دیگه تو این چنل فعالیتی نخواهم داشت
نمیبندمش چون دوست دارم یادگاری برام بمونه
خوشحال شدم که یه تایمی رو شناختمتون و کنارم بودین ?
اگه خواستین میتونید لفت بدین?

نمیدونم وقتی این متنو میخونید فقط در حد یه متن میبینیدش یا به حال فعلی نویسنده هم فکر میکنید
اما خب
من دیگه نمیتونم هیچی رو کنترل کنم
کنترل همه چیز از دستم در رفته
احساساتم دیگه قابل بیان نیست
از همه‌ی آدما خسته‌ام
هیچ چیز دیگه برام جالب نیست
هیچ چیز دیگه برام قشنگ نیست
همه‌ی اون آدمای خوب زندگیمم رها کردم
من بعد یک جهان جنگیدن همه چیزو رها کردم
واقعا نمیدونم چطوری باید بگم
اما اصلا حالم خوب نیست
حتی وقتی این متنو مینویسم و نمیدونم چرا و هرلحظه از نوشتنش و نشون دادن غما پشیمون میشم
اما چیکار کنم
همیشه اشکه که گوشه چشممه
انگار بابت تموم اون قوی بودنا و گریه نکردنا براشون
الان با افتادن لیوان گریم میگیره
خودکار از رو میز میفته گریم میگیره
و و و...
حتی تو خوابم
نمیدونم چمه
بهترین روانشناس
بهترین دکتر مغز و اعصاب
قرصامو به موقع میخورم
به خودم خیلی اهمیت میدم
اما بازم حالم خوب نیست.
و انگار دیگه ته تهشم
انگار دیگه باید به حرف روحم گوش بدم و از این دنیا رهاش کنم
میدونم
میدونم
باید زمان بدم
اما باور کن من خسته تر از اون چیزیم که فکرشو میکنی
میدونی
من این متنو فقط دارم مینویسم که اگه یه روز دیدی رفتم بهم حق بدی
همین دیگه.
فقط همین.
ممنونم.
شبت بخیر.

هروقت خارت گاییده شد و بهم احتیاج داشتی یادت باشه که من آدم بدی ام، همونطور که به بقیه گفتی‌.

بگذار آنچه از دست رفتنی است، از دست برود وگرنه تو در قلب یک انتظار خواهی پوسید?

اهنگایی که از این وایبا دارن میخوام