Смертельный

Description
голос разума

https://t.me/dbqpsv91
Advertising
We recommend to visit

CAPOIT

Contact Support : @CapoitAds
Group : @CapoitGroup

Last updated 1 month, 1 week ago

🛑 به لینوکس پکیج خوش اومدید

- اینجا براتون کلی دوره و پکیج آموزشی آماده کردیم پس همراهمون باشید

Last updated 2 months ago

ارسال پروکسی
@BotSendProxyBot

Last updated 1 month ago

10 months, 1 week ago

این پیام + پست رو فور بزنید
پست دلخواه رو فور بزنم

10 months, 1 week ago
**-قلبی که فقط برای زنده ماندن …

-قلبی که فقط برای زنده ماندن میتپید‌ حالا برای لبخند هایش میتپد‌.

10 months, 1 week ago

یه پیام به مادر پدرای اینده:
اگه لیاقت بچه داری ندارید گوه خوری اضافه نکنید و سر هوسای‌ مسخرتون‌ زندگی یه نفر دیگرو‌ نابود نکنید باتشکر

10 months, 1 week ago
10 months, 2 weeks ago
10 months, 2 weeks ago
10 months, 2 weeks ago

از بنتلی های پارک شده زیر سایه بونای خیابون؛ تا همه اون جاهایی که من و تو باهم زیر اسمونش خاطره ساختیم. تا گوشه گوشه این شهر کوفتی
من میگردم و پیدات میکنم . مثل یه روح که توی کابوسات میبینی من پیدات میکنم و بعد؟
ارزو کن بعد از اونی وجود نداشته باشه_
2022 ' 19 June
ای کاش همه چیز برای او فقط یک ماموریت ساده میماند‌. ای کاش همه چیز یک اسلحه و چند خشاب گلوله میماند؛ای کاش چشمانی که زیر پل  روحش را استعمار میکردند.. اشنا نبودند.
به یاد می اورد؛ قبول کرد چون پولش را میخواست .‌آبرویش را میخواست
عشق را در یک مشت ملافه چروک شده خلاصه کرد‌
انچنان حراجش زد و ارزان فروخت که سال هاست در حسرتش جان به جانش میشود.
" همینه دیگه خانوادت بهت افتخار کنن و به جای یه پلیس معمولی که کسی نگاه سگ دو زدناش تو نیوجرسی نمیکنه! همه سرهنگ صداش بزنن و جلوش سرخم کنن. اگه این کارا تورو خوشحال میکنه اشکال نداره پریزاد من.. اما تو نمیتونی روی اون ملافه ها بخوابی و یادت نیاد چطور برای بیشتر داشتنش التماس میکردی
با اون جنده ها شام بخوری
و بشی پسر خوب خانوادت!
خوب اونا نمیدونن که تو شبای یکشنبه جای شیفت توی تخت من لول میخوردی و صبحا با بوسه های من بلند میشدی. اونا نمیدون جئون جونکوک
ولی من میدونم ما میدونیم
تو احمق نیستی!"
و همان موقع که میله های زندان را روی معشوقش کشید خودش در حفره ای بی انتها غرق شد.
دوسال گذشت.
ماموریتی جدید.‌ زندانی جدیدی از زندان نیوجرسی ازاد شده بود و توی نیویورک و اریزونا دردسر درست میکرد‌.
دختران باکره و پول های کلان، همه سوخته شده
شهری که با بمب گذاری هایش ویران میشد
و جمجمه کودکانی که زیر اوار پیدا میشد.
سرهنگ جئون به خونش تشنه بود و حال پشت در دفتر رییس اصلی تمامی این بل بشو ها قایم شده بود و نفس های بریده بریده اش را ازاد میکرد. دستانش میلرزید اما قلبش برای کشتاری عظیم اماده بود.
دوست داشتنش را در اتش ساختمان های امریکا سوزانده بود و خاطراتش را در پاریس جا گذاشت.
او حال هیچ نبود جز ماشینی که فقط از دستورات مقامات اطاعت میکرد. پس..
خیز برداشت و اماده ورود به اتاق شد
زیر لب شمرد
یک
دو
سه
در اتاق را با لگد باز کرد اصلحه را ماشه کرد و خیره به فردی که پشت به در روی صندلی نشسته بود، ارام ارام جلو امد
_ اف بی ای در محل قرار گرفتم
-دریافت شد سرهنگ
~سرهنگ .. پس به این زودی مقامت رو به خاطرم ارتقا دادن.
_ دستات رو بالا ببر تو محاصره شدی!
صندلی چرخید و بعد همه چیز برایش تکرار شد..
_ کیم..
" همیشه بهت گفتم اسم منو کامل بگو زیبای من!
دستانش از روی ماشه شل شد و صورتش در هم رفت..
اتاق را سکوت برداشت و فقط صدای بی سیم نیمه خاموش به گوش میرسید.
- سرهنگ جئون؟ سرهنگ جئون جانگ کوک صدای منو دارید؟
کیم تهیونگ با زخمی بزرگ بر روی صورتش و قلبی که دیگر فقط برای زنده ماندن میتپید..
دوباره به چشم های پسرکِ سرهنگ نام خیره مانده بود.
و جئون جانگ کوک چقدر دلتنگ این نگاه های کثیف و خیس..
اما در جایی درست تر بود.
اتاق که بوی خون میداد بعد از دوسال برایشان تخت خواب نمیشود.

Gloria Legend

10 months, 2 weeks ago
10 months, 2 weeks ago

تمام میشود انگار که هیچگاه شروعی برایش وجود نداشته؛همه چیز تهی و خالی میشود،
پریزادی که در غالب شیطانی بی صفت پنهان شده
و خلاف کار ها هم گاهی فقط عاشق اند
نه ظالم...

We recommend to visit

CAPOIT

Contact Support : @CapoitAds
Group : @CapoitGroup

Last updated 1 month, 1 week ago

🛑 به لینوکس پکیج خوش اومدید

- اینجا براتون کلی دوره و پکیج آموزشی آماده کردیم پس همراهمون باشید

Last updated 2 months ago

ارسال پروکسی
@BotSendProxyBot

Last updated 1 month ago