اگه من هیچی هم نگم بازم همون حرفای همیشگی سرجاشه

بحث درون گفتمانی
رشد درون گفتمانی را به دنبال دارد

هیچ حرکتی بدون اصطکاک ممکن نیست

#انتخابات

حوصله شنیدن قصه اگر دارید
جانم برایتان بگوید که ایام ایام انتخابات ۱۳۸۴ بود
ولیجه زیاد بود
اما یواش یواش معلوم شد باید بین رفسنجانی و احمدی نژاد انتخاب کنیم
حضرت پدر که در انقلابی گری و تشخیص به گرد پایش نمیرسم
از خارجه زنگ زد که به چه کسی رای میدهم
بی تردید گفتم احمدی نژاد
رای ابوی هاشمی بود
چرا که مملکت داری کار هر بچه ای نیست و مرد میدان میخواهد
گفت درست که هاشمی و انقلابی گری سخت کنار هم بنشینند اما مملکت داری تومنی هفت صنار فرق دارد با شعار و آرمان
گفتم پدرجان ایران نیستید
کف میدان دلها چیز دیگری میگوید
اینجا یکطرف بوی دهه شصت می‌آید و بوی امام
یکطرف هاشمی است و بیت امام
راست گفتید اگر گفتید هاشمی و انقلابی گری سخت کنار هم بنشینند
اینجا برچسب هاشمی با فونت انگلیسی بر سر و صورت و البته نشیمن گاه دخترکان کذا است
تهران نیستید
کف میدان نیستید
اینها را میگفتم و شور جوانی را قاطی تحلیل میکردم
پدر هم نرم نرم به راه آمد و زمان رابرای شکست بت های پوشالی مناسب دید
گذشت
از انتخاب پشیمان نشدیم
دلبسته سوم تیر و مرد کاپشن بهاری شدیم
خرسند بودیم که رشد کردیم
از هاشمی عبور کردیم
از یارغار امام و رهبری عبور کردیم
از مرد مبارزه قبل انقلاب و سردار سازندگی بعد انقلاب عبور کردیم
از امین و محرم امام عبور کردیم
چرا که عناوینش و منشش ناهمخوان بود
و خدا به ما نعمت داد و بهتر از هاشمی نصیب کرد
گذشت و گذشت
۸۸ شد و شد آنچه شد
۹۲ که شد
عده ای از بهاریون و خود جنابش
گمان کردند که اسمان بر بهتر از ایشان سایه نینداخته
نظام اما از فصل بهار عبور کرده بود و نرم نرم اماده هرم تابستان و بعد خزان میشد
گله ای هم نبود
الخیر فی ما وقع
از مصر یوسف آموخته بودیم که خرمی اگر هفت باشد قحطی هم هفت است
و اینجا اگر بهار هشت ساله باشد
خزان نیز هشت
صبر جمیل را ۱۴۰۰ سال پیش قرآن برایمان نسخه کرده بود
به ۱۴۰۰ رسیده بودیم
باز مرد بهاری و حواریون تنها راه نجات را خودشان میدیدند و کاپشن بهاری
اعتنا نکردیم
چشممان ترسیده بود
دل قوی داشتیم و به کسی رای دادیم که ظاهرا این کاره نبود
مثل احمدی نژاد دکتر واقعی نبود
گاهی تپق میزد و آثار تحیر در چهره اش نمایان میشد
از اقتصاد به خط کردن اقتصاددان بلد بود
اما عجیب اخلاص داشت
عجیب اخلاص داشت و پاکدست بود
عجیب اخلاص داشت و یار محرومان
سید شهید ما نه با کارنامه و تخصص
که با دل امام رضایی اش وارد میدان شد و کار را درآورد
که ان تنصرالله ینصرکم را باور داشت و کاری کرد که ما هم باور کنیم
کار را تا بدانجا پیش برد که رهبری در وصف او و دولتش گفت بهترین دولت و بیشترین خدمت
و این یعنی بهتر از مرد بهار
اما بهاریون ندیدند و نخواستند ببینند
انها فقط دوست داشتند ملک و مملکت به دست آن مرد آباد شود
دست تقدیر سید جمهور را از ما گرفت
نمیدانم شاید کفران کردیم و ناهار و سوادش را به سخره گرفته بودیم که از ما دریغ شد
سخن به درازا کشید
به امروز رسیدیم
جایی که یکطرف کارنامه است و جهاد و حستگی ناپذیری
و یکطرف اخلاص و برنامه های آرمانی
یکطرف تمام توصیه های بزرگان
و یکطرف نگاه بچه های کف میدان
بزرگان دین
بزرگان مقاومت
بزرگان چه همه پشت باقر هستند
و از دیکته جدید نوشتن میترسند
چشم اغماض به روی غلط های فاحش بستند
دلخوش به نمره ۱۷ شدند
اما بچه های کف میدانی چیز دیگری میبینند
کارنامه و جهاد و خستگی ناپذیری را میبینند
اما منش و مرام ناهمخوان با انقلابی گری را هم میبینند
نمیتوانند بگذرند
نمیتوانند بگذرند وقتی بهتر از مرد میدان هست
نمیتوانند بگذرند وقتی به تجربه یافتند که ریاست جمهوری نه تخصص است و نه کارنامه
ریاست جمهوری در ایران عزیز و در عهد انقلاب اسلامی
یعنی جلب برکت
جلب برکت با تمسک عملی به آرمانهای انقلاب
نمیتوانند بپذیرند بعد چهل و اندی سال از انقلاب
تکنوکراسی و ماکیاولیسم اولویت داشته باشد به ان تنصروالله ینصرکم
نمیتوانند بپذیرند که فساد ذیل رنگ سبز و بنفش بد است و زیر چفیه توجیه پذیر و از اقتضائات توسعه
نمیتوانند بپذیرند که پدرخوانده ها برایشان تصمیم بگیرند
بچه های انقلاب بزرگ شدند
تحلیل دارند
مثل ان روز که در برابر پدر گفتم احمدی نژاد و پدر پذیرفت
پدرخوانده ها هم به زودی میپذیرند و احسنت میگویند به تشخیص بدنه
به تشخیص کف میدان
محمدباقر قالیباف بینظیر است
از بعد انقلاب پنج‌ صبح خواب نبوده
روزی ۲۵ ساعت کار کرده
خستگی نمیشناسد
اگر اونبود محور مقاومت و موشکی اینچنین نبود
تهران اتوبان و پل نداشت
پلیس بنز نداشت
و چه و چه
اما بهتر از او هم ممکن است
ممکن است چون خدا وعده داده
وعده داده که کارها به برکت من رشد میکنند و قوام میابند نه به تدبیر شما
امروز سعید جلیلی را اصلح یافتیم
و به حول و قوه الهی اگر او رییس جمهور شد
بهتر از هر شخص دیگری سکاندار دولت ایران اسلامی خواهد شد
ان شا الله

#انتخابات

من بر درت،
از روزی که درخت بود،
کوبیده ام.

بیش از هر چیز می‌خواهم بدانم
تو در سکوتِ بینِ ما
چه می‌شنوی؟

━━━━━━◉──────
↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
@Yekharfidaram

امروز روز مناسبی است برای هر چه.
یک روز مغتنم.
هوا اینطوری‌است که ابر آسمان را در بر کشیده با آن پوستین نرم نمناکش.
و اینطوری تر که وای اگر باران ببارد.
هر لحظه آبستن تغییرات شگرفی است.
رخداد هایی غیرقابل پیش بینی و غیرقابل کنترل.
بنظرم چشم ها از آینده خبر می‌دهند.
از درون که خبر می‌داده اند از گذشته های دور.
واژه ی چشم انداز را از نظر بگذرانید.
چشم انداز که مربوط به آینده است از همین مفهوم گرفته شده. یعنی چشم از آینده خبر می دهد. حتی بدون آن که خودش بداند.
اگر اینگونه باشد دیگر رخدادی غیرقابل پیش بینی و غیرقابل کنترل نیست.
فقط چشم هایند که تکان دهنده و شگفتی آورند!

الف قاف نون

من از قصد جوابتو نمیدم
صدام کنی بیشتر

اسم خودمم دوست دارم وقتی تو صدام می‌کنی..

تلویزیونو روشن کردم.
شبکه دو بود.
به محض روشن شدن مجری برنامه پناه گفت:
اینکه شبکه دو رو تماشا می کنید یه نشونه ست از طرف علی بن موسی الرضا (ع) که بیاین تو آغوشش..