روانکاوی؛ از فروید تا لکان نویسنده: نادیا صبوری هنری والون و آینه یکپارچهساز!! هنری والون که خودش را یک روانشناس مارکسیست معرفی کرد، در رابطه با انعکاس و واکنش کودک به آینه و نقش آن در رشد ایگو کاوش میکرد و در سال 1931 نیز نوشته خود را در این رابطه منتشر…
ژوییسانس، لذتی که به درد منجر میشود! نویسنده: نادیا صبوری اگر لذت ساده ارگانیسم را بر اساس «اصل لذت» فرویدی به وضعیت تعادل میرساند، ژویسانس در مقابل آن قرار میگیرد. فروید در مقاله «ورای اصل لذت» نشان میدهد که انسانها تمایل دارند لذت را در محدودههایی…
حافظه در هیستری و وسواس چگونه است؟
نویسنده: نادیا صبوری
یکی از تفاوتهای عمده ساختار هیستریک و وسواسی، نحوه عملکرد حافظه در آنها است.
در غالب موارد رخدادهایی که فرد هیستریک در گذشته و بخصوص در سنین اولیه کودکی تجربه کرده، اولا با شدت زیاد به عملکرد خود ادامه میدهند و خاطره و عاطفه همراه با آن به مرور زمان به فراموشی سپرده نخواهد شد.
دوما یک فرد هیستریک اساسا هربار از یادآوری خاطرات دردناک گذشته رنج میبرد و ممکن است اشک بریزد.
هیستریکها نمیتوانند از شر احساسات خود که آنها را به شکلی نوسانی و تکه تکه تجربه میکنند رها شوند بنابراین اغلب عملکردی افراطیتر دارند و خاطره فرد از تحقیر یا ضربهای که در گذشته تحمل کرده به این راحتیها دست از سر او برنمیدارد.
از این رو فرد هیستریک همواره یک واکنشی به بزرگ دیگری نشان میدهد؛ یا در قالب اعتراض و به پرسش گرفتن او یا در قالب علائم بدنی.
درحالیکه حافظه در فرد وسواسی غالبا جدا از عاطفه مرتبط با آن است. اغلب وسواسیها خاطرات سنین اولیه کودکی را به خاطر نمیآورند و عواطف مربوط به خاطراتشان سرکوب یا خاموش است.
آنها بیشتر سعی میکنند از طریق اجبار یا قوانین سختگیرانه ناخودآگاه، خاطرات و احساسات متصل به آنها را کنترل کنند و برای این نوع کنترل ناچارند درگیری ذهنی زیادی با آن خاطرات داشته باشند تا بتوانند آنها را مستقیما، احساس و تجربه نکنند.
سوژههای وسواسی اغلب در چرخه بیپایان مرور و کنترل چند خاطره گیر میکنند بدون اینکه عاطفه یا هیجان مرتبط با آن را تجربه کنند.
https://t.me/Unconscious_Subject
Telegram
Unconscious Subject
دکتر نادیا صبوری Aprendiendo en la Escuela Lacaniana Psicoánalysis del Campo Freudiano آدرس پیج اینستاگرام: https://www.instagram.com/Unconscious\_Subject
چقدر سخته که بشه تعریف داد :) اما برای شروع، مارکسیسم از شکست انقلاب فرانسه و سرخوردگی و مالیخولیا بال چپ این انقلاب و استدلال هاشون از دلایل این شکست در میاد. از نقد نقاد، نقادینی که دلیل شکست رو به موانعی خارجی تقلیل میدن، به سرکوب، به سرمایه دار، به مالکیت، یا به ذات اولیه بدوی وحشی انسان.
مارکس از نقد نقادین شروع میکنه، از درونی کردن مانع، از نشون دادن اینکه این موانع درهم تنیده با همون آرزو های اولیه هست، از فتیش کالا تا از خود بیگانگی تا متافیزیک ارزش و کار، این موانع بیرونی نیستن و واقعیتی ابژکتیو بیرون از انسان ها ندارن، بلکه از تناقضات واقعی درون زیست، ارتباطات، و ادراک ما از خودمون، دیگران، و جامعه زاده شدن.
اینکه هدف جنبش سوسیالیستی و کارگری (که مارکس بزرگترین منتقد اون بود) مبارزه با این موانع و حذف اونها نیست، بلکه اینه که با کشوندن اکثریت جامعه به کنش، تفکر و مبارزه با این موانع، راه رو برای خود آگاهی و دست و پنجه نرم کردن با زیست و ادراک متناقض شخصی و اجتماعی باز کنه و شانسی برای فرا رفتن از اونها رو فراهم کنه.
اگر بصورت سر راست تر مطلب درباره رابطه بین مارکسیسم و روانکاوی بزنید فکر میکنم خیلی جالب باشه، که چه مشترکاتی بین متود و موضع اینها وجود داره که در طول تاریخ همیشه سعی در پیوند زدن نسبتا ناموفق بین این دو بوده، شخصاً خودم هم از روزنه مارکسیسم به روانکاوی برخورد…
اینجا سه مطلب از فروید مربوط به مقالات مختلف با ترجمه فارسی قرار دادم با عنوانهای «خاطرات دوران کودکی و خاطرات صفحه محافظ»، «ساحت جنسی نوزادی» و «نمونهای از کار روانتحلیلی» که پیشنهاد میکنم برای درک بهتر نوروز (روانرنجوری) و ارتباط آن با رشد جنسی اولیه انسان، این سه مطلب رو در کنار هم بخونین.