?? ? ??
WE LOVE HELICOPTERS!!!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
Last updated 3 months, 1 week ago
امام عثمان بن سعید رحمهالله در پاسخ به جهمیه که ادعا دارند اسماء الحسنی و قرآن مخلوق هستند چنین فرمودهاند: «إنَّ الرقعة و كتابة الِاسم ليس كنفس الِاسم. إذا احترقت الرُّقْعَةُ احْتَرقَ الخطُّ وبقي اسْمُ اللَّه لَه وعلى لسان الكاتب كما لم يَزَلْ قَبْلَ أنْ يُكْتَبَ، لَمْ تُنْقِصِ النّارُ مِنَ الِاسْمِ ولا مِمَّنْ لَهُ الِاسْمُ شَيْئًا. وكَذَلِكَ لَوْ كانَتْ أسْماءَ المَخْلُوقِينَ، لَمْ تُنْقِصِ النّارُ مِن أسْمائِهِمْ ولا مِن أجْسامِهِمْ شَيْئًا. وكَذَلِكَ لَوْ كَتَبْتَ اللَّهَ بِهِجائِهِ فِي رُقْعَةٍ لاحْتَرَقَتِ الرُّقْعَةُ وكانَ اللَّهُ بِكَمالِهِ عَلى عَرْشِهِ. وكَذَلِكَ لَوْ صُوِّرَ رَجُلٌ فِي رُقْعَةٍ، ثُمَّ أُلْقِيَتْ فِي النّارِ لاحْتَرَقَتِ الرُّقْعَةُ، ولَمْ يَضُرَّ الصُّورَةَ شَيْئًا.
وكَذَلِكَ القُرْآنُ لَوِ احْتَرَقَتِ المَصاحِفُ كُلُّها لَمْ يَنْقُصْ مِن نَفْسِ القُرْآنِ حَرْفٌ واحِدٌ، وكَذَلِكَ لَوِ احْتَرَقَتِ القَرَأةُ٤ كُلُّهُمْ أوْ قُتِلُوا أوْ ماتُوا لَبَقِيَ القُرْآنُ بِكَمالِهِ كَما كانَ لَمْ يُنْتَقَصْ منه حرفٌ واحِدٌ؛ لِأنَّهُ مِنهُ بَدَأ وإليه يعود عند فناء الخلق بكماله غير منقوص».
منبع: نقض عثمان بن سعيد (١/١٦٤)
یعنی: «قطعهٔ کاغذ یا پوست و نوشتن اسم [ الله روی آن] با اسم او یکی نیست؛ زیرا اگر پوست بسوزد تنها خط میسوزد و با این حال اسم «الله» برای او میماند و نیز بر زبان کاتب جاری میگردد چنانکه قبل از کتابت اسم «الله»، اسم او عزوجل وجود داشت.
آتش هیچ چیزی را از اسم و نیز کسیکه چنین اسمی را دارد کم نمیکند و چنین چیزی در مورد نامهای مخلوقات نیز صدق میکند و هیچ چیزی از اسم آنان و جسمشان [بخاطر سوختن پوستی که در آن اسمشان نوشته شده است] کم نمیکند.
به همین ترتیب؛ اگر نام الله را با حروف هجائی روی کاغذی بنویسید تنها کاغذ آتش میگیرد و با این وجود الله با کمالش بر روی عرش است.
همینطور اگر صورت مردی را بر کاغذی نقاشی کنند سپس آن کاغذ را در آتش بندازند، در این حال تنها کاغذ آتش میگیرد و هیچ ضرری به آن مرد نمیرسد.
همچنین، اگر تمامی مصحفها سوزانده میشد، یک حرف از قرآن کم نمیشد.
به همین ترتیب، اگر تمامی قاریان قرآن سوزانده شوند یا کشته یا اینکه بمیرند، قرآن به طور کامل باقی میماند و هیچ حرفی از آن کم نمیگردد؛ زیرا ابتدای آن از الله بوده و هنگام فنا و نابودی مخلوقات بدون کاستی به سوی او باز میگردد».
امام عثمان بن سعید در موضعی دیگر از کتابش (٤٨٦/١) چنین زیبا بیان میدارند: «هیچ یک از صفات الهی مخلوق نیست، هر کلام؛ صفت آن متکلم است که با آن صحبت میکند، چه آن متکلم خالق باشد یا مخلوق. با این حال صفت کلام - خواه از خالق باشد یا مخلوق- را با دیگر صفات مانند وجه، نفس، سمع، بصر و غیر از آن قیاس نمیشود چونکه این صفات اگر از موصوف جدا گردد و عین صفت در یک مکان دیگری قرار خواهد گرفت برخلاف صفت کلام، زیرا فرد متکلم در تمام روز سُخن میگوید و سخنانش به عنوان وصفی از او خارج میشود و با این حال چیزی از کلامش کم نمیگردد. و نیز هر وقت بخواهد همان سخنان را تکرار میکند.
کلام قائم به نفس و در قالب جسم نیست که به آن نگاه شود.
کلام آن شخص بر زبان دیگران در آفاق جاری است و آن کلام را به متکلم - خواه آن متکلم زنده باشد یا مرده- نسبت داده میشود چنانکه امروزه شعر شاعران را به آنها نسبت میدهند و گفته میشود: این شعر لبید یا اعشی است. اگر دست آن مخلوق قطع گردد موضع آن مشخص میگردد و مقطوع در جای دیگر قرار میگیرد. برای این است که گفتیم: کلام برخلاف سایر صفات داری حالات مختلفی است و لذا نباید مقایسهای بین صفت کلام و دیگر صفات صورت گیرد و تردیدی نیست که صفت کلام صفت متکلم است چونکه از او خارج شده است».
گفتم: بین صفت کلام و سُخنی که از متکلم خارج میشود نكتهی مهمی توسط امام عثمان بن سعید بیان شده که فهم آن بسیاری از اشکالات را در باب صفت کلام برای خوانندگان حل میکند و آن این است که زیاد سخن گفتن و آتش زدن کلام در رُقعه و تکرار آن کلام هیچ تأثیر در نقص صفت کلام ندارد یا اینکه با آتش زدن آن سخنان از کاغذ، صفت کلام آن شخص از بین نمیرود.
#صفت_کلام
موقف امام عثمان بن سعید دارمی پیرامون الفاظی که متکلمان به کثرت پیرامون آن سخن میگویند: «وأمّا قَوْلُ: مَن زَعَمَ أنَّهُ خَرَجَ مِن جِسْمٍ فَهُوَ كافِرٌ، فَلَيْسَ يُقالُ كَذَلِكَ، ولا أراكَ سَمِعْتَ أحَدًا يَتَفَوَّهُ بِهِ كَما ادَّعَيْتَ، غَيْرَ أنّا لا نَشُكُّ أنَّهُ خَرَجَ مِنَ اللَّهِ تَبارَكَ وتَعالى دُونَ مَن سِواهُ. وذِكْرُ الجِسْمِ والفَمِ واللِّسانِ خُرافاتٌ٤ وفُضُولٌ مَرْفُوعَةٌ عَنّا، لَمْ نُكَلَّفْهُ فِي دِينِنا، ولا يَشُكُّ أحَدٌ أنَّ الكَلامَ يَخْرُجُ مِنَ المُتَكَلِّمِ». منبع: «نقض عثمان بن سعيد على المريسي الجهمي العنيد فيما افترى على الله عز وجل من التوحيد» (٢/٨٩٧)
ترجمه: معترض جهمی گوید: «هرکس گمان کند که کلام از جسم خارج شود پس او کافر است». امام عثمان بن سعید دارمی رحمهالله در پاسخ به تمویه این جهمی فرمودند: «چنین چیزی [در مقام اثبات صفت و نفی آن] گفته نمیشود، قطعا میدانم که چنین سخنی -کلام از جسم خارج شده- را از کسی نشنیده چنانکه ادعا میکنید، با این حال تردیدی در آن نیست که کلام تنها از الله متعال خارج شده است. ذکر جسم و دهان و زبان سُخنی بیهوده و یاوهگویی و از جمله چیزهایی است که هیچ فایدهای در آن نیست و بحث در مورد آن از ما برداشته شده و در دینمان صحبت کردن پیرامون آن مکلف نشدهایم، هیچ شکی در این نیست که کلام از متکلم خارج میشود».
*?نکاتی پیرامون سخنان امام دارمی رحمهالله*
1⃣ یکی از اهداف خواندن کتابهای ردود و فِرق؛ پیوند آیندگان به گذشتگان است تا اینکه دانشپژوهان بدانند که بنیانگذار چنین اقوالی سران جهمیه بوده و کسانی که در برابر آنها ایستادهاند امامان سلف و اهلسنت بودند تا بدین جهت بتواند حق را از باطل تشخیص دهد؛ جهمیه هیچ صفتی از صفات الهی را نفی نکردند مگر اینکه ابتدا خصائص و لوازم صفات مخلوقات در ذهن آنان نقش بسته و چنین رویکردی را میتوان در اشاعره دید.
2⃣ جهمیه از دیرباز برای نفی صفات الهی لوازم و الفاظی را ذکر میکنند که عموم مسلمانان به آن اعتقاد ندارند بلکه اصلاً چنین امری بر دلهایشان خطور نمیکند. چنانکه معترض جهمی در نفی صفت کلام گوید: «هرکس گمان کند که کلام از جسم خارج شود پس وی کافر است».
3⃣ معنای این عبارت: «کلام از الله خارج شده» این است که الله متعال ابتدا چنین کلامی را گفته است. امام عثمان بن سعید در موضعی دیگر از این کتاب (١/١٩٠) فرموده است: «فَأخْبَرَ الله تَعالى أنَّهُ قَدْ أسْمَعَ مُوسى نَفْسَ كَلامِهِ، وسَيُكَلِّمُ مَن يَشاءُ يَوْمَ القِيامَةِ...ويَحُسُّ المَلائِكَةُ بِكَلامِهِ عِنْدَ نُزُولِ وحْيِهِ يُصْعَقُوا مِن شِدَّةِ صوته»
یعنی: «الله متعال خبر داده است که کلامش را به موسی علیهالسلام رسانید و موسی آن را با گوشش شنید و نیز الله متعال در روز قیامت با هرکس که بخواهد صحبت میکند... ملائکه به هنگام نزول وحی کلام الله را احساس میکنند و از شدت صدای الله بیهوش میشوند».
این تقریر امام عثمان بن سعید دلالت بر نکات مهمی پیرامون صفت کلام دارد که برخی از این نکات چنین است:
۱- اثبات اینکه موسی و ملائکه کلام الله را با صدای الله شنیدهاند.
۲- اثبات اینکه کلام الله با حروف است.
۳- اثبات تجدد صفت کلام.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين
شیخ الاسلام ابنتیمیه رحمهالله میفرمایند: «وأيْضًا لا تَجِدُ أحَدًا مِن أهْلِ الأرْضِ حَقَّقَ عِلْمًا مِن العُلُومِ وصارَ إمامًا فِيهِ مُسْتَعِينًا بِصِناعَةِ المَنطِقِ لا مِن العُلُومِ الدِّينِيَّةِ ولا غَيْرِها فالأطِبّاءُ والحساب والكُتّابُ ونَحْوُهُمْ يُحَقِّقُونَ ما يُحَقِّقُونَ مِن عُلُومِهِمْ وصِناعاتِهِمْ بِغَيْرِ صِناعَةِ المَنطِقِ. وقَدْ صُنِّفَ فِي الإسْلامِ عُلُومُ النَّحْوِ واللُّغَةِ والعَرُوضِ والفِقْهِ وأُصُولِهِ والكَلامِ وغَيْرِ ذَلِكَ. ولَيْسَ فِي أئِمَّةِ هَذِهِ الفُنُونِ مَن كانَ يَلْتَفِتُ إلى المَنطِقِ بَلْ عامَّتُهُمْ كانُوا قَبْلَ أنْ يُعَرَّبَ هَذا المَنطِقُ اليُونانِيُّ» منبع: مجموع الفتاوى (٩/٢٣)
ترجمه: «از مردم کسی را نمییابی که علمی از علوم را به دست آورده و در آن علم به درجهی امامت رسیده باشد و با این وجود برای احراز آن علم از صناعت منطق استفاده کرده است؛ چنین چیزی را نه در علوم شرعی میبینید و نه در غیر آن. پزشکان، حسابدانان، کُتّاب و نیز دیگر افرادی که در حرفه و دانشهای مختلف تحصیل کردهاند، بدون صناعت منطق به این درجه رسیدهاند. در اسلام علومی مانند نحو، لغت، عروض، فقه، اصول فقه، کلام و نیز دیگر علوم تالیف شده است و با این حال امامان این فنون را نمیبینید که به علم منطق توجهی داشته باشند؛ بلکه عموم آنان قبل از ترجمهی منطق یونانی به زبان عربی بودهاند»
چگونه باید صفات الله متعال را بشناسی؟
تالیف: علامه محمد امین شنقیطی
تهیه و تنظیم: نقد متکلمین
تعداد صفحات: 8
7- شيخ الإسلام أبوعثمان صابوني رحمهالله (449هـ) در کتاب زیبايش «عقيدة السلف أصحاب الحديث» (ص۱۷۶) میفرمایند: «وأخبر الله سبحانه عن فرعون اللعين أنه قال لـهامان: ﴿ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أبْلُغُ الأسْبابَ أسْبابَ السَّمَواتِ فَأطَّلِعَ إلى إلَهِ مُوسى وإنِّي لَأظُنُّهُ كاذِبًا﴾ [غافر:٣٦-٣٧] وإنما قال ذلك لأنه سمع موسى علیهالسلام يذكر أن ربه في السماء، ألا ترى إلى قوله: ﴿وإنِّي لَأظُنُّهُ كاذِبًا﴾ [غافر:٣٧]، يعني: في قوله: إن في السماء إلهًا. وعلماء الأمة وأعيان الأئمة من السلف رحمهم الله لم يختلفوا في أن الله تعالى على عرشه، وعرشه فوق سماواته».
8- شيخ مالكيه و حافظ أندس، امام بن عبدالبر مالكی رحمهالله (463هـ) در کتابش شرح موطأ امام مالك «التمهيد» (ج۷ص۱۳۳) در این باره میفرمایند: «أما سَمِعُوا اللَّهَ عزوجل حَيْثُ يَقُولُ: ﴿وقالَ فِرْعَوْنُ يا هامان ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أبْلُغُ الأسْبابَ أسْبابَ السَّماواتِ فَأطَّلِعَ إلى إلَهِ مُوسى وإنِّي لَأظُنُّهُ كاذِبًا﴾ فَدَلَّ عَلى أنَّ مُوسى عَلَيْهِ السَّلامُ كانَ يَقُولُ إلَهِي فِي السَّماءِ وفِرْعَوْنُ يَظُنُّهُ كاذِبًا».
9- قوام السنة اصفهاني شافعي رحمهالله (535هـ) در کتاب زیبایش «الحجة في بيان المحجة» (ج۲ص۱۱۸) میفرمایند: «وأخْبر عَن فِرْعَوْن أنه قالَ: ﴿يا هامانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أبْلُغُ الأسْبابَ أسْبابَ السَّماوات فَأطَّلِعَ إلى إلَهِ مُوسى وإنِّي لأظُنُّهُ كاذِبًا﴾ فَكانَ فِرْعَوْن قد فهم عَن مُوسى أنه يثبت إلَهًا فَوق السَّماء حَتّى رام بصرحه أن يطلع إلَيْهِ، واتهم مُوسى بِالكَذِبِ فِي ذَلِكَ. والجهمية لا تعلم أن الله فَوْقه بِوُجُود ذاته، فهم أعجز فهماً من فِرْعَوْن».
10- شيخ حنابله موفق الدین ابن قدامهی مقدسی رحمهالله (620هـ) در کتاب «إثبات صفة العلو» (ص۶۵) میفرمایند: «وأخبر عن فرعون أنه قال: ﴿يا هامانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أبْلُغُ الأسْبابَ أسْبابَ السَّماواتِ فَأطَّلِعَ إلى إلَهِ مُوسى وإنِّي لَأظُنُّهُ كاذِبًا﴾ يعني أظن موسى كاذبا في أن الله إلهه في السماء، والمخالف في هذه المسألة قد أنكر هذا يزعم أن موسى كاذب في هذا بطريق القطع واليقين، مع مخالفته لرب العالمين، وتخطئته لنبيه الصادق الأمين، وتركه منهج الصحابة والتابعين، والأئمة السابقين، وسائر الخلق أجمعين. نسأل الله تعالى أن يعصمنا من البدع برحمته، ويوفقنا لاتباع سنته».
11- امام أحمد بن محمد الكَرَجي القصَّاب رحمهالله (360هـ) در کتاب «النکت» (ج۳ص۵۶۷) میفرمایند: «قوله إخبارا عن فرعون: (يا أيُّها المَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِن إلَهٍ غَيْرِي فَأوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلى الطِّينِ فاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أطَّلِعُ إلى إلَهِ مُوسى) حجة على من يزعم أن الله بنفسه في الأرض، حال في كل مكان. وينكر كينونته بنفسه في السماء وعلمه في الأرض. إذ محال أن يقول فرعون هذا القول إلا وقد دَلَه موسى -علیهالسلام- أن إلهه في السماء دون الأرض. فإن كان فرعون أنكر كينونته في السماء وثبته في الأرض فقد وافق القوم فرعون في قوله. وإن كان أنكره في السماء والأرض معا فقد خالفوا موسى -علیهالسلام- مع خلافهم لجميع الأنبياء والناس، وأهل الملل كافة سواهم. ولا أعلم في الأرض باطلًا إلا وهذا أوحش منه، نعوذ بالله من الضلالة».
12- مفسر أبو ليث سمرقندي (373هـ) در کتاب «بحر العلوم» (ج۲ص۶۰۹) میگوید: «وقال: وإنِّي لَأظُنُّهُ يعني: أحسب موسى مِنَ الكاذِبِينَ بما يقول أن في السماء إلهاً»
13- امام ابن ابی زمنین مالکی رحمهالله (399هـ) در کتاب «تفسیر القرآن العزیز» (ج۴ص۱۳۴) میگوید: «﴿فَأطلع إلى إلَه مُوسى﴾ الَّذِي يزْعم ﴿وإنِّي لأظُنُّهُ كاذِبًا﴾ ما فِي السَّماء أحدٌ تعمد الكَذِب»
? آنچه در تفسیر این مساله نقل نمودم صرفا بخش اندکی از سخنان بسیار اهل علم از مخالف و موافق در تفسیر این آیه میباشد، چه برسد اگر بخواهم اقوال اهل علم را در اثبات علو حقیقی خالق تعالی جمع نمایم و چهبرسد اگر بخواهم دلایل بسیار زیاد علو حقیقی خالق عزوجل را بدان بیافزایم، به راستی که سخنان اهل علم و دلایل اثبات این مساله به شکل خستهکنندهای بسیار بوده و عاقل را اشارتی کافی است؛ یکی از منابع اقوال و ادلهی اهل علم در اثبات علو حقیقی خالق تعالی کتاب زیبای علامهی مورخ شمس الدین ذهبی رحمهالله (748هـ) به نام «العلو للعلي الغفار» میباشد.
? ابن قیم رحمهالله در ابیات زیبای نونیه میسراید:
فمن الذي أولى بفرعونٍ إذا منا ومنكم بعد ذا التبيان؟!**
همچنین بخوانید:
1️⃣ پاسخ به شبههی منکرین علو الله متعال
2️⃣ حدیث جاریه و اثبات علو الله متعال
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين
@naghdemotekalemin
اهل تعطیل پیروان حقیقی مذهب فرعون ملعون!
بدون تردید تمامی تعطیلکنندگان صفات الهی در مسیر انکار صفات الله عزوجل بر مذهب فرعون هستند، زیرا فرعون در زمرهی بزرگترین کسانی است که علو ذاتی الله عزوجل را تعطیل نمود، آنگاه که موسی علیهالسلام پروردگار خودش را بالای مخلوقات معرفی کرد، اما وی مستکبرانه و با تمسخر در پاسخ به موسی علیهالسلام گفت: ﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ یَـٰهَـٰمَـٰنُ ٱبۡنِ لِی صَرۡحࣰا لَّعَلِّیۤ أَبۡلُغُ ٱلۡأَسۡبَـٰبَ ۳۶ أَسۡبَـٰبَ ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ فَأَطَّلِعَ إِلَىٰۤ إِلَـٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّی لَأَظُنُّهُۥ كَـٰذِبࣰاۚ..۳۷﴾ [غافر ٣٦-٣٧]
تقی الدین ابن تیمیه رحمهالله (728هـ) در کتاب «مجموع الفتاوی» (ج۵ص۱۷۳) میفرمایند: «فرعون خواست بالا برود تا بر خدای موسی آگاهی یابد؛ پس اگر موسی به وی نگفته بود که خدای من بالاست، نبایستی فرعون بالا رفتن را درخواست مینمود؛ چراکه اساساً فرعون به هیچگونه خدایی اقرار نداشت، پس اگر موسی این مطلب را به وی نگفته بود؛ در این صورت نه موسی و نه فرعون علو خداوند را اثبات نکردهاند؛ لذا نبایستی آگاهییابی از جهت بالا را قصد مینمود و هدفی که برای تلبیس بر قومش داشت با عمل بالارفتن برای آگاهی از خدای موسی برایش حاصل نمیگشت و بالارفتن مانند پایین رفتنش در چاهها و رودخانهها بوده و این برایش راحتتر بود و دیگر نیازی به دشواری ساختن کاخ نداشت»
با توجه به صراحت بسیار زیاد این دلیل امروزه میبینیم که برخی از منکرین صفات الهی این نوع استدلال را معکوس نموده و فرعون را مجسم معرفی کرده و میگویند بر اساس این آیه وی معتقد بود پروردگار بالای آسمانهاست!
برای نقض این شبهه کافی است اثبات نماییم استدلال به این آیه برای اثبات علو حقیقی خالق تعالی در تالیفات متکلمین و اهل سنت در گذشته بسیار زیاد است و کسی که چنین استدلالی را معکوس نموده یا به سخره میگیرد درحقیقت این جمع از اهل علم را به سخره گرفته است...
1- حارث محاسبي (243هـ) -که بر مذهب ابن کلاب بود- در کتابش «فهم القرآن» (ص۳۵۱-۳۵۲) در این باره میگوید: «وقالَ عَن فِرْعَوْن ﴿لعَلي أبلغ الأسْباب أسباب السَّماوات فَأطلع إلى إلَه مُوسى﴾ ثمَّ اسْتَأْنف فَقالَ ﴿وإنِّي لأظنه كاذِبًا﴾ فِيما قالَ لي إنَّه فِي السَّماء فَطَلَبه حَيْثُ قالَ لَهُ مُوسى مَعَ الظَّن مِنهُ بمُوسى عَلَيْهِ السَّلام انه كاذِب ولَو أن مُوسى عَلَيْهِ السَّلام أخبرهُ أنه فِي كل مَكان بِذاتِهِ لطلبه فِي الأرْض أو فِي بَيته وبدنه ولم يتعز ببنيان الصرح».
2- ابوالحسن اشعری (324هـ) در کتابش «الإبانة عن أصول الديانة» (ص۱۰۶) میگوید: «وقال تعالى حاكيا عن فرعون لعنه الله: ﴿يا هامان ابن لي صرحا لعلي أبلغ الأسباب أسباب السماوات فأطلع إلى إله موسى وإني لأظنه كاذبا﴾ كذب موسى عليه السلام في قوله: إن الله سبحانه فوق السماوات».
3- امام عُثمَانَ بن سعِيدٍ الدَّارمِيِّ رحمهالله (280هـ) در کتاب مشهورش «الرَّدُّ عَلى الجَهَمِّيَة» (ص۵۱) که در پاسخ به شبهات جهمیهی زمانش تالیف نموده میفرمایند: «ففي هذه الآية بيان بَيِّنٌ، ودلالةٌ ظاهرةٌ؛ أن موسى كان يدعو فرعون إلى معرفة الله؛ بأنه فوق السماء؛ فمن أجل ذلك أمر ببناء الصَّرحِ، ورام الاطلاع إليه».
4- امام الأئمة محمد بن اسحق بن خزيمة رحمهالله (311هـ) در کتاب زیباش «التوحید» (ج۱ص۲۵۸) میفرمایند: «فاسْمَعُوا ياذَوِي الحِجا دَلِيلًا آخَرَ مِن كِتابِ اللَّهِ: أنَّ اللَّهَ جَلا وعَلا فِي السَّماءِ، مَعَ الدَّلِيلِ عَلى أنَّ فِرْعَوْنَ مَعَ كُفْرِهِ وطُغْيانِهِ قَدْ أعْلَمَهُ مُوسى عَلَيْهِ السَّلامُ بِذَلِكَ، وكَأنَّهُ قَدْ عَلِمَ أنَّ خالِقَ البَشَرِ فِي السَّماءِ -[٢٦٤]- ألا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ يَحْكِي عَنْ فِرْعَوْنَ قَوْلَهُ: ﴿يا هامانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أبْلُغُ الأسْبابَ أسْبابَ السَّماواتِ فَأطَّلِعَ إلى إلَهِ مُوسى﴾ [غافر ٣٧] فَفِرْعَوْنُ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ يَأْمُرُ بِبِناءِ صَرْحٍ، فَحَسِبَ أنَّهُ يَطَّلِعُ إلى إلَهِ مُوسى، وفِي قَوْلِهِ: ﴿وإنِّي لَأظُنُّهُ كاذِبًا﴾ [غافر ٣٧]، دَلالَةٌ عَلى أنَّ مُوسى قَدْ كانَ أعْلَمَهُ أنَّ رَبَّهُ جَلَّ وعَلا أعْلى وفَوْقَ».
5- شیخ المفسرین محمد بن جرير طبری رحمهالله (310هـ) در تفسیرش «جامع البيان» (ج۲۰ص۳۲۷) میفرمایند: (وقَوْلُهُ: ﴿وإنِّي لَأظُنُّهُ كاذِبًا﴾ [غافر ٣٧] يَقُولُ: وإنِّي لَأظُنُّ مُوسى كاذِبًا فِيما يَقُولُ ويَدَّعِي مِن أنَّ لَهُ فِي السَّماءِ رَبًّا أرْسَلَهُ إلَيْنا)
6- امام لغوی أبو إسحاق الزجاج رحمهالله (310هـ) در کتاب «معاني القرآن» (ج۴ص۳۷۵) میفرمایند: «(وإنِّي لَأظُنُّهُ كاذِبًا) هذا قول فرعونَ، يقول: وإن كنت زعمت أني أطلِعُ إلى إله موسى، فأنا قلت هذا على دعوى موسى لا على أني على يقينٍ من ذلك»
@naghdemotekalemin
✨ اخـــلاق علمـــاء ...
در #طبقات_الشافعية آمده که #ربیع_بن_سلیمان -رحمهالله- در فهم مسائل کُند بود، روزی #امام_شافعی -رحمهالله- مسألهای را چهل بار برایش توضیح داد اما او باز هم آن را فهم نکرد، لذا از روی شرم و حیاء از مجلس خارج شد.
▪︎امام شافعی وی را صدا زده و باز هم برایش توضیح داد تا اینکه آن مسأله را فهم نمود.
سپس گفت: «ای ربيع! اگر میتوانستم علم را -مانند غذا- به تو بخورانم، آن را به تو میخوراندم!»
?| مصدر: طبقات الشافعية الكبرى، سبكي (٢/١٣٤)
#سخن_علماء
#اخلاق_علماء
#امام_شافعی
#سلف
••❁✦❀???❀✦❁••
?? ? ??
WE LOVE HELICOPTERS!!!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
Last updated 3 months, 1 week ago