@speed_ad : Owner
Noyan | نویان
Content Creator & Sound Engineer
https://t.me/noyanrapi آدرس کانال ریمیکس های رپی
#مجموعه_مزارع_کلاورلی
#جلد_اول
#وسوسه_انگیز
#خلاصه
من یک پدر مجرد تمام وقت سه دختر و مدیر مالی تو مزارع کلاورلی هستم.
من برای عاشق شدن وقت ندارم - من خیلی درگیر تلاش برای راه اندازی یک تجارت، نگه داشتن جوراب های قرمز دور از لباس های سفید و کشیدن روبالشی های لعنتی هستم بدون اینکه یک دلار به ظرف قسم(یه ظرفی که هر بار فحش بدن باید یک دلار بندازن داخلش) بدهکار بشم.
مطمئناً، فرانی سایر زیبا و شیرینه، اما اون بیست و هفت ساله، دختر رئیس و پرستار بچه پاره وقت جدید منه - که به این معنیه که اون کاملاً ممنوعه.
به اندازه کافی بده که نمیتونم از خیال پردازی درباره اون دست بردارم.
اگه به انگیزه بوسیدن اون عمل کنم، چه جور احمقی خواهم بود؟
(دقیقا همون عوضی ای که شما بهش فکر میکنین)
در واقع، من بدتر از اون هستم - چون با یک بوسه متوقف نشدم و الان نمیتونم دور باشم.
اون باعث میشه دوباره احساس کنم خودم هستم.
اون به من یادآوری میکنه که چه چیزی رو فقط برای خودم میخوام.
اون تموم چیزیه که من همیشه بهش نیاز داشتم، اما چیزی که هرگز تصور نمی کردم.
من یک تفنگدار دریایی سابق هستم.
من باید از همون ابتدا قدرت مقاومت در برابر اونو داشتم.
اما من این کار رو نکردم.
و حالا باید بین زندگی ای که میخوام و زندگی که لیاقتش رو داره یکی رو انتخاب کنم.
حتی اگه به معنای رها کردن اون باشه.
قبل از شروع مجموعه من یه توضیح کوتاه بهتون بدم.?
✔️این مجموعه تا انتها رایگان پارت گذاری میشه.
✔️فایل نهایی فروشی خواهد بود.
✔️این مجموعه ۹ جلده که جلد ۶م ترجمه شده و من نمیدونم کی ترجمه کرده.
❌پس از الان توضیح میدم جلد ۶م هیچوقت ترجمه نمیشه.❌
✔️راجب روند پارت گذاری هم باید بگم روزی ۲ الی سه پارت به جز جمعه ها و روز های تعطیل میذارم. اما ساعت مشخصی نداره.
✔️شروع پارت گذاری هم ۵ شنبه یا جمعه هست.
تا شروع مجموعه جدید فوروارد بازه که اگه خواستین سیوش کنید برای خودتون
اسمچنلم فردا عوض میشه❤️
کتاب عشق پیچیده ?
https://t.me/MehrooMohamadi/1207
کتاب بازی پیچیده ?
https://t.me/MehrooMohamadi/1210
کتاب نفرت پیچیده ❤️
https://t.me/MehrooMohamadi/1224
کتاب دروغ پیچیده ?
https://t.me/MehrooMohamadi/1534
مجموعه لرد ها ?
https://t.me/+MXyJe_67P7k3MzU0
بات ناشناسم ?
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-701453-MSFj4oq
Telegram
Twisted series(دروغ های پیچیده)
فایل #عشق\_پیچیده کتاب اول خدمت شما ***🩷***
فایل دروغ_پیچیده
کتاب چهارم
خدمت شما ?
بعد به من میگن چرا نفرت پیچیده رو ترجمه نمیکنی??
جاش واقعاااااا رو مخه? اصلا تواناییه تحمل کردنش رو ندارم.
بیچاره الکس ??
تو نمیتونی یک مهمون رو بکشی، صدایی توی سرم به من یادآوری کرد.
در واقع، من میتونستم هر کاری که میخواستم انجام بدم، اما بعد باید با الکس کنار بیام.
همچنین تصور میکردم استلا از کشتن برادر بهترین دوستش از دست من خوشحال نمیشه.
«من بد خلق نیستم. تو خیلی آزار دهنده ای.»
من نمیدونستم استلا به دوستاش در مورد ما چی گفته، اما از اونجایی که اون به خونه الکس و آوا نقل مکان کرده بود، واضح بود که ما دیگه با هم نیستیم.
جاش شونه بالا انداخت. «شاید، اما حداقل من مجرد نیستم.»
دستم به سمت تفنگم چرخید.
«به تحریک اون ادامه بده تا اون تو رو بکشه» ریس منو خیلی خوب می شناخت.
او بیشتر شب ساکت بود، اما وقتی به من نگاه کرد، طنز چشماش رو روشن کرد.
«چیزی خنده داره؟» کارتی رو بدون اینکه نگاه کنم پرت کردم.
«به عنوان یک فکت مهم، بله، کریستین هارپر به خاطر یک دختر احساس ناراحتی میکنه...هیچوقت فکر نمیکردم این روز رو ببینم»
میگرن پشت شقیقمم جمع شد.
«من احساس ناراحتی نمیکنم» تموم ارادم لازم بود تا پوزخند چرند رو روی روی صورتش نکوبم. «من نیستم»
کاری که من تو چند هفته گذشته انجام میدادم، ناراحتی نبود.
مغز من در حال پردازش بود.
«این چیزی نیست که الکس گفت.» طبق معمول، جاش با وجود اینکه مکالمه ربطی به اون نداشت، صحبت کرد.
اون گفت «روزی که استلا به خونش نقل مکان کرد، با گریه اونجا رفتی.»
«من اشک لعنتی نداشتم!»
اتاق ساکت شد و همه سر ها به سمت من چرخید.
دیدم که دهن براک افتاد و ابروهای کیج از گوشه چشمم بالا رفت.
من هرگز فریاد نزده بودم.
نه وقتی که متوجه دزدیده شدن مگدا شدم و نه وقتی که تو محل کار، چرندیات کنار رفت.
اما این دو هفته جهنمی بود، و وقتی که روز بدی رو پشت سر میذاشتم، پایگاه دادههای مردم رو به هم ریختم.
فقط تعداد زیادی کامپیوتر وجود داشت که میتونستم قبل از اینکه درخشش خودشو از دست بده، اونارو هک کنم.
اگه فکر میکردم کمکی میکنه، برای ایجاد فهرست جدیدی از اسم ها تلاش بیشتری میکردم، اما اینطور نشد.
من نیازی به افراد بیشتری نداشتم.
من به استلا نیاز داشتم.
فصل 44
کریستین
تورنمنت سالانه پوکر هارپر سکیوریتی توی سالن چند منظوره این شرکت که به یک مینی کازینو با یک بار باز و نیم دوجین میز پوکر تبدیل شده بود، برگزار شد.
معمولاً فقط به کارکنا محدود می شد.
اما امسالمسال، من قانون خودم رو زیر پا گذاشتم و ریس رو که بدون بریجت برای یک رویداد دیپلماتیک تو شهر بود و الکس رو دعوت کردم تا ازشون تشکر کنم که وقتی من ایتالیا بودم مراقب مسائل من بودن.
جاش بهطور پیشفرض دعوت شده بود، چون وقتی که متوجه شد الکس حضور داره، اصرار داشت که با اون بیاد.
من بهش اجازه دادم.
چیزهای دیگهای غیر از توهم اون داشتم که فکر میکرد میخوام بهترین دوستش رو بدزدم.
ما چهار نفر پشت میزی کنار بار نشستیم.
هوا با صداهای خنده، لیوان هایی که به هم میخوردن و به هم ریختن بار زنده بود، اما این شادی هیچ کمکی به کاهش روحیه سیاه من نکرد.
«تاحالا توی چند تورنمنت پوکر شرکت کردی؟» جاش مشکوک از الکس پرسید.
خشم صورت الکس رو پر کرد. «بهت گفتم، این اولین باره»
«فقط برای مطمئن شدن.» جاش یک کارت برداشت و روی میز انداخت.
شاه دل.
«از اونجایی که تو ده ها مسابقه شطرنج با اون بازی کرده بودی» - اون انگشت شستش رو به سمت من تکون داد - «و من به معنای واقعی کلمه سال ها ازش خبر نداشتم.»
الکس آهی کشید.
با حرص گفتم «اگه میخوای یه سوال رو بارها و بارها بپرسی، میتوانی بری.»
برای مزخرفات جاش وقت نداشتم.
«یکی اینجا حالش خوب نیست» ابرویی بالا انداخت. «به این دلیله که استلا ازت جدا شد؟»
فکم خم شد در حالی که الکس و ریس پوزخندهاشون رو پشت کارت هاشون پنهون کردن.
من کار شایسته ای انجام داده بودم که امشب به استلا فکر نکرده بودم تا اینکه جاش لعنتی چن اونو تو ذهنم بزرگ کرد.
? جناح چهارم ?
پرفروش ترین کتاب فانتزی امسال ?
ویولت دخترِ ژنرال ارتش، دختری ریزه میزه و باهوشه که عاشق زیدن، پسر بزرگترین خیانت کار کشور میشه ?
????????
برشی از متن کتاب(واقعی!):
انگشت شستش زیدن پوست نرم گوشم را نوازش میکند و نگاهش به لبهایم می افتد. او مرا کمی جلو میکشد، قبل از اینکه ناگهان رهایم کند و یک قدم بزرگ به عقب بردارد. «لعنتی. لمس کردنت فکر خوبی نبود.»
موافقت میکنم: «اصلا فکر خوبی نبود.» زبانم را روی لب پایینم میکشم و او ناله ای می کند که تمام وجودم را می لرزاند.
«بوسیدنت حتی فکر بدتریه. یه اشتباه فاجعه باره.»
«آره یه اشتباهِ فاجعه باره.» برای شنیدن دوباره نالهاش باید چکار کنم؟
او همه چیزیست که من باید ازش فرار کنم، و با این حال انکار نیروی جاذبه ای که مرا به سمتش میکشاند غیرممکن است.
«هر دومون پشیمون میشیم.» او سرش را تکان می دهد، اما وقتی دوباره به من خیره میشود در چشمانش چیزی بیشتر احساس نیاز وجود دارد. احساسی شبیه به گرسنگی.
زمزمه می کنم: «معلومه که پشیمون میشیم.»
اما دانستن اینکه پشیمان خواهم شد مانع اینکه او را بخواهم نمیشود. پشیمانی مشکل آینده است.
«لعنت بهش.» یک لحظه او از من دور است و لحظه ای بعد لبهایش روی لبهای من قرار دارد، گرم و مصمم.
خدایا، بالاخره!
او دستش را لای موهایم فرو میکند، پشت سرم را میگیرد، بعد آن را جوری تنظیم میکند که زاویه خوبی برای عمیقتر بوسیدنم داشته باشد و لبهای من مشتاقانه از هم جدا میشوند.
زیدن دعوتم را میپذیرد، زبانش را وارد دهانم میکند و با چنان مهارتی آن روی زبانم می کشد که مجبور میشوم به سینه اش چنگ بزنم، لباسش در دستانم مشت می شود و حس خواستن در وجودم آنقدر شدید میشود که او را نزدیکتر میکشم.
لبهای او طعم سیگار و نعناع دارد، طعم هر چیزی که من نباید خواستارش باشم و در عین حال نمی توانم جلوی نیاز داشتن به آن را بگیرم. پس با تمام وجود او را می بوسم، لب پایینش را می مکم و دندان هایم را روش می کشم.
او ناله میکند: «ویولنس...» و شنیدن لقبم از لبهایش من را گرسنه تر میکند. نزدیک تر، نیاز دارم او به من نزدیک تر شود. و زیدن طوری که انگار میتواند افکارم را بشنود، مرا محکمتر میبوسد و روی خطوط و انحنای دهانم چنان بیپروا بوسه میزند که بدنم را به لرزه در می آورد.
او هم محتاج من است. وقتی دستش را به سمت باسنم میبرد و مرا بلند میکند، پاهایم را دور کمرش حلقه میکنم و جوری خودم را به او قفل میکنم که انگار مرگ و زندگیام به تمام نشدن این بوسه بستگی دارد.
او مرا آنقدر می بوسد که احساس می کنم چیزی از لبانم باقی نمانده و بعد زبانم را در دهانش می مکد. این جنون محض است، اما با این حال نمی توانم جلوی خودم را بگیرم.
او کمرش را به من فشار میدهد و من از فشاری که احساس میکنم به نفس نفس می افتم. او بوسه را می شکند، لبهایش را روی فک و گردنم می کشد، و من میدانم برای نگه داشتن او، اینجا و با خودم، هر کاری می کنم.
احساس نیاز بین رانهایم شکل میگیرد، و این حقیقت که از هر کاری که او بخواهد انجام دهد استقبال میکنم میلرزم. من او را می خواهم. فقط او را. اینجا. همین الان. همه جا. همیشه.
?????????❤️?????
با پارت گذاری کاملا منظم
و ترجمه بدون سانسور ?
لینک کانال:
https://t.me/fourthwingpersian
سلام مرسی بابت ترجمه هات?❤️ یه سوال دارم... حالا که چنل جدا زدی برای لرد ها میشه اینجا بعد از تموم شدن دروغ پیچیده یک کتاب دیگه رو شروع کنی؟
@speed_ad : Owner
Noyan | نویان
Content Creator & Sound Engineer
https://t.me/noyanrapi آدرس کانال ریمیکس های رپی