PAID PROMOTION: @Globaladz
مبتلا به ملالم، عوام اثر نمیکند.
٭ جمعه ٢٦ژانویه ٢٠٢٤ ساعت ٨.٥٤ شب توایلایت ﹙ساعاتی قبل از تولد ١۸ سالگی عزیزکرده﹚
برای ساز، برای نواختن شبانهٔ تنت. برای شراب، برای نوشیدن از سبوی سرخ لبت. برای من، برای مستترین مشتری میخانهات. برای ما، برای جنون پشت درهای بستهامان. برای تو، برای دل خستهام. تولدت مبارک!
??` ٫ ( ? ) ‽ : ı??é?? .
مَلِلْت .
٭ نمایشنامهٔ توایلایت ﹙صفحهٔ ٢١ از ٣٦٥﹚ : گر به سرت ناخوانده هوای دلبر بزند . درد گر سرزده به دلت در بزند . گر ... به ناگاه انگشتانش بیرمق بر کلیدهای چرخِ تحریر آرام گرفت. به صندلی تکیه زد و زیرِ نورِ کمسوی چراغ به سقف خیره شد. بوی نمِ اتاق، بوی جوهرِ چرخ، بوی نفتِ چراغ، بوی نیکوتینِ سیگار... سقف چکه میکرد. چرخ جوهر پس میداد. فتیلهٔ چراغ نیاز به تعویض داشت. آخرین نخِ سیگار نیز دورتر دود شده و زیرِ پا له شده بود. همهچیزِ اتاق رو به زوال بود و مردِ قصهگو را چارهای جز خاموشی نبود. پلک بر هم نهاد. رازِ دل را محرمی برای گفتن نبود، پس به زبانِ بیزبانی سلام داد و همسفرِ قشونِ خاموشی شد.
PAID PROMOTION: @Globaladz