حتی اگه جداشه راهمون
کنار همه سایه هامون

خیلی عجیبه که خواهرمو خیلی بیشتر از دوستای صمیمیم میبینم
دوستای صمیمیم میگن نمیتونم بیام بیرون..یذره ناراحت میشم و کسل
اما وقتی خواهرم میگه نمیتونم کار دارم، کل روزم خراب میشه
وقتی دوستام میگن میخواستم بگم بریم بیرون ولی خودت رفته بودی میگم اشکالی نداره ی دفعه با هم میریم
اما خواهرم که اینو میگه سریع ناراحت میشم که کاش بیرون نمی‌رفتم و منتظر زنگش میشدم که بدو بیا بریم بیرون
وقتی دوستام توی روابطم کمکم میکنن بازم از بقیه میپرسم
اما خواهرم که میگه درجا همونو انجام میدم
وقتی با دوستم قهر میکنم عصبانی میشم و ی هفته طول می‌کشه آشتی کنیم
اما با خواهرم که دعوام میشه قهر میکنیم ۲۴ ساعت نشده اشکم درمیاد و میرم سریع بغلش میکنم
همیشه به این فکر میکنم که واقعا اگه اونو نداشتم چیکار میکردم
کیو بغل میکردم و گریه می‌کردم، با کی میرفتم بیرون و کلی خوش میگذشت، کی باعث میشد نتونم ۲۴ ساعت قهر بودنو تحمل نکنم، کی با کلی اختلاف سنی میشد بهترین دوستم و از خودم به خودم نزدیکتر

اشک هایم ک بر روی گونه ام جاری میشدند تنها کسانی بودند که نوازشم میکردند:)…

در حال حاضر ولو ام رو تخت با کیسه آب گرم و کرم گرفتگی عضلات و استامینوفن

مادرخراب پنج دیقه پلانک نگهمون داشت

جوری ک همه لفت میدن و شاکی میان پیوی ک لفت دادی

وای

همه شکست عشقیا

ندونسته دلمو به غریبه سپردم‌،گول چشم‌ سیاهشو خوردم..
این>>>>>

گایز واقعا فعلا حوصله فعالیت درست و درمون و ادامه دادن چالشامو ندارم
دارم میرم مسافرت این وضعیت فاکداپ شاید بهتر شه