꧁❀✰﷽✰❀꧂
In The Name Of God
تبلیغات? :
https://t.me/+TJeRqfNn3Y4_fteA
Last updated 1 month, 1 week ago
☑️ Collection of MTProto Proxies
? تبليغات بنرى
@Pink_Bad
? تبليغات اسپانسری
@Pink_Pad
پینک پروکسی قدیمی ترین تیم پروکسی ایران
Last updated 3 weeks, 6 days ago
Official Channel for HA Tunnel - www.hatunnel.com
Last updated 4 months, 3 weeks ago
سینما بیرون از سینما
پخش و تحلیل روانشناختی
فیلم: اتاق مجاور
ساعت شروع برنامه: ۰۰ : 17
هزینه: ۳۵۰ هزار تومان
ظرفیت: ۲۵ نفر
سهشنبه / 9 بهمن
خلاصه داستان : اینگرید و مارتا در جوانی دوستانی صمیمی بودند که در یک مجله با هم کار میکردند. اما گذر زمان و مسیرهای متفاوت زندگی، آنها را از یکدیگر جدا کرد. پس از سالها، اینگرید و مارتا بهطور تصادفی در شرایطی غیرمعمول و پیچیده با یکدیگر مواجه میشوند. این برخورد ناگهانی، خاطرات قدیمی و احساسات سرکوبشده را زنده میکند.
💢 لینک ثبت نام :
https://ruoz.ir/ankzf
تسهیلگر:
محمد مهدی کهربی
تلفن تماس: 09121795739
بهبودیان
آدرس: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از میرداماد، روبرو ایستگاه مترو شریعتی، برج مینا، طبقه 3، واحد 2
"سنت چیزی ایستا و ثابت نیست، بلکه حاصل فرآیندی از گزینش و انتخاب است که نه بر پایهی عقل و منطق، بلکه بر اساس موفقیت و کارآمدی شکل میگیرد. سنت در طول زمان تغییر میکند، اما به ندرت میتوان آن را به صورت عمدی و هدفمند تغییر داد. انتخاب فرهنگی یک روند منطقی نیست؛ یعنی توسط عقل هدایت نمیشود، بلکه خود موجب ایجاد و شکلگیری عقل میشود."
فریدریش آ. هایک
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
"انگیزهی اصلی من برای نگارش این کتاب، کمبود منابع موجود در این زمینه است. با وجود اینکه مرگ نقشی محوری در زندگی و کار ما بهعنوان تحلیلگران یونگی دارد، اما بهطرز شگفتآوری در نوشتههای مربوط به دیدگاه یونگ در مورد مرگ، نحوهی مواجههی ما با آن، و چگونگی آماده شدن برای آن، با کمبود مواجه هستیم. اگرچه پس از انتشار کتاب سرخ یونگ در سال ۲۰۰۹، آثار بیشتری در این باره منتشر شده است،¹ اما هنوز هم زمینههای بسیاری برای کاوش و تحقیق در این مورد وجود دارد. کارل گوستاو یونگ (۱۸۷۵-۱۹۶۱) خود نیز امیدوار بود که تحلیلگران در این حوزه به تحقیق و تفحص بپردازند. او در سال ۱۹۴۸، هنگام تأسیس مؤسسهی C.G. یونگ در زوریخ، در سخنرانی خود به بررسی پدیدههای قبل و بعد از مرگ تأکید کرد و آن را بهدلیل نسبیسازی فضا و زمان بسیار مهم دانست. سونو شامداسانی، ویراستار کتاب سرخ، معتقد است که اگر یونگ شاهد بیتوجهی مؤسسه به این موضوع بود، بهشدت ناامید میشد.
¹ این امر احتمالاً به این دلیل است که کتاب سرخ پر از اشباح و موجوداتی است که "من" یونگ آنها را "مردگان" مینامد. این کتاب به سه بخش اصلی تقسیم میشود که هر سه بخش به نوعی به موضوع مرگ و مواجهه با مردگان میپردازند. اما دو بخش مهمتر در این زمینه، بخش دوم است که در آن از "من" یونگ خواسته میشود تا مردگان را "رها" کند، و بخش سوم که در آن فیلیمون هفت خطبه به مردگان میآموزد. این بخش که به Sermones نیز معروف است، در حقیقت اوج تجربیات ماوراءالطبیعه یونگ در ژانویهی ۱۹۱۶ بود. در حالی که نگارش دو بخش اول سالها به طول انجامید، Sermones تنها در سه شب نوشته شد. به گفتهی کریستین مایارد، استاد فرهنگ و ادبیات آلمانی، Sermones نخستین سنگ بنا و هستهی اولیهای است که کل روانشناسی یونگ بر آن بنا شده است. با توجه به این نکته، میتوان گفت که مفهوم "مردگان" نقش اساسی و محوری در شکلگیری روانشناسی یونگ دارد.
ترجمه: محمد مهدی کهربی
~ لوئیس موریس، دکترا، تحلیلگر یونگی، رویارویی با مرگ، صفحات ۱-۲"
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
قیمتها و سود، تنها چیزی است که بیشتر تولیدکنندگان برای برآوردنِ مؤثرترِ نیازهای مردمی که نمیشناسند، به آن نیاز دارند. آنها ابزاری برای جستجو هستند - درست همانطور که برای سرباز یا شکارچی، دریانورد یا خلبان، تلسکوپ، دامنهی دید را گسترش میدهد.
فریدریش هایک
? - یک جنرالیست
? @be_a_generalist
ریشه همه بیماریهای روانی، عدم تمایل به تجربه رنج مشروع است.
کارل یونگ
? - یک جنرالیست
? @be_a_generalist
"نسخهی اولیهی این فصل در کنگرهی بینالمللی IAAP در سال ۲۰۱۹ که در وین برگزار شد، ارائه گردید. برگزاری این کنگره در وین، دلیل مهمی برای گنجاندن بخش قابل توجهی از مطالب مربوط به فروید در این فصل بود. این فصل عمدتاً بر اساس "کتاب سرخ" یونگ نوشته شده است و در آن این ادعا مطرح میشود که تلاش یونگ برای یافتن روح خود، آنگونه که در این کتاب بیان میکند، در حقیقت همان "جستجوی جام مقدس" است. در حین نوشتن فصلی برای کتاب "کتاب سرخ یونگ برای زمانهی ما: جستجوی روح در شرایط پستمدرن" به قلم موری استاین و توماس آرتز، تمام "کتاب سرخ" یونگ را مجدداً مطالعه کردم و در این مطالعه، به اسطورهی پارسیفال که در متن کتاب نهفته بود، برخوردم. در "کتاب سرخ" اشارات متعددی به این اسطوره وجود دارد که با نماد تولد یونگ، یعنی برج اسد، مرتبط است. یونگ در جایی میگوید: "من به عهده گرفتم که اسطورهی «خودم» را بشناسم" (شمیدسانی، ۲۰۰۹، صفحه ۱۵). این جمله نشان میدهد که او آگاهانه در پی یافتن این اسطوره بوده است، هرچند به نظر میرسد که ناخواسته به آن رسیده است، زیرا با وجود اشارات مکرر به اسطورهی پارسیفال در کتاب، هیچ اذعانی از سوی یونگ مبنی بر اینکه این اسطوره، اسطورهی شخصی او است، وجود ندارد.
از آنجایی که این فصل تا حد زیادی بر اساس محتوای "کتاب سرخ" نوشته شده است، بحث خود را با تجربه شخصیام از این کتاب و رویدادهای منتهی به انتشار آن در سال ۲۰۰۹ آغاز میکنم. پیش از آن تاریخ، با برخی از مطالب "کتاب سرخ" از طریق کتاب "سی. جی. یونگ: کلمه و تصویر" اثر آنیلا یافه در سال ۱۹۷۹ آشنا بودم. این کتاب شامل برخی از متنها و تصاویر "کتاب سرخ" بود. به خاطر میآورم که برای اولین بار در اوایل دههی ۲۰۰۰ از دوستم، سونو شمیدسانی، دربارهی کار او بر روی "کتاب سرخ" شنیدم. در آن زمان، او به دلیل توافقنامههای محرمانه اجازه نداشت هیچ یک از مطالب کتاب را افشا کند. سرانجام، در آگوست ۲۰۰۹، سونو و مگی بارون یک سمینار خصوصی چند روزه را برای گروه کوچکی از افراد در کلیودن، خانهای زیبا از اواسط قرن نوزدهم در شهرستان برکشایر انگلستان، برگزار کردند. این سمینار خصوصی پیش از مراسم رونمایی رسمی از "کتاب سرخ: لیبر نووس" در ۷ آگوست ۲۰۰۹ در موزهی روبین در نیویورک برگزار شد. در این نمایشگاه، "کتابهای سیاه" یونگ که پیشدرآمد "کتاب سرخ" بودند نیز به نمایش گذاشته شدند. پیش از سفر به نیویورک برای شرکت در مراسم رونمایی در سال ۲۰۰۹، موفق شدم دو نسخه از چاپ اول کتاب را تهیه کنم تا نقدی برای نشریهی "اکونومیست" بنویسم که همزمان با تاریخ انتشار کتاب منتشر شود. ویراستار من در نشریه از کیفیت بالای آثار هنری یونگ شگفتزده شد و پرسید که آیا او تمام این کارها را خودش انجام داده است. این نقاشیها نشاندهندهی تأثیر تمدنهای بومی مصر باستان، هند، مکزیک و تبت و همچنین هنرمند سمبولیست، اودیلون ردون، و نقاشیهای دیواری و موزاییکهای بیزانسی در راونا هستند."
1/2
نیچه در مقدمه کتاب "چنین گفت زرتشت" سعی میکند با روایت زندگی خود، آن را بازسازی کند، یا به قول یونگ در کتاب سرخ: "تو باید زندگیات را زندگی کنی". این دستور که در فصل "جهنم" از بخش دوم کتاب سرخ آمده، خلاصهای از مضمونی است که در جای جای این کتاب دیده میشود. یونگ در ابتدای کتاب سرخ، در فصل "راه آنچه در راه است"، این پند را میدهد: "وای بر کسانی که با تقلید از دیگران زندگی میکنند! زندگی با آنها نیست. اگر مطابق الگویی زندگی کنی، در واقع زندگی آن الگو را زندگی میکنی، اما چه کسی باید زندگی تو را زندگی کند اگر خودت این کار را نکنی؟ پس خودتان زندگیتان را زندگی کنید."
یونگ در فصل دوم بخش اول کتاب سرخ با عنوان "روح و خدا"، با الهام از پاسکال میگوید:
"روح اعماق حتی به من آموخت که اعمال و تصمیماتم را وابسته به رویاهایم بدانم. رویاها راه را برای زندگی هموار میکنند و شما را بدون اینکه زبانشان را بفهمید، تعیین میکنند. آدم دوست دارد این زبان را یاد بگیرد، اما چه کسی میتواند آن را یاد بدهد و یاد بگیرد؟ دانش صرف کافی نیست؛ دانش قلب وجود دارد که بینش عمیقتری میدهد. دانش قلب در هیچ کتابی نیست و در دهان هیچ معلمی یافت نمیشود، بلکه مانند دانه سبز از زمین تاریک از درون شما میروید. دانش به روح این زمان تعلق دارد، اما این روح به هیچ وجه رویا را درک نمیکند، زیرا روح در هر جایی است که دانش آکادمیک نیست. اما چگونه میتوانم به دانش قلب دست یابم؟ شما میتوانید این دانش را تنها با زندگی کردن کامل زندگیتان به دست آورید. شما زندگیتان را به طور کامل زندگی میکنید اگر آن چیزی را که هرگز زندگی نکردهاید، بلکه برای زندگی یا فکر کردن به دیگران واگذار کردهاید، نیز زندگی کنید. شما خواهید گفت: "اما من نمیتوانم هر چیزی را که دیگران زندگی میکنند یا فکر میکنند، زندگی کنم یا به آن فکر کنم." اما شما باید بگویید: "زندگیای که میتوانم هنوز زندگی کنم، باید زندگی کنم، و افکاری که میتوانم هنوز فکر کنم، باید فکر کنم."
یونگ در فصل دهم بخش اول کتاب سرخ با عنوان "آموزش"، در بازتاب گفتگویش با الیاس و سالومه، به این مضمون اصالت وجودی باز میگردد:
"اذعان به اشتیاق خود کار کوچکی نیست. برای این کار، بسیاری باید تلاش ویژهای برای صداقت به خرج دهند. بسیاری نمیخواهند بدانند اشتیاقشان کجاست، زیرا به نظر آنها غیرممکن یا بسیار ناراحت کننده است. و با این حال، اشتیاق راه زندگی است. اگر اشتیاق خود را تصدیق نکنید، پس از خودتان پیروی نمیکنید، بلکه به راههای بیگانهای میروید که دیگران به شما نشان دادهاند. بنابراین شما زندگی خود را زندگی نمیکنید، بلکه زندگی بیگانهای را زندگی میکنید. اما چه کسی باید زندگی شما را زندگی کند اگر شما آن را زندگی نکنید؟ تبادل زندگی خود با زندگی بیگانه نه تنها احمقانه است، بلکه یک بازی ریاکارانه نیز هست، زیرا شما هرگز نمیتوانید واقعاً زندگی دیگران را زندگی کنید، شما فقط میتوانید تظاهر به انجام آن کنید، دیگری و خودتان را فریب دهید، زیرا شما فقط میتوانید زندگی خودتان را زندگی کنید."
[...]
زندگی کردن خود یعنی: وظیفه خود بودن. هرگز نگو که زندگی کردن خود لذتبخش است. این لذت نخواهد بود بلکه رنجی طولانی خواهد بود، زیرا باید خالق خود شوید. اگر میخواهید خودتان را خلق کنید، پس با بهترین و بالاترین شروع نمیکنید، بلکه با بدترین و عمیقترین شروع میکنید. بنابراین بگویید که تمایلی به زندگی کردن خود ندارید. به هم پیوستن جریان زندگی شادی نیست بلکه درد است، زیرا قدرت در برابر قدرت است، گناه است، و تقدس را در هم میشکند.
1/2
«برای یونگ، #هشیاری تحت تأثیر نمادها از طریق فرآیندی چند لایه قرار میگیرد. در فصل اول دیدیم که چگونه #کهنالگوها ادراکات و تجربیات را به صورت #کمپلکسها سازماندهی میکنند و بدین ترتیب ساختارهای اساسی روان را میسازند. با ایجاد میدانهایی که ادراکات و تجربیات را جذب میکنند، کهنالگوها شبکههایی از تداعیها را میبافند که از طریق احساسات آنها قابل شناسایی هستند. آنها همچنین با اعمال تأثیر بر انرژی روانی ما، که تا حد زیادی تعیینکنندهی هویت ماست، در روانپویشی نقش دارند. به یاد داشته باشید که جنبههای مختلف شخصیت ما مجموعههایی از انرژی روانی هستند.
اکنون میتوانیم به بررسی واقعی نحوهی وقوع همه اینها بپردازیم.⁹¹ هنگامی که تمایل به تجربه برخی از چیزها به روش خاصی (مشخصه فعالیت کهنالگوها) به برخی جنبههای زندگی روزمره متصل میشود، انرژی روانی جذب یا دفع میشود. همانطور که یونگ گفت، انرژی روانی با یک ارزش، یعنی چیزی که توجه و فعالیت ما را جذب یا دفع میکند، مرتبط میشود. اگر چیزی برای من ارزشمند باشد، تمایل خواهم داشت انرژیهای خود را به سمت آن هدایت کنم. اگر اینطور نباشد، این کار را نخواهم کرد.
ارزشها بر ادراکات و رفتارها تأثیر میگذارند. علاوه بر این، یونگ صرفاً به دلیل تأثیر آنها به ارزشها علاقهمند بود. او کمتر به اندازهگیری قدرت نسبی آنها نسبت به یکدیگر علاقهمند بود. از دیدگاه او، مهم این است که آیا یک ارزش وجود دارد یا خیر. هنگامی که انرژی ما بسیج میشود، متوجه میشویم. گاهی اوقات این را به عنوان یک فشار مبهم در جهت چیزی که به سختی میتوانیم آن را تشخیص دهیم تجربه میکنیم. در مواقع دیگر، ارزش خود را به یک تصویر متصل میکند، در نتیجه خود را در حال تعقیب یا اجتناب از آن تصویر مییابیم. نکته مهم این است که اتفاقی برای ما در حال رخ دادن است. ما این تصاویر را #آگاهانه انتخاب نمیکنیم. این کار توسط کهنالگوها برای ما انجام میشود.
بنابراین، تصاویر نمادین نفوذ قانعکننده خود را از طریق توانایی بسیج انرژی روانی ما به دست میآورند. این امر تفاوتهای شدت را در احساسات ما در تعاملات با افراد و وقایع زندگی روزمره توضیح میدهد. همچنین توضیح میدهد که چرا اغلب احساس میکنیم که به سختی میتوانیم دلایل جذابیتها و دافعههای عاطفی شدید خود را بیابیم.
این همان چیزی است که به نمادها قدرت میدهد. ارزشهای ما در #ناخودآگاه سرچشمه میگیرند. مطمئناً میتوانیم از قوهی #هشیاری خود برای تأمل در مورد آنها، اصلاح آنها و محدود کردن نحوه بیان آنها استفاده کنیم. اما این اتفاق پس از احساس آنها رخ میدهد، نه قبل از آن. در ابتدا، آنها خود را به تصاویری متصل میکنند که سپس به عنوان نمادهایی برای هشیاری ما عمل میکنند. آنها انرژیهای ما را به روشهایی بسیج میکنند که توجه ما را جذب یا دفع میکنند.
این جنبهای حیاتی از #روانشناسی یونگ است. او گفت: "یک #نماد بهترین بیان ممکن برای محتوای ناخودآگاه است که ماهیت آن را فقط میتوان حدس زد، زیرا هنوز ناشناخته است."⁹² "محتوای ناخودآگاه" در واقع بسیج انرژی روانی از طریق یک ارزش است. این چیزی نیست که ما آگاهانه آن را بسازیم. با این وجود، "دیدگاه نماد نشانهای از مسیر رو به جلوی زندگی است که لیبیدو را به سمت هدفی هنوز دور فرا میخواند."⁹³ #نمادها ما را در زندگی هدایت میکنند. برای استفاده از یک استعاره مذهبی: ما ممکن است انتخاب کنیم که با آفرینش چه کنیم، اما ما خالق آن نیستیم.
با ایجاد تنشهای خلاقانه بین آنچه واقعاً وجود دارد یا تصور میشود وجود دارد و پتانسیلهای جدید، نمادها پویاییهای همزمان را ایجاد میکنند. آنها ما را به سمت زندگی سوق میدهند. زمانی که کهنالگوها از طریق نمادهایی که انرژی ما را در جهتهای جدید هدایت میکنند، گرادیانهایی ایجاد میکنند، پویاییهای دیاکرونیک به بازی میآیند. ممکن است من در شغلم کاملاً خوشحال باشم تا زمانی که شغل بهتری پیدا شود. تنش بین آنچه دارم و آنچه میتوانم داشته باشم، زندگی مرا به طور اجتنابناپذیری در مسیر خود به جلو سوق میدهد. اما این به آسانی که به نظر میرسد نیست. یونگ کشف کرد که کهنالگوها دو قطبی هستند و دارای "جنبه مثبت، مطلوب، روشن که به سمت بالا اشاره میکند [و] جنبهای تا حدی منفی و نامطلوب، تا حدی کتونی" هستند.⁹⁴ بنابراین، گرادیانهایی که کهنالگوها از طریق نمادها ایجاد میکنند، انرژی را یا به سمت تعقیبات روانشناختی پیچیدهتر و توسعهیافتهتر یا به سمت رفتارهای غریزی اغراقآمیز، قدرتمند و به طور کلی مخرب هدایت میکنند.
1/2
"در اواخر دهه 1990، انجمن ورثه سی. جی. یونگ (پیشرو بنیاد آثار سی. جی. یونگ)، مالک حق چاپ آثار و نوشتههای کارل گوستاو یونگ و اِما یونگ-راوشنباخ، اولین بررسی کلی از گنجینه ادبی اِما یونگ، یعنی مقالاتی که در زمان مرگ او در آرشیو خانوادگی یونگ باقی مانده بود، را انجام داد. با این حال، فهرستبرداری مناسب از مقالات اِما یونگ تنها توسط رئیس جدید آرشیو خانواده، سوزان اگنبرگر-یونگ، با کمک بنیاد آثار سی. جی. یونگ، پس از آغاز پروژه انتشار جدید انجام شد.
در ابتدا، ویراستاران این جلد معتقد بودند که مقالات بازمانده اِما یونگ عمدتاً شامل دستنوشتهها و تایپنوشتههای سخنرانیهای باشگاه روانشناسی او و احتمالاً دورههای آموزشی او در موسسه سی. جی. یونگ خواهد بود. افسانههای خانوادگی حاکی از آن بود که، به جز این موارد، خود او بیشتر مطالب شخصی خود را در ماههای آخر زندگی خود، زمانی که میدانست به بیماری لاعلاج مبتلا است، نابود یا دور انداخته است. با این حال، برخلاف تصور ویراستاران، این پرونده خلاف این را ثابت کرد. علاوه بر مطالب سخنرانی، مجموعه کاملی از دفترچههای یادداشت شخصی اِما یونگ در آرشیو خانوادگی یونگ حفظ شده بود که شامل سوابق رویاها و تفسیرهای او، نقاشیهای فانتزی و نوشتههای دیگر بود. مجموعه جذابی از اشعار او نیز کشف شد. همراه با دو مجموعه غنی از نقاشیها و نقاشیهای او، اینها منظرهای از رشد روانشناختی قابل توجه او را گشودند، شواهدی که برای دههها، دور از توجه یا دانش هر کسی، خاموش مانده بود.
سرانجام، تعداد قابل توجهی از مکاتبات اِما یونگ آشکار شد. این نامهها که توسط آشنایان خصوصی، دوستان و همکاران حرفهای نوشته شده بودند، این فرضیه را که به جز نامههای اولیه به همسرش و چند عضو دیگر خانواده، تمام مکاتبات خصوصی او گم شده یا نابود شده است، نقض کرد. پس از فهرستبرداری، مکاتبات او چندین جعبه بایگانی را پر کرد. ویراستاران و شرکای این پروژه اکنون پتانسیل کامل انتشاراتی را که تمام جنبههای زندگی خلاقانه و فکری اِما یونگ را نشان میداد، درک کردند."
"شواهدی که از تحقیقات اخیر آرشیوی به دست آمده است، به دیدگاه موجود در مورد اِما یونگ از سوی شاهدان معاصر، که خرد شخصی عمیق او، ترکیبی از هوش سرشار، کنجکاوی نسبت به سؤالات بنیادی وجود انسان و درک روانشناختی عمیق را ثبت کرده بودند، مفهوم جدیدی میبخشد. این کتاب صدای اِما یونگ را به ادبیات جنبش روانکاوی اولیه، توسعه روانشناسی تحلیلی و تاریخ زنان در اوایل قرن بیستم وارد میکند. مواد اولیه نگاههایی را به معنای بودن همسر یکی از غیرعادیترین متفکران زمان خود، یک چهره بنیانگذار مشهور جهانی روانشناسی مدرن، ارائه میدهد و ما را به درک نزدیکتر میکند که تحت این شرایط، برای اِما یونگ، متولد راوشنباخ، چه چیزی لازم بود تا به یک شخصیت کامل به حق خود تبدیل شود."
¹ اِما یونگ، Animus and Anima، ترجمه شده توسط کری ف. بینز ("درباره ماهیت انیموس") و هیلدگارد ناگل ("آنیما به عنوان یک موجود عنصری").
² اِما یونگ و ماری-لوئیز فون فرانتز، افسانه جام مقدس، چاپ دوم، ترجمه شده توسط آندریا دایکس.
³ متمایز از مجموعه مقالات سی. جی. یونگ در آرشیو دانشگاه ETH زوریخ، که شامل مطالب مربوط به کار کارل یونگ است، آرشیو خانوادگی یونگ شامل مقالات شخصی کارل و اِما یونگ است. این آرشیو هنوز هم توسط خانواده اداره میشود و قوانین خاص خود را دارد. این آرشیو خصوصی هنوز به طور کامل فهرستبندی نشده است و به دلایل ظرفیت، نمیتوان به صورت عمومی به آن مراجعه کرد. با این حال، برای اهداف علمی و با نظارت آرشیویست، بازدیدکننده میتواند در مورد دسترسی به اسناد و اطلاعات خاص از آرشیو سوال کند.
⁴ نادیا نری، Oltre l’Ombra: Donne intorno a Jung, 63-82; ایملدا گودیسارت، اِما یونگ، تحلیلگر و نویسنده؛ کاترین کلی، Labyrinths: Emma Jung, Her Marriage to Carl and the Early Years of Psychoanalysis. اِما یونگ همچنین موضوع نمایشنامهای خلاقانه است که توسط الیزابت کلارک-استرن نوشته شده است و عنوان آن Out of the Shadows: A Story of Toni Wolff and Emma Jung است؛ و او در تعدادی از زندگینامههای همسرش مورد بحث قرار گرفته است. در حالی که خاطرات بیوگرافی اولیه توسط باربارا هانا، Jung: His Life and Work، اطلاعات ارزشمند دست اول را ارائه میدهد، برخی از زندگینامههای بعدی، به ویژه دایردر بیر، Jung: A Biography، حاوی اطلاعات نادرست واقعی است که به طور نادرست بر روایتهای بعدی از زندگی اِما یونگ تأثیر گذاشته است.
ترجمه: محمد کهربی
~توماس فیشر و آن کانراد لامرز، پیشگفتار، تقدیم به روح: نوشتهها و نقاشیهای اِما یونگ، صص xiii-xv
2/2
? - یک جنرالیست
? @be_a_generalist
꧁❀✰﷽✰❀꧂
In The Name Of God
تبلیغات? :
https://t.me/+TJeRqfNn3Y4_fteA
Last updated 1 month, 1 week ago
☑️ Collection of MTProto Proxies
? تبليغات بنرى
@Pink_Bad
? تبليغات اسپانسری
@Pink_Pad
پینک پروکسی قدیمی ترین تیم پروکسی ایران
Last updated 3 weeks, 6 days ago
Official Channel for HA Tunnel - www.hatunnel.com
Last updated 4 months, 3 weeks ago