🕷 H A L L O W E E N 🐈‍⬛
#corey #kimi #vera #marshall #jacob #anastasia

سلام سلام من برگشتم :]

Tw // blood
Silly clown

«مادر بعضی اوقات حس می‌کنم توی نقطه‌ی خیلی دوری نسبت به همه قرار دارم، اما نه انقدر دور که بقیه متوجه جداییم بشوند.
مادر، بعضی اوقات ازمایش می‌کنم که تا چه حد میتوانم دور بمانم و نفهمند و باید بگم جدا شده‌ام اما انها مانده‌اند.
مادر حس میکنم تنها وقتی در کنارشان وجود دارم، در ذهنشان هستم و در لحظه‌ای که دور می‌شوم، از خاطره‌هایشان پاک میشوم. بهم می‌گویند که اینطور نیست اما مادر، شاید بیناترین نباشم اما میتونم ببینم که حرف‌هایشان درست نیست.
مادر، من می‌دانم که خیلی از خودم وجود دارد که به همه‌ نشان بدم، اما مامان، هرموقع که میخواهم خودم را بروز بدم حس می‌کنم نگاه‌هایشان گلویم را گرفته‌اند، همه‌ی حرکاتشان من رو قضاوت می‌کنند و گوش‌هایشان اماده‌اند تا با دهان‌هایشان اثبات کنند که اشتباه می‌کنم، حتی در این لحظه که حضور ندارند.
مامان من نمی‌تونم با فراموش شدن کنار بیام اما نمیتونم اثری از خودم به جای بذارم. حس لایه نازکی از گرد و خاک رو دارم که با ذره‌ای اب پاک می‌شود.
مامان من میخوام که به یاد بمونم، میخوام که دیده شم، میخوام خودمو در اینه و درب‌های شیشه یا فلزی ببینم، میخوام که عکسی نباشد که من در کادر نباشم، می‌خوام وقتی نیستم ازم حرف بزنن، میخوام که الهام بخش باشم، میخوام که تاثیر بذارم، میخوام که صورتم به یاد بمونه، فرم چشم‌هام به یاد بمونه، رنگ چشمانم به یاد بمونه، میخوام که برای همه اینها کافی باشم.
مامان حس میکنم خیلی ناکاملم اما نمیدونم چرا، هرموقع که بهشون میگم، جواب میدن که من کافی ام، من کاملم، من به یاد ماندنی‌ام، اما مامان من نگاهشون می‌کنم، من از دور نگاهشون می‌کنم و وقتی نیستم خیلی کامل‌تر بنظر میان؛ طوری که حس میکنم از اول نباید می‌بودم، حتی شما نیز همچین حسی بهم میدید.
مادر بعضی اوقات با خودم خیال میکنم که چه می‌شد اگر فرد دیگری بودم، به نظرم برای بقیه اسان‌تر است، اما مادر، وقتی همچین فکری میکنم صداهایشان بهم می‌گویند که چرا سعی دارم کوچک و از یاد بردنی‌اشان کنم.
مادر بقیه همه اسم و نامی برای خودشان دارند، همه افراد دیگر نشانی برای به یاد ماندن دارند، اما مادر انها حتی اسمم را به یاد ندارند؛ نه، هیچوقت نپرسیده‌اند که در یادشان بماند.
مادر لطفا سعی کن باری دیگر من را بوجود بیاوری، شاید این دفعه درست باشم، شاید ایندفعه در یادت بمانم، شاید این دفعه نیاز نباشد برای وجود داشتن تلاش کنم.
مادر بعضی اوقات ارزو میکنم فردی باشد که برایش همچین نامه‌هایی بفرستم، اما میترسم که از یاد ببرند که نامه را بخوانند. هر موقع که تلاش کردم تاثیری داشته باشم؛ خودم را در اینه ببینم، تنها شیشه خورده‌هایش در دستانم مانده. از این شکست ها میترسم مادر.
کی میشود از این نامه نوشتن‌های یک طرفه دست بردارم مادر؟»

اهم

ازمون نهاییا شروع جنجالی ای داشت

خیلی دوسش دارمم