الانه که گریه کنم :))))))) داره داستانامو میخونه :))))
میدونید یه مدت اینجوری بودم که هیچ انگیزه ای نداشتم برای نوشتن :) ولی دروغ نیست اگه بگم این شد یه محرک که بازم بنویسم :)

شروع کردم و میخوام کل نوشته های کامی رو بخونم ✨✨? اگه دوست داشتید شما هم بخونید

یکی یکی داره از اینجا کم میشه :(
بعد پایان نامه کلی چیز خفن میخوام بنویسما :)

سلام??
صدای کامی رو میشنوید از اولین صبح 2024
تو روز تولد کون عزیزم این بزرگوار رو دوباره نخونیم؟✨

بچه ها کیپ می آپ هم کلی تغییرات داشته و دوباره اپش کردم. خواستید میتونید یبار دیگه بخونیدش.
بچم قشنگ تر شده???‍♂

??? : #StrangerANDPervert
???? ; Full part
?????? ; #KUNYANG
????? ;  #romance #angust #smut #happyending
#kami

همه ی گروه بعد از اجرا در حالی که داشتن از خستگی میمردند، از ماشین پیاده شدند و سمت اتاق هاشون راه افتادند.
جیسونگ به سمت چنله و مارک که کنار هم قدم میزدند رفت و وسایل هر دو رو از دستشون گرفت :
- من میارم براتون. مارک حواست به چنله باشه،فکر کنم پاش آسیب دیده. من وسایل خودم رو میذارم اتاقم و بعد عوض کردن لباس هام، وسایل شمارو هم میارم اتاقتون.
رو به چنله ادامه داد :
- نگران نباش، هیچی نیست. من خودم یه سری تجهیزات دارم، میارم. یکم ماساژ و استراحت نیاز داره.
چنله که وزن خودش رو به زور تحمل میکرد، بعد از سبک شدن بارش و تکیه به مارک حس بهتری پیدا کرد و تو جواب جیسونگ لبخند تشکرمندانه ای زد و جیسونگ بلافاصله دور شد.
چنله لب هاش رو تر کرد :
- هیونگ میبینی مثل فرشته هاست.
مارک با خنده گفت :
- یه فرشته ی عاشقه.
چنله خجالت کشید و نگاهش رو به پارکت ها دوخت.
مارک ادامه داد :
-امشب بهش بگو. من امشب میرم اتاق هه چان اینا. نگهش دار و بهش بگو. خب ؟
چنله دست مارک رو فشرد :
- فکر‌کنم باید همین کار رو کنم. اون که دست به کار نمیشه.
هر دو لبخند زدند و بعد از مدتی پیاده روی، به داخل اتاقشون رفتند.
بعد از چند دقیقه، مارک از اتاق خارج شد و چنله به سختی بالاتنش رو برهنه کرد و رو تخت به انتظار جیسونگ، دراز کشید.
کمی چشم هاش رو روی هم گذاشت و کمی بعد، بعد از شنیده شدن ضربه ی آرومی به در ، جیسونگ وارد شد.
با دیدن چنله با بالاتنه لخت کمی هول شد :
- سلام.
چنله زمزمه وارانه گفت :
- پام خیلی درد داره میشه کمکم کنی شلوارم رو در بیارم و به پام رسیدگی کنی؟
جیسونگ سمت تخت رفت و جعبه ی پزشکی رو روی پاتختی گذاشت :
- چشم. تو استراحت کن. من انجامش میدم.
چنله چشم هاش رو بسته نگه داشت و از لمس های جیسونگ لذت برد. جیسونگ شلوار چنله رو با شلوارک سبز دایناسوری مورد علاقه اش عوض کرد و مشغول ماساژ دادن و بانداژ کردن پای آسیب دیده ی چنله شد.
چنله مست حرکات دست جیسونگ بود و کمی تحریک هم شده بود.
وقتی کار جیسونگ تموم شد، کنار چنله نشست :
- بیداری، بهتر شدی ؟
چنله نگاه خمارش رو بهش انداخت :
- نه. تو یه چیز دیگه ازت کمک میخوام.
دست جیسونگ رو گرفت و روی تخت درازش کرد.
به پهلو دراز کشید و تو چشم های متعجب جیسونگ زل زد :
- خیلی صبر کردم ولی دیگه بسه. جیسونگ خیلی وقته میدونم دوسم داری. خیلی وقته قلبم رو بهت دادم. خیلی وقته که من و تو درگیر همیم. دیگه صبر کافیه.
جیسونگ خواست چیزی بگه که چنله انگشتش رو روی لب های جیسونگ گذاشت :
- نه. دیگه نمیخوام به کمپانی و گروه و فن ها فکر کنم. امشب میخوام فقط به خودمون فکر کنم. فقط یه امشب برای من باش.
دستش رو اروم از روی لب های جیسونگ برداشت و سمت دهانش برد و بوسید.
با این حرکت جیسونگ به سمت لب های چنله حمله کرد و بعد از چندین دقیقه بوسه زدن به لب هایی که عاشقشون بود، از لب های چنله جدا شد و زمزمه کرد :
- فقط امشب ؟ نخیر جناب. من یا شروعش نمیکنم و یا اگه شروعش کردم، تا ابد مال منی.
چنله لبخند زد و دستش رو بین پاهای جیسونگ برد و بعد از نوازش کردن اون قسمت، زمزمه کرد :
- من رو مال خودت کن. مهر عشقت رو روی تنم بکار و تا ابدت من رو متعلق به خودت کن