کردستان نامه

Description
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams

[email protected]
Advertising
We recommend to visit

Contact Us: @HVBook

Last updated 1 week, 6 days ago

?? ? ??

WE LOVE HELICOPTERS!!!

Last updated 6 months, 2 weeks ago

Last updated 1 month, 4 weeks ago

2 weeks, 6 days ago
[‍](https://attach.fahares.com/mPu9AHG7F+i2mt6H67a03Q==) .

.
📚جشن خاونکار و انار، از هورامان تا بوتان

*✍️***اسماعیل شمس

از امروز ایام سه روزه خاونکار در میان کردان یارسان آغاز می‌شود. داستان این سه روز و مطالب دیگری درباره سلطان اسحاق را که جشن خاونکار هم به نام اوست به قلم نگارنده در لینک زیر مطالعه بفرمایید.

https://B2n.ir/y94638

این یادداشت کوتاه تنها سعی دارد به جایگاه انار در جشن خاونکار و فرهنگ کردی بپردازد. در نظریه های نماد شناسی واسطوره شناسی، انار به سبب دانه های متعددش پیش از هر چیز، نماد باروری و تکثیرنسل و حاصلخیزی و وفور نعمت است.انار دردین زردشتی مقدس بود و زردشتیان‌ از آن درمناسک دینی خود بهره می بردند.هم اکنون کردهای یارسان هم در مراسم مذهبی خود از این محصول استفاده می کنند.بر پایه یک روایت،در بیستون‌ کرمانشاه هم درخت‌ اناری‌ روییده‌ بود که‌ آن‌ را «انار فرهاد»می‌نامیدند.در افسانه‌ای‌ آمده‌ است‌ که‌ فرهاد از شنیدن‌ خبر مرگ‌ شیرین‌ تیشه‌ بر سرش‌ زد. دستۀ تیشه‌ که‌ از چوب‌ انار بود،بر زمین‌ افتاد و در خون‌ فروریختۀ فرهاد بر خاک‌ رویید.میوۀ این‌ درخت‌ را که‌ می‌شکافتند، اندرونش‌ سوخته‌ و خاکستر بود.
یکی از مهم ترین اسطوره های مربوط به انار در فرهنگ هورامان و کردستان،اسطوره بابایادگار از پیران اهل حق است که در متون کردهای یارسان دیده می شود. بر پایه این اسطوره که ترکیبی از شیوۀ تولد حضرت عیسی(ع) و سلامت حضرت ابراهیم (ع) پس از عبور از آتش است ،بابا یادگاراز مادری به نام دادا سارا و در نتیجه خوردن دانه ای انار که در مراسم جم توسط سلطان اسحاق متبرک شده بود،به دنیا آمد و پاکدامنی مادر او پس از انداختن فرزندش به دستور سلطان در تنور داغ و سالم بیرون آمدنش اثبات گردید. در شاهنامه، رویین تن شدن اسفندیار  به سبب خوردن انار مقدسی بود که زردشت به او داده بود.همچنین نقش انار در یک روایت عامیانه از مهم ترین افسانه فرهنگ کردی؛یعنی مم و زین هم دیده می شود که در آنجا هم انار به عنوان سمبل جاودانگی و حیات نشان داده شده است. پس از آنکه مم،قهرمان مرد داستان،در زندان بیمارشد،شخصیت شیطانی قصه(بکو) اناری را که با سوزن به داخل آن سم مهلکی ریخته بود به زین (قهرمان زن داستان و دلدادۀ مم )داده و به او گفت که اگر آن را به مم بدهد بیماری‌اش شفا می‌یابد و آزاد می‌شود.
زین هم این انار را برای مم برد. مم در خواب احساس کرد که در یمن در کنار پدر و مادرش است آنها به او می‌گویندکه انار مسمومی را برایت می‌آورند تو باید آن را بخوری تا به مرگ ظاهری بمیری،هفت روز پس از آن هم زین می‌میرد و پیش تو می‌آید.وقتی زین انار را به او داد، مم خوابی را که دیده بود برای زین تعریف کرد. ولی زین از او خواست که هرگز انار را نخورد.مم به سخن او توجهی نکرد و پس از خوردن اناردر دیدۀ مردم فوت کرد ولی در حقیقت از دست آنان رها شد و نزد پدر و مادرش برگشت.
در ادبیات شفاهی هورامان هم افسانه ای با عنوان“دانه انار”وجود دارد که زندگی دختری را به همین نام نشان می دهد.در این داستان هم نمادهای زایش و جاودانگی دیده می شود.

ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم!
قیصر امین‌پور

ایام خاونکار پیروز باد

https://t.me/kurdistanname

1 month, 1 week ago

📚کرد، بومی و ساکن چندهزار ساله آذربایجان است.

*✍️***اسماعیل شمس

🔺در این یادداشت به نوشته‌های ارمنی و گرجی و رومی درباره سکونت کردان از دوران باستان در آذربایجان و اران نمی‌پردازم و بحث را از منابع دوران فتوحات اسلامی آغاز می‌کنم که برای همگان قابل دسترس هستند. به نوشته بلاذری در سال ۲۲ قمری والی ساسانی آذربایجان با حذيفه، فرمانده عرب مسلمان صلح كرد و  ٨۰۰ هزار درهم به او داد. در برابر آن، حذیفه متعهد شد که مسلمانان، كسی از مردم آذربايجان را نكشند و اسير نكنند و آتشكده‌ای را ويران نسازند و به اكراد بَلاسجان [بلاشگان- دشتی واقع در دو سوی رود ارس و جنوب رود کر] و سبلان و ميان‌رودان[ ناحیه واقع بین رود کر و ارس، نگاه کنید به معجم البلدان یاقوت] تعرض نكنند و مردم شيز را از رقص و انجام آيين هايشان در جشنها باز ندارند(بلاذری، ص۳۴۴).در همین زمان یکی از دروازه‌های بردعه «باب‌الاکراد» ‌نام داشت(اصطخری، 183، 187) که خود ناظر بر حضور کردان در این منطقه بود. بردعه در نزدیک شوشی کنونی و همان جایی است که پس از حمله مغول نامش به قره‌باغ تغییر یافت. نام رودخانه ساحل دوین نیز که به ارس می ریخت، «نهرالاکراد» یا رود کرد بود(بلاذری، 199).به نوشته مقدسی، جغرافیدان سدۀ 4 ق شهر قندریه در نزدیک مراغه توسط کردها ساخته شده بود.اطراف دریاچۀ اورمیه نیز«وادی کرد» نامیده می‌شد. ابن حوقل، جغرافیدانان سدۀ 4 ق نیز به سکونت هذبانیان کرد در اورمیه و مراغه اشاره کرده است.

🔺 روادیان و شدادیان کرد از سدۀ 4ق دو حکومت کوچک در آذربایجان و اران به مرکزیت تبریز و گنجه ایجاد کردند که تا تهاجم ترکمانان سلجوقی دوام آوردند. نخستین فرمانروای آنان دیسم بن ابراهیم کردی بود که در سال ۳۲۵ق با بیرون راندن اعراب، بر آذربایجان و اران حاکم شد. پس از قتل او توسط سلاریان دیلمی در سال ۳۴۶ق جانشینانش دیلمیان را از حکومت آذربایجان کنار نهادند و قدرت روادیان را احیا کردند. گروهی دیگر از روادیان به نام شدادیان بر اران حاکم شدند. سکه‌های زیادی از سال 393ق تا 405ق در اورمیه و مراغه به نام ابوالهیجا محمد بن حسین روادی(مملان) ضرب شده‌ اند. پس از او فرزندش وهسودان حاکم روادیان شد و بیش از ۴۰ سال بر آذربایجان حکومت کرد. در زمان او، خواهرزاده‌اش ابوالهیجا فرزند ربیب‌الدوله، رئیس طایفه کرد هذبانی حاکم اورمیه بود. در زمان او ترکان اوغوز[غز] به فرماندهی بوقا، کوکتاش، منصور و دانا به آذربایجان حمله کردند. به نوشتۀ ابن اثیر، غزها در سال 429ق/1038م در حمله به مراغه مسجد جامع را سوزاندند و شمار زیادی از عامه مردم و کردهای هذبانی را کشتند. وهسودان روادی و ابوالهیجا هذبانی به اتفاق یکدیگر به غزها حمله کردند و آنان را بیرون راندند. شرح جنگ با غزها در دیوان قطران تبریزی، شاعر دربار روادیان هم به صورت شعر آمده است. چندی بعد غزها به اورمیه و مناطق اطراف آن برگشتند. کردهای هذبانی به فرماندهی ابوالهیجا که از اعمال ناپسندشان به ستوه آمده بودند، بار دیگر به مقابله آنان شتافتند؛ ابوالهیجا پس از چند جنگ پیاپی سرانجام در سال 432ق غزها را تعقیب و از اورمیه و مراغه بیرون کرد. او در پاسخ به پیام تبریک قرواش عقیلی، فرمانروای موصل به مناسبت شکست غزها به او نوشت: «این، شگفت انگیز است؛ هنگامی که غزها از سرزمین من (اورمیه) گذشتند، به روی پلی ایستادم که آنان ناگزیر بودند از روی آن بگذرند و کسی را گماشتم که آنها را بشمارد؛ تعدادشان بالغ بر سی هزار نفر بود. وقتی که آنان پس از شکست در موصل به اورمیه بازگشتند، تعدادشان به پنج هزار نفر هم نمی‌رسید. با تضعیف سلجوقیان، احمدیل کردی نوه وهسودان روادی توانست حکومت روادیان کرد را در شهر مراغه احیا کند که به نام او به (احمدیلیان) شهرت یافت(نک: مقاله احمدیلیان، نوشته دکتر عباس زریاب خویی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی)

🔺در منابع تاریخی از عارف مشهوری به نام ابوبكر حسین بن علی بن یزدانیار کردی ارموی(وفات: 333ق/945م) نام برده شده است. درهمین زمان از صوفی بزرگی به نام شیخ بن صوفی کردی ارموی و نیز شیخ موسى بن عبد اللّه كردی‏ ارموی هم یاد شده است که شاگرد ابن یزدانیار بود. پاره ای منابع هم حسن بن محمد بن حسن اُرموی مشهور به حُسامُ‌‎الدّینِ چَلَبی از یاران مولوی را کرد و نواده ابن یزدانیار دانسته‌اند.

🔺و سخن آخر خطاب به دوستان تاریخنگار آذربایجانی‌ام است. من از کاسبکاران سیاسی و قوم‌گرایان فاشیستی که تحت تٲثیر پان ترکیسم وارداتی یا به خاطر منافع شخصی و خوشآمد اربابان خارجی بر آتش تنوراختلافات تباری و مذهبی میان ترک و کرد در آذربایجان می‌دمند، انتظار ندارم که حقایق تاریخی را بپذیرند و دست از مهاجر خواندن کردان بردارند، اما از شما که آگاه بر منابع تاریخی هستید، می‌خواهم که با نشراین حقایق مانع گسترش تفرقه و کشمکش میان مردم و تحقق آرزوی دیرین دشمنان این آب و خاک شوید.

@kurdistanname

3 months ago

🔴از این کریم تا آن کریم

به بهانه انتخاب عبدالکریم حسین‌زاده به معاونت ریاست‌جمهوری

اسماعیل شمس

"خلاصه امروز ریاست نظمیه که به غلط آن را وزارت نظمیه گفته‌اند با کریم آقا مختارالسلطنه است، اما مختارالسلطنه طوری کفایت و درستی به خرج داده که این ریاست را بالاتر از رتبه وزارت ساخته و خود او مستقل شده اعتنا به امر و نهی حکومت[آصف‌الدوله، حاکم تهران] ندارد. خود او در امر نرخ بازار و گرفتن اشرار و رسیدگی به تنازع اهل شهر در هر ملک رسیدگی می‌کند و خوب هم از عهده برمی‌آید"(افضل‌الملک، ۲۹۴).

🔺انتخاب عبدالکریم حسین زاده به معاونتی که گویا قبای آن برای نخستین بار به خاطر او دوخته شده بود، واکنشهای مختلفی را در جامعه برانگیخت. گروهی آن را نشان‌دهنده وفای به عهد رئیس‌جمهور در گزینش اهل سنت به مشاغل کلان کشوری دانستند و ستودند. برخی نیز با ذکر خلق‌الساعه بودن این معاونت و تبدیل آن از دفتر مناطق محروم در نهاد ریاست‌جمهوری به معاونت، بدون حق رٲی در کابینه، آن را اقدامی سمبلیک و ناکافی پنداشتند. نگارنده در این یادداشت کاری به سویه‌های سیاسی این انتصاب ندارد، بلکه می‌خواهد با رویکردی تاریخی به آن بپردازد، اما پیش از آن سه نکته مهم را متذکر می‌شود: نخست؛ توزیع مناصب بر اساس قومیت و مذهب هیچ جایگاهی در دولتمداری مدرن ندارد و ای کاش روزی برسد که در این کشور هم افراد به مثابه شهروندان صاحب‌حق و بر اساس شایستگی‌های ذاتی و نه تعلقات مذهبی و ... صاحب مناصب شوند. دوم؛ نگارنده پیش از انتخابات در این کانال نوشته بود که اگر قرار است رفع تبعیض یا تبعیض مثبت در مورد مناطق محروم اهل سنت صورت گیرد، ای کاش در گام نخست، نه در قالب انتخاب افرادی از آنان در پستهای کلان، بلکه به صورت انجام حداقل سه کار اورژانسی در این مناطق تحقق پذیرد. سوم؛ ترکیب "کرد سنی "یا "کرد و اهل سنت" نادرست است و ای کاش دیگر به این شکل در ادبیات رسمی به کار نرود.

🔺بحث را با این کریم(عبدالکریم حسین‌زاده) شروع کردم تا به آن کریم(کریم خان مختارالسلطنه) برسم.
مختارالسلطنه از کردهای بانه و به قولی پاوه در سال ۱۲٨۲ق/١٨٦٥ و در زمان ناصرالدین‌شاه با لقب میرپنج وارد نظام شد و به سبب انتظام بخشیدن به قشون نظمیه(پلیس) و به ویژه در دوره خدمتش در اصفهان به منظم‌السلطنه معروف گردید. ورود مختارالسلطنه به دستگاه سیاسی و اداری قاجاریه در زمانی صورت گرفت که عزیزخان مکری سالهای آخر خدمت خود را در مقام حاکم آذربایجان و در سمت پیشکار و مربی مظفرالدین ولیعهد در تبریز سپری می‌کرد. عزیزخان در زمان قدرت خود شخص دوم مملکت پس از ناصرالدین شاه و فرمانده کل قشون شاهی و رئیس دارالفنون(نخستین دانشگاه جدید ایران) و بسیاری مناصب دیگر بود. حضور رجال کرد در مناصب بالای حکومت قاجار تنها محدود به این دو نفر نبود، بلکه شمار زیادی از آنان بدون توجه به مذهبشان وارد سیستم شده بودند. پولاک در سفرنامه‌­اش درباره علل اصرار ناصرالدین شاه به حضور کردها در حکومتش می‌نویسد:
«آنها [مردم کرد]، در کارهایشان به­ صراحت و شرافت شهره‌­اند، به ­همین دلیل شاه فعلی [ناصرالدین­‌شاه]، حفاظت شخص خود و خانواده‌­اش را به یک سپاهی کُرد به نام آجودان‌باشی عزیزخان سپرده است، زیرا دیگر می‌­تواند اطمینان کامل داشته باشد که وی در هر احوالی در کنارش خواهد بود.» (سفرنامه پولاک،  ص24).

🔺نقشی را که عزیزخان مکری برای ناصرالدین شاه ایفا کرد، مختارالسلطنه هم برای مظفرالدین شاه تکرار نمود. او که در اواخر حکومت ناصری به همراه هیٲتی برای تسلیت فوت امپراتور روسیه و تهنیت جلوس نیکلای دوم عازم روسیه شده بود، پس از برگشت حاکم گرگان و سپس سمنان و دامغان شد. در دوران حکومت مظفرالدین شاه در سال ١٣١٥ق/١٨٩٧م برای تبریک شصتمین سال سلطنت ملکه ویکتوریا به لندن رفت و پس از بازگشت، همزمان به وزارت نظمیه(شهربانی) و بلدیه(شهرداری) تهران منصوب گردید. کار استقبال از مقامات خارجی در سفر به تهران هم به عهده او بود. اقدامات او در تهران با استقبال مردم و تعریف و تمجید تاریخنگاران همراه شد و نامش به فولکلور مردم تهران راه یافت. ضرب‌المثل "ماست را کیسه کردن"  یادگار برخورد مختارالسلطنه با کم‌فروشان و متقلبان بود. سرانجام او در مقام وزیر نظمیه و شهردار تهران در وبای بزرگ ۱۳۲۱ق/ ۱۲٨۲ش در حالی که همه مسئولان از تهران فرار کرده بودند، در شهر ماند و در حال خدمت به بیماران وبایی درگذشت. در یکی از اسناد موجود آمده که او "لازمه اهتمام و مراقبت را نموده است و تا سالها اسمش باقی خواهد ماند". نام یک پارک و خیابان مختاری در محله امیریه تهران به یاد مختارالسلطنه است. قبر او هم در گورستان ابن بابویه شهر ری قرار دارد.

@kurdistanname

3 months, 2 weeks ago
3 months, 3 weeks ago

? **ئەی کورد بەسیەتی

فایق بێکەس (1905-1948)**

?زۆر جار منی خوێندکاری مێژوو هەوڵئەدەم شرۆڤەیێکی مێژوویی بۆ بڕێک لە ڕووداوەکانی ڕۆژ بنووسم، بەڵام هیچم بۆ نانووسرێت. هەرچی زۆرتر هەوڵ ئەدەم زۆرتر بەم ئەنجامە دەگەم کە شتێکم پێنیە بۆ نووسین؛ مێشکم قۆفڵە و بە هیچ شێوازێک باز نابێت و دەستم شتێکی پێنانووسرێت. لەم کاتەیە کە تەنیا ڕێگام پەنابردنە بە شیعر کە بە بڕوای من مێژووی کورد و تەنانەت جیهانی بیری کوردی باشتر لە هەر مێژوونووسێک لە لایان بڕێک شاعیری دڵسۆزی ئێمە نووسراوەتۆ. فەرموون ئێوە و ئەم شیعرەی ٨۰ ساڵ پێشی فایق بێکەس، بە تایبەت بۆ کەسانێک کە لەم ڕۆژانە خەریکی کەساسی و پاڕانەوەن. ئەم شیعرەی بێکەس زۆر نزیکە لەو شێعرە فارسیەی یەغمای جەندەقییە کە دەڵێت:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالەمن
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

?
**ئەی کورد بەسیەتی تاکەی ئەم شیوەن و فوغانە
بێ سوودە ئۆف و ئامان لەم عەسرە بێ ئەمانە
پاڕانەوە و کەساسی بێ کەڵکە پارە ناکا
عەزم و سەبات و غیرەت پێویستە لەم زەمانە

حوڕییەت و عەدالەت درۆیە بێ ئەساسە
بۆ دەس بڕینە گشتی ئەم هەموو دەنگ و باسە
گەر تەفرە خۆی بەمانە خوێنت ئەکرێتە کاسە
ژیانی کامەرانی بە هەوڵ و ڕەنجی شانە

ئەم خاکە پاکە عەینی بەهەشتە حەیفە وا بێ
وێران و سووک و بێکەس، ئەسیر و بێ نەوا بێ
ئەم حاڵە تاڵە بەسیە تاکەی ئیتر ڕەوا بێ
شەوگاری شووم بەسەرچوو، گەرد و گوڵی بەیانە

ئەگەر بەشێنەیی بێ ڕەنجت هەموو بەبایە
چونکە ئەم ڕۆژە ڕۆژی سیرعەت و کەهرەبایە
ئیش کەن بەدەست و بردی، فرسەتە، وەرنە کایە
گەلی چالاک و خێرا سەربەرز و شادمانە

ئەم کوردە گوردە ئێستا کە بێ کەس و هەژارە
ملی بۆ شیری دوژمن خوار و کەچە و لەبارە
قەومێکی هێندە نەبەردە یەکی بەشی هەزارە
خوا گەورەکانی بگرێ بێ کەڵک و هیچ نەزانە**

@kurdistanname

3 months, 4 weeks ago

? مرگ کسب و کار من است/به بهانه درگذشت دلشاد ابوبکرزاده

اسماعیل شمس

دهکده‌ها را به آتش می‌کشیدیم، مزرعه‌ها را غارت می‌کردیم، درخت‌ها را می‌انداختیم، میان نظامی و غیرنظامی، میان زن و مرد، میان صغیر و کبیر فرق نمی‌گذاشتیم: هر که لتونیایی بود محکوم به مرگ بود. وقتی مزرعه‌یی را می‌گرفتیم و سکنه‌اش را قتل عام می‌کردیم جنازه‌ها را توی چاهی می‌ریختیم و چندتا نارنجک هم می‌انداختیم روشان. بعد، شب همه‌ی اسباب و اثاث خانه را می‌آوردیم وسط محوطه و «آتش شادی» روشن می‌کردیم و شعله بلند و روشن از روی برف سر به آسمان می‌کشید.

?این جملات بخشی از رمان "مرگ کسب و کار من است" نوشته روبر مرل، نویسنده فرانسوی با ترجمه احمد شاملو است. برخی این رمان را برداشتی آزاد از زندگی‌نامه رودلف فرانتس هوس، فرمانده اردوگاه آشویتس می‌دانند. او مجری پروژه هیتلر بود که حل نهایی مسئله یهود را "انهدام تمامی یهودیان اروپا» و پاکسازی جهان از شر آنان می‌دانست. فرانتس هوس که مسئول مرگ بیش از دو و نیم میلیون نفر شناخته می‌شد با جان و دل به این کار افتخار می‌کرد و از انجام آن پشیمان نبود. او دین، اخلاق، شرافت و همه چیزش را "آلمان" می‌دانست و راه سعادت و خیر و صلاح آلمان را وفاداری به پیشوایش هیتلر و پیروی از دستورات او می‌پنداشت؛ حتی اگر انجام کارهایی از جنس پاراگراف نخست این نوشتار باشد.

?شاید آنان که با تاریخ چندان آشنایی ندارند، اقدامات رودلف فرانتس هوس را استثنایی در تاریخ بدانند، اما واقعیت آن است که ماشین غارت و تخریب و کشتار قاعده تاریخ بشر بوده و کمتر پادشاه جهانگشایی بوده که برای پیشبرد اهداف شخصی یا ایدئولوژیک خود چنین نکرده باشد؛ تفاوتی اگر هست، تنها و تنها در حجم و گستره قتل و ویرانی و نابودی است و بس. به راستی جنایات امروز نتانیاهو در غزه، جز در ابعاد و زمان و مکان آن چه تفاوتی با جنایات فرانتس هوس در ٨۰ سال پیش دارد که در نخستین پاراگراف این یادداشت و دیگر صفحات کتاب آمده است؟ برای پادشاهان جبار تاریخ و مریدان وفادار آنان خون‌آشامی و قتل آدمیان یک قاعده و به قول روبر مرل یک کسب و کار بوده است و از انجام آن لذت برده‌اند.

?اینها را نوشتم تا به گروه دیگری از آدمیان در این دنیا بپردازم که همانند آدمیان گروه نخست، مرگ کسب و کار آنان است، اما به شیوه‌ای معکوس؛ آنان آگاهانه و آزادانه و عاشقانه مرگ خود را برمی‌گزینند تا به بقیه زندگی ببخشند. هرکس در اطراف خود در گوشه‌ای از این سرزمین شماری از این انسانهای عاشق و جان برکف را می‌بیند؛انسانهایی که در مکتب عشق رشد کرده‌اند؛اما نه عشق به خاک و خون و پیشوا و کشور و قدرت و ثروت و ایدئولوژی و عصبیت، بلکه عشق به انسانیت و شرافت و وفاداری؛ و وظیفه خود را زنده نگه‌داشتن انسانیت دیده‌اند.بی‌هیچ تردیدی باید گفت اگر با وجود این همه ظلم و بی‌عدالتی و تبعیض و  قساوت و غارت و آدمکشی، جهان ما هنوز هم باقی است، تنها مرهون نفس چنین آدمهای عاشقی است. آنان با جان و دل، رنج و تلاش و تلخی و گاه مرگ را برمی‌گزینند تا جهان بماند و بقیه زندگی کنند.

?در کردستان ما هم از این آدمیان کم نداشته‌ایم. از قضا یکی از نقاط روشن تاریخ کرد و کردستان این است که هرگز دیکتاتوران بیرحم و آدمکش مانند هیتلر و استالین و صدام و پادشاهان جهانگشای خون‌آشامی مانند چنگیز و اسکندر و طغرل و ... نداشته است و کمابیش جغرافیا و جامعه و جمعیتش قربانی چنین پادشاهان و دیکتاتورهایی بوده‌اند. با وجود این، همیشه و همه‌جا، جوان و پیر این جامعه صحنه‌هایی درخشان در انتخاب مرگ برای بخشیدن زندگی به دیگری آفریده‌اند که مایه افتخار انسانیت بوده‌ است. آخرین نمونه این کارها دل‌سپردن دلشاد ابوبکرزاده، معلم جوان سردشتی به امواج رودخانه زاب(زێ) و نجات دانش‌آموز خردسالش بود که به قیمت مرگ خودش تمام شد.
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه/بشکست عهدِ صحبتِ اهلِ طریق را/گفتم میانِ عالم و عابد چه فرق بود/تا اختیار کردی از آن این فریق را؟/گفت: آن گلیمِ خویش به در می‌برد ز موج/وین جهد می‌کند که بگیرد غَریق را

?در زمانه‌ای که اختاپوس مرگ بر همه‌جای این سرزمین چنبره زده است و همه ما هر روز به شیوه‌ای عزادار عزیزانمان هستیم، مرگ چنان خواجه نه کاریست خُرد، اما باید نام او و امثال او را با صدای بلند تا ابد فریاد زد تا همگان بدانند، جغرافیا و ملت و مردم و تاریخی سزاوار افتخار است که چنین آدمیانی از میان آن برخاسته‌اند و جان می‌دهند تا جانی دگر بماند نه آنان که به‌ناحق جانها می‌ستانند تا خود لختی بیشتر بیاسایند. باید نام دلشادها را با دلی شاد در جریده تاریخ جار زد تا آنانی که این روزها در پی پست و مقامی بی‌ارزش یا چند رقم حساب بانکی بیشتر سرگردان سرسراهای قدرتند، بدانند که خدمت به خلق چیست و انسانیت از چه جنسی است.

?روح دلشاد شاد و تسلیت به بازماندگان و یاران و همشهریانش

@kurdistanname

4 months ago

?خشت اول گر نهد معمار کج/ به بهانه سالگرد امضای فرمان مشروطیت

اسماعیل شمس

?در فایل پیوست، مصاحبه اینجانب با آقای محسن آزموده که امروز در روزنامه اعتماد چاپ شده آمده است. آنجا در پاسخ به پرسشهای ایشان نکات ناگفته‌ای از مشروطیت را مطرح کرده‌ام و نمی‌خواهم اینجا تکرارشان کنم. آنچه در این یادداشت کوتاه به آن می‌پردازم غلط‌خوانی تاریخ مشروطه است. چرا ما تاریخ خود را غلط و اشتباه می‌خوانیم؟ این غلط‌خوانی تنها محدود به مشروطه نیست و در بسیاری از دوره‌های دیگر وجود دارد و مع‌الاسف آسیبهایی به ما زده است که تا سالها ادامه خواهد داشت. غلط‌خوانی تاریخ بسیار خطرناک‌تر از نخواندن تاریخ است و این، از قضا در جوامعی بیشتر است که بیش از همه مدعی تاریخدانی هستند. یقین دارم در هیچ جای جهان به اندازه دیار ما مدعیان تاریخدانی وجود ندارند. شاید در هیچ محفل دوستانه یا فضای عمومی کسی از فیزیک حرف نزند، اما تاریخ ورد زبان همه است و هرکس در هر مقام و موقعیتی تحلیل تاریخی می‌کند و بر متخصصان تاریخ می‌تازد؛ نتیجه آن شده است که تاریخ، غلط و غیرعلمی خوانده شود و پیداست که‌غلط خوانده شدن تاریخ هم جامعه را به بیراهه می‌برد.

?هرسال که سالروز مشروطه فرا می‌رسد، اکثریتی عظیم به مدح و ستایش آن می‌پردازند. یکی این روز را درخشان‌ترین روز تاریخ ایران و فرمان امضاشده در آن را سند رهایی ایران می‌نامد و یکی دیگر از قانون مترقی و بی‌نظیر مشروطه می‌گوید و آن سخنگو و نماد و نماینده پهلوی در خارج هم راه نجات ایران را در بازگشت به مشروطه می‌جوید. من نمی‌دانم که آیا آن افراد متن فرمان مشروطه یا نص قانون اساسی مشروطه را خوانده‌اند یا نه، اما به فرض آن که خوانده باشند چگونه چنین نتیجه‌گیریهای غیرواقعی و نادرستی را از آن ارائه می‌دهند؟

?در فرمان مظفرالدین شاه که نام فرمان مشروطه بر آن نهاده‌اند، نه تنها کلمه مشروطه نیامده که کلمات قانون و آزادی و دموکراسی و برابری هم به هیچ وجه به کار نرفته‌اند.هدف مجلسی هم که قرار بود تشکیل شود، نه قانونگذاری توسط نمایندگان منتخب مردم، بلکه «مشاوره و مداقه لازمه» در« مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه » توسط نمایندگان پنج صنف شاهزادگان و اشراف و اعیان و اصناف و  علما و تجار تهران(نه همه کشور) و ارائه نتایج مشورتی خود به «هیئت وزرای دولتخواه» پادشاه بود. مجلس مورد نظر شاه در واقع یک مجلس مشورتی بود که هدف آن چیزی جز اصلاح رویه جاری مملکت مطابق منویات شاه نبود.

?از فرمان مشروطه بگذریم و به قانون اساسی مشروطه که با اصرار برخی مشروطه‌خواهان و تخطی از فرمان شاه تصویب شد، بپردازیم. درست است که قانون اساسی یک نظام مبتنی بر قانون را ولو ناقص، جایگزین نظام مستبد و مبتنی بر نظر شخصی پادشاه کرد، اما آیا به قول برخی روشنفکران و ملی‌گرایان آنقدر مترقی است که راه سعادت ایرانیان در بازگشت به آن نهفته باشد؟ کاری به کاسبان بازار مکاره سیاست ندارم، اما تردید دارم مدعیان صادق بازگشت به پادشاهی مشروطه حتی یک بار قانون اساسی را خوانده باشند، زیرا در این صورت محال بود، چنین بگویند. در متن مصاحبه به برخی نقایص و تناقضهای این قانون پرداخته و نشان داده‌ام که نه در مقام مقایسه با امروز بلکه با معیارهای جهانی آن روز هم باز یک قانون مترقی نیست و بسیاری از مشکلات یک قرن گذشته ایران هم ریشه در آن دارند. برای نمونه، مخاطب و موضوع قانون اساسی مشروطه، مردان مسلمان شیعه ایرانی باسواد و فارسی‌دان هستند و بس؛ و دیگر مردمان ایران هیچ جایگاهی در این قانون ندارند و از هیچ حقوقی برخوردار نیستند و نهایت حقی که مشروطیت برای آنان قائل شده این است که در برابر "قانون دولتی" متساوی‌الحقوقند؛ در حالی که روشن نیست که قانون دولتی چیست.اگر از حق وتوی مصوبات مجلس توسط ۵ نفر از مجتهدین که البته عملی نشد، بگذریم، مسٲله اصلی، قدرت بسیار زیاد پادشاه در این قانون است که گاه حتی از دوره استبداد بیشتر است و مهم‌تر از همه اینها قدرت تبصره ها و استثناهایی است که اصل قانون را به غل و زنجیر کشیده و آن را مشروط و بی‌خاصیت کرده‌اند.

?به راستی آیا می‌توان قانونی را که بیشتر از نصف جامعه را کالمعدوم می‌داند و به هیچ وجه آنان را نمی‌بیند، مترقی خواند؟ جالب آن است که مشروطه‌خواهانی چون سلطان العلما و صوراسرافیل که جانشان را فدای مشروطیت به معنای دولت قانون و نه پادشاهی مشروطه کردند، نخستین منتقدان قانون اساسی مشروطه بودند و آن نظام را خیانت به آرمان جنبش مشروطه و فریبی بزرگ برای ممانعت از تحقق خواسته‌های اصلی مردم می‌دانستند، اما امروز پس از ۱۱٨ سال جماعتی همچنان سودای بازگشت به آن را دارند.

?گفتگوی نگارنده با روزنامه اعتماد را در لینک زیر مطالعه بفرمایید:

https://B2n.ir/s81353

@kurdistanname

Telegram

attach 📎

4 months, 1 week ago

? ئێمەی کورد و میراتی فەلسەفیی سوورەبەردی

د.#ئیسماعیل_شەمس

?وەرگێڕان #پەرانتێز
[2/2]

بێوەفایی لەگەڵ بیرەمەندە عەربنووس و فارسنووسە کوردەکان تەنیا بۆ لایەنە چەپ و سکۆلارەکان بەرتەسک ناکرێتەوە، بەڵکوو لایەنی سەلەفی و سیاسییە ئیسلامخوازانی کوردیش دەگرێتەوە. لە مێژووی پێش مودێرنی کورد کە هێشتا ئیدیۆلۆژی ئیسلامی سەلەفی و سیاسیی سوننی لە حوجرەکان و مەکتەبە دیینیەکانی کوردستان سەقامگیر نەبووبوو، بەرهەمێکی زۆری زانایانی کورد دەوترایەوە و لەسەریان پەراوێز دەنووسرا، بەڵام بەداخەوە لەم سەد ساڵەی دوایی هەموو نیگاکان و سرنجی نووسەرانی ئیسلامخواز لەسەر وەرگێڕان و بڵاوکردنەوەی بەرهەمی نووسەرانی هاوچەرخی عەرەب و تورکە و کەمتر کەسێک لە زانایانی کورد لە مێژووی ناوەڕاست ئاگادارە. پرسیار ئەمەیە لە کام حوجرەی کوردی حێکمەتولئەشراقی سوورەبەردی و "ئوسولی عیلم"ی شارەزووری و کەلامی ئامیدی و فقهی دینەوەری و عێرفانی گۆرانی فێر دەکرد؟ چەند بەرگ لە بەرهەمە فارسی و عەرەبیەکانی سەدان زانای کوردی سەدەکانی ناوین لەلایان ئیسلامخوازەکان ڕاستکراونەتەوە و لە چاپ دراون.

ئێستە لە تورکیە پەیکەرەی بووعەلی سینا لە کۆلیژی پزیشکی ئێستامبۆڵ وەک پزیشکی تورک هەڵدەواسن و ژیانی وەک فیلسووفێکی تورک دەکەنە فیلم و بڵاوی دەکەنەوە؛ لە کاتێکدا نە تورکە و نە ڕستەیەکیشی بە تورکی نووسیوە. وڵاتە عەرەبیەکان بەرهەمی زانایانی کورد چاپ دەکەن و ئەوان بەناوی زانای عەرەب بەخەڵکی خۆیان دەناسێنن. کەچی له کوردستان کەسێک ئەوان ناناسێت. لە کۆتاییدا هیوادارم بە زوودترین کات بێنازی مێژووی فەرهەنگی لە ژیانی فکری کۆمەڵگەی کوردی کۆتایی پێ بهێنرێت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ
ئاماژە: لەسەر ئێزنی نووسەری خۆشەویست ئێمە بێژی "سۆهرەوەردی"مان بە سوورەبەردی نووسی، لەبەری ئەوەی بڕێک پێیان وایە ئەو ناچەیە ئەم فیلسووفە هێژایەی لێی ژیاوە ناوە کوردیەکەی سوورەبەردە و ناکەی ئەمیش هەر لەوێوە سەرچاوەی وەرگرتووە.

*? @kurdistanname
? @parantez_net
**➖*➖

We recommend to visit

Contact Us: @HVBook

Last updated 1 week, 6 days ago

?? ? ??

WE LOVE HELICOPTERS!!!

Last updated 6 months, 2 weeks ago

Last updated 1 month, 4 weeks ago