⏺️ لینکدونی اصلی ⏺️
✡️ با بزرگترین لینکدونی تلگرام در کانال و گروه مورد علاقـه خود عضو شوید ✡️
☜جهت تبلیغات
✅تبلیغ هزینه ای ارزان :
@linkdoniV
?قویترین ربات ضد لینک رایگان بدون تبلیغ? :
? @SlarkBotss
...
Last updated 1 year, 4 months ago
🔻 سفارش تبلیــغات :
👉 t.me/Tab_Com
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تمامى مطالب معتبر هستند و اگر مطلبى صحتش زير سوال برود اطلاع رسانى خواهد شد
Last updated 1 month ago
〇🌿
🌿
خوانشِ شعری از #ابوالفضل_پاشا
خوانشگر: #حسن_سهولی
برگرفته از کتاب #پنجاه_خوانش_از_هفتاد
(چهاردهمین کتاب از #فروست_کتاب_های_هفتاد
به کوشش #آفاق_شوهانی و #ابوالفضل_پاشا
#نشر_کتاب_هرمز
چ اول
سال 1403
صص 220 - 215
زیبایینگاریِ شعر
خوانشِ شعری از ابوالفضل پاشا
خواب از سَرم پریده است
به لبهای تو فکر میکنم
و مگر صدای دریا میگذارد؟
میخواهم از خودم بلند شوم
تیکتاکِ ساعت ولی اجازه نمیدهد
به خاک
به کوه
به دریا نگاه میکنم
همهگی شکلی از نشستنهای تو دارند
نشستنات با همهجا پیداست
سنگها هر چه در اطرافِ تو
صداهای اینهمه خلوت که با من
و حیرت از انگشتهای من جاری.
هر چه نزدیکتر که بیایم
چشمهای تو از من دور
من امشب نخواهم خوابید
به لبهای تو فکر میکنم
و لبهای تو فنجانها که پُر از چیست؟
شعر با بندی آغاز میشود که در پایانِ آن یک پرسشِ انکاریست. از همان ابتدا شاعر با به کار بردنِ یک پرسشِ انکاری، خوانندهی خود را در انتظار میگذارد و او را به خواندن و همراهی در ادامهی شعر وامیدارد:
خواب از سَرم پریده است
به لبهای تو فکر میکنم
و مگر صدای دریا میگذارد؟
تعلیقی مؤثر در بندِ بعدیِ شعر، خواننده را از بندِ اولِ شعر جدا میکند ولی تناسبهای زبانی، مانع از جداییِ کاملِ ذهنِ خواننده با بندِ قبلیِ شعر میشود تا مسیرِ آغاز را دوباره در ذهن بگذراند اما قبل از تلفیق و شکلگیریِ پیوند و تناسب، تعلیقِ عمیقترِ بعدی فضای شعر را خاکستری کرده، به معناجوییِ دیگری میبَرَد تا در زایشهای فراوانِ معنایی، شعر را به پسامعنایی بکشانَد. شاعر در این گزارشهای ذهنی از پریدهگیِ خواب آغاز میکند و به ارادهی بلند شدن میرسد و سپس با نگاه به پدیدهها، شکلِ نشستنشان را در یک هویتنگاریِ دیگر شبیهِ نشستنِ همان ضمیرِ «تو» - که موردِ خطابِ شاعر است - برمیشمارد:
میخواهم از خودم بلند شوم
تیکتاکِ ساعت ولی اجازه نمیدهد
به خاک
به کوه
به دریا نگاه میکنم
همهگی شکلی از نشستنهای تو دارند
در واقع شاعر با نوعی همهویتی مواجه است، او هویتِ برساختهی ذهنیِ خود را با هویتی از اشیای دیگر یکسان تلقی میکند، همان هویت که در ذهنِ شاعر هویتهای تصویریِ دیگری را نشانده است یعنی هر دو اُبژه با به کارگیریِ واژهگانی میسر شدهاند که با زبانِ سربهراهِ معیار و معمول متفاوت است. در این انتخاب، شاعر «ایدنتیفیکیشن» یا هویتشناسیِ مثبتی در زبانِ شعر مینشانَد. این هویتشناسی که شاعر از محیطِ زیستیِ خود میگیرد بسیار لحظهیی و گذراست و فقط هویتِ شعری را دارد که تصویرهای آن شکار شدهاند و در بیرون از آن لحظه، اصلن نمیتوانند حضور داشته باشد مگر اینکه در قابِ زمان در هویتِ تصویری خود نشسته باشند و در مجموعهی واژهها، تصویری تجمیعی و قاعدهمند از همهی عواملِ زبانی برای هویتشان فراهم آمده باشد، این هویت در شعرِ معاصر به ویژه در شعرِ هفتاد هویتهای متعارف را - حتا اگر حضور داشته باشند - پس میزند.
لطفن بقیهی این خوانش را در کتابِ پنجاه خوانش از هفتاد بخوانید
#کانال_شعر_هفتاد
〇🌿|🆔 @haftadpoet
〇🌿
🌿
همایش جهانی نقد ادبی دوره سوم از تاریخ ۲۷- ۳۱ اکتبر ۲۰۲۴ میلادی
"همین که باران زد"
نقدی بر شعر بیژن نجدی
نویسنده: آفاق شوهانی از ایران
مترجم: حامد حبیب از مصر
منتشرشده در فیسبوک به نشانی:
https://www.facebook.com/share/p/e1EvssuESNpChGa6/
@ مؤتمرالنقدالأدبي العالمي @
"الدورة الثالثة"
من (٢٧_٣١ أكتوبر ٢٠٢٤م)
꧁꧂
بمجرد هطول الأمطار
(قراءة قصيدة ل /بيجان نجدي_إيران 🇮🇷
•بقلم : آفاق شوهاني _إيران 🇮🇷
• ترجمة : حامد حبيب _ مصر 🇪🇬
------------------------------------------
وبمجرد أن أعطى الحقل قمحا، ينبت
في مصير نباته الأخضر
بمجرد هطول الأمطار
يعود الجذع إلى موطنه في التربة
سألت امرأة: "هل السبت اليوم يا بني؟"
صاح رجل: يا إلهي، إنها سنة 1300.
عندما يأتي الخريف، سأكون في الحادية عشرة من عمري
أريد أن أذهب مع أمي، تحت خيمتها
في هذه الأيام
نصلي كل مساء
إنه الخريف
جئت من ...ادامه متن را در فیسبوک بخوانید
#کانال_شعر_هفتاد
〇🌿|🆔 @haftadpoet
〇🌿
🔺گفتوگوی #سمیه_امینیراد با
#ابوالفضل_پاشا در خصوص شعر
#هفتاد در روزنامهی آرمان ملی که در تاریخ ۱۴۰۳/۰۷/۲۵ منتشر گردید.
3
کلمات و جملات شعر غار کبود مصداق همان زبانیت براهنی است مگر آنکه تأویل مخاطب به آن معنا ببخشد کمااینکه بنا به تحلیل بعضی از دوستان این شعر ارجاع دارد به آنیمیسم انسان های اولیه.
ادامه شرح:
که از شمایلِ بعدازظهر حنجره میکوبد به لایروبیِ فقدانی در ترسیمِ شباهتی از موج
حتا وقتی از احتمال بالاتر نمی رود
قدرت تعقل واژگون و تخیل شاعر در سطرهای بالا قابل توجه است در ترکیباتی مثل حنجره می کوبد یا لای روبی فقدانی.. می توان این تفاوت ها را در نگرش و تخیل شاعر ملاحظه کرد. زبانی که شاعر در این متن اختیار کرده است ویژگی های خاص خود را دارد هر چند که مشابهت های نوشتاری ممکن است میان این سطور و متن های دیگر نویسندگان دیده شود اما تازگی ترکیبات آن قابل توجه است. تشخص بخشیدن های بدیع نیز کلام شاعر را متفاوت و قابل اعتنا می سازد هر چند بدون معنا و مفهوم خاص. بنابراین علیرغم تهی بودن بخش هایی از متن از معنا، بدعت های شاعرانه در تصویر سازی های متفاوت را می توان از ویژگی های نازبان شاعر محسوب داشت و عمدتا آنچه که شعر شاعر را متفاوت و متمایز جلوه می بخشد همین خلاقیت ها در نوآوری ترکیبات و ایجاد تشخص های بدیع است.
در ادامه:
چسبیدن به تعادلِ سنگریزهها
سطرهای مشبکی دارد آویزانِ دقیقهها
عبارتی از الصاقِ مردمکی بدونِشرح
که مفاصلِ موضعیاش اجزایی تهیترند
میتوانی خودت را از زخمهای موجه
فاصله برداری
که ببینی
برشها از کوتاهیِ عبارتها لهجه گرفتهاند
روایتی که سطربهسطر دلایلِ واضحیست
تا از میانهی هاشور
حواساش را جمع بیاورد
تاریکی پلک بتاباند از تداومِ تاریکی
شرح:
چسبیدن به تعادل سنگ ریزه ها
این سطر یکی دیگر از شگردهای زبان شاعر را بازمی تابد. نوعی سوررئالیسم در اینگونه سطرها متصور است؛ ممکن جلوه دادن غیرممکن. مخاطب می تواند نوعی دیگر از جهان را احساس کند و معنا را از دل بی معنا استخراج نماید. چسبیدن به تعادل سنگریزه ها همانقدر ناممکن است که تکیه دادن به امواج آب اما چون تصویر بدیع است زیبایی دارد. سطرهای مشبکی که آویزان دقیقه ها هستند نیز همان حکم را دارد. تصویر بدیع «سطرهای مشبک» نیز در جای خود زیبایی خود را دارد. قرار گرفتن یک تصویر عینی ملموس در کنار تصویر حسی «آویزانِ دقیقه ها» نیز از جمله تکنیک های خاصی است که ویژگی های زبان این شعر را برساخته اند. تصویر حسی آویزان دقیقه ها و امثال آن دال بر شاعرانگی متن و شاعر بودن نویسنده متن است یعنی از متن برمی آید که نویسنده آن نه از سر تصنع و متن سازی که از بن مایه شاعرانه برخوردار بوده است و متن شعر است اگر چه به بیانی غیرمتعارف و نه بر روال شعرهای جاری و ساری در حوزه ادبیات.
2
گونه های مختلفی از میان شعر زبانیت سر برآوردند از جمله یک گونه شاخص و متفاوت تحت عنوان شعر افسانه نجومی که بغایت انتزاعی و بسیار هم و به سختی قابل تأویل. شعر زبانیت در هیئت جریان شعر پاشایی ونجومی می کوشد به نوعی زیبایی شناسی خاص که بر تصاویر بی معنا و بامعنا و روابط متفاوت میان واژه ها استوار است دست پیدا کند شعر نجومی ترکیبی از معناها و بی معنایی است. توضیحات و توصیفات در این شعر به شکل های مختلفی بیان می شوند. وقتی شاعر می گوید:
صحنه آرایی این شعر برای تو
سپس توضیح می دهد:
احتمالات را به هم زده ام
اگر توجه کنیم که احتمالات یکی از وجوه عمده حوادث این جهانند می فهمیم که با جهان جدیدی با ساختار متفاوت در این متن مواجهیم. و متوجه می شویم که تفکری متفاوت نیز در این سطرها نهفته است. می دانیم که این جهان از ابتدا تاکنون بر یک اصل استوار بوده، اصل احتمالات و عدم قطعیت و در واقع از ابتدا یک سناریو بر این دنیا حاکم بوده است. سناریوی عدم قطعیت! و دکوراسیون این جهان بهم ریختگی و احتمالات است. شاعر می گوید احتمالات را به هم زده ام،
خب چرا؟ که چه بشود؟ که:
کادربندیِ جملهها دقیقتر موج بتاباند در رستگاریِ این حروف
بطور واضح صحبت از نظم جدیدی است و تلویحا این نظم را چنین تعریف می کند:
با پنجرههای بسته قدم زدن خاک را مجنون میکند
شاید در این جمله ها شکل پیشین زندگی به پنجره های بسته تعبیر شده باشد و حتا شاید پنجره های بسته اشاره به شرایط نوین داشته باشد. حسن کار این است که دریچه های فهم شعر به روی مخاطب باز است و همه گونه استنباطی بر این جملات متصور است و این خوب است چرا که ذهن مخاطب در جملاتی بسته و غیر قابل تأویل محصور نمی ماند. این شعر بنوعی نمادگرا هم می تواند باشد بطوری که پنجره های بسته و خاک می توانند نماد تلقی شوند اما نه آنچنان نمادهایی که مفاهیم را به پیچانند و سانسور کنند بلکه انتخاب نمادها به گونه ایست که شعر را ملموستر و زیباتر جلوه می دهند. نگاه نجومی به زبان و جهان نگاه تازه و شاخصی است این نگاه اگر چه محوریت زبانیت را داراست اما بشدت ویژه و خاص شاعر است، زاویه دید متفاوت است، نحوه ساخت تصاویر متفاوت اند، تکرار و تقلیدی در سرودن دیده نمی شود اما در فرودهایی زبان مکرر خود شاعر از شعرهای پیشتر خودش مشاهده می شود که تعلق خاطر او را به آثار پیشینش می رساند
روایتِ فرعی از روایتِ فرعی
حواس گرفته و میپرد
گاهی هم جملاتِ گسسته را پُر میکند از تعلیقهای مکرری
که از شمایلِ بعدازظهر حنجره میکوبد به لایروبیِ فقدانی در ترسیمِ شباهتی از موج
حتا وقتی از احتمال بالاتر نمیرود
شرح:
روایتِ فرعی از روایتِ فرعی
حواس گرفته و میپرد
این جمله نمونه واضح و برجسته ای از پدیده زبانیت است که بشدت تأویل پذیر است و تنها ذهن تأویل پذیر می تواند با آن ارتباط برقرار کند.
شعر نجومی اکتشاف جهانی تازه هم در زبان و هم در تفکر است. جمله «روایت فرعی از روایت فرعی» ، گیر و گرفت و لکنت زبان شاعرانه نیست بلکه گشودن دهلیزهای زبانی است که در شرح حس و دریافت انسانی درمانده است و گویا می کوشد که به زبانی دیگر چیزهای واقعا موجود مبهم و خاموش را توضیح بدهد.
روایت فرعی از روایت فرعی
حواس گرفته و می پرد
روایت همان زبان است. در کوچه پسکوچه های روایی است که حواس و پرواز پدید می آیند و بدینگونه پدیدار شناسی زبان شعر نجومی چیزی معیار و مالوف نیست و بهمین دلیل شاید مخاطب دچار سرگیجه و عدم دریافت بشود. ذهنیتی که مبنای خلق و دریافت ویژگی های چنین زبانیست از نوع رایج و مرسوم نیست همانگونه که حتا در شعر سبک هندی نیز مخاطب دچار همین بهم ریختگی حس و دریافت نیز می شود مگر مخاطب خاص.
برآر از مدّ بسمالله تیغ خوشمقالی را
مسخّر کن سواد اعظم نازکخیالی را
آزاد بلگرامی
ادامه شعر:
گاهی هم جملاتِ گسسته را پُر میکند از تعلیقهای مکرری
که از شمایلِ بعدازظهر حنجره میکوبد به لایروبیِ فقدانی در ترسیمِ شباهتی از موج
حتا وقتی از احتمال بالاتر نمیرود
این جملات مصداق همان زبانیت براهنی است که در آن مخاطب نباید بدنبال معنای معینی باشد بلکه خود باید معنایی حسی و زیبایی شناسیک و یا معنایی مفهومی را در ذهن خود خلق کند چرا که ذهن در هر حال معجونی از احساسات گوناگون است حتا اگر ابتدایی و آنیمیستی باشد. اکنون شاید سوال این باشد که آیا شاعران زبانیت میکوشند نوعی مفهوم نامفهوم را بیان کنند آنگونه که انسان در شعر غار کبود هوشنگ ایرانی توصیف شده است
نيبون... نيبون!
غار كبود میدود
دست به گوش و فشرده پلك و خميده
يكسره جيغى بنفش
میكشد
〇?
?
خوانش شعری از: #افسانه_نجومی
نویسنده: #کوروش_فلاحتی
صحنهآراییِ این شعر برای تو
احتمالات را بههم زدهام
کادربندیِ جملهها دقیقتر موج بتاباند در رستگاریِ این حروف
با پنجرههای بسته قدم زدن خاک را مجنون میکند
روایتِ فرعی از روایتِ فرعی
حواس گرفته و میپرد
گاهی هم جملاتِ گسسته را پُر میکند از تعلیقهای مکرری
که از شمایلِ بعدازظهر حنجره میکوبد به لایروبیِ فقدانی در ترسیمِ شباهتی از موج
حتا وقتی از احتمال بالاتر نمیرود
چسبیدن به تعادلِ سنگریزهها
سطرهای مشبکی دارد آویزانِ دقیقهها
عبارتی از الصاقِ مردمکی بدونِشرح
که مفاصلِ موضعیاش اجزایی تهیترند
میتوانی خودت را از زخمهای موجه
فاصله برداری
که ببینی
برشها از کوتاهیِ عبارتها لهجه گرفتهاند
روایتی که سطربهسطر دلایلِ واضحیست
تا از میانهی هاشور
حواساش را جمع بیاورد
تاریکی پلک بتاباند از تداومِ تاریکی
زخمه برداشتهام
رنگها انتحاریشان پوست بیندازد
عمیقتر از صدا
حوصله بگذرد
کادربندیِ صحنهها شهود بیاورد از افق
سنگ رصد کند
از جابهجاییِ دیواری در مفاصلِ تاریکی
که در ازدحام مشاهده میکشید
و روبهرو
پرسه از جراحتِ شب داشت!
✍شاعر: #افسانه_نجومی
نظریه زبانیت دکتر رضا براهنی در جریان شعر ابوالفضل پاشا و افسانه نجومی ظهور و بروز کاملتری یافت شعر این دوتن گونه های شاخص و بارز نظریه زبانیت است دو گونه متفاوت در قلمرو زبانیت . شعر حاضر از خانم نجومی نمونه برجسته ای از شعرهای ایشان و شعر زبانیت است. شعر نجومی تلاشی است برای ساخت زبانی دیگر و شعریت دگرسان که در نوع خود بسیار متفاوت و شاخص است این شعر با بهره بردن از قواعد ساخت استعاره از اشعار سنتی پیوند خود را با آن ها حفظ کرده است و با ارائه روابطی نو میان معنا و ضدمعنا به خلق شعری تازه و زبان متفاوت اقدام کرده است. اشیا و پدیده ها در این شعر تغییر ماهیت و جایگاه می دهند تا شکلی نامتعارف از شعر را معرفی کنند.
افسانه نجومی در شعر حاضر به گونه ای به زندگی نزدیک می شود که مُثل افلاطون . هر چند شاید به گونه ای آنیمیستی، به گونه گنگ خواب دیده و عالم تمام کور! نجومی هر چند زبانی انتزاعی و پوشاننده دارد، اما حقایق و رویدادهای واقعی زیر پوست زبان او در این شعر پنهانند اما بناچار و به جبر از گوشه و کنار این شعر بیرون می زنند چرا که به هر صورت، زبان شکلی برگرفته از احساسات و اندیشه های شاعر است و هر چند هم که شاعر بکوشد مجردش کند باز هم وجوهی از آن پدیده ها هستند که گفتار انتزاعی را ریشه و مایه اند. و ما به کمک تفسیر و تأویل، کم و بیش از عهده درک و فهم آن بر می آییم.
شرح:
صحنهآراییِ این شعر برای تو
احتمالات را بههم زدهام
کادربندیِ جملهها دقیقتر موج بتاباند در رستگاریِ این حروف
با پنجرههای بسته قدم زدن خاک را مجنون میکند
جهانی دیگر، با سناریویی دیگر برای ساخت جهانی دیگر در این آغاز به دیده می آید، «صحنه آرایی» ، دکوراسیون جهان تازه شاعر است برای ساخت دنیای تازه سناریوی جهان نیز باید تغییر کند تا دنیای شاعر شبیه دنیای مالوف نباشد. این جهان جدید، جهان احتمالات محتمل نیست، شطرنج نیست که بتوانی اشکال گوناگون تنوع حرکات مهره ها را پیشگویی کنی، در اینجا کاملا با دنیایی دیگری مواجهی.
نگاهی که بر این شعر حاکم است نگاهی بسیار خاص و ویژه است. مفهومی که در دل نامفهوم نهفته است. ما با گونه ای دیگر از نازبان مواجهیم . زبان در برابر نازبان معنا پیدا می کند و مفهوم در تقابل با نامفهوم. اما در نامفهوم چه چیز نهفته است که مفهوم را عیان می کند؟ نازبان نجومی بدنبال کشف همین است. کشف روابطی جدید میان واژه ها و واژه ها و پدیده ها!
کاری که دکتر رضا براهنی شروع کرد تفکری می خواهد که انگیزه های زبانیت را دریابد این انگیزه ها عمدتا بر کشف روابط تازه میان واژه ها مبتنی است. کشف زبان ها و نوع اندیشیدن های متفاوتی که شعر را از تکرار مکررات می رهاند
⏺️ لینکدونی اصلی ⏺️
✡️ با بزرگترین لینکدونی تلگرام در کانال و گروه مورد علاقـه خود عضو شوید ✡️
☜جهت تبلیغات
✅تبلیغ هزینه ای ارزان :
@linkdoniV
?قویترین ربات ضد لینک رایگان بدون تبلیغ? :
? @SlarkBotss
...
Last updated 1 year, 4 months ago
🔻 سفارش تبلیــغات :
👉 t.me/Tab_Com
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تمامى مطالب معتبر هستند و اگر مطلبى صحتش زير سوال برود اطلاع رسانى خواهد شد
Last updated 1 month ago