But somehow also me and Francis

"mon âme danse au son de ton souffle."

She said to me.

Guess my deals with the universe are quite its liking

خوندنت مثل وقتاییه که یه جای جدید قدم بذاری ببینی یکی داره لا به لای اتاق‌هاش آروم توی دنیای خودش قدم می‌زنه و زیر لب زمزمه می‌کنه، تو هم چون می‌خوای بدونی چی تو سرش می‌گذره و کی هست لا به لای اتاقا دنبالش می‌کنی.

صدات و نوع خوندنت وایب آهنگ‌های قدیمی با ویدیو‌های قدیمی رو می‌ده

"پایانی باز.
وحشت در دلم بی دلیل بود. آفتاب، مرواریدی داغ درحال نیشخند زدن به من در آسمان می‌چرخید. تو هم صدای تلاش زمین برای گردش را می‌شنوی؟ یا شاید صدای خنده‌ی عزیزی گوشت را کر کرده. اشک‌های خونین درختان بلوط را می‌بینی؟ یا شاید "زیبایی نفس‌گیر طبیعت" تو را هم کور کرده.
جنگیدن هرگز پایانی ندارد. پایان هیچ، نتیجه‌ای هم ندارد. هر دو وارد یک مسیر شده‌ایم اما من صدای خنده‌هایت را نمی‌شنوم و تو، اشک‌های مرا نمی‌بینی. هر دو در یک راه قدم می‌گذاریم اما من تو را نمی‌بینم و تو از وجود من ناآگاهی.
دیوانگی را در کلامم می‌شنوی؟ مرا می‌بینی؟ فشردگی‌ای در ذهنم پدیدار شده که ترک‌های لزج و خیس مغزم را صاف کرده. تو هم مرز دیوانگی و عاقلی را می‌بینی؟ تو هم دیوار کوتاه ترک خورده‌ی خسته را می‌بینی؟ تو هم برای ایستادن میجنگی؟ تو هم همانجا ایستاده‌ای؟
پریدم. گاهاً تکرارش می‌کنم و هر دفعه پشیمانم. پریدم. گاهاً تکرارش می‌کنم و هر دفعه پشیمانم. پیش از پریدن نیم‌نگاهی به پشت سرت بینداز. می‌بینی؟ منتظرت هستیم. قدم برندار. هر قدمی پایان خوشی ندارد.
پایانی باز
پایانی باز
پایان باز معنایی ندارد. هرچیز که به پایان برسد، قفل می‌شود. تمام. پایان. هیچ کلیدی برای مرگ نیست.
پایانی باز."

آهنگ مخصوص درد
(وارد دنیای دیگه ای میشی)
گوش کن بخواب
- از ناشناس