داشته باشد. از این منظر، احتمالا طرفهای غربی قبل از شروع مذاکراتی جدی، در صرافت تشدید گامهای خود و در انتظار تاثیر آن بر محاسبات طرف ایرانی با هدف عقبنشینی جدی در پروندههای متعدد مورد مناقشه است.
اما قابل توجه این که اروپا قبل از شروع به کار ترامپ و رونمایی از نسخه دوم فشار حداکثری او، این فشار را به سبک خود آغاز کرده است؛ در حالی که در دور اول ریاست جمهوری ترامپ هر چند عملا نتوانست در مقابل خروج او از برجام بایستد، اما دستکم مواضع اعلامی انتقادی گرفت؛ اما اکنون در دو بعد اعلامی و اعمالی از او پیشی گرفته است.
در این میان گویا برخی طرفهای منطقهای مانند عربستان نیز به این جمعبندی رسیدهاند که ممکن است که تنش در منطقه دستکم در یکی دو سال آینده وارد مراحل پیشرفتهای شود و به همین خاطر از اکنون برای دور ماندن از ترکشهای این تنش، مواضع خود را هدفمند تنظیم میکنند.
اما چنان که قبلا نیز گفته شد، این تنش ممکن است تا سر حد جنگ پیش برود، اما بعید است که ترامپ به دنبال جنگی منطقهای در خاورمیانه باشد و چه بسا اگر دیپلماسی معطوف به تفاهمات و توافقی نیز شکل گیرد در لب پرتگاه جنگ و در لحظهای حساس و سرنوشتساز با هدف مهار اوضاع و جلوگیری از وقوع آن باشد. با این حال، قبل از شروع دوره ترامپ باید دید این مقطع زمانی دو ماهه تا آمدن او چگونه و به چه شکلی سپری میشود.
✅کانال تحلیلی سیاسیون ایران
??
*?اروپا و ایران؛ چرایی تشدید تقابل؟*
✍صابر_گل_عنبری
تقابل اروپا و ایران رو به فزونی و وارد فازی کمسابقه شده است. تحریمهای اخیر اروپا از هواپیمایی تا کشتیرانی و همچنین تلاش برای تصویب قطعنامهای در شورای حکام و اقدامات دیگر نشان از عزم اروپا برای بالا بردن سطح این تقابل به شکل جدی است.
طرح پیشنویس قطعنامه در شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران منعکسکننده همین عزم و اراده اروپاییهاست. چنین قطعنامهای در صورت تصویب سفر گروسی به ایران را کان لم یکن و روند فعالسازی اسنپ بک را تسریع خواهد کرد.
به نظر میرسد که تهران با این سفر و بالا بردن سطح دیدارها با گروسی تلاش داشت که مانع تصویب این قطعنامه شود و تنش را کنترل کند. از این رو، هم گویا موافقت نهایی با تفاهماتی که با مدیر کل آژانس در سفرش مطرح شد، به سرنوشت نشست فردای شورای حکام منوط شده و قبل از آن چیزی رسانهای نشد.
اما پرسش کانونی درباره علت یا علل این دور تند اروپا علیه ایران است. عوامل زیادی مطرح میشود که مهمترین آنها دریافت اروپاییها از نقش ایران در جنگ اوکراین به عنوان جنگی حیاتی برای امنیت و آینده این قاره است.
واقعیت این است که همه این عوامل تاثیرگذار و مهم است؛ اما به نظر نگارنده نباید این رفتار اروپا صرفا در تصویری اروپایی ایرانی در قاب روابط و تنشهای دوجانبه دیده شود.
این رویکرد اروپا را میتوان تصمیمی غربی و نه صرفا اروپایی برای افزایش تقابل دیرینه غرب و جمهوری اسلامی ایران دانست. به نظر میرسد که مجموعه غرب در یک سال اخیر به دلایل مختلف از انباشت تنش تاریخی گرفته تا جنگ اوکراین، جنگهای اخیر اسرائیل و تنشها در منطقه و غیره به این برآورد و جمعبندی رسیده است که باید دستکم در تاکتیکهای خود علیه تهران بازنگری کند و سیاست جدیدی را در پیش بگیرد و در این راستا هم میخواهند از همه ظرفیتهای موجود برای «فشار حداکثری» از جمله ظرفیت پرونده هستهای استفاده کنند.
در یک کلام میتوان گفت که رویکرد جدید اروپا خروجی تصمیم هماهنگ «غرب سنتی» (با شمول آمریکای بایدن و اروپا با همکاری اسرائیل) است و بعید نیست در آینده هم اروپا چنان تند شود که چه بسا خود ترامپ نیز انگشت به دهان بماند و تعجب کند.
اما بازگشت ترامپ نیز میتواند به تلاقی رویکرد جدید «غرب سنتی» و «غرب ترامپی» علیه ایران کمک کند.
?? احیای ایران
[ برشی کوتاه از سرمقالۀ شمارۀ پانزدهم فصلنامۀ سیاستنامه - زمستان ۱۳۹۹ خورشیدی ]
✍️ حامد زارع
ایران کنونی به مثابه کانون فلات ایران در یکی از حساسترین دورههای تاریخی خود به سر میبرد. از حضور نظامی ایالات متحده در اطراف کشور گرفته تا سرکشیهای همسایههای تازه به دوران رسیده شرایطی را پیش آورده که لزوم توجه هر چه بیشتر به وحدت ملی را یادآور شده است. وحدت ملی در هر دورهای پیرامون مفاهیمی شکل گرفته و سپس نصوص مربوط به خود را سامان داده است. از دوران باستان تا شاهنشاهی ساسانیان، وحدت ملی ایران حول مفردات معطوف به فرِّ شاهی و دیانت زرتشتی شکل گرفته است.
با هجوم اعراب و گذار از دو قرن سکوت، در دوران سلطنت غزنویان و سلجوقیان بازگشتی به اندرزنامههای ایرانی شکل گرفت و مضامین کهن وحدت ملی ایران در اشعار فردوسی بازتاب یافت و در کشورداری خواجه نظاماالملک رخنه کرد. نگارش سیاستنامه توسط خواجه و عطف توجه دوباره به مفهوم عدالت یکی از مهمترین مقاطع تاریخ فکری ایرانزمین به شمار میرود که زمینهساز تداوم فرهنگ و خِرد سیاسی ایران در دوره اسلامی تاریخش شد.
با ظهور شاه اسماعیل و شکلگیری شاهنشاهی صفویان و قدرتنمایی شاهعباس صفوی، وحدت ملی ایران حول محور تشیع، شکلی تازه به خود گرفت و در متون فقهای ایرانی و لبنانی نصوص تازهای یافت. در پایان دوران قاجاریه نیز بازگشت دوبارهای به مفهوم عدالت ذیل جنبش مشروطهخواهی پیدا شد و با مطمحنظر قرار گرفتن تجربه مغربزمین، لزوم تأسیس نهادهای دورۀ جدید مورد تأکید ایرانیان قرار گرفت و لاجرم اندیشۀ غربی نیز تبدیل به یکی از نصوصی شد که نظام مشروطیت مهمترین و برجستهترین مصداق آن شد. آرمانهای مشروطه در صد سال اخیر همواره به مثابه یکی از عوامل پیدایش وحدت ملی مورد تبیین و بررسی اندیشمندان قرار گرفته است.
در مقطع کنونی لزوم حفظ و حراست از نصوص ایرانی، شیعی و غربی که پایه و مایۀ تاریخ جدید ایران را تشکیل داده است بیش از همیشه ضروری است. اگر با تشبث به وحدت ملی توانستهایم از گذرگاههایی نظیر جنگ تحمیلی و همچنین بحران هستهای عبور کنیم، با همین وحدت نیز میتوانیم در حفظ یکپارچگی کشور و تمامیت ارضی آن کوشا باشیم.
واکنش شهروندان ایرانی به شعرخوانی رجب طیب اردوغان در رژۀ نظامی باکو به خوبی نشان دهنده حضور این وحدت ملی در وجدان عمومی ایرانیان و تبلور روحیۀ ملی آنان در دفاع از کیان ایران است. تعرض لسانی اردوغان نه تنها مایۀ عقبنشینی و سرخوردگی نشد، بلکه پایهای برای احیای ایران در افکار عمومی نیز شد.
احیای ایران به عنوان ستونی که "اقوام گوناگون" را زیر یک سقف نگاه داشته است، مهمترین و فوریترین امر سیاسی به شمار میرود و لازمۀ این امر سیاسی نیز تقویت وحدت ملی است. وحدتی که بر پایۀ اندیشۀ ایرانی، مذهب شیعی و تجددِ غربی شکل گرفته، دوام یافته و ساختار پیدا کرده است
?ترامپ، ایلان ماسک و ایران!
✍صابر_گل_عنبری
ایلان ماسک ثروتمندترین فرد جهان به نوشته نیویورک تایمز دوشنبه گذشته با سعید ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل دیدار و گفتگو کرده است. این دیدار در صورت صحت یک روز قبل از انتصاب ماسک به سمت رسمی وزیر کارآمدی دولت در کابینه دوم ترامپ انجام شده است.
این دیدار به طور حتم با هماهنگی ترامپ بوده است و میتوان آن را تلاشی برای ایجاد پل ارتباط مستقیم با تهران پنداشت و به احتمال زیاد دو طرف ایرانی و آمریکایی در این دیدار توافق هم کرده باشند که این ملاقاتها ادامه یابد.
به همین علت باید دید ترامپ با این دیدار و تلاش برای زدن پل ارتباطی با ایران به دنبال چیست و چرا ماسک را مکلف به این رایزنی کرده است؟
در وهله نخست، این دیدار میتواند نمایش یک روی دیگر سیاست ترامپ در قبال ایران باشد که با تصویر انتخاب طیفی به شدت تندرو، جنگطلب و ضدایرانی سنخیتی ندارد که به قول دوستی، عاقلترین افراد تیمش، خود ترامپ است.
ترامپ همین است و این شیوه بازی او نیز طبیعی و با مضمون چند یادداشت نگارنده درباره شخصیت ترامپ و سیاستهای احتمالی او همخوانی دارد.
فارغ از این که در این ملاقات چه گذشته است، اما ترامپ با این دیدار احتمالا خواسته باشد تصویری متفاوت و «غیرجنگطلب» از خود در قبال ایران مخابره کند. در این قاب، این دیدار فی نفسه میتواند حامل این پیام باشد که به دنبال کاهش تنش است نه تشدید آن.
تنشها در منطقه خاورمیانه در سطح خطرناکی است و هر چند به نقطه جوش نرسیده است، اما به آن نزدیک است و ممکن است ناخواسته منطقه را درگیر جنگی کند که نه آمریکایِ بایدن آن را میخواست و نه آمریکایِ ترامپ میخواهد. از این رو احتمالا ترامپ از بیم درگیر شدن در چنین جنگ ناخواستهای میخواهد از هم اکنون برای کنترل و مهار اوضاع اقدام کند.
در این راستا هم میتوان این ابتکار ترامپ را نوعی تلاش برای مدیریت رفتار و کنش ایران به ویژه در قبال اسرائیل و منصرف ساختن آن از پاسخ به حمله نیز دانست. این پاسخ هم به گمانم همچنان در دستور کار تهران است.
اما احتمال دیگر این که ترامپ از همین ابتدای کار خواسته است که از نزدیک با شیوه و زیرکی خود، شناختی از سیاست و رویکرد ایران در قبال آمریکایِ او کسب کند و یحتمل ببیند که تا چه اندازه بازگشت او و این تصویر «رعبآور» با چینش این تیم ضد ایرانی موثر واقع شده است و این که تا کجا میتواند در این تصویرسازی پیش برود و همچنین میزان آمادگی طرف ایرانی برای کاهش تنش را بسنجد.
اما انتخاب تاجر بزرگی چون ایلان ماسک و نه یک شخصیت امنیتی و نظامی یا سیاستمدار افراطی برای این رایزنی نیز مکمل گزاره بالا و حامل این پیام نیز هست که در کنار تمایلش برای کنترل تنش، اهل معامله و توافق نیز هست.
ناگفته هم نماند که ماسک نیز مانند خود ترامپ شخصیتی متغیر دارد و این سالها روابطشان همواره نوسانی بوده است. ایلان ماسک در انتخابات 2016 به شدت از سیاستهای کلینتون حمایت و از ترامپ شدیدا انتقاد میکرد.
خود همین روابط نوسانی نیز درسهای مهمی برای شناخت دقیق ترامپ دارد.
با وجود مواضع ماسک، و در حالی که تلاش خاصی برای دلجویی از ترامپ نکرده بود؛ اما چون «دلار» و «پول» یک محرک و جهتدهنده نیرومند نظام فکری ترامپ است، پس از پیروزی در انتخابات 2016، ماسک را به عضویت شورای مشورتی اقتصادی درآورد.
اما دوباره ماسک در سال 2017 در اعتراض به خروج از معاهده آب و هوایی پاریس قهر کرد و پس از آن نیز چند بار این قهر و آشتی تکرار شد که غالبا خود ترامپ برای دلجویی، آشتی و کشاندن ماسک به سمت خود تلاش کرده است؛ تا این که در سه ماه گذشته روابط بسیار نزدیک شد و ماسک روزانه یک میلیون دلار به کمپ انتخاباتی او کمک کرد و اکنون نیز به چهرهای کلیدی در تیمش تبدیل شده است. با این حال، باید دید این دوستی تا کی دوام میآورد.
اما به موضوع اصلی که برگردیم، در آینده نیز در امتداد همین تناقضات ترامپی، به احتمال زیاد شاهد فصول دیگری از این دو روی سیاستورزی او در قبال ایران باشیم. یک بار چنان موج تندی راه بیفتد که انگار جنگ حتمی است و بار دیگر موجی متناقض که انگار آشتی و توافق حتمی است.
در میانه جدال این دو تصویر اعلامیِ گیج کننده و بعضا گمراه کننده، باید دید سیاست واقعی ترامپ با ایران راه به کدام سمت میبرد.
✅کانال تحلیلی سیاسیون ایران
??
??ترامپ تیم سیاست خارجی و امنیت ملی را حول سیاست «اول آمریکا» جمع کرد
توبه نئوکانها از نومحافظهکاری
سه تفاوت سیاست خارجی دوره اول و دوم ترامپ
دنیایاقتصاد :حزب جمهوریخواه پیشتر بر پیشانیاش برچسب «شاهین»های سیاست خارجی را داشت؛ شاهینهایی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب، روز سهشنبه به عنوان «مشاور امنیت ملی» و «وزیر امور خارجه» خود در نظر گرفته بود. این شاهینها چه نامیده میشدند؟ «نئوکان» یا «نومحافظه کاران». درحالیکه آنها زمانی نومحافظهکار بودند، اما طی چند سال گذشته، «مایکل والتز» و سناتور «مارکو روبیو»، هر دو از فلوریدا، به تدریج موضع خود را تغییر دادند. کمتر شبیه «دیک چنی»، معاون وقت رئیس جمهور، یا «جان بولتون» که سومین مشاور امنیت ملی ترامپ بود، آنها [یعنی والتز و روبیو] دیگر درباره مداخلات خارجی یا چشمانداز تغییر رژیم صحبت نمیکنند. در عوض، آنها به زبان جنبش «اول آمریکا» صحبت میکنند و راحتتر با جهانبینی اغلب نامنظم ترامپ که در آن معاملهگری بر ایدئولوژی حاکم است، کنار میآیند.
«دیوید سنگر» و «کِیتی ادمونسون» در گزارشی برای نیویورک تایمز نوشتند، نتیجه این میشود که ترامپ ممکن است به یک تیم سیاست خارجی متشکل از «وفاداران سرسخت» برسد که البته ریشه در رویکردهای آشنای جمهوریخواهان دارند. تغییری که این دو چهره کردهاند، نشاندهنده به حاشیه راندن گستردهتر نئوکانها در تمام حزب جمهوریخواه پس از فاجعه در عراق و ظهور «اول آمریکا»ست. وفاداران ترامپ، و بسیاری از اعضای حزب، اکنون بهطور کامل به این جهان بینی روی آوردهاند؛ کمی مشتاقتر از پیت هگزت، مجری شبکه فاکسنیوز که روز سهشنبه بهعنوان وزیر دفاع انتخاب شد. هگزت هم انزواطلبی اعلامشده ترامپ و هم مداخلهگری تکانشی او را کانالیزه میکند. او همچنین از استفاده گاه به گاه ترامپ از زور حمایت کرده است. هگزت، کهنه سرباز در عراق و افغانستانی، چهارسال پیش در نیویورک تایمز از تغییر و تحول خود به سوی «ابتدا آمریکا» گفت.
هگزت گفت: «فکر میکنم بسیاری از ما که بسیار جنگطلب بودیم و به قدرت و توانایی نظامی آمریکا اعتقاد داشتیم، در برابر نحوه توصیف جنگها از سوی ترامپ بسیار مقاوم بودیم. اما اگر با خودمان صادق باشیم، شکی وجود ندارد که باید بهطور اساسی نحوه انجام آن را تغییر جهت دهیم. چقدر پول سرمایهگذاری کردهایم، روی چه تعداد افرادی سرمایهگذاری کردهایم و آیا واقعا ما را ایمنتر کرده است؟ آیا هنوز ارزشش را دارد؟» برای روبیو و والتز، تغییر موضع از موقعیتهای قبلی به فعلی آهسته بوده و در سایه آنچه در کنفرانسهای محافظه کاران یا در مصاحبه با فاکسنیوز گفتند و نیز در نحوه تغییر آرایشان در لحظات کلیدی مشهود است. در چند سال گذشته اوکراین یک آزمون حیاتی بوده است.
هنگامی که روسیه برای اولینبار در فوریه۲۰۲۲ به اوکراین حمله کرد، روبیو بهعنوان مرد شماره۲ کمیته اطلاعات سنا، عجله برای ارسال اسلحه، کمک و اطلاعات برای اوکراینیها را تحسین کرد. همینطور والتز، یک کلاه سبز سابق که مشتاقانه از دادن همه چیز به رئیسجمهور ولودیمیر زلنسکی برای بیرون راندن نیروهای روسی حمایت کرد. اما تا بهار امسال، روبیو و والتز، هر کدام به دلایل خاص خود، به آخرین بسته کمکی بزرگ برای حمایت از اوکراین رای منفی دادند. روبیو برای توجیه موضع جدید خود اعلام کرد که ایالات متحده نمیتواند برای آزادی اوکراین بجنگد؛ درحالیکه مهاجران غیرقانونی از مرزهای جنوبی ایالات متحده وارد کشورمان میشوند.
والتز هم به نوبه خود، در یک یادداشت برای فاکسنیوز نوشت که رئیس جمهور بایدن «نه هدف آمریکا در اوکراین و نه استراتژی خود برای دستیابی به آن را توضیح داده است. آیا هزینههای نظامی آمریکا تا زمانی که اوکراین روسیه را به مرزهای قبل از جنگ بازگرداند، ادامه خواهد داشت؟ یعنی مرزهای قبل از ۲۰۱۴ اش؟ یا تا زمانی که رژیم پوتین سقوط کند؟» در واقع، اهداف بایدن تغییر کرده است. اظهارات مکرر او مبنی بر اینکه ایالات متحده «تا هر زمانی که به طول انجامد» در کنار اوکراین خواهد ماند، به «تا زمانی که بتوانیم» تبدیل شده است.
اما دستیارانش تا حد زیادی هدف خود را یک هدف ساده توصیف میکنند: کمک به قرار دادن اوکراینیها در موقعیتی که روزی بتوانند با روسیه وارد مذاکره شوند، ترجیحا با دست بالا در میدان نبرد. بعید به نظر میرسد که آن روز در ۱۰هفته باقی مانده از ریاستجمهوری بایدن فرا برسد....
✅کانال تحلیلی سیاسیون ایران
✍ دکتر احسان مکتبي
? استاد داوود فيرحي، پژوهشگر حوزه و انديشمند علوم سياسي بيش از چهار سال است که دنيا را واگذار کرده است. فقدان او موجي از گفتگو و بحث را در جامعه انديشه اي ايران برانگيخت، برخي در نقد او و بسياري در ستايش انديشه هاي او بسط سخن دادند، اما فيرحي چه مي گفت و چه مي خواست و بدنبال کدام غايت رهسپار بود؟ بسياري به درستي مي گويند که فيرحي بدنبال نسبت سنجي فقه و دنياي مدرن بود؛ آنگونه که در "قدرت، دانش و مشروعيت " کوشيده بود تا ريشه هاي تاثير گذاري قدرت بر نص و سنت را واکاوي نمايد و نشان دهد چگونه قدرت مي تواند برمنابع تاثير بگذارد. فيرحي در قدرت، دانش و مشروعيت بدنبال آن بود که ميزان تاثير شمشير يا به تعبير امروزي قدرت و عوامل ديگر را بر دانش واکاوي نمايد، او سپس کوشيد اين تجربه را به دنياي معاصر تسري دهد، به اين خاطر بنيان پژوهش هاي خود در انقلاب مشروطه را بر شناخت دقيق عناصر توليد دانش و قدرت گذاشت.
?علت آن نيز آشکار بود زيرا مشروطه از دوره هاي درس آموز تاريخي ملت ايران است که مي تواند درسهاي بسياري براي جامعه ي ايراني داشته باشد، اما با اين همه، هم چنان زواياي بسياري از آن پنهان مانده است.
?فيرحي کوشيد، با مطالعه دقيق تاريخ معاصر و کنکاش پيرامون اصطلاحات نو آمده راهي در اين ميانه بگشايد، به اين خاطر به شرح تنبيه الامه ميرزا حسين ناييني همت گماشت. پيش از او آيه اله محمود طالقاني نيز شرح مختصري بر اين کتاب با عنوان حکومت در اسلام نوشته بود. داوود فيرحي از پس سالها با بازگشت به ناييني کوشيد نشان دهد اسلام به مثابه آيين مي تواند با حدف و اصلاح خوانش هاي غيرحقوق بشري و با تاکيد بر خردمندي انسان، بسان درختي پر شکوه ريشه در سنت داشته باشد و در همان حال شاخ و برگ هايش در هواي مدرنيته رشد و نمو کند.
?بنابراين در شناخت ريشه هاي فکري فيرحي بايد او را استمرار مراجع نجف در عصر مشروطه، ادامه محقق ارجمند ميرزا حسين ناييني و آيه اله سيد محمود طالقاني در دوران معاصرناميد. او بسان اسلاف خود مي کوشيد نسبتي از مفاهيم مدرن را با لايه هايي از فقه شيعه پيوند بزند. فيرحي مي انديشيد که تجربه هاي فقهي و ديني ما داراي اين ظرفيت هست که مفاهيم مدرن را درخود بازنمايي نمايد و بر اساس شناختي که از جامعه ايراني داشت گمان مي کرد چنانچه اين نسبت به درستي تبيين شود، ميتوان اميدوار بود که جامعه ايراني در تلاقي سنت و مدرنيسم با حفظ لايه هايي از سنت به ديدار مدرنيسم برود و باور داشت با نگهداري هويتهاي ديني و فرهنگي جامعه ايراني آينده روشنتري را در برخورد با مدرنيسم خواهد داشت.
?به همين خاطر مفاهيمي مانند مساوات، آزادي، استبداد و حکومت مشروطه را در ترازوي فقه سنجه مي کرد. فيرحي بسان ناييني و طالقاني مي کوشيد نشان دهد فقه شيعه توان روز آمد شدن را دارد و مي تواند پاسخگوي مشکلات جامعه باشد، به اين جهت آنگونه که ناييني در تنبيه الامه مي خواست نسبتي از فقه را با نسبتي از دنياي مدرن پيوند دهد و از اين رهگذر بين سنت و مدرنيسم آشتي بر قرار نمايد، فيرحي نيز در اين مسير گام بر ميداشت. استاد داوود فيرحي در کتابهايش(فقه و حکمراني حزبي، فقه و سياست و تاريخ تحول دولت و ...)مدام در پي راهي بود تا از تصادم سنت و مدرنيسم در ذهن جامعه ايراني بکاهد، و در پي آن بود که جامعه ايراني به گونه اي منطقي با حفظ داشته هاي خود به ديدار مهمانان نو آمده برود؛ توجه به ادبيات فيرحي نشانگر آن است که او در سالهاي پايان زندگي کوتاهش به قرارداد در زندگي اجتماعي مي انديشيد؛ ديدگاهها و انديشه هايش درباره نوع حکمراني پيامبر (ص) و ماهيت حکمراني ايشان و تاکيد بر اينکه پيامبر(ص) در طول زمامداري دهها قرارداد با قبايل مختلف منعقد کرده است،نشان مي دهد که فيرحي در طول سالها ممارست و تلاش فکري در حوزه سنت و پژوهش در دنياي جديد به حکمراني مبتني بر قراردادي که مورد توافق همه شهروندان باشد رسيده بود و معتقد بود، قرارداد مي تواند منجر به حکمراني مورد تاييد شرع و عرف شود و در نهايت قانوني که مورد توافق همگان باشد را در اين مسير راهگشا ميدانست.
?به اين خاطر به نظر مي آيد فيرحي در پي آن بود تا نشان دهد که قرارداد مي تواند نوعي حجت شرعي براي متدينين و در همان حال نوعي الزام اجتماعي براي شهروندان مدرن باشد و به اينگونه ضمن پاسداشت شرع، ملاکي براي التزام در دنياي مدرن را به دست دهد تا دغدغه ي صد و بيست ساله جامعه ايراني را بر طرف نمايد(براي تفضيل اين مطلب مي توانيد به کتاب پيامبري و قرارداد که به تازگي از درس گفتارهاي استاد منتشر شده است نگاه کنيد)
?? استثناگرایی آمریکایی
✍️ آرش رئیسینژاد، دکترای روابط بینالملل
استثناگرایی آمریکایی مهمترین بنیان هویتی ایالات متحده آمریکاست به گونهای که درک سیاست خارجی، اقتصاد سرمایهداری و پویایی سیاست داخلی این کشور از فهم استثناگرایی آمریکایی میگذرد. استثنایی بودن آمریکا اشاره به فهم این کشور از خویشتن خود دارد. این فهم را باید درهمتنیده با ایده "آمریکا همچو نوری برای نورانی کردن جهان" دید چرا که آمریکا کشوری است که خود را دارای مشیت الهی (Devine Providence) میبیند. در این میان، استثناگرایی شرایط روانی ویژهای را که از سوی نخبگان آمریکایی برساختهشده ایجاد می کند که بر پایه آن در سیاست خارجی آمریکا گناه و جرم نیست. این بدین معناست که ممکن است اشتباهاتی در سیاست خارجی آمریکا پذیرفته شود، ولی جرم و گناه نیست؛ چرا که "تاریکی را در نور راهی نیست"! بهمین دلیل است سیاست خارجی آمریکا عموما توجیه میشود و زیر پرسش قرار نمیگیرد. از همین رو، استثناگرایی آمریکایی اسطوره بنیادین (Myth) هویت و سیاست آمریکاست; اسطورهای هویتی که تاریخ ندارد. آمریکا اما خود را "شهری درخشان بر فراز تپه" (Shining City on a Hill) میخواند.
آمریکا ابرقدرتی است که بزرگی آن بیشتر برخاسته از جایگاه جغرافیایی و دسترسی ایمن به دو اقیانوس دارد تا صرف اقتصاد و آرمانهایش. به بیان دیگر، جغرافیا حامی ایده آمریکا بوده است. از این رو، منطق جغرافیا حکم میکند که چیرگی سامانهای سیاسی با انسجامی باثبات بر این پهنه موجد برآمدن قدرتی بزرگ شود. اسپایکمن بدرستی گفته بود که آمریکا "مطلوبترین کشور در جهان از نقطه نظر موقعیت است."
آمریکا کشوری قارهای از اقیانوس تا اقیانوس است. ۴۸۰۰ کیلومتر کرانه دریایی طولانیِ این کشور بستری مناسب برای برپایی بنادری عمیق جهت تسهیل اعمال قدرت در دو پهنه وسیع آبی اطلس و آرام را فراهم کرده است. هر دو همسایه شمالی و جنوبی این کشور نیز دو ساحل طولانی اقیانوسی دارند; با این حال، تفاوتی ژرف با آمریکا دارند. کانادای کمجمعیت گرفتار قطب شده و مکزیک پرجمعیت فاقد کرانه مناسب برای بنادر ژرف اقیانوسی است. هیچکدام از این دو نمیتوانند قدرت آمریکا را به خطر اندازند، هر چند که مرزهای مکزیک با مهاجرین لاتین غیرقانونی خود تهدیدی هویتی برای امنیت ملی آمریکا ایجاد کرده است. فقدان رقیب طبیعی باعث شده که آمریکا هژمون طبیعی در نیکمره غربی گردد. چین و روسیه اما هژمون دیگر نیمکره نبوده و نیستند.
گو اینکه جغرافیا نقشی مهم در شکلگیری اسثناگرایی آمریکایی داشته; با این حال، دیگر عواملی نیز موجد شکلگیری این بنیان هویتی آمریکا شده است. ردپای بسیاری از این عوامل را در فاصله کشف آمریکا در ۱۴۹۲ توسط کریستف کلمب و استقلال آن در سال ۱۷۷۶ میتوان دید.
در این میان، یکی از مهمترین عوامل ایده ملت آمریکا همچو مردم برگزیده است. اکثریت مهاجرین نخستین به آمریکا از میان اروپاییان پروتستان بودند که ایدههای "قوم برگزیده" (Chosen People) و "ارض موعود" (Promised Land) در ذهن آنان ریشه دوانیده بود. همنشینی با عهد عتیق و عهد جدید باور به برگزیدهشدن را در میان این دسته از مسیحیان تقویت کرده بود. بر پایه تورات به این ملت برگزیده سرزمینی موعود وعده داده شده بود. جای شگفتی نبود آنگاه که مهاجرین نخستین با سرزمینی پهناور، پرنعمت و دست نخورده روبرو شدند، آمریکا را ارض موعود خود یافتند. به بیان دیگر، نمود و نماد برگزیدهشدن از سوی خداوند را در یافتن چنین سرزمینی وعده داده شده دیدند. بنابراین ورود مهاجرین به قاره آمریکا باعث شکلگیری ایده ملت برگزیده شد; ذهنیتی که یکی از بنیانهای استثناییگرایی آمریکا را نشان میدهد.
✅کانال تحلیلی سیاسیون ایران
تبلیغات:?
@ava_tab
آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii
آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei
Last updated 1 month, 3 weeks ago
ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در تلگرام
@planagency
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیامرسانهای داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim
Last updated 2 weeks, 2 days ago
[This Channel is not intended to violate any condition of use. Copyright Disclaimer Under Section 107 of Copyright Act 1976, allowance is made for "fair use" for purposes such as criticism, comment, news reporting, teaching, scholarship, and research.]
Last updated 6 months, 3 weeks ago