میدونی ی شبایی هست یهو یاد کسایی میوفتی که نباید بیوفتی مثلا داری میخندی ولی یهو یاد اون دوستت میوفتی که رفت یادِ اونی میوفتی که رغیبته یادِ اونی میوفتی که باهاش اهنگ مشترک داشتی یادِ اونی میوفتی که ۲۳ روز باهاش زندگی کردی ولی اون یهو رفت مثلا یاد اون…

میدونی
ی شبایی هست یهو یاد کسایی میوفتی که نباید بیوفتی
مثلا داری میخندی ولی یهو یاد اون دوستت میوفتی که رفت
یادِ اونی میوفتی که رغیبته
یادِ اونی میوفتی که باهاش اهنگ مشترک داشتی
یادِ اونی میوفتی که ۲۳ روز باهاش زندگی کردی ولی اون یهو رفت
مثلا یاد اون خیابونی که برای آخرین بار از ماشینش پیاده شدی و دیگه برنگشتی پشت سرتو ببینی چون دلشو نداشتی
یاد اون سیگاری که باهاش کشیدی تو اولین برف پاییز
یاد اون شونه ای که سرت از این سر تهران تا اون سرش بود
یاد اون بغضایی که داشت گلوتو پاره میکرد
یاد صفحه ای که داشت ساعتو نشون میداد و تو میدونستی باید جدا شی برای همیشه
یاد خیابون شلوغ و پر از ترافیکی که دوس نداشتی گره ماشینا از هم باز شن که بیشتر تو ترافیک باشی
یاد اون دوتا لیوان ذرتی که هیچ وقت خورده نشد و یخ زد

آدمیزاد عجیبه
خیلی عجیب

اینایی که اینجان یا اینجارو دوس دارن یا کلا میوت کردن??‍♀

خاک گرفته اینجا

وضعیت : دست و پا میزنیم حالمونو خوب نگه داریم

از لحاظ روحی نیاز دارم به دور و وریام با ذوق بگم"دیدی شد؟"

سلام
کاش الان دهه شصت بود و با "ملالی نیست جز دوری شما" براتون نامه مینوشتم. آخه عزیزانم واقعا ملالی نیست جز دوری شما.. :)?

سیاره پونصد و بیست

چند تا زخم رو نادیده گرفتی فقط برای اینکه اونی که چاقو دستش بود رو دوست داشتی؟!

پس از تحمل آن همه درد کسی که مقصد میرسید ،دیگر همانی نیست که راه افتاده بود