میخورمت تموم میشی از من گفتن از تُ نشنیدن و هی بامزهتر شدن.
آخه من چرا باید وقتی باهات تندی میکنم خودم بیشتر غصه بخورم خودم بیشتر ناراحت شم چرا خب چرا؟
آخه من چرا باید وقتی باهات تندی میکنم خودم بیشتر غصه بخورم خودم بیشتر ناراحت شم چرا خب چرا؟
دیدنش حال مرا یک جور دیگر میکند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند
[یک نفر میاد که من تشنه بوییدنشم]
این خوبه که وقتی کاری نداره بهت زنگ بزنه ولی اینکه وسط شلوغی و درگیری روزش زنگ بزنه که احساس تنهایی نکنی اون آدم انسان نیست فرشتهست!
امّا فهمیدم تُ میتونی کاری کنی که نفس بکشم و از اون خفگی در بیام.
چیکار کردی کردی که از فکرش خوابم نمیبره چیکار کردی؟!
متوجه نیستی وقتی میگم بهشتیترین صداییه که شنیدم یعنی وای از دست رفتم
وااایی که چقد دوست دارم تُ ازم اینجا چیزی بنویسیی?