فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
برای عضویت در کانال های زیر لطفا روی اسم شان کلیک نمائید.
برای شرکت در این لیست منظم و دوست داشتنی 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
All our dreams can come true if we have the courage to pursue them. ~Walt Disney
تمام رویاهای ما میتوانند محقق شوند اگر ما شجاعت دنبال کردن آنها را داشته باشیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
برای عضویت در کانال های زیر لطفا روی اسم شان کلیک نمائید.
برای شرکت در این لیست منظم و دوست داشتنی 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
بیشترین گناه بنی آدم مربوط به کدام عضو بدن است⁉️⁉️
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
برای عضویت در کانال های زیر لطفا روی اسم شان کلیک نمائید.
برای شرکت در این لیست منظم و دوست داشتنی 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
مجموعه 101 داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی برای علاقمندان یادگیری زبان انگلیسی:
Natalie and Alice leave the shop to go back to the hotel. Before getting a cab, Alice tells Natalie that someone caught her attention in the shop.
ناتالی و آلیس مغازه را ترک می کنند تا به هتل برگردند. آلیس قبل از سوار شدن به تاکسی به ناتالی می گوید که یک نفر توجه او را در مغازه جلب کرده است.
Alice: There was a strange man in the shop.
آلیس: مرد عجیبی در مغازه بود.
Natalie: You mean Robert Green?
ناتالی: منظورت رابرت گرین هست؟
Alice: No. There was another man, a customer.
آلیس: نه. مرد دیگری بود، یک مشتری.
Natalie: What did he look like?
ناتالی: چه شکلی بود؟
Alice: He was tall and he was wearing a hat…. There he is! He’s the one leaving the shop now.
آلیس: او قد بلندی داشت و کلاه بر سر داشت…. او آنجاست! او همان کسی است که اکنون مغازه را ترک می کند.
Natalie: Do you think there’s something suspicious about him?
ناتالی: فکر می کنی چیزی مشکوک در مورد او وجود دارد؟
Alice: I don’t know. There is definitely something strange about him….
آلیس: من نمی دانم. قطعا چیز عجیبی در او وجود دارد….
Natalie: Do you think he’s the thief?
ناتالی: فکر می کنی او دزد است؟
Alice: I don’t know, but I’m worried.
آلیس: نمی دانم، اما نگرانم.
Natalie: Why are you worried?
ناتالی: چرا نگران هستی؟
Alice: Because that man in the hat knows that there are very valuable drawings in the shop
آلیس: چون آن مرد کلاهی می داند که نقاشی های بسیار ارزشمندی در مغازه وجود دارد.
https://t.me/UEEx_Miner_bot/UEB_Miner_Bot?startapp=kBNoWEHfEAAus79C85A
UE Coin (UE) is a newly issued platform token by the UEEx exchange. Enter UECoin Miner Bot and click to receive UE and USDT rewards for free!
مجموعه 101 داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی برای علاقمندان یادگیری زبان انگلیسی:
Robert Green tells Natalie and Alice that he has an idea for the Turner drawings.
رابرت گرین به ناتالی و آلیس می گوید که ایده ای برای نقاشی های ترنر دارد.
Alice: What should we do?
آلیس: باید چیکار کنیم؟
Robert Green: I have an idea! I have a friend who is also an art historian. He’s an expert in British art. His name is Michael Wood. He can
tell you if the works really are by Turner. If they are, we will call the police.
رابرت گرین: من یک ایده دارم! دوستی دارم که او هم تاریخدان هنر است. او در هنر بریتانیا متخصص است. نام او مایکل وود است. او می تواند
به شما بگوید که آیا آثار واقعاً از ترنر هستند یا خیر. اگر هم باشند با پلیس تماس می گیریم.
Natalie: Okay, that sounds good.
ناتالی: باشه، به نظر خوب میرسد.
Alice: That’s a great idea.
آلیس: این یک ایده عالی است.
Robert Green: I’ll call him right now…. Hello? Hi, Michael. I need a favour. Can you come to the shop? I have some drawings that appear to be
original works by Turner. Yes, William Turner! Okay, I’ll see you then.
Bye!
رابرت گرین: همین الان به ایشان زنگ میزنم…. سلام؟ سلام مایکل من نیازمند مساعدت هستم. میشه بیایی مغازه من؟ من چند نقاشی دارم که به نظر می رسد
آثار اصلی ترنر است. بله، ویلیام ترنر! باشه، پس میبینمت.
خدا حافظ!
Alice: Is your friend coming now?
آلیس: دوستت حالا میآید؟
Robert Green: He says he’s out of town. But he’ll come by tomorrow. Do you want to come as well?
رابرت گرین: او می گوید که خارج از شهر است. ولی فردا میاید آیا شما هم می خواهید بیایید؟
Natalie: Yes, that sounds good. I want to meet this expert and look at the works with him.
ناتالی: بله، به نظر خوب می رسد. من می خواهم با این کارشناس ملاقات کنم و آثار را با او ببینم.
Robert Green: Well, see you tomorrow.
رابرت گرین: خوب، فردا می بینمت.
Natalie and Alice: See you tomorrow!
ناتالی و آلیس: فردا می بینمت!
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?