Arash.alaverdi

Description
apha·sia n.
:loss or impairment of the power to use or comprehend words usually resulting from brain damage.
admin: AArall
Advertising
We recommend to visit

꧁❀✰﷽✰❀꧂
In The Name Of God

تبلیغات👇 :

https://t.me/+TJeRqfNn3Y4_fteA

Last updated 1 day, 10 hours ago

☑️ Collection of MTProto Proxies


? تبليغات بنرى
@Pink_Bad

? تبليغات اسپانسری
@Pink_Pad


پینک پروکسی قدیمی ترین تیم پروکسی ایران

Last updated 4 months, 1 week ago

Official Channel for HA Tunnel - www.hatunnel.com

Last updated 2 months, 1 week ago

8 months, 4 weeks ago

مت-میر
شعری از علیرضا فریدون گودرزی

عضویت در کانال? @noisepoem

9 months ago

صدایی از محبوسان بی صدای جهان
شعر یاور بذرافکن
پی دی اف
در اعتنای فراموشی
نشر الکترونیکی مطرود

@Aphasiaa «»«»«»«»«»«» آفازیا

9 months, 1 week ago

۱- پیرمردی کور و علیل، سه تاری شکسته بر دست گرفته و به شکلی عمیقا فالش با فواصلی کش سان و گاه از سر شانس، ریتمیک می‌نوازد و با هر کلامی که می‌خواند آب دهانش بیرون می‌چکد، انگار همه‌چیز اسلوموشن است. همزمان پیکر بی دست و پای پسری جوان و زیبا، از زیر پای مردم لخ لخ کنان با کاسه پولی از لباسش آویزان، می‌گذرد. در میان سرفه‌ها و بوی عرق جمعیت، یکی با کمری خم از بار کیف و کوله‌ی برزنتی، فریاد حراج می‌کشد، دخترکی چهار پنج ساله در یک دست جوراب مردانه و در دست دیگر آدامسهای قلابی، با خواهش و تمنا، عمو عمو گویان به سراغم میآید که تو را به خدا، تو را به حضرت فلان و بهمان و پشت سرش زنی جوان ناله کنان با نوزادی چند روزه در آغوش ... نوزاد!... آغوش!... چه کلمات مقدس و زیبایی!
.

۲- تجربه‌ی سفر با متروی تهران به خصوص برای کسانی که سفرشان نه صرفاً سفری توریستی بلکه گاهگاهی و ناگهانی بوده و هنوز به تجربه‌ای روزمره و عادی بدل نشده، تجربه ای یکتا و آخرالزمانی از دیدار دوزخ است، ماجرای سفری یا ملاقاتی از برزخ به دوزخ با سکوتی بهت‌آور، دیداری عریان از زیر این شهر کثیف، سفری از میان فاضلاب، فاضلابی روان در ترنهای قطار شهری، سفری به خانه‌ی حقیقی و میراث اصیل فقرا، زیر زمین. در انتهای این سفر، تنها، مسافری گنگ و مبهوت برجا می‌ماند با تجربه‌ای غیرقابل بیان، بی آنکه گوشی برای شنیدنش باشد.
 و اما از آن سو، برای آنها یا خیلی عظیمی از مردم که سفر با مترو، بخشی جدایی ناپذیر از امر روزمره و جبر کارگریِ اوست ماجرا از این حرفها گذشته؛ انسانی آرام، حرفه‌ای و بی تفاوت، با قلبی فروخفته در خونی راکد و گندیده، این مسافرانِِ هموطن در مقابل هیچ امر تراژیکی خم به ابرو نخواهند آورد و بی دخالت و قضاوت ِ ذره‌ای از احساسات بشری، نستوه و استوار و حرفه‌ای، مدیران پیروز این پهنه ی مسمومند.

۳- پسری مفلوج با واکری شکسته و شلواری پاره و خیس از میان مردم راه باز می‌کند و با صدایی نزار و رعشه گون می‌خواند و از دهانش چه می‌پاشد جز خون؟! خونی متعفن.: «یک دو سه، حالا قر قر قر ..... بیا بیاااااا نرووووو نروووووو حالا نه، یک ربع دیگه برووو، رررررررر،،،، واویلا لیلی، دوست دارم خیلی، آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟و...» و هر کلمه‌اش انگار که سالها طول می‌کشد، سالهای سرخ، سالهای سیاه.

خدای من پس چرا این زمان نمی‌گذرد؟

آرش اله‌وردی
       بهمن ۱۴۰۲

@Aphasiaa «»«»«»«»«»«» آفازیا

10 months, 3 weeks ago

چند شب است که مدام خوابهای آشفته دارم، دوباره یکی از آن خواب‌های دردآور تکراری را دیدم، خواب پسر بچه ای سه چهار ساله که توی ایستگاه متروی تهران، بازی بازی دست مادرش را رها می‌کند و پرت می‌شود جلوی قطار، این خواب زبر و ریش ریش، چرا رهایم نمی‌کنی؟؟! صبح با شیون و رودُم رودُم نزدیکی از خواب پریدم، در که وا کردم دیدم واویلاست، درست همسایه‌ی روبرو، خواهران دوقلوی چهار پنج ساله‌ای که بارها دیده بودم مشغول بازی و شیطنت در کوچه با پدرشان، شب یلدا، همین پریروز، قصد سفر به شهرشان خرم‌آباد می‌گیرند، شب دراز یلدا، هر دو درگیر اوتیسم بودند، یکی از قل‌ها، گل‌ها نمی‌دانم چطور میفتد توی جکوزی و هیچ کس نمی‌فهمد تا وقتی که جنازه‌ی زیبایش میآید روی آب وُ شیون.
مادر کیان روزی زیر عکس فرزندش نوشت: «رودُم، مهندسُم، رودُم رودُم» کیان هم لر بود.

دوم دی ۱۴۰۲

@Aphasiaa «» آرش الله‌وردی

10 months, 3 weeks ago

برای #علیرضا_فریدون_گودرزی و غم ابدیش

@Aphasiaa «»«»«»«»«»«» آفازی

1 year ago

ویدیوی خواندن شعر činvat peretum به همراه تصویر و متن شعر

#آرش_اله_وردی

@Aphasiaa «»«»«»«»«»«» آفازیا

1 year ago

«Činvat Peretum»

یک:

باد می‌وزد
طوفان بهشت
باران زا
از فرای آسمان وُ دریای بزرگ!

آیا زنی هبوط می‌کند؟

می‌شود دیگر
فکرش را نکن!
وایِ بر ما
پرتابمان می‌کنند از خانه‌ بیرون.

اینها طبیعی‌ست.

فرود می‌آییم
کو تا فرو ریزد سقف کریم آسمان؟
ما در قعر محفوظیم
کو تا آخرالزمان؟
مگر نه می‌گفتی: «این همان روزِ موعود ماست؟»
پس بگذار برویم
گرامی دار هر که ما را با خویشتن می‌برد
گرامی دار باد خوبِ پیش‌برنده را
گرامی دار پاهات
کفشها
ایستگاه‌های مترو را
گرامی دار آن چشمهای نیمه مرده را
که زل می‌زنند به ما
چرا؟
چرا این همه چشم؟
این همه چشم چرا؟

کجا نهان شویم؟
جز ریشها پشمها ماسکها پتوها قبرها...
گرامی دار هر چه نهان‌گاه شهری را
ما دلائل بسیاری برای گم شدن داریم
جای تهی کجاست؟
ای کاش کسی پیدایمان نمی‌کرد
ای کاش می‌شد خانوادگی گم شد
گرامی دار هر چه گمراهی
هر چه منحرفت می‌کند
و هر چه که سرعتت را کم می‌کند
کمتر
گرامی دار زن را
و هر چه تو را به مردن نزدیکتر می‌کند
باد گذرگاه
باد داغ مرگ‌زا
محکم‌تر
نزدیکی‌ست
چرا راه را نمی‌یابم؟
«تصمیم تازه‌ای بگیر!»
بیزارم از مشاوران
از مشاوران املاک
مشاوران خانواده
مشاوران رئیس
بیزارم از شرم
جای دردِ شرم
پس چگونه درد ما درمان ‌شود؟
از خویش
از وجدان خویش می‌پرسم!
بیزارم از بیماران
بیزارم از بیمارستان و مشاورانش
از آمبولانسها
جیغها
قبرستانها و مشاورانش
از کفن‌ها
سفیدها
سرسام گیجگاه
هر سفیدی کفن‌تر
ماهِ بی‌پناه
ماه بدبخت
هر هذیانی سفیدتر
هر سری گیج‌تر
ماه!
ماه معشوقه‌ی من!
ای ماه سفید
هیچگاه نیامدی
بیا وُ کفنم باش!

سوز باد سیاه از قعر دوزخ
از تو نمی‌توان گریخت!
ای خدای بزرگ مرا بیش از این مچرخان
پس چرا این شهر را با هم فرو نمی‌بری؟
این زمین جای چیزهای دیگری‌ست
ما مردان جوان خویش را از دست داده‌ایم
این خاک را چگونه بشکافیم؟
آب را چگونه نگاه داریم؟
آتش را چگونه پا کنیم؟
باد سیاه را بفرست خواهشاً
باد سیاه را

دو:

مرگ در متروی تهران چیست؟
چیزی که این دو جوان روبروت را نئشه کرده است چیست؟
درود بر گردنهای باریک
درود بر سیب خشک گلو
چشمی که باز نمی‌شود چشمِ ابدیت است
حتی به زور بازجو
گرامی دار بازجو را
گرامی دار دستان گرمش را
کیری که پا نمی‌شود کیرِ ابدیت است
حتی به زور
گرامی دار ابدیت را
شاید خداوند متعال دارد ما را آزمایش می‌کند؟
شاید زجر نشانه‌ای‌ست
خداوند بزرگ، ای خورشید گرم!
آیا کسی پیدا می‌شود تا این دو جوان نیمه مرده را تحریک کند؟
آیا چیزی برای تحریک باقی‌مانده است؟
وای این کفشها
وای
آیا زنی پیدا می‌شود برای زیستن؟
آه ای باد سیاه این کفشها را ببین
این کفشهای دو مرد را
آیا حالت خراب نمی‌شود؟
دو مرد عبوس
خمود
چگونه حالت خراب نمی‌شود؟
دو جوان بی شرم
قوزی
دو مرد بی شور
بی جان

امامان معصومِ غمگین
در متروی شادمان!
تف به قعرِ آسمان!

آرش اله‌وردی
مهر و آبان ۱۴۰۲

http://matrod.org/?p=1845
بازنشر از پایگاه اینترنتی شاعران مطرود

بیا،زل بزن،خیره‌تر، ?‍? گوش کن! @noisepoem

1 year ago

شعر činvat Peretum با صدای شاعر

#آرش_اله_وردی

http://matrod.org/?p=1845

شعر činvat Peretum آرش اله‌وردی در پایگاه اینترنتی شاعران مطرود

بیا،زل بزن،خیره‌تر، ?‍? گوش کن! @noisepoem

We recommend to visit

꧁❀✰﷽✰❀꧂
In The Name Of God

تبلیغات👇 :

https://t.me/+TJeRqfNn3Y4_fteA

Last updated 1 day, 10 hours ago

☑️ Collection of MTProto Proxies


? تبليغات بنرى
@Pink_Bad

? تبليغات اسپانسری
@Pink_Pad


پینک پروکسی قدیمی ترین تیم پروکسی ایران

Last updated 4 months, 1 week ago

Official Channel for HA Tunnel - www.hatunnel.com

Last updated 2 months, 1 week ago