⏺️ لینکدونی اصلی ⏺️
✡️ با بزرگترین لینکدونی تلگرام در کانال و گروه مورد علاقـه خود عضو شوید ✡️
☜جهت تبلیغات
✅تبلیغ هزینه ای ارزان :
@linkdoniV
?قویترین ربات ضد لینک رایگان بدون تبلیغ? :
? @SlarkBotss
...
Last updated 1 year, 4 months ago
🔻 سفارش تبلیــغات :
👉 t.me/Tab_Com
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تمامى مطالب معتبر هستند و اگر مطلبى صحتش زير سوال برود اطلاع رسانى خواهد شد
Last updated 1 month ago
رفقایی که رأی نمیدهید
سلام و درود
من رأی میدهم تا کسانی که باعث شدند شما رأی ندهید مسئول نشوند.
من هیچ مسئولیت دولتی ندارم. فرزند کارگرم. قصدم آبادانی و پیشرفت کشور است. انقلابیام ولی دیگران را از خود بالاتر نمیدانم (به سفارش امام رضا علیه السلام). از عینکهای سیاسی متنفرم. از تقلید کورکورانه از هر چیزی حتی رهبر انقلاب، متنفرم.
بدانید که ارتکاب فساد منتخبان ما یا اطرافیان آنها در آینده، بر گردن ما نیست اگر خوب تحقیق کرده باشیم و برای خدا پاسخ داشته باشیم. وگرنه همیشه این احتمال هست (حداقل در اطرافیان منتخب) و نباید هیچ وقت رأی داد. این را از آن مرد بزرگ، آن عالم ربانی یاد گرفتیم که جز صداقت و اخلاص از او ندیدیم:
«کسانی که در انتخابات شرکت کردند و با تحقیق رأی دادند، در ثواب تمام خدماتی که منتخب آنها انجام میدهد، شریک هستند، اما در گناه کارهای بد او شریک نیستند.»
مرحوم آیت الله حائری شیرازی (ره)
@haerishirazi
تحقیق کنید. شرکت کنید. اگر برای خدا و خالصانه بیایید، به هر کسی رأی دهید، مأجورید ✋❤️
این آخریشه ? ?
به نام خدای مهربان
سلام بر دوستان قدیمی
دو نکته واضح از صدها را مینویسم:
1⃣ سال ۹۲ قد و اندازه آقای جلیلی در حد ریاستِ جمهوری نبود. به او رأی ندادم. ولی همه میدانند و امروز قابل انکار نیست که از همان سال برای این هدف سالهاست تلاش کرده و تیم بزرگی از نخبگان و دانشمندان و مهندسین را در دولت سایه تشکیل داده و در مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شبانه روز تحقیق و سفر کرده است. (اینها ادعا نیست. جستجو کنید خواهید دید.) ایشون آزمون و خطاهای دولتهای وقت را با الگوهای حل مسأله خود تطبیق داده و به قول معروف میداند با خودش و با مردم و مسائل کشور چند چند است ولو اینکه بی نقص هم نیست. ولو اینکه دچار اشتباه شود.
این ویژگی فوقالعاده را نه در رزومه آقای پزشکیان پیدا میکنید نه هیچ رجل سیاسی دیگر. من که نمیشناسم.
2⃣ جلیلی یقهاش را محکم به دست مخاطب میدهد تا شعارهای او را مطالبه کنند. به خلاف آقای پزشکیان که دیدیم برخی وعده های چند روز پیش خود یا مسئولین ستادش را تغییر می دهد یا انکار میکند. برخی اطرافیان فعال در ستادش را گردن نمی گیرد!
میگوید فقط قانون ولی در چند مورد قانونی مهم (۱م مسکن، رشد ۸درصد...) زیر بار نمی رود و نمی گوید چقدر گردن میگیرد.
? بنده حقیر علی رغم شناخت قبلی این دو نفر، با دهها ساعت پیگیری مجدد و جدی برنامهها و مناظرات به آقای دکتر #سعید_جلیلی رأی میدم و از شما هم دعوت میکنم به ایشون رای بدهید.
? فرق این دو دولت خیلی زیاد است. جلیلی شق القمر نمیکند ولی اطرافیان آقای پزشکیان یادآور سالها بیمسئولیتی و ترک فعلهای گسترده و سیاست خارجی ضعیف است. آزموده را آزمودن خطاست.
ارادتمند همه شما عزیزان
? در مواجههی با پیروزیها به بهانه مقاومت حماسی #فلسطین و حوادث خونین منطقه و مسائل پیش روی کشورمان... چیزی ذهنم را مشغول کرده، و آن خالی بودن گروه ها و کانال ها از دعای خیر و طلب نصرت از خداوند متعال و نذر و توسل است. این فضا را با زمان دفاع مقدس یا حتی…
به یاد دوستان افغانستانیام ????
هفت ساله بودم که خانه و محله رو عوض کردیم و مدرسه شروع شد. از همان سال تا پایان دبیرستان، بسیاری از اولین دوستان صمیمی من، ایرانی نبودند. با افغانیها و عراقی ها رفیق بودیم و برخی سالها، تک و توک دوستانی از کویت، عربستان، قطر، لبنان، پاکستان، هندوستان، بحرین، یمن، روسیه و برخی کشورهای آفریقایی هم پیدا میشد. این برای بخشی از اهالی شهر قم عادی بود.
سال هایی را به یاد دارم که شاید نیمی از دوستانم، مهاجرین افغانستانی بودند و انصافا هم در رفاقت و بازی و شادی، دوران خوشی را گذراندیم. اوایل کوچهها خاکی بود و بدون هیچ امکاناتی، خلاقیت به خرج میدادیم و بازیهای گروهی داشتیم.
خانه و وسایل معمولی ما در برابر آنها شاهانه بود. تقریبا همگی بسیار فقیر بودند و خانهها پرجمعیت. بخشی از اهل محل واقعا آن ها را دوست داشتند و احترام و کمکشان می کردند. هنوز هم همینطور است.
روحیات نژاد پرستی و تحقیر و توهین علنی هم چیزی نبود که هفته ای بگذرد و در کوچه و خیابان مشاهده نکنیم. بارها و بارها در کنار خودم، به دوست بسیار صمیمی افغانی من توهین شد یا او را دست انداختند و کتک زدند. پر واضح است که بین ایشان هم افراد شر و مجرم پیدا می شد و همه را بدنام می کرد یا برخی از مردم فقط دوست داشتند آنها را به عنوان واقعیت افغانها معرفی کنند.
مدرسه و دبیرستان نیز همینطور بود. درس خواندن در یک کلاس چند ملیتی، چند زبان و چند فرهنگ، برایمان عادی بود. هنوز با برخی از دوستان افغان و عراقی در ارتباطم و از رفقای بسیار قدیمی و با وفا هستند.
این روزها که حوادث تلخ و ناتمام افغانستان، دلمان را به درد آورده است، یاد آن روزها افتادم و سابقه پررنگ همزیستی با آن ها. روحیات محکم و مظلومانه آن ها در کودکی و نوجوانی، امثال مرا نیز تحت تأثیر قرار می داد و درس می گرفتم. بدون غلو، عادت داشتند که در هر فضایی، نسبت به آن ها تبعیض و توهین شود و آن ها خود را حفظ کنند و نشکنند. در این لحظات، کمتر گریه هایشان را دیدم و بیشتر به درونشان می ریختند یا اگر قدرتی داشتند، محتاطانه مقابله می کردند که آن هم تاوان بعدی را در پی داشت.
عباس، قبل از اینکه برگردد به افغانستان، دوست داشت فوتبالیست شود. از او خبری ندارم. علی آقا دکتر متخصص شد و بین دو کشور در رفت و آمد است. محمد رضا ایران مانده. رضا رفت. حسن هست. بقیه را نمی دانم. چقدر دوست داشتم سفری به این کشور بزرگ و تاریخی داشته باشم.
بعد از خیانت مسئولین و سقوط افغانستان و تسلط طالبان، روزها خیلی غم انگیز گذشت. دلایل و ریشههای سیهروزی این ملت، هر چه هست (که بزرگترینش دولت جنایتکار آمریکاست)، تلخ و ناتمام است. دهها سال انتظار برای استقلال و امنیت و ثبات سیاسی... به گره کوری رسیده است که امید به اصلاح را به حداقل رسانده. تاریخ چند هزارساله ما بدون افغانستان و کشورهای همسایه، معنا ندارد. مسلمانی ما به سرنوشت همه مظلومان عالم گره خورده و این روزها، ایران و افغانستان از اولویتها هستند. به هر طریق عادلانه و حکیمانهای باید این مردم را کمک کرد. حمایت رسانهای حداقل کار ممکن است.
۹ شهریور ۱۴۰۰
دو کار قدیمی مرتبط [اینجا] و [اینجا]
Telegram
نقاش فقیر
وجدان @naghashefaghir تصویر یکی از هزاران کودک افغان که بعد از حمله 2011 آمریکا آواره شده اند و امیدی برای بازگشت ندارند.
⚫️ عروج حسین آقای دوستداشتنی
از همان 15 سال پیش که در یک پروژه علمی با #حسین_فرج_نژاد آشنا شدم، باب رفاقتمان باز شد. بسیار صمیمی، پرانرژی، مؤدب، متواضع و به معنای حقیقی کلمه مجاهد فی سبیل الله. به غایت پرتلاش بود و دنبال انجام وظیفه و گرهگشایی و حل مسأله بود. با اساتید حوزه و دانشگاه و بسیاری از فعالین رسانهای ارتباط و همکاری داشت. خلاصه واقعا یک نخبه علمی فرهنگی بود.
علاوه بر تحصیلات حوزوی، فلسفی، عرفانی و کلامی، علاقه و دغدغه و موضوع کارش حوزه رسانه بود و دشمن شناسی در قرآن، یهودشناسی، صهیونیسم و بخصوص سینما و نقد فیلم. این آخریها مشغول درس خارج حوزه بود و دکترای فلسفه هنرش را هم گرفته بود. بر خلاف جریان های زرد و کم سوادی که حول سینما و صهیونیسم، بحثهای عامه پسند و سطحی می کنند، ایشان کاملا علمی و مبنایی به مسائل می پرداخت و دو کتاب بسیار خوب «دین در سینمای شرق و غرب» و «تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی (عرفان یهودی) در سینما» این را ثابت می کند. علاوه بر این، در دهها پروژه اعتقادی، معرفتی و سیاسی دیگر مشارکت داشت که جز تحسین از همت بالا و اخلاص، از زبان همکاران ایشان نخواهید شنید.
همیشهی خدا وقتی گپ می زدیم، از یک اتفاق خوب خبر می داد. یک کار علمی جدید، یک گروه جدید، یک حرکت خوب و ...
حسین فرج نژاد وضع مالی بدی نداشت ولی تا جایی که یادمه بیماشین بود. راضی بود و اهل قناعت و انفاق. انتخاب موضوع در کارهایش فقط بر اساس ضرورت و اولویت بود نه پول و موقعیت. از دوستی شنیدم این اواخر از شدت مطالعه چشمانش آسیب دیده بود.
سالهای زیادی موتور سوار بود و نقل شده پولی که برای خرید یک پراید جمع کرده بود را برای چاپ کتابش گذاشت. چون معتقد بود این کتاب باید سریع به دست مخاطب جبهه انقلاب اسلامی برسد. کتابی که بعد از چند سال زحمت و با همکاری چند پژوهشگر آماده شده بود.
شاید سه سال پیش بود که اتفاقی کنار خیابان دیدمش. اول صفاشهر (قم). معلوم بود از شهرک پردیسان می آید و می رود به سمت مرکز شهر. با من خیلی صمیمی بود. بعد از احوال پرسی، گفتم کجا می ری حسین آقا؟ گفت یک سخنرانی دارم و ... با شوخی، یک نگاه به موتورسیکلت داغون انداختم و گفتم: این چیه؟! این همه راه اذیت نمی شی؟ پاسخش در خاطرم هک شده. یک لبخند زد و با چهرهای پر شعف کمی به جلو آمد و آرام گفت: عشق می کنم با این موتور. اصلا همین که با این موتور می رم و کارهام انجام می دم کیف می کنم. هیچی نمی خوام. راضی راضیام. همین که بتونم یه کار مفیدی انجام بدم عالیه.
همسرش معلم ابتدایی و فعال فرهنگی بود. سه فرزند داشتند. شب عید قربان، در راه برگشت از حرم مطهر حضرت معصومه (س) و دعای عرفه، هر 5 نفر روی همان موتورسیکلت، در یک تصادف دلخراش، پرپر شدند و به رحمت خدا پیوستند. پیکرهای مطهر این خانواده بابرکت، به یزد بازگشت.
▫️بروزرسانی:
پدر بزرگوار حسین آقا که ساکن ابرکوه یزد هستند، نقل کردند که چند ساعت قبل از خبر فوت فرزندش، خواب میبیند که شخصی نورانی از او میپرسد برای فردا (عید قربان) قربانی خود را آماده کردهای؟ و او پاسخ مثبت میدهد. و شخص به او میگوید: لازم نیست. قربانی تو انجام گرفته و از تو قبول شده.
پینوشت:
نقل شده ایشون به ندرت خانوادگی سوار موتور میشدند و یحتمل آن روز به خاطر ترافیک حرم مطهر بعد از عرفه و نبود ماشین و علافی بسیار تصمیم گرفتند با موتور بروند. خدا به حق امام رضا ع رحمتشون کنه.
⏺️ لینکدونی اصلی ⏺️
✡️ با بزرگترین لینکدونی تلگرام در کانال و گروه مورد علاقـه خود عضو شوید ✡️
☜جهت تبلیغات
✅تبلیغ هزینه ای ارزان :
@linkdoniV
?قویترین ربات ضد لینک رایگان بدون تبلیغ? :
? @SlarkBotss
...
Last updated 1 year, 4 months ago
🔻 سفارش تبلیــغات :
👉 t.me/Tab_Com
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تمامى مطالب معتبر هستند و اگر مطلبى صحتش زير سوال برود اطلاع رسانى خواهد شد
Last updated 1 month ago