القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 3 months ago
القناة الرسمية لشبكة ملازمنا كل مايحتاجه الطالب.
((ملاحظة : لايوجد لدينا اي حساب تواصل على تلكرام ولا نقوم بنشر اعلانات في القناة))
Last updated 4 days, 21 hours ago
*🍃*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کان يا ما کان في قديم الزمان تحت القبة الزرقاء؛ كانت ضيافة في الحديقة؛ .. نعم یا اطفال؛ ضیافة.. تقولون: ضيافة لمن؟... حسنا.. ضيافة لسيدة خنفساء و بنت عم خنفساء و خالة خنفساء.. و كان فصل الربيع مثل الان... و الحديقة كانت مملوءة من الوردة و العشب ....و تنظف خالة الخنفساء و عم الخنفساء عشهما بالماء و المكنسة.. و كان نظيفا و نظيفا ... و و قد كان فرشا الفناء بالورد... و بعد مشيا حول الحديقة و دعوا كل الضيوف الى الضيافة .. و اصبح اليوم للضيافة ، انطلقت خالة الدودة الالفية و ذهبت حتى وصلت الى بيت الدعسوقة ..يا اطفال لانها تريد ان تخيط الحذاء ليوم الضيافة و تشترى الاحذية .. و تكون لها الاحذية الجميلة و الحديثة .. .. لكن مهما طرقت الباب ... لا احد يفتح الباب... و خالة الدعسوقة ما كانت في البيت .. و خالة الدودة الالفية انطلقت حزينة . ذهبت الى خلف عشها و جلست هناك و اصبح الجو مظلما شيئا فشيئا و اهل الحديقة يستعدون انفسهم حتى يذهبون الى الضيافة.... خالة اليعسوب انطلقت ابكر من كل شخص حتى ذهبت الى الضيافة و عندما وصلت الى بيت خالة الدودة الالفية ..سمعت صوت بكاء.... جاءت امامها و سالت : ماذا حدثت انك ذي غصة و عندك غصة كبيرة ؟
خالة الدودة الالفية مسحت دموعها و قالت: يعسوبتي . جيرانتي الحنونة ..اريد ان اذهب الى الضيافة و ترين انني بدون حذاء و ما عندي حذاء للضيافة و فكرت اليعسوب و قالت : لاتحزني الدودة الالفية و صديقتها الجميلة ... اطير الان و اذهب الى البيت و اتي بالحذاء لك و حذاء جميل ... و ذهبت و ذهبت ...و طارت و طارت و جاءت بالحذاء من عشها و اعطت الى الدودة الالفية و خالة الدودة الالفية البست حذاءها... لكن يا اطفال الحذائين ماكان كافيا للدودة الالفية و كان صغير المقاس جدا.... خالة الجندب تكاد تذهب الى الضيافة ..سمعت صوت بكاء للدودة الالفية و جاءت امامهما و قالت : ماذا حدث انك تحزني و عندك غصة عظيمة؟ و مسحت الادودة اللافية دموعها و قالت جندبتي ... جيرانتي الحنونة اريد ان اذهب الى الضيافة لكن ماذا افعل ليس لدي حذاء و ليس لدي حذاء للضيافة ... خالة الجندب طارت و ذهبت و جاءت بالحذاء من عشها و اعطت الى الدودة الالفية .. لكن الاطفال انتم تعرفون ان بضعة الرجل لخالة الدودة الالفية كان بدون حذاء.. خالة الفراشة عندما كانت تذهب الى الضيافة ...سمعت صوت بكاء خالة الدودة الالفية و جاءت امام عشها و قالت : الدودة الالفية ..جيران الشطائر الملونة ..ماذا حدث انك تحزن و عندك هم كبير ..مسحت الدودة الالفية دموعها و قالت : فراشتي ..جيرانتي الحنونة ..اريد ان اذهب الى الضيافة ..لكن ماذا افعل.. ليس لي حذاء .... ليس لي حذاء للضيافة ......الفراشة جاءت بزوجین حذاء 🙈 لخالة الدودة الالفية ...و الدودة الالفية البست الحذاء و انطلقت الى الضيافة ...كانت في الضيافة ضجة....كان شاس و حلويات و عصير الذي كان تعطي الى الضيوف ...و كانت الاقدار مملوءة من الرز و المرق... ..خارج البيت يكادوا ينظرون الی اقدار الرز و المرق ...و یکادوا یخمرون.... و یفعلون مثل هذا الافعال... عندما وصلت الدودة الالفية الى الضيافة ..ذهبت الى السيدة خنفساء. السيدة خنفساء عندما وقعت عیونها علی الحذاء خالة الدودة الالفية ... تعجبت كثيرا ..نعم لان حذاء خالة الدودة الالفية كان كل واحد منها بللون واحد .. و ضحكت عندما رات المنظر لخالة الدودة الالفية .. و نفسها ايضا ضحكت مع خالة خنفساء لكن ضحكتها كان ضحک سرور وفرح و الحذاء الملون اصبح وسيلة للضحكة لكل شخص... و كانت ضيافة خالة الخنفساء افرح الضيافات للضيوف في فصل الربيع.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃**
*🍃*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
یکی بود .یکی نبود.زیر گنبد کبود ،توی باغچه ،مهمونی بود آره بچه ها .مهمونی میگین مهمونی کی ؟خب دیگه.. مهمونی سوسکه خانم .دختر عمو سوسک و خاله سوسکه .فصل هم فصل بهاربود.مثل حالا.باغچه هم پر از گل و سبزه .عمو سوسک و خاله سوسکه از چندروز قبل لونه شون و بچه ها آب و جارو کرده بودن .تمیز تمیز .توی حیاط لونه رو با برگ گل فرش کرده بودن .بعد اونا راه افتادن .دور تا دور باغچه و همه رو برای مهمونی دعوت کردن..صبح روز مهمونی .خاله هزارپا راه افتاد و رفت و رفت تا به لونه ی ننه کفشدوزک رسید .آخه بچه ها خاله هزار پا میخاس برای مهمونی سوسکه خانم کفش بدوزه دیگه .کفش بخره .کفش خوشگل تازه داشته باشه . اما هرچی در زد کسی در و باز نکرد .ننه کفشدوزک خونه نبود خاله هزار پا غمگین و ناراحت راه افتاد و رفت جلوی در لونه اش .اونجا نشست .کم کم هوا تاریک.میشد .اهالی باغچه یکی یکی آماده میشدن که برن به مهمونی..خاله سنجاقک زودتر از همه راه افتاد که بره مهمونی .وقتی به نزدیکی لونه خاله هزار پا رسید صدای گریه ای شنید .اومد جلو و پرسید .هزار پای رنگ و وارنگ..همسایه ی خوب و زرنگ .چی شده که غصه داری ..یه غم درسته داری ..خاله هزارپا اشکش و پاک کرد و گفت ..(سنجاقک جونم .همسایه مهربونم .میخام برم به مهمونی ..میبینی که کفش ندارم .کفش واسه جشن ندارم ) خاله سنجاقک فکری کرد و گفت( .غصه نخور هزارپا ...دوست قشنگ و زیبا .. پر میزنم میپرم .به خونه سر میزنم..برات میارم کفشی .کفش خوب و قشنگی ) .خاله سنجاقک بله رفت .رفت و رفت .پرید و پرید .از لونه اش دوجفت کفش آورد و داد به خاله هزارپا .خاله هزار پا کفشها رو پوشید .اما بچه ها دوجفت کفش که برای خاله هزار پا کافی نبود .خیلی کم بود..خاله ملخک که داشت میرفت مهمونی .صدای گریه خاله هزارپا روشنید .اومد جلو وگفت هزارپای رنگ.و وارنگ .همسایه خوب و زرنگ .چی شده که غصه داری .یه غم درسته داری
خاله هزارپا اشکهاش و( بچه ها ) پاک کرد و گفت ملخک جونم .همسایه مهربونم .میخام برم مهمونی .چه کنم که کفش ندارم .کفش واسه جشن ندارم
خاله ملخک پرزد و رفت از لونه اش دو جفت کفش آورد.داد به خاله هزارپا .اما بچه ها .شما میدونین دیگه بازم چندتایی از پاهای خاله هزار پا بدون کفش بود .
خاله شاپرک که میرفت مهمونی،صدای گریه خاله هزارپا رو شنید ،اومد جلوی لونه وگفت(:هزارپای رنگ و وارنگ .همسایه ی خوب و زرنگ.چی شده که غصه داری ..یه غم درسته داری ) خاله هزارپا اشکهاش و پاک کرد و گفت:شاپرک جونم...همسایه ی مهربونم ..میخام برم مهمونی .چه کنم که کفش ندارم ..کفش واسه جشن ندارم .
خاله شاپرک .چندجفت کفش برای خاله هزارپا آورد.خاله هزارپا کفشها رو پوشید .خوشحال و خندون رفت به مهمونی .توی مهمونی بچه ها ...غلغله بود..چایی.شیرینی..شربت..بود که به مهمونا میدادن .دیگها هم پر از پلو و خورشت بود .بیرون لونه هم روی اجاق .بله اون دیگای پلو و خورشت و داشتن سر میزدن .میچشیدن .دم میکردن .خلاصه ازین جور کارا ..خاله هزارپا وقتی وارد مهمونی شد ..رفت پیش.سوسکه خانم
.سوسکه خانم تا چشمش به کفشای خاله هزارپا افتاد .بچه ها کلی تعجب کرد .اره برای اینکه هرکدوم از کفشهای خاله هزارپا یه رنگ بود .بله .سوسکه خانم تا نگاه خاله هزارپا رو دید..خودش خندش گرفت از کفشاش .خاله هزارپا هم همراه سوسکه خانم .بله خندید.اما ازون خنده های خوشایند بود ..خاله هزارپا و کفشهای رنگ و وارنگ اون .شدن وسیله ی خنده برای کی ؟؟ برای مهمونا
خلاصه ..توی فصل بهار مهمونی خانم سوسکه شادترین مهمونی بود که تا به حال باغچه به خودش دیده بود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃**
سوسک خانم 👈السیدة خنفساء
مهندس رافد Rafid Engineer:
1-فاطمه داشت می رفت بازار
فاطمه چانت داتروح للسوگ
2-به دوستم گفتم دارم میرم خانه ای کاش تو هم بیای
گلت لصدیقتی/ لصديقي دااروح للبیت یاريت انتی/ انته هم تجين /تجي
3-او داشت میرفت مدرسه (مونث)
هي چانت دا تروح للمدرسه
4-وقتی داری غذا میخوری نباید حرف بزنی
لمن دا تاکل(داتاکلین) مالازم تحچی (تحچین)
5-دوستام دارن میگن بیا همراه ما
اصدقائي دایگولون تعال ویانه
6-آنها داشتند غذا میخوردند (مونث)
هنه چانن دیاکلن اكل
7-دانش آموزان داشتند مشق مینوشتند (مذکر)
الطلاب چانو دایکتبون الواجب
8-زنها داشتند لباس میدوختند
النسوان چانن دا يخيطن ملابس
9-بچهها دارن میدویدن تو هم باید بدوی
الجهال دا يركضون انت هم لازم تركض
10توداشتی میشستی ( مذکر)
انت چنت دا تغسل
11-شما داشتید حرف میزدید( مونث)
انتن چنتن دا تحچن
12-شما داشتید میخواندید(مذکر)
انتو چنتو دا تقرون
13-تو داشتی می بردی(مونث)
انتي چنتى دا تاخذين
14-من داشتم می گفتم
اني چنت دا اگول
15-ما داشتیم می خوابیدیم
احنه چنه دا ننام
16-وقتی من به خانه امدم او داشت به مدرسه میرفت
لمن اجيت للبيت هو چان دا یروح للمدرسه
17-سارا داشت خیاطی میکرد من داشتم مینوشتم
ساره چانت دا تخيط اني چنت دا اكتب
18-وقتی تو داری حرف میزنی من باید گوش کنم
لمن انت دا تحچي اني لازم اسمع
19-وقتی من به خانه رفته بودم او داشت می امد
لمن انی چنت رايح للبيت هو چان دا يجي
20-سارا به دوستش می گفت چرا به معلم دروغ گفته
سارا چانت تگول لصديقتهه ليش امچذبه على المعلم
21-داشتم غذا میخوردم مادرم امد
اني چنت دا اكل اكل امي اجت
➖➖➖➖➖➖
🇮🇷نشر مطالب بدون ذکر لینک کانال ممنوع است
🇮🇶لايجوز اخذ المنشور بدون ذكر رابط القناة
رابط القناة👇👇👇
https://t.me/ha3333n
https://t.me/ha3333n
🕌لهجة عراقي 🕌
معاني الكلمات
*🕌*صابون
صابون
🕌شامبو
شامپو
🕌تعلاكة ملابس
رخت اویز
🕌خاولي او منشفه
حوله یا خشک کن
🕌مشط
شانه
🕌فرشة شعر
برس مو
🕌تواليت شرقي
توالت معمولی
🕌تواليت غربي
توالت فرنگی
🕌دوش
دوش حمام
🕌مغاسل
دستشویی ها
🕌ابريق
آفتابه
🕌مرايه
آینه
🕌معجون اسنان
خمیر دندان
🕌فرشة اسنان
مسواک
🕌مي حار
آب گرم
🕌مي بارد
آب سرد
🕌ماسحة
تی یا خشکن
🕌حمام
حمام
🕌صحيات خارجيه
سرویس بهداشتی خارجی
( خارج از محیط داخلی خانه یا واقع در حیاط خانه)
🕌صحيات داخليه
سرویس بهداشتی داخلی**
محادثه
گفتگو
صديق:
🕌**السلام عليكم
سلام علیکم
ضيف:
🕌 عليكم السلام
علیک سلام
صديق:
🕌تفضل استريح انت تعبان
بفرما استراحت کن خسته ای
الضيف:
🕌نعم اني تعبان
بله من خسته ام
صديق:
🕌تريد تغسل
میخوای بری حمام؟
الضيف:
🕌 نعم. اكو حمام خارجي؟
بله. حمام خارجی هست؟
( منظور حمامی که در حیاط خانه و خارج از محیط داخلی خونه باشه)
الصديق:
🕌اي اكو وبيه مي حار ومي بارد
بله هست و اب گرم و اب سرد هم داره
الضيف:
🕌 اي زين بس احتاج خاولي او منشفه
بله خوبه فقط به یک حوله یا خشکن نیاز دارم
الصديق:
🕌كلشي موجود صابونه وخاولي وشامبو
همه چی هست صابون و حوله و شامپو
الضيف:
🕌 اكو تعلاكة ملابس بالحمام؟
تو حمام رخت اویز داره ؟
الصديق:
🕌 اي موجوده بداخل الحمام
بله هست داخل حمومه
الضيف:
🕌 ممنون منك
ممنونم ازت
الصديق :
🕌واكو مغسله يمك بيه مشط ومرايه
یه دست شویی هم پیشت هست که شونه و آینه هم داره
الضيف:
🕌 شكرا الك
متشکرم
الصديق:
🕌واكو معجون اسنان وفرشة
خمیر دندان و مسواک هم هست
الضيف:
🕌 شكرا
ممنونم
الضيف:
🕌 اكو تواليت شرقي؟
توالت شرقی هست؟
الصديق:
🕌اي اكو وايضا غربي موجوده
بله و توالت فرنگی هم موجوده
الضيف:
🕌 اني زحمتك وياي
باعث زحمتت شدم
الصديق:
🕌 لا بالعكس اني بخدمتك
نه برعکس من در خدمتم
🕌🕌🕌**
🦋بِسم اللّه الرَّحمن الرّحیم🦋**
🐠آنی اروح للمدرسه = من به مدرسه میرم
🐠باچر اشوفك =فردا تو رو میبینم
🐠هاي الشعلة موزینه = این کارخوب نیست😒
🐠اجه ابوي من السّفر = پدرم ازسفر اومد
🐠عفیه علیك، خوش تحچي عربي = آفرین به تو عربی خوب صحبت میکنی
🐠اشلون راح اتروح؟ = چطور میری؟ (چگونه خواهی رفت؟)
🐠السّنه اخلافکم المشي مابیه املوحه = امسال پیاده روی بدون شما نمک نداره
🐠ابکیفك = هرطور راحتی
🐠ابکیفکم = هرطور راحتید
🐠عله کیف = آهسته / آروم/ يواش
🐠شوف جاي يمشي عله کیفه = ببین داره آهسته راه میره
🐠آني مااگدر اجي وياك انت روح عله کیفك = من نمیتونم باتو بیام ،تو یواش برو
🐠حجیّه،احچي عله کیفچ حته اَفهمچ😁=حاج خانوم، آهسته حرف بزن تا(حرف)تو را بفهمم
🐠انتو تمشون عله کیفکم = شما آروم راه می روید
🐠احنه ناکل عله کیفنه = ماآهسته غذامی خوریم
🐠هله وکُلّ الهله = خیلی خیلی خوش اومدی
🐠هله ومرحَبّه = خوش اومدید
🐠هله بیك = خوش اومدی
🐠هاذه صاحبي = این دوستمه
🐠شکو ماکو؟ = چه خبر؟
🐠ماکو شي = خبری نیست**
القراءة باللغة الفارسية الاستاذة ام صدرا من ایران??
القراءة باللغة العربية الاستاذ علي من العراق??****
القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 3 months ago
القناة الرسمية لشبكة ملازمنا كل مايحتاجه الطالب.
((ملاحظة : لايوجد لدينا اي حساب تواصل على تلكرام ولا نقوم بنشر اعلانات في القناة))
Last updated 4 days, 21 hours ago